در این مقاله قصد داریم در راستای پاسخ بهشبهات خداناباورانو در ادامه سلسله مقالاتاثرات خداوند در جهان، به بررسی سوالات و مباحث مهم زیر بپردازیم:
- تصادفی بودن یک رویداد به چه معناست؟
- آیا نظمهای جهان حاصل تصادف است؟
- آیا هیچ نظم غیر تصادفی در جهان وجود ندارد؟
- بررسی وقوع تصادفی پیدایش و تکامل (فرگشت) حیات
- چرا برای تفسیر نظمهای جهان به موثری آگاه نیاز است؟
- آیا وقوع تصادفی نظمهای جهان محتمل و ممکن است؟!
- آیا نظمهای موجود در جهان تصادفی است؟
- مفهوم تصادفی بودن پدیدهها، در نگاه عمده خداناباوران؟
- آیا پیدایش حیات به صورت تصادفی محتمل است؟
- بررسی هدفمندی و غیرتصادفی بودن انتخاب انباشتی در فرگشت
آیا نظمهای موجود در جهان تصادفی است؟
از دیگر ادعاهای تعداد کمی از خداناباوران آن است که اگر نظمی در جهان یافت شود، حاصل تصادف است و خبری از موثر آگاه و عالم در کار نیست!
در ابتدا به مفهوم تصادفی بودن رویدادها میپردازیم. تصادفی بودن هر رویدادی از غیرقابل پیشبینی بودن آن مشخص میشود؛ یعنی فرآیندهای تصادفی[1]را اینگونه میتوانیم در نظر بگیریم که قابل پیشبینی نیستند و نتیجه آنها را نمیتوانیم پیشبینی کنیم. به عبارتی به آزمایش یا مشاهدهای گفته میشود که نتیجهی آن تا قبل از وقوع نامعلوم باشد.
طبق این تعریف رویدادهای تصادفی خیلی کم وجود دارند زیرا حتی اگر عملیات تاس انداختن را نیز دقیق مورد بررسی و محاسبه قرار دهیم، میتوانیم پیشگویی کنیم که کدام طرف تاس بر زمین میافتد (میتوانیم تشخیص دهیم چه عددی میآید).
مثلاً هر کسی انتظار دارد، در پائیز برگ برخی درختها بریزد و در سرمای زیاد، آب یخ ببندد. ولی برخی جهشهای ژنی را میتوان تصادفی دانست زیرا نتیجه آنها قابل پیشبینی نیست مانند جهشهایی که در اثر پرتوهای کیهانی ایجاد میشوند یا مثلاً خطوطی را بهصورت تصادفی روی کاغذ با چشمان بسته بکشیم که البته از چنین رویدادهای تصادفی، انتظار تولید محصول مفیدی نمیرود؛ زیرا هیچ هدفی در اینگونه رویدادها مدنظر نیست.
نقاشی غایتمند و غیر تصادفی
در نقاشی بالا که غیر تصادفی است، نقاش که وجودی آگاه میباشد، با داشتن هدفی از پیش در نظر گرفته شده، با استفاده از ابزاری، نقاشی بالا را کشیده است.
خطوط تصادفی موجود در نقاشی زیر که بدون هدف کشیده شدهاند، حاصل تصادفی است که هیچ محصول سودمندی و طرح زیبایی را به وجود نیاورده است.
نقاشی تصادفی و بدون هدف
همچنین میتوانیم تصادفی بودن را معادل نداشتن علت یا هدف در نظر بگیریم؛ اما از آنجا که طبق اصل علیت هیچ رویدادی بیعلت نیست[2] ، پس ما هیچگاه شاهد رویدادهای تصادفی از نوع فاقد علت نیستیم؛ ولی اگر بخواهیم تصادفی بودن را معادل بیهدفی در نظر بگیریم در این صورت میتوانیم پدیدههای تصادفی را بررسی کنیم زیرا وقوع چنین رویدادهای را تجربه کردهایم مانند مثال نقاشی بالا.
البته این نوع تصادف میتواند از سوی موجودی هوشمند مثل انسان صورت بگیرد ولی مراد خداناباوران از این بیهدفی، عدم وجود موثر و علت هوشمند و آگاه است؛ زیرا در این نوع تصادفی بودن، هدفی در کار نیست و از این رو چون هدفی وجود ندارد، طرحی هم در کار نیست تا بتوانیم از روی طرح، هدف یا نتیجه کار را هر چند تخمینی تشخیص دهیم.
پس در این مفهوم، تصادف به معنی بیهدف بودن یک اتفاق است؛ یعنی اتفاقی که رخ میدهد نه هدفی دارد و نه کسی بهطور هدفمند آن را مدیریت میکند مثلاً از نظر برخی ملحدین جهشهای ژنتیکی فقط به این معنا «تصادفی» هستند که وقوعشان محصول طرح و تدبیر کسی نیست.
طبق تعاریف بالا باید توجه شود که کدام مفهوم مدنظر افراد است پس باید در نقد آراء دیگران حتماً در جملات آنها دقت کنیم که منظور آنها کدام تعریف است و چه بسا فردی برای خود تعریفی خاص از تصادف داشته باشد مانند پروفسور ریچارد داوکینز: «درصورتیکه تصادفی بودن را به مفهوم نبودن هیچ گرایشی در جهت بهتر کردن بدن در نظر بگیریم، آن وقت جهش کاملاً و به واقع تصادفی خواهد بود[3]»
هر چند تعریف بالای داوکینز تقریباً همان معنای بیهدف را دارد اما به هر حال حتماً در نقدها باید منظور دقیق متنی که قرار است نقد یا تحلیل شود مورد بررسی قرار گیرد. در نتیجه همانطور که مشخص شد اگر ما بتوانیم وجود صفاتی نظیر هدفمندی را در جهان هستی و حیات زمینی اثبات کنیم میتوانیم تصادفی بودن پیدایش نظمِ جهان را رد کنیم؛ زیرا صفت اثر دلالت بر صفت موثر دارد.
وجود قانون در اثر = وجود موثر قانونگذار و آگاه
وجود نظم در اثر = وجود موثر ناظم، هدفدار و آگاه
وجود هدفمندی در اثر = وجود موثر هدفدار و آگاه
در این مورد سید احمدالحسن در فصل 4 کتاب توهم بیخدایی با ارائه شواهد علمی و استدلالهای صحیح منطقی، هدفمندی تکامل (فرگشت) را اثبات کرده است در نتیجه با همین دلیل، به راحتی پندار تصادفی بودن جهان رد میشود و البته سید احمدالحسن در فصل 6 نیز رد نشدن اصل علیت توسط مکانیک کوانتوم را توضیح میدهد.
مفهوم تصادفی بودن پدیده ها در نگاه عمده خدا ناباوران
عمدهی خداناباورانی که از واژه تصادفی بودن، برای پیدایش جهان و حیات زمینی استفاده میکنند دو مفهوم زیر را در نظر دارند:
1. عدم وجود هدف و محتمل بودن پدیدار شدن جهان از حیث احتمالات، طی تکرارهای بیهدف
2. ملغی دانستن اصل علیت
مفهوم دوم هر چند که از نظر عقل سلیم و دانش تجربی غیر ممکن و محال است ولیکن در مقالهای مجزا با عنوان “اصل علیت و مکانیک کوانتوم” بدان پرداخته شده است و در این مقاله صرفا به بررسی مفهوم اول میپردازیم.
در مورد مفهوم اول میتوانیم به دکتر علی نیری (خداناباور) اشاره کنیم که قائل است نظم نتیجه فرآیندهای تصادفی است و میپندارد هیچ چیز در دنیا نیست که بر اثر تصادف نباشد [4]و در یکی از برنامههای مهبانگ اینچنین توضیح میدهد:
کل کیهان به جهت بینظمی میرود، در قسمتهای ماکروی آن بینظمی وجود دارد و در قسمتهای میکرو ممکن است بهطور مقطعی و موضعی بتوانید سیستمهای منظم داشته باشید نمونهاش منظومه خورشیدی ما.
همانطوری که گفتم اگر شما کاغذها را بگیرید … یک برگه کاغذ را به قطعات بسیار ریز قیچی کنید و ببرید و در دستتان بگیرید و پرت کنید. بعد از چند بار، درست است که همه این قطعات یکشکل نامنظمی دارند ولی ممکن است در یک گوشهاش ببینید یک شکل منظمی را درست کرده ولی در کل یک سیستم نامنظم است. (دقیقه 1:14:31)
این موضوع که آیا در جهان نظمی از حیث کاهش آنتروپی وجود دارد یا نه و … در مقالهای مجزا با عنوان “نظم در مفهوم آنتروپی” بدان پرداخته شده است و در این مقاله بدان نمیپردازیم اما محل شاهد ما آن بخش است که ذکر میکنند ممکن است بعد از تکرارهایی در بازه زمانی خاص حالتی منظم حاصل شود.
در این مثال، انسان مورد نظر هدف دارد اما طرح و برنامه ندارد و با رها کردن خردههای کاغذ سعی میکند طرحی منظم (از نوع نظم زیباشناختی) ایجاد کند و با این مثال دکتر نیری نمیتواند وجود موثر آگاه را زیر سوال ببرد زیرا فردی آگاه وجود دارد که برای رسیدن به طرحی منظم، بارها هرچند محدود و محتمل در بازه زمانی مشخص، خردههای کاغذ را پرتاب میکند تا در نتیجه به طرح دلپذیر خود برسد. پس با این مثال عدم وجود خدا (موثر آگاه) اثبات نمیشود چون خرده کاغذها توسط انسان آگاه پرتاب میشود.
ایراد مهم دیگری که این مثال دارد و اصل بحث ما در مورد آن است، آن است که ایشان با یک تصور ذهنی و بدون ارائه محاسبات دقیق برای نظامهای اطرافمان، وقوع آنها را در طول بازههای زمانی کم، محتمل دانسته است! و این در حالی است که احتمال وقوع آنها در محدوده زمانی که میشناسیم، غیر ممکن است؛ زیرا قیاس نظم از نوع زیباشناختی چند تکه کاغذ (با حالتهای نهچندان زیاد) با نظامهای غایی طبیعی (با حالتهای بسیار بسیار زیاد) در بازههای زمانی بسیار محدود، صحیح و منطقی نیست.
مثلاً یکی از نظمهای منظومه شمسی ما، حیات موجود بر سیاره زمین است که اگر بخواهیم بهصورت دقیق، محتمل بودن پیدایش تصادفی اولین همانندساز را بررسی کنیم دیگر این پندار دکتر نیری معتبر نخواهد بود.
قبل از بررسی چند مثال در این موضوع، کمی در مورد احتمالات توضیح میدهیم. ما میدانیم هر قدر تعداد دفعات تکرار آزمایش بیشتر شود، یعنی هر چقدر امکان تکرار یک آزمایش در یک بازه زمانی مشخص بیشتر باشد احتمال وقوع حالت مطلوب بیشتر میشود که این موضوع اهمیت زمان و تعداد تکرار را در محتمل دانستن یا غیر محتمل دانستن رویدادی به صورت تصادفی نشان میدهد.
مثلاً شما فرض کنید در آزمایشی تصادفی که حالتهای مختلف عبارت است از 1،000،000،000 و رخ دادن هر بار آزمایش به زمانی معادل 1 ساعت نیاز داشته باشد و در بین حالات مختلف فوق، فقط یک حالت، مطلوب ما است که احتمال رخ دادن چنین رویدادی در یکبار امتحان معادل است.
اگر سوال شود که احتمال وقوع این حالت در 20 ساعت بیشتر است یا 100 ساعت؟ قطعاً پاسخ خواهیم داد در 100 ساعت زیرا احتمال رخ داد حالت موردنظر در 100 بار تکرار بیشتر از 20 بار میباشد هر چند که در دو حالت وقوعش صد در صد محتمل نیست. به عبارتی هر چه زمان بیشتری در اختیار ما باشد و تعداد دفعات تکرار بیشتر شود احتمال رخ دادن حالت مدنظر که یکی از 1،000،000،00 حالت بیشتر میشود.
آیا پیدایش حیات به صورت تصادفی محتمل است؟
برمیگردیم به گفته دکتر علی نیری یعنی: «هیچ چیز در دنیا نیست که بر اثر تصادف نباشد»
این سخن صرفا حاصل تصوری ذهنی و غیر واقعی است زیرا جهان اطراف ما آنقدرها که دکتر نیری تصور میکند ساده نیست برای نمونه و دانستن حالتهای نجومی مختلف و کم بودن بازه زمانی که در اختیار داریم، مثال تشکیل یک پروتئین بسیار بسیار ساده که صرفا 32 آمینو اسید دارد را بررسی میکنیم. در این مثال برای علی نیری و همفکرانش سادهترین حالت فرضی را در نظر گرفتیم تا عذری برایشان در مثال ما نباشد.
پروتئینها از واحدهای کوچکتری به نام آمینو اسیدها ساخته شدهاند که به صورت زنجیرههای بسیار طولانی به یکدیگر متصل شدهاند و در طبیعت از 20 نوع آمینو اسید متفاوت برای ساختن زنجیرههای پروتئینی استفاده میشود که این آمینو اسیدها میتوانند به اشکال مختلف با هم ترکیب بشوند اما هر ترکیبی از آنها الزاماً کارآمد نیست به عبارتی حتی اگر یک آمینو اسید درست در جایش قرار نگیرد ترکیب حاصل متفاوت خواهد شد.
چینش منظم و متوالی آمینو اسیدها بسیار حیاتی است. چرا که اگر آنها بهدرستی نظم بگیرند این زنجیره به صورت یک مولکول سه بعدی کاربردی شکل میگیرد اما اگر در توالی حاصل، یک آمینو اسید کم یا زیاد و یا جابجا شود محصول جدیدی خواهیم داشت که محصول موردنظر ما نخواهد بود.
برای مثال فرض کنید 20 حرف از حروف الفبا را دارید. این 20 حرف در صورتی یک جمله معنادار را درست میکنند که بتوانند کلماتی معنادار را با ترتیبی معین بسازند و به عبارتی توالی حروف هستند که تعیین میکنند جمله خروجی دارای معنا هست یا نه و اگر بهصورت صحیح کنار هم قرار بگیرند ما دارای متن معناداری خواهیم بود، در غیر این صورت متنی بیمعنا و فاقد ارزش خواهیم داشت.
- جمله معنادار و صحیح: یمانی موعود ظهور کرد
- جمله بیمعنی و غلط: نبم لاانن ببق ظکمااک
عبارت دوم اصلا جمله معناداری نیست و صرفا حروفی هستند که بدون ترتیب و هدفی کنار هم قرار گرفتهاند و هیچ سود و معنایی ندارند زیرا «جمله» عبارت است از مجموعه چند کلمه که در کنار هم معنا و مفهوم درستی داشته باشند و همین اصل برای آمینو اسیدها و پروتئینها نیز صدق میکند.
پروتئینهای مختلف از ترکیبهای مختلف این 20 نوع آمینو اسید درست شدهاند. این آمینو اسیدها مانند حروف الفبا ترتیب مییابند و زنجیرههایی با تعداد متفاوت از آمینو اسیدها را تشکیل میدهند. اگر آمینو اسیدها بهدرستی توالی یابند آنگاه این زنجیرهها به شکل یک پروتئین فعال درمیآیند.
ترتیب آمینو اسیدها مهم است و اگر آمینواسیدها توالی نادرستی داشته باشند زنجیرهای بیفایده تشکیل میشود و به جای تبدیل شدن به یک پروتئین، از بین خواهند رفت و سودی نخواهند داشت.
در این موضوع سید احمد الحسن مینویسند:
حتی اگر فرض کنیم آغاز پیدایش حیات با سادهترین پروتئینهای خود نسخهبردار بوده و نیز فرض بگیریم که این پروتئینها بسیار ساده و از زنجیرهای که حاوی فقط ۳۲ اسید آمینه است، تشکیل شده باشد، از آنجا که ما برای تشکیل این زنجیره ۲۰ نوع اسید آمینه داریم، تعداد حالات ممکن برابر است[6] با ۱۰41 × 294967296/4 یا تقریباً ۱۰41×۴ یعنی عدد ۴ و جلویش ۴۱ صفر[7]، این عدد، بسیار بزرگ و احتمال تحقق آن بسیار اندک است. در واقع همین موضوع باعث شده است تا دکتر داوکینز در نوشتن کتاب «ساعتساز نابینا» دست به گریبان فرضیههای غیر واقعی سبُک گردد و در تلاشی نافرجام یکبار تعداد صفرها را کم کند و بار دیگر در طرف دیگر معادله تعداد صفرها را زیاد نماید؛ و به همین ترتیب بسیاری از ملحدان نیز با روشی غیرعلمی و بهصورت تصادفی و بر اساس فرضیههای خیالی دهها صفر از اینطرف کم میکنند و دهها صفر بهطرف دیگر میافزایند تا شاید در نهایت به عددی قابلقبول برسند که تحقق آن در چهارچوب زمانی سیارهی زمین که در بهترین حالت حدود یک میلیارد سال برآورد میشود، امکانپذیر باشد.
اکنون فرض کنیم اولین معجزه به وقوع پیوسته و اسیدهای آمینهای بر روی زمین در شرایط استثنایی مناسب برای پیدایش یا رسیدن آن، تشکیل شده است؛ بهعلاوه این اسیدها در موقعیت مناسبی قرار گرفتهاند به گونهای که بر روی زمین در طول یک میلیارد سال[8] در هر ثانیه یک آزمون برای ایجاد پروتئین خود نسخهبردار امکانپذیر باشد؛ تعداد آزمونهای قابل انجام برابر خواهد بود با 31،449،600،000،000،000 یا تقریباً ۱۰16×۳. اگر این عدد را از تعداد کل آزمونهای قابل انجام کم کنیم، درمییابیم که ما به تعداد1041 × ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۷/3 یعنی حدود 1041×۳٫۹ آزمون دیگر نیاز داریم تا رخداد موردنظر امکانپذیر گردد. همانطور که میبینیم اگر برای رویداد هر آزمون یک ثانیه در نظر بگیریم، در طول یک میلیارد سال تقریباً روی عدد اولیه هیچ تأثیری نمیگذارد!
اگر بخواهیم مدت زمان لازم برای تحقق یافتن این آزمونها را در نظر بگیریم، اگر به فرض هر آزمون در یک ثانیه روی دهد مدت زمان لازم برای وقوع این آزمونها 1041×۴ ثانیه یعنی تقریباً 1034 سال و به عبارت دیگر، عدد یک و جلوی آن ۳۴ صفر خواهد بود. این رقم بسیار بزرگ میباشد و از عمر زمین و حتی از عمر تمام کیهان نیز بسیار بیشتر است. عمر زمین عددی است که جلوی آن تنها ۹ رقم وجود دارد، یعنی حدود 6/4 میلیارد سال تخمین زده میشود. عمر کیهان نیز عددی با ۱۰ رقم جلویش و حدود 7/13 میلیارد سال برآورد شده است.
اگر به روش دیگری محاسبه کنیم، یعنی ببینیم که در هر یک ثانیه از یک میلیارد سال، چند آزمون لازم است تا در چهارچوب احتمالات به نتیجهی قابلقبول برسیم، باید تعداد رویدادهای لازم را بر زمان لازم یعنی یک میلیارد سال تقسیم کنیم. نتیجه عدد 718763/۱۲۷۱۸۷۶۲۷۱۸۷۶۲۷۱۸۷۶۲۷۱۸۷۶۲ یعنی تقریباً ۱۰25 خواهد بود؛ به عبارت دیگر ما نیاز داریم که در طی عمر زمین در هر ثانیه به تعداد ۱۰25 (عدد ۱ و جلوی آن ۲۵ صفر یا ده میلیون میلیون میلیون میلیون) آزمون ممکن، روی مواد اولیه روی داده باشد تا این خواسته جامهی عمل بپوشد و به تشکیل اولین سلول زنده برسیم. این رقم بسیار تخیلی است!
چه رسد به اینکه بدانیم احتمال وجود اسیدهای آمینهی کافی روی زمین بسیار اندک است و اینکه بدانیم اسیدهای آمینه خود دارای دو نوع هستند: اسیدهای آمینهی چپگرد و اسیدهای آمینهی راستگرد و پروتئینهایی که در ترکیب حیات مشارکت میکنند، فقط از اسیدهای آمینهی چپگرد به وجود میآیند. این به آن معنا است که احتمالات سابق ما در خصوصی تشکیل پروتئینها فقط هنگامی مفید است که انبوهی از اسیدهای آمینهی چپگرد وجود داشته باشد[9]. این یعنی احتمال اینکه پروتئین موردنظر ما به دست بیاید، عدد نیم به توان تعداد اسیدهای آمینهی آن پروتئین است.
به عنوان مثال اگر تعداد ترکیبهای اسیدهای آمینه در پروتئین مطلوب ۵۰ باشد، احتمال اینکه همهی این ۵۰ مولکول اسید آمینه چپگرد باشند 550/0 یا 250/1 (یعنی حدود (16-)10× ۹) میباشد. این احتمال بسیار اندک است. با اجتماع همهی این حوادث بسیار نادر و با احتمالی در حد صفر و قرار گرفتن این گامها به دنبال یکدیگر که برای پیدایش پروتئین لازم است، مسئلهی امکانپذیر بودن تقریباً منتفی میشود و انجام این عمل شبه محال خواهد بود.[10]
یعنی ما پیدایش حیات را نمیتوانیم تصادفی بدانیم زیرا نظم موجود در پیدایش حیات تصادفی نیست برخلاف آنچه برخی ملحدین اصرار در ترویجش دارند تا بدین گونه از وجود موثر ناظم و هدفدار بینیاز باشند!
بنابراین مشاهده کردیم یکی از این نظامهای حقیقی که پیدایش یک پروتئین بسیار بسیار ساده بود، بهصورت تصادفی غیر محتمل میباشد و اصلا آنطور ساده که دکتر نیری معادل چند تکه کاغذ بر زمین ریختن میداند نیست؛ زیرا سیاراتی که شرایط زمین را در میان میلیاردها کهکشان داشته باشند بسیار محدود و کم میباشند چون شرایطی که برای ایجاد و فرگشت حیات لازم است در اکثر سیارات یافت نمیشود و از این رو تاکنون سیارهای دارای حیات، رصد نشده است ولیکن امری محال نیست و با رصدهای بیشتر امید است که سیاراتی دیگر حداقل با شرایط مساعد برای حیات یافت شوند.
و برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد غیر محتمل بودن پیدایش تصادفی حیات به فصل 2 کتاب توهم بیخدایی نوشته احمدالحسن مراجعه نمایید.[11]اما در ادامه در مورد پیدایش حیات اعتراف چند دانشمند بزرگ در مورد غیر محتمل بودن تصادفی پیدایش حیات را ذکر میکنیم.
دکتر دين کِنیون در طول دهه 1970 و اوايل 80 يكي از نظریهپردازان علم شيمي تكاملي در جهان بود؛ و در این مورد او در مستند رمزگشایی اسرار حیات میگوید: «ما کمترین شانسی برای وجود یک منشاء تکامل شیمیایی حتی برای سادهترین سلولها را نداریم. این مسئله بزرگی است که چگونه امکانپذیر بوده در یک حجم بسیار کوچکی از اقیانوسهای اولیه، تمام صدها جزء مولکولی اولیه مختلف که برای ایجاد یک چرخهی تکرارشونده لازم است گرد همآیند.»
دکتر فرانسیس کالینز در مناظرهای که با ریچارد داوکینز در مجله تایمز داشت اینچنین گفت: «من بهطور جدی به قدرت آفرینش خدا كه همهچیز را در نخستین مرحله به وجود آورده باشد معتقد هستم. من دریافتهام كه مطالعه جهان طبیعت یك فرصت و موقعیتی است تا عظمت ظرافت و پیچیدگی آفرینش خدا را مشاهده نمائیم.»
دکتر ریچارد داوکینز در کتاب ساعتساز نابینا مینویسد: «چنین فرضیهای در واقع لازم است نامحتمل یا معجزهوار باشد… وقتی ما درباره اتفاقات که چهار میلیارد سال پیش رخ داده صحبت میکنیم، چارهای نداریم جز اینکه به حدس و گمان متوسل بشویم.»
و طبق محاسبات پروفسور برایان کاکس، استاد فیزیک ذرات دانشگاه منچستر نشان میدهد: «احتمال اینکه از لحظه آفرینش تا تبخیر آخرین سیاهچالهها در نقطهای از جهان، امکان حیات به وجود بیاید، یک هزارم یک میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیاردم یک درصد بوده است.[12]»
همچنین در گفتگویی بین پروفسور ریچارد داوکینز و پروفسور استیون هاوکینگ، داوکینز سوال میپرسد که شما به عنوان یک فیزیکدان آیا فکر میکنید که مبدأ حیات روی زمین فقط یک تصادف خوشایند بوده؟ و هاوکینگ پاسخ میدهد: وجود زمین و خواصی که آن را برای “حیات زیستی قابل توسعه” امکانپذیر کرده است به تعادل و توازن خیلی ظریف بین “ثابتهای طبیعت” بستگی دارد اگر آنها ذرهای فرق داشتند هیچ سیارهای مثل زمین به وجود نمیآمد یا فرآیندهای شیمی لازم برای حیات صورت نمیگرفت… .
در جایی دیگر پروفسور ریچارد داوکینز در مصاحبهای که در مستند اخراج شده با وی انجام شد، به وجود طرح برای حیات زمینی اقرار میکند:
– بِن استین: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟
– داوکینز: چرا از واژه چه کسی استفاده میکنی؟ دیدی؟ شما بلافاصله میخواهید از واژه “چه کسی” برای پرسیدن استفاده کنی؟
– بِن استین: خب پس جهان چگونه خلق شد؟
– داوکینز: خب طی فرایندی بسیار آرام.
– بِن استین: خب چه جوری آغاز شد؟
– داوکینز: هیچ کس نمیداند چگونه آغاز شده است، ما چگونگی واقعهای که باید بوده را میشناسیم. ما نسبتاً واقعهای را که برای مبدأ حیات اتفاق افتاده باشد میشناسیم.
– بِن استین: اون چه بوده؟
– داوکینز: آن مبدأ اولین مولکول همتا ساز بود.
– بِن استین: درسته، اما این مولکول همتا ساز چگونه به وجود آمده است؟
– داوکینز: به شما گفتم، ما نمیدانیم.
– بِن استین: پس شما نظری درباره اینکه چه جوری آغاز شد ندارید؟
– داوکینز: نه نه، نه من و نه هیچ کس دیگری نمیدونه.
– بِن استین: فکر میکنید طراحی هوشمند بتواند پاسخی به تعدادی از پیامدها در ژنتیک یا فرگشت باشد؟
– داوکینز: آن میتواند به روشی مشابه اتفاق بیفتد، میتوانست در زمانی زودتر در جایی از جهان اتفاق بیفتد، یک تمدن تکامل یافته احتمالا با برخی سازوکارهای داروینی و تکنولوژی بسیار بسیار بالا… و شکل زندگی “طراحی شده” که آنها بذرش را احتمالا در این سیاره کاشتند. این یک امکان است، یک امکان خیلی جالب و من گمان میکنم اگر در این باره جستجو کنید بتوانید در جزئیات آن برایش مدارکی پیدا کنید. ممکن است بتوان در جزئیات زیست شیمی و زیستشناسی مولکولی اثری از برخی برای آن یافت و آن “طراح” میتواند یک “هوش بالاتر” نسبت به هر جایی در دنیا باشد؛ اما آن هوش بالاتر خودش باید با فرآیندی قابل توضیح یا نهایتا قابل توضیح به وجود آمده باشد، چرا که ممکن نیست که خود به خود به هستی پریده باشد. نکته این است!
این سخن داوکینز جزو آخرین اعترافات او در مورد وجود طرح و نقشه برای حیات زمینی است که توسط او بیان شده است اما سوالی که مطرح میشود این است که آن طراح هوشمند کیست؟ از این رو حتی خود بزرگان الحاد نظیر داوکینز پیدایش حیات را تصادفی نمیدانند و حاصل طراحی میدانند و مفاد این سخنان این است که آنقدر پدید آمدن تصادفی پدیدههای منظم جهان مانند پیدایش حیات و سپس فرگشت حیات، ضعیف و نامحتمل است که هرگز نمیتوان آن را به حساب آورد. از این رو نمیتوان اینچنین ساده با گفتن تصادفی بودن برخی نظمها در جهان، وجود ناظم را انکار کرد!
این در حالی است که در جهان، نظمهای زیادی را میبینیم که پیدایش حیات و فرگشت حیات از باشکوهترین این نظمها هستند که یکی از محصولات آنها، ما (انسان) هستیم که امروز میتوانیم در مورد جهان و مبدأ و خالق آن فکر کنیم.
مثلاً اگر مقادیر ثوابت بنیادین فیزیکی مانند ثابت پلانک، ثابت گرانشی، سرعت نور، بار الکترون، شعاع الکترون به میزان اندکی از مقادیر فعلیِ خود متفاوت بود، شرایط لازم برای ظهور حیات مبتنی بر کربن به دست نمیآمد.
هماهنگی شگفتانگیزی بین ثوابت بنیادین طبیعت وجود دارد که بدون آنها انسانی به وجود نمیآمد تا نظارهگر این نظم ظریف باشد و موثر این تنظیم ظریف کیست؟ … .
مجدداً به حیات زمینی بازمیگردیم تا ببینیم حیات بر روی سیاره زمین که از معدود سیاراتی است که شرایط ایجاد حیات بر روی آن وجود دارد، چگونه فرگشت یافته است؟ و اینکه آیا فرگشت (تکامل) میتواند صرفا با تصادف (طبق پندار برخی ملحدین) بدون داشتن هدف به تنوع گونههای پیچیده امروزی در طول حداکثر حدود 4 میلیارد سال برسد؟
بررسی هدفمندی و غیرتصادفی بودن انتخاب طبیعی در فرگشت
- چگونه همانندساز اولیه به تنوع گونههای پیچیده امروزی رسیده است؟
انتخاب طبیعی در نگاه بزرگان الحاد و دانشمندان زیستشناسی تصادفی نیست و از طرفی طبق تفسیر داروینیسم از حیات، تنوع کنونی را حاصل جهشهای ژنی تصادفی و انتخاب طبیعی غیر تصادفی میداند و از این رو نمیتوانیم فرگشت حیات را تصادفی و حاصل شانس بدانیم.
پروفسور ریچارد داوکینز مینویسد: «در نسخه داروین کمی شانس وجود دارد ولی عنصر اصلی، انتخاب انباشتی (تراکمی) است که ذاتاً غیر تصادفی است[13] اولین خلط مبحث در موضوع آشنا و شاید بشود گفت آزاردهندهی انتخاب طبیعی با «تصادفی» بودن آن است، چراکه جهش اتفاقی است، انتخاب طبیعی درست خلاف اتفاقی بودن است.[14]»
پس در نتیجه افرادی که نظمهای جهان را حاصل تصادفهای کور میدانند حداقل میتوانیم به ناآگاهی آنها در حوزه دانش تکامل و سازوکار آن انتخاب طبیعی پی ببریم زیرا اگر انتخاب طبیعی غیر تصادفی نبود، هیچ فرگشت موفق به رسیدن به مرحله فعلی نمیشد و این انتخاب طبیعی که غیر تصادفی هست هم هدف کوتاهمدت و هم هدف بلندمدت دارد و هدف کوتاهمدت آن عبارت است از بقای اصلح.
ریچارد داوکینز مینویسد: «اگر منظور ما از هدف هر چیز که شانس بقا را افزایش دهد باشد این استدلال صحیح است.[15] در زندگی واقعی، همیشه معیار انتخاب، کوتاهمدت و شامل زنده ماندن یا بهطورکلی موفقیت در تولیدمثل است.[16]»
پس تاکنون متوجه شدیم تصادف کور و شانسهای پیاپی، اسباب پیدایش تنوع گونههای پیچیده امروزی را فراهم نکردند بلکه انتخاب طبیعی غیر تصادفی بود که باعث شد فرگشت بدین مرحله برسد. وقتی پیچیدگی محصول نهایی کار را نسبت به نقطهی شروعِ آن مقایسه میکنیم میبینیم از انباشت تغییرات گام به گام چیزی پیدا شده که نمیتواند حاصل فرآیندی اتفاقی باشد.
بقای غیر تصادفی، این فرآیند انباشتی را هدایت میکند. در این فصل سعی میشود نشان دهیم محرک انتخاب انباشتی اساساً فرآیندی غیر تصادفی است.[17]
اما برای اثبات بیاساس بودن استدلال این دست از خداناباوران که تمام نظامهای جهان را حاصل تصادف میدانند به همین حد کفایت نمیکنیم و به بررسی اهداف بلندمدت انتخاب طبیعی میپردازیم.
در این مقاله به جای بررسی چگونگی پیدایش پیچیدگی کل حیات به بررسی پیدایش فقط هموگلوبین طی فرگشت میپردازیم تا با جایگاه انتخاب طبیعیِ انباشتیِ غیر تصادفی که واجد هدف بلندمدت است آشنا شوید.
در زیر مطلبی از کتاب ساعتساز نابینای پروفسور ریچارد داوکینز را نقل میکنیم:
هر مولکول هموگلوبین از چهار رشته به هم پیچیده اسیدهای آمینه ساخته شده است بیایید نگاهی به یکی از این چهار رشته داشته باشیم. این رشته شامل 146 اسید آمینه است. در جانداران معمولاً 20 نوع اسید آمینه مختلف وجود دارد. تعداد ترتیبهای ممکن برای قرار گرفتن این 20 نوع اسید آمینه در رشتهای که 146 حلقه دارد بسیار بسیار زیاد است و آیزاک آسیموف آن را عدد هموگلوبین مینامد. محاسبه تعداد حالات ممکن کار مشکلی نیست ولی پیشبینی اینکه جواب چیست غیر ممکن است. اولین حلقه این رشته 146 حلقهای ممکن است هر یک از آنها، 20 نوع اسید آمینه باشد و حلقه دوم ممکن است هم هر یک از آنها باشد؛ بنابراین تعداد حالتهای ممکن برای دو حلقه 20 ×20 و تعداد حالات ممکن برای سه حلقه 20 × 20 × 20 یا 8000 است. تعداد حالات ممکن برای 146 حلقه برابر است با 20 به توان 146 که عدد فوقالعاده بزرگی است، یک میلیون یک است با شش تا صفر؛ یعنی احتمال تصادفی ساخته شدن هموگلوبین که جزء بسیار کوچکی از پیچیدگیهای یک جاندار را تشکیل میدهد. معلوم است که غربال کردن ساده نمیتواند جوابگوی آن همه نظم در جاندار باشد، غربال کردن لازم است ولی همه داستان نیست چیز دیگری لازم است. برای توضیح این نکته، لازم است بین انتخاب تکمرحلهای و انتخاب انباشتی (تراکمی) تمایز قائل شویم… جانداران حاصل انتخاب انباشتی (تراکمی) هستند. [18]
سید احمد الحسن در پاسخ شبهه احتمالات به تکامل اینگونه مینویسند:
مثالی برای توضیح بیشتر: مولکول هموگلوبین را در نظر میگیریم. هر مولکول از چهار رشتهی به هم پیچیده ساخته شده که هر رشته از ۱۴۶ اسید آمینه تشکیل یافته است. ۲۰ نوع اسید آمینهی مختلف نیز وجود دارد؛ بنابراین احتمال ترکیب و تشکیل فقط یک رشته بر اساس شیوهی مطلوب و مورد نظر – بدون اینکه از نقشهی درست باخبر باشید- برابر است با ۲۰ به توان ۱۴۶ یا 20146. این عدد بسیار بزرگ و سرسامآور است. (۱۰189×92/8) یعنی تقریباً یک با ۱۹۰ صفر جلوی آن. در نتیجه احتمال اینکه این فرآیند به این صورت، از طریق تکامل پدیدار شده باشد، ناممکن است، زیرا به زمانی طولانیتر از نه فقط عمر زمین که تقریباً 6/4 میلیارد سال است، بلکه بیشتر از عمر همهی هستی که تقریباً 7/13 میلیارد سال است نیاز دارد.
اگر فرض کنیم زمان مورد نیاز برای تکامل، یک میلیارد سال باشد، تعداد رویدادها در هر سال عددی برابر خواهد بود با ۱ و تقریبا ۱۸۱ صفر جلوی آن؛ و این یعنی10172 × 179/3 رویداد در هر ثانیه؛ یعنی ۱ و پس از آن ۱۷۲ صفر احتمال در هر ثانیه طی یک میلیارد سال، اینها همه برای به دست آوردن تعداد فرآیندهایی است که میتواند راه حل درست تشکیل شدن فقط یک رشته در هموگلوبین باشد. مسلماً چنین چیزی امکانپذیر نیست و تحقق آن در دورههای زندگی ما امکانپذیر نیست!
آنچه گذشت از تکامل با یک گام صحبت میکند. در طبیعت چنین چیزی وجود ندارد، بلکه آنچه یافت میشود، تکامل با گامهای انباشتی است که در آن، هر مرحله از مرحلهی پیشین خود بهره میبرد و فرآیند هر بار از صفر شروع نمیگردد. این به آن معنا است که ارقام و اعداد پیش گفته شده، به اعدادی معقول که امکان محقق شدن را دارا میباشند، تبدیل خواهند شد…[19]
دکتر داوکینز درباره تفاوت انتخاب انباشتی و تکمرحلهای مینویسد: «تفاوت عمده بین انتخاب تکمرحلهای و انتخاب انباشتی (تراکمی) را میتوان چنین بیان کرد. در انتخاب یک مرحلهای چیزی که انتخاب یا دستهبندی میشود، سنگریزه یا هر چه میخواهد باشد فقط یکبار دستهبندی میشود.
برعکس در انتخاب انباشتی (تراکمی) این کار تکرار میشود یعنی آنچه از یک غربال کردن به دست میآید، دوباره از غربال دیگری میگذرد و این کار همینطور ادامه پیدا میکند… آن چیز مورد نظر، در واقع پشت سر هم و نسل به نسل غربال میشود یعنی در معرض انتخاب و دستهبندی قرار میگیرد.
حاصل انتخاب هر نسل، نقطه شروع انتخاب برای نسل بعد است و همینطور الی آخر.[20]»
در ادامه برای فهم بهتر انتخاب انباشتی، مثالی را از کتاب ساعتساز نابینای دکتر داوکینز نقل میکنیم:
نمیدانم اولین بار چه کسی این موضوع را مطرح کرد که اگر به میمونی فرصت کافی بدهیم که به دکمههای ماشین تحریر ضربه بزند، ممکن است کل آثار شکسپیر را به وجود آورد. بله و مسئله همان فرصت کافی است. کار این میمون را کمی محدود میکنیم به جای کل آثار فرض کنیم بخواهد فقط جمله کوتاه “Methinks it is like a weasel” (فکر میکنم شبیه راسو هستم) را بنویسد. کار را برایش با تهیه ماشین تحریری که فقط 26 حرف دارد و یک کلید فاصله دارد راحتتر میکنیم. نوشتن این جمله ساده چقدر طول میکشد؟
در این جمله 28 حرف به کار رفته، بنابراین فرض میکنیم این میمون در هر بار 28 ضربه به دکمههای ماشین تحریر وارد میکند و هر وقت که آن جمله را درست بنویسد، آزمایش تمام است. تا آن وقت میگذاریم این کار را تکرار کند. من میمون ندارم ولی خوشبختانه دختر یازده ماههام به خوبی انتخابهای تصادفی را به نمایش میگذارد و خیلی هم دوست دارد نقش میمون ماشین نویس را بازی کند. اینها رو او روی کامپیوتر تایپ کرد:
UMMK JK CDZZ F ZD DSDSKSM
S SS FMCV PU I DDRGLKDXRRDO
RDTE QDWFDVIOY UDSKZWDCCVYT
H CHVY NMGNBAYTDFCCVD D
RCDFYYYRM N DFSKDLDK WDWK
JJKAUIZMZI UXDKIDISFUMDKUDXI
چون دخترم کارهای مهم دیگری هم داشت، من مجبور شدم برنامه این کار را بدهم به کامپیوترم تا مثل میمون یا مثل یک بچه کوچک، شانسی ماشین کند.
WDLDMNLT DTJBKWIRZREZLMQCO P
Y YVMQKZPGJXWVHGLAWFVCHQYOPY
MWR SWTNUXMLCDLEUBXTQHNZVIQF
FU OVAODVYKDGXDEKYVMOGGS VT
HZQZDSFZIHIVPHZPETPWVOVPMZGF
GEWRGZRPBCTPGQMCKHFDBGW ZCCF
و اگر همینطور ادامه دهد محاسبه اینکه چند بار باید این کار تکرار شود تا جمله “Methinks it is like a weasel” تولید شود مشکل نیست. باید تعداد همه حالات ممکنی را که میمون تایپ میکند را پیدا کنیم. محاسبه آن مانند محاسبه عدد هموگلوبین و حاصلش مانند آن عددی بسیار بزرگ است 27 دکمه وجود دارد (کلید فاصله را هم در نظر گرفتیم). احتمال اینکه اولین حرفی که انتخاب میکند M باشد (یک تقسیم بر 27) است. احتمال اینکه دو حرف اول Me باشد × است که میشود احتمال اینکه کلمه Methinks را که هشت حرف دارد درست بنویسد، به توان 8 است. احتمال اینکه هر 28 حرف را درست بنویسد به توان 28 است؛ یعنی باید (037/0) را 28 بار در خودش ضرب کنیم حدوداً میشود یک بر روی ده هزار میلیون میلیون میلیون میلیون میلیون میلیون. راحتتر بگویم عبارتی را که دنبالش هستیم به این زودیها پیدا نمیشود، چه رسد به کل آثار شکسپیر.
تا اینجا راجع به انتخاب تکمرحلهای بود. انتخاب انباشتی (تراکمی) چطور است و اثر آن چگونه است؟ تأثیر انتخاب انباشتی (تراکمی) خیلی خیلی زیاد است، شاید خیلی بیشتر از آنچه اول به نظر میرسد. گرچه بالاخره آن هم با محاسبه مشخص میشود. باز میمون کامپیوتر را راه میاندازیم ولی این بار برنامه یک تفاوت عمده دارد این بار هم یک رشته بیست و هشت حرفی تصادفی را مینویسد درست مثل قبل:
WDLDMNLT DTJBKWIRZREZLMQCO P
حالا عبارت بعدی رو از این جمله تولید میکند. مدام این جمله را تکرار میکند ولی در این تکرارها احتمال خطا یا جهش تصادفی وجود دارد. کامپیوتر جملههای بیمعنی جهش یافته را که فرزند جمله اصلیاند بررسی و آن را که هرقدر هم ناچیز، شباهتی به جمله مورد نظر یعنی “Methinks it is like a weasel” داشته باشد انتخاب میکند در این مورد جمله برنده نسل بعد این بود:
WDLDMNLT DTJBKWIRZREZLMQCO P
پیشرفتی دیده نمیشد اما کار تکرار شد و باز فرزندان جهش یافته جمله اصلی به دست آمد و برنده جدیدی بین آنها انتخاب شد این کار، نسل به نسل ادامه یافت بعد از ده نسل، جملهای که برای تکثیر انتخاب شد این بود:
MDLDMNLSITJISWHRZREZ MECS P
بعد از 20 نسل این بود:
MELDINLS IT ISWPRKE Z WECSEL
تا اینجا شک داریم چیزی شبیه به جمله اصلی پیدا شود بعد از نسل 30 این شک از بین میرود:
METHINGS IT ISWLIKE B WECSEL
نسل 40 ما را در فاصله یکحرفی با جمله اصلی قرار میدهد:
METHINGS IT IS LIKE I WEASEL
و بالاخره در نسل 43 به جمله مورد نظر میرسیم. دور دوم (آزمایش) را کامپیوتر با این حروف شروع میکند:
Y YVMQKZPFfXWVHGLAWFVCHQXYOPY
و از نسلهای زیر میگذرد (باز از هر ده نسل یکی را آوردهایم):
Y YVMQKSPFTXWSHLIKEFV HQYSPY
YETHINKSPITXISHLIKEFA WQYSEY
METHINKS IT ISSLIKE A WEFSEY
METHINKS IT ISBLIKE A WEASES
METHINKS IT ISJLIKE A WEASEO
METHINKS IT IS LIKE A WEASEP
و در نسل 64 به عبارت مورد نظر میرسیم. کامپیوتر دور سوم را با این عبارت شروع کرد:
GEWRGZRPBCTPGQMCKHFDBGW ZCCF
و در نسل 41 نژاد برگزیده به جمله Methinks it is like a weasel رسید.
مهم نیست که انجام این کار با کامپیوتر چقدر طول میکشد اگر مایل هستید بدانید، تمام این کار را در فاصلهای که من برای ناهار رفته بودم، کامپیوتر انجام داد. تقریبا نیم ساعت طول کشید (به نظر اهل کامپیوتر ممکن است خیلی کند باشد علت این است که برنامهاش در BASIC نوشته شده بود که مثل نوعی بچهگانه حرف زدن است دفعه بعد که آن را با زبان پاسکال نوشتم، یازده ثانیه طول کشید) برای این نوع کارها، کامپیوتر جز اینکه کمی از میمون سریعتر است، تفاوت قابل ملاحظه دیگری با آن ندارد.
مهم تفاوت بین زمانی است که با انتخاب انباشتی (تراکمی) این کار صورت میگیرد و وقتیکه کامپیوتر، با همان سرعت برای انجام کار از انتخاب تکمرحلهای استفاده میکند این تفاوت حدود یک میلیون میلیون میلیون میلیون میلیون سال است. این زمان بیش از میلیون میلیون میلیون برابر بیش از عمر جهان است! در واقع شاید بهتر است بگوییم در مقابل زمانی که لازم است تا میمون یا کامپیوتری که برای کار تصادفی برنامه ریزی شده، جمله مورد نظر را تایپ کند، عمر جهان عددی قابل اغماض است، به قدری کوچک است که در چنین محاسبهای میشود آن را نادیده گرفت درحالیکه زمان لازم برای کامپیوتری که شانسی، ولی از طریق انتخاب انباشتی (تراکمی) همان کار را بهصورت قابلفهم برای انسان انجام میدهد، چیزی بین یازده ثانیه تا زمان صرف یک ناهار است.[21]
همانطور که مشاهده کردین در هر مرحله حرفی که با جمله هدف تطابق پیدا میکرد ثابت شده و حروف دیگر همچنان جهش (تغییر) مییافتند تا به جمله مورد نظر برسیم. در این مثال شما با تفاوت انتخاب تکمرحلهای تصادفی و انتخاب انباشتی هدفدار آشنا شدیم زیرا در برنامه کامپیوتر هدف تعیین شده بود و جملات تولید شده در هر مرحله با جمله صحیح تطبیق داده میشد و حروفی که مطابق جمله صحیح (هدف) میبودند ثابت شده و به مرحله بعد میروند و سایر حروف دوباره با جهشهایی تصادفی (طبق برنامهی نوشته شده) تغییر میکنند و به این ترتیب برنامه پیش میرود تا تمامی حروف مطابق جمله هدف بشوند و ما با همین مثال ساده با تفاوت فاحش انتخاب تکمرحلهای تصادفی و انتخاب انباشتی هدفدار آشنا شدیم.
پس مشخص شد آنطور که دکتر نیری و برخی همفکران او میپندارند تمام نظامهای جهان ما حاصل تصادف است، نتیجهای غلط میباشد زیرا هم در پیدایش حیات متوجه غیرمحتمل بودن آن شدیم و هم در سیر فرگشت حیات متوجه شدیم که بدون انتخاب انباشتی هدفدار غیرممکن است و اساساً در هیچ کدام با تصادف کور بهجایی نمیرسیدیم و اگر هدف بلندمدت وجود نداشت هیچوقت فرگشت نمیتوانست گونههای پیچیده و متنوع امروزی را ایجاد کند.
داوکینز مینویسد: «بنابراین تفاوت بین انتخاب انباشتی (تراکمی)، (که در آن هر پیشرفت کوچک پایهای برای گام بعدی است) و انتخاب تکمرحلهای (هر بار یک آزمون جدید صورت میگیرد) بسیار زیاد است اگر قرار بود پیشرفت تکاملی بر اساس انتخاب تکمرحلهای باشد هرگز بهجایی نمیرسید.[22]»
«عجیب است که هنوز از محاسباتی مثل آنکه من در مورد هموگلوبین انجام دادم، بهعنوان استدلالهایی علیه نظر داروین استفاده میکنند. آنهایی که این کار را میکنند اغلب در رشته خود نجوم یا هر چه باشد متخصص هستند و صادقانه بر این باورند که داروینیسم ساختار جانداران را فقط با استفاده از تصادف یا روند انتخاب تکمرحلهای توجیه میکند. این تصور یعنی اینکه در تکامل داروینی شانس دخالت دارد خیلی اشتباه نیست، ولی درست خلاف واقعیت است. در نسخه داروین کمی شانس وجود دارد ولی عنصر اصلی انتخاب انباشتی (تراکمی) است که ذاتاً غیر تصادفی است.[23]»
«نظریه تکامل با انتخاب طبیعی انباشتی (تراکمی) تنها نظریهی شناخته شدهای برای ما است که کفایت توضیح پیچیدگی سامانمند را دارد … .[24]»
سید احمد الحسن مینویسند: حتی اگر دکتر داوکینز بر این باور نباشد که مثال وی آنچه را که در طبیعت است بیان میکند، از آنجا که وی تکامل را هدفمند نمیداند، مثال وی به آنچه در طبیعت میگذرد بسیار نزدیک است و به همین دلیل این مثال به خوبی نشان میدهد که تکامل چگونه پیوسته هدف خود را دنبال میکند.
… در مثالی که وی از تراکم انباشتی زده، رایانه در هر بار و در هر نسل، عبارتی را که میخواهد از طریق تلاشهایش به آن برسد، بررسی و مرور میکند و این به طور خلاصه به این معنا است که رایانه هدفی دارد که میخواهد به آن برسد؛ که همان عبارتی است که جملاتش را هر بار با آن تطبیق میدهد و جملات نزدیکتر را برمیگزیند تا درنهایت به جملهی مورد نظرش برسد.
رایانه جملههای بیمعنی جهش یافته را که فرزند جملهی اصلی هستند، بررسی میکند و آن را که شباهت بیشتری به جملهی مورد نظر یعنی Methinks it is like a weasel داشته باشد، برمیگزیند.[25]
خلاصهی کلام آنکه: رایانه، نقشهای دارد که آن را اجرا میکند، ولی نه بهطور مستقیم؛ بلکه از طریق آزمونها و تکامل انباشتی و این دقیقا همان چیزی است که میخواهیم به آن برسیم؛ یعنی اینکه تکامل قانونمند است و جهش یا تغییر نقشهی ژنتیکی حداقل در برخی موارد غیر تصادفی و قانونمند است و هدف مشخصی را دنبال میکند؛ بنابراین در پس آن کسی هست که او را قانونمند ساخته تا به هدف – یا میتوان گفت هدفی که قانونگذار در نظر داشته – برسد: و او اجرای قانونی را که لازمهی نیل به آن غایت است، عملیاتی مینماید.
علاوه بر این، رایانهای که کار بر عهده گذاشته شدهاش را انجام میدهد، دارای نوعی از تعقل است که میتواند با آن نتایج را بخواند و آن را با هدف اصلی مقایسه کند تا بهترین موارد برای نیل به این هدف را برگزیند.
رایانه جملههای بیمعنی جهش یافته را که فرزند جملهی اصلی هستند، بررسی میکند و آن را که شباهت بیشتری به جملهی مورد نظر یعنی Methinks it is like a weasel داشته باشد، برمیگزیند.[26]
در نتیجه این مثال برای تطبیق دادن بر طبیعتی که دکتر داوکینز آن را نابینا میخواند نادرست است، مگر اینکه قدرتی آگاه و دانا فرایند تکامل را از خارج سمت و سو ببخشد، هرچند به مقدار اندک و در برخی شرایط خاص؛ یا قدرتی دانا که به هنگام ضرورت در کار دخالت میکند؛ و این همان منظور ما را از مثال پیشگفتهی دکتر داوکینز ثابت میکند.[27]
پس متوجه شدیم که تکامل بدون انتخاب انباشتی غیر تصادفی نمیتوانسته پیش برود و به تنوع گونههای حیات امروزی برسد بهگونهای که حتی خود دکتر داوکینز نیز به این امر اقرار میکند که جانداران حاصل انتخاب انباشتی (تراکمی) هستند.[28] پس ما برای تفسیر چگونگی سیر تکامل چارهای نداریم جز قبول انتخابِ طبیعیِ انباشتیِ هدفدار، زیرا که فقط انتخاب انباشتی آن هم با داشتن هدف مشخص (هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت)، تنها پاسخی است که میتوانیم برای تفسیر سیر ارتقای حیات در بازه زمانی حیات زمینی ارائه دهیم و برای آگاهی از سایر شواهد علمی که دلالت بر هدفمندی تکامل (فرگشت) دارند به فصل 4 کتاب توهم بیخدایی نوشته احمدالحسن مراجعه نمایید.
پس در نتیجه جهان پیچیده ما و بالأخص حیات پیچیده سیاره زمین، حاصل تصادف نمیباشند و پیدایش این نظمها حاصل طرحی هدفمند است؛ زیرا تکامل (فرگشت) هدفمند میباشد پس در نتیجه طبق صفت اثر دلالت بر صفت موثر دارد و فاقد شی اعطاکننده شی نیست، نتیجه میگیریم حیات پیچیده زمینی، موثری آگاه و هدفدار دارد و حاصل تصادف نیست.
لینک مطالعه آنلاین کتاب توهم بی خدایی نوشته سید احمد الحسن
[1] Random processes یا Stochastic processes
[2] برای کسب اطلاعات بیشتر به مقاله “اصل علیت و مکانیک کوانتوم” مراجعه نمائید.
[3] ریچارد داوکینز، ساعتساز نابینا، ص 456.
[4] https://t.me/mehbaang/36
https://t.me/mehbaang/789
[6] روش محاسبه احتمال صحیح رخ دادن مثال بالا به این صورت است که احتمال قرار گرفتن صحیح 20 نوع آمینو اسید در زنجیره اول آمینو اسید برابر است با و در زنجیره دوم نیز عبارتست از و باقی 32 زنجیره به همین صورت می باشند که احتمال تشکیل صحیح کل زنجیره برابر است با حاصلضرب احتمال هر یک از زنجیره ها، یعنی باید کسر را 32 بار در خودش ضرب کنیم که مساوی است با و تعداد حالات مختلف عبارتست از 1041×۴
[7] 400000000000000000000000000000000000000000
[8] زیرا طبق سنگواره هایی که کشف شده حدود 5/3 میلیارد سال پیش بر روی زمین حیات وجود داشته است و از آنجا که عمر زمین 5/4 میلیارد سال است، پس حداکثر 1 میلیارد سال برای ایجاد اولین همانند ساز بدوی زمان وجود داشته است هر چند که در ابتدای بوجود آمدن زمین و شرایطش امکان بوجود آمدن حیات نبوده است ولی در این مثال احمدالحسن حداکثر زمان ممکن را برای خداناباوران در نظر گرفته است.
[9] مطابق قرار داد اگر ساختمان فضایی یک اسید آمینه را در نظر بگیریم، چنانچه عامل NHz که به کربن آلفا متصل است در طرف چپ باشد، میگوییم که این اسید آمینه از نوع L یا چپ گرد است و هرگاه عامل NH2 در طرف راست کربن آلفا قرار گیرد، گوییم این اسید آمینه از نوع A یا راستگرد می باشد. اسیدهای آمینه ی طبیعی همگی از نوع چپ گرد هستند. (مترجم کتاب توهم بی خدایی)
[10] احمدالحسن، کتاب توهم بی خدایی، ص 76-78
[11] http://almahdyoon.co/doa.html
زیرا در این مقاله به موضوع چگونگی فراهم شدن آمینواسیدها و شرایط لازم برای ترکیب آنها و … نپرداختیم و صرفا احتمالات ترکیب آمینواسیدها را برای ساخت پروتئینی ساده، به عنوان اولین شکل حیات بررسی کردیم.
[12] روزنامه جام جم، شماره 3806 به تاريخ 11/7/92، صفحه 12 (دانش) (مقاله پرده آخر نمایش خلقت)
[13] ریچارد داوکینز، ساعت ساز نابینا، ص92
[14] ریچارد داوکینز، ساعت ساز نابینا، ص82
[15] ریچارد داوکینز، ساعت ساز نابینا، ص123
[16] ریچارد داوکینز، ساعت ساز نابینا، ص93
[17] ریچارد داوکینز، ساعت ساز نابینا، ص83
[18] ریچارد داوکینز، ساعت ساز نابینا، ص 85 – 86
[19] سید احمد الحسن، کتاب توهم بی خدایی، ص 110 – 111
[20] ریچارد داوکینز، ساعت ساز نابینا، ص 86
[21] ساعت ساز نابینا، ص88 – 91
[22] ریچارد داوکینز، ساعت ساز نابینا، ص91 – 92
[23] ریچارد داوکینز، ساعت ساز نابینا، ص92
[24] ریچارد داوکینز، ساعت ساز نابینا ص 469 – 470
[25] ریچاد داوکینز، ساعت ساز نابینا، ص89
[26] ریچارد داوکینز، ساعت ساز نابینا. ص89
[27] احمد الحسن، توهم بی خدایی، ص 241 – 242
[28] ریچارد داوکینز، ساعت ساز نابینا، ص86