گفتگوی صوتی دکتر دارن اسمیت با رادیو منجی بشریت در دیترویت
تحصیلات علمی:
دکتر دارن اسمیت در خانوادهای مسیحی در ایالات متحدۀ آمریکا به دنیا آمد. وی در کودکی و نوجوانی هر یکشنبه برای فراگیری عقاید اساسی به کلیسای لوتران مسیحیت میرفت؛ سپس برای فراگیری دانش تجربی به دانشگاه رفت و در رشتۀ شیمی تحصیل نمود و پس از دریافت مدرک شیمی در رشتۀ پزشکی ادامه تحصیل داد. نهایتاً از دانشگاه آیووا (University of Iowa College of Medicine) در رشتۀ جراحی مغز و اعصاب فارغالتحصیل و عضو انجمن جراحان مغز و اعصاب آمریکا شد. دکتر اسمیت پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه آیووا کارور (Iowa Carver) در سال 1993، به مدت شش سال به جراحی مغز و اعصاب در بیمارستانها و کلینیکهای دانشگاه آیووا اشتغال داشت و هماکنون، جراح مغز و اعصاب در مرکز Cedar Rapids,IA آمریکاست.
عقاید دینی دکتر اسمیت قبل از ایمان به دعوت یمانی:
دکتر اسمیت در جوانی علیرغم مطالعۀ عقاید مسیحیت، فرد دینداری نبود و همیشه در مورد موضوعاتی که پیرامون دین از دینداران مسیحیت میشنید شک داشت؛ ازاینرو علاقۀ زیادی به مردم دیندار نداشت. پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، با دین اسلام آشنا شد و پس از مطالعه و جستجوی حقیقت و تحقیق در مورد دلایل پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) مسلمان شد. وی در کنار اشتغال به جراحی، در موضوعات مختلف بهخصوص ادیان، مطالعات فراگیری داشت.
دکتر دارن اسمیت در ابتدا سنی بود، اما پس از گسترش مطالعاتش، با اهلبیت پیامبر اسلام (علیهمالسلام) آشنا شد. علت عدم پیروی از اهلبیت قبل از آن، این بوده که در آن دوران در ایالات متحده، اسلام منتشر نیافته و مسلمانان آمریکا بسیار کم بودند و بعد از اینکه به اسلام ایمان آورد از مذهب اهل سنت پیروی میکرد؛ اما پس از آشنایی با اهلبیت و پیبردن به حقانیت آنها، شیعه شد. سپس به همراه همسرش (دکتر سهیلا اسمیت) به سفر حج رفت و در مکه، رؤیای صادقهای دید که مسیر زندگی وی را متحول ساخت. ایشان رؤیای خود را چنین بیان مینماید:
«آنچه در یکی از خوابها دیدم، ساختمانی بود که دیوارهایی بدون در داشت و دیدن از خلال دیوارها ممکن بود. در داخل آن ساختمان دو مرد بودند که واقعاً شبیه هم بودند، روی زمین نشسته بودند و یکی از آنها به دیگری آموزش میداد. یکی از آنها امام مهدی (علیهالسلام) بود. افرادی دور ساختمان بودند که لباس اِحرام پوشیده بودند و به سمت ساختمان میآمدند، و دستانشان به سمت بالا بلند بود و فریاد میزدند: «آمد! آمد! امام مهدی اینجا آمد».
دکتر اسمیت در ابتدا معنای بشارتی را که دریافت کرده بود نمیتوانست درک کند؛ بالأخص شخصی را که کنار امام مهدی (علیهالسلام) بود؛ تا اینکه بعدها با دعوت مبارک یمانی موعود (علیهالسلام) آشنا شد و پس از شنیدن خطبهها (بهخصوص خطبۀ ملاقات) و مطالعۀ کتب سید احمدالحسن (علیهالسلام)، به حقانیت دعوت ایشان پی برد و مؤمن به فرستادۀ امام مهدی (علیهالسلام) شد. وی پس از ایمان به سید احمدالحسن (علیهالسلام) و آشنایی با علوم ایشان، در ابتدا کتب را به انگلیسی ترجمه کرد و سپس به ترویج دعوت یمانی و علوم قائم آل محمد (علیهالسلام) پرداخت، بالأخص کتاب توهم بیخدایی؛ و هماکنون دکتر دارن اسمیت جزو انصار امام مهدی (علیهالسلام) و پیروان سید احمدالحسن (علیهالسلام) در آمریکاست.
سخنان دکتر دارن اسمیت در مورد کتاب توهم بیخدایی:
دکتر دارن اسمیت موضوع را اینچنین بیان میکند: «بسیاری از پرسشها در مورد توهم بیخدایی را در فیسبوک مطرح کرده است تا مردم در مورد آن تفکر نمایند؛ حتی پیش از اینکه کتاب را ترجمه کنیم. یکی از پرسشها در مورد حضرت آدم (علیهالسلام) بود و اینکه آدم کجا و چه زمانی بود؟ و پرسشهایی از این قبیل. برای شما امکانپذیر است که بنشینید و ساعاتی طولانی روی بخشهای بسیار کوتاه مطالعه نمایید؛ به این خاطر که انبوهی از مطالب در آن است. بهعنوانمثال، پرسش علمی دیگری که در مورد عیسی (علیهالسلام) است. هر فردی که پیشینۀ علمی کافی دارد، میتواند بپرسد که چگونه برای یک خانم امکانپذیر است پسری به دنیا بیاورد؛ به این خاطر که بهطورکلی هر زن دارای دو کروموزوم X است و هر مرد دارای کروموزوم Y و X است. پس این اتفاق چگونه واقع شده است؟
سید احمدالحسن (علیهالسلام) این مسئله را در خطوط اندکی نه بهصورت دینی، بلکه بهصورت علمی تفسیر کرده است. همچنین سخنان پیروان ادیان دیگر را نیز ذکر نموده است. ایشان در کتاب [توهم بیخدایی]، سخنان دانشمندان خداناباور و سخنان دانشمندانی که به خدا ایمان دارند و سخنان غیرعلمیِ پیروان ادیان را ذکر مینماید؛ و اینچنین است که خودت میتوانی سخنان آنان را مقایسه نمایی. میبینم که واقعاً روشن است که بیشتر پیروان ادیان، غیرعلمی هستند و بیشتر دانشمندان، دیندار نیستند. به همین خاطر ایشان با توانایی خودش، هر دو سمت را در این راهی که 100% با هم مرتبط هستند، بیان نموده است؛ مسئلهای که هیچ فردی نمیتواند این کار را با آن انجام دهد.
دکتر دارن اسمیت در ادامه ذکر مینماید: «کتاب حدود 600 صفحه است. همانطور که بیان نمودم، در کتاب آمده است که دینداران، علم را چیزی میپندارند و دین را چیز دیگری میدانند و اینکه نباید بین این دو جمع نمایید یا اینکه نباید به دین از جانب علمی حکم کنی. این دو کاملاً از یکدیگر جدا هستند؛ همچنین برخی از مطالب گلچینشده از پیروان ادیان، در کتاب مطرح شده است و آنان در مورد مسائل علمی بهصورت خجالتآوری سخن میگویند.
این خجالتآور نیست که آنان نمیدانند در چه موردی سخن میگویند؛ بلکه خجالتآور آن است که آنان قصد دارند تفسیر مسائل علمی را به دوش بکشند؛ درحالیکه آنان خودشان را بهسختی نمیاندازند تا در مورد آنچه سخن میگویند، بفهمند. در نتیجه آنچه را که دانشمندان بیان میکنند کاملاً تحریف مینمایند. آنان حتی خجالت نمیکشند از اینکه اعتراف نمایند که آگاهی ندارند در چه موردی سخن میگویند؛ و اینکه برای آنان شایسته نیست چیزی را که نمیدانند، برای مردم توضیح دهند.
در حقیقت آنان فقط برای مردم موضوعی را توضیح میدهند که نسبت به آن آگاهی ندارند. از جمله مسائل حائز اهمیت این است که کتاب با داستان جوردانو برونو و گالیله آغاز میشود؛ و سپس در مورد تکامل و مسائل دیگر سخن میگوید. حدود 400 سال پیش کلیسای کاتولیکی، جوردانو برونو، را به قتل رساند و پیش از آن، حدود 17 سال به این مسئله اعتقاد داشت؛ سپس گالیله در منزل خودش زندانی شد و بر او [حکم] بود که از هر چیزی رها شود و برای نجات زندگیاش اعتراف نماید.
ولی پس از زیادشدن دلایل علمی، کلیسا مجبور به پذیرش نظریات علمی شد. سپس به جدایی دین از علم پناه بردند و از واردشدن در مسائل علمی و از بستن ـبا قدرتـ دهان دانشمندان باز ایستادند. این تنها راه رهایی آنان بود؛ به این خاطر که علم حدفاصل حقیقت است. علم اینچنین است. علم، حول دستیابی به حقیقت میچرخد. برای شما امکانپذیر است که در شیمی و ریاضیات به حقیقت دست پیدا کنید و همچنین میتوانید در دین نیز به حقیقت دست پیدا کنید. این کاری است که سید احمدالحسن (علیهالسلام) در کتاب توهم بیخدایی انجام داده است.
ایشان بیان مینمایند: فردی که برای جستجو در مورد حقیقت تلاش کند، به دین حق دست پیدا میکند؛ و اگر این دین با علمِ ثابتشده، مخالفت داشته باشد، این دینِ باطلی است؛ بهعنوانمثال افرادی وجود دارند که در دین مغالطههایی میکنند و نسبت به آن به اندازهای اصرار میورزند که فردی مانند جوردانو برونو را میکشند، گالیله را زندانی میکنند، کتابهایشان را به آتش میکشند، او را مجبور به مرتدشدن میکنند و پس از 400 سال اعتراف میکنند که او بر حق بوده است.
بهسختی اعتراف میکنند که او بر حق بوده است؛ درحالیکه مدعی بودند که او بدعتگذار بوده است و در این مدت، دروغهایی را منتشر میکنند. در حقیقت آنها بدعتگذار بودند. بهجای اینکه از مردان دینیِ مسیحی یا مسلمان یا از کلیساها دنبالهروی نمایی که دروغها را منتشر میکنند و نسبت به آن اصرار میورزند، خودت جستجو کن و خودت حکم کن. سید احمدالحسن (علیهالسلام) به ما آموزش دادند که چگونه این مسئله را بهصورت علمی انجام دهیم.
منبع مطالب مقاله: ترجمه فارسی گفتگوی صوتی دکتر دارن اسمیت با رادیو منجی بشریت در دیترویت، به زبان انگلیسی