خانه > ساعت صفر > شخصیت‌های تاریخ‌ساز > ابو‌طالب، حامی، مدافع و مؤمن خدا‌پرست

ابو‌طالب، حامی، مدافع و مؤمن خدا‌پرست

ابو‌طالب، حامی، مدافع و مؤمن خدا‌پرست (بخش دوم)

دلیل ششم:

اندوه پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) و شهادت ایشان به یاری ابو‌طالب، در کتاب تاریخ یعقوبی شیخ احمد ابن ابی‌یعقوب، ج2، ص35 آمده است:
«ولمّا قیل لرسول الله: إن أبا طالب قد مات عظم ذلک فی قلبه واشتدّ له جزعه، ثمّ دخل فمسح جبینه الأیمن أربع مرّات، وجبینه الأیسر ثلاث مرّات، ثمّ قال: یا عم ربیت صغیراً، وکفلت یتیماً، ونصرت کبیراً، فجزاک الله عنی خیراً، ومشى بین یدی سریره وجعل یعرضه ویقول: وصلتک رحم، وجزیت خیراً.» هنگامی‌که به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) خبر دادند که ابو‌طالب، از دنیا رفته، این مصیبت بر قلب او سنگین شد و نالۀ آن حضرت را شدید کرد.

رسول خدا بر جنازۀ ابو‌طالب، وارد شد، سپس طرف راست پیشانى او را چهار مرتبه و طرف چپ وی را سه مرتبه دست کشید، سپس فرمود: اى عمو! وقتى کودک بودم، تو مرا بزرگ کردی، وقتى یتیم بودم تو سرپرستی‌ام کردی و هنگامی‌که بزرگ شدم تو یارى‌ام کردی؛ پس خداوند از جانب من به تو پاداش خیر دهد. سپس جلوى تابوت او رفت و فرمود: اى عمو! تو صلۀ رحم را به نیکى به‌جا آوردى و پاداش نیکى دادى‏.

نکتۀ مهم، اینکه حضرت می‌فرمایند (ونصرت کبیراً) یعنی هنگامی‌که بزرگ شدم تو یارى‌ام کردی و اینکه بخش عمدۀ بزرگ‌سالی پیامبر، در گسترش اسلام و تبلیغ احکام اسلامی بوده است؛ پس چگونه می‌توان قبول کرد که کافر، یاری‌رسان پیامبر در گسترش اسلام بوده باشد؟!

دلیل هفتم:

اشعار و سخنان ادبی ابو‌طالب، که به بیش از هزار بیت می‌رسد و به «دیوان ابوطالب» معروف است. آنچه در این قصاید و اشعار آمده، همه در تأیید و تصدیق نبوت پیامبر (ص) است. معروف‌ترین شعر او به «قصیدۀ لامیه» شهرت دارد.

نمونه 1:

آنچه در نامه‌ای که برای پادشاه حبشه (نجاشی) نگاشتند که بر احترام کاروان مسلمانان و دفاع و حمایت از آن‌ها در برابر شر مشرکین تشویق می‌کند. در کتاب مستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری، ج2، ص623 چاپ معرفت بیروت آمده است:
ليعلم خِيارُ الناس أن محمداً / وزيرٌ لموسى والمسيح ابن مريم
أتنا بِهدْي مثلما أتيا به /فكلٌ بأمر الله يهدي ويعصِم
وإنكم تتلونه في كتابكم / بِصدْق حديث لا ديث المبرجِم
ترجمۀ ابیات: نیک‌مردان بدانند! همانا محمد، جانشین موسی و مسیح عیسی بن مریم است. به‌سوی ما آمدند، همان‌گونه که موسی و عیسی به‌سوی ما آمدند. همانا همۀ آنان به اذن خداوند، هدایت و معصوم می‌شوند؛ و قطعاً شما خبر آن را در کتاب‌های خودتان می‌خوانید که آن خبر راست است و اخبار بازی نیست.

نمونه2:

در کتاب سیره ابن‌هاشم، ج1، ص289 آمده است:
ألم تعلموا إنَّا وجدنـا محمـداً /رسولاً كموسى خُطَّ في أول الكتب
وأنّ عليه في العبـاد مَحـبَّـة / ولا حَيْف فيمن خَصّه الله بالحب
ترجمۀ ابیات: آیا نمی‌دانید که ما محمد را همانند موسی، فرستاده‌ای یافتیم که در کتاب‌های پیشینیان ذکر شده است؟ و برای او در دل مؤمنان، محبتی وجود دارد و بر کسی که خدا او را به محبت اختصاص داده‌، اندوهی نیست.

نمونه3:

تاریخ ابی‌الفداء، ج1، ص120 و همچنین الاصابه فی تمییز الصحابه ابن‌حجر عسقلانی، ج7، ص198 آمده است: ابوطالب خطاب به حضرت محمد (صلی الله علیه و اله) فرمود:
والله لـن يصلـوا إليك بجمعهم /حتـى أوسّـد في التراب دفينـا
فاصْدَع بأمرك ما عليك غَضَاضَـة / وأَبشِر بـذاك وقَـّر منك عيونـاً
ودعوتني وعلمت أنك ناصحـي / ولقـد دعوت وكنت ثَمّ أمينـاً
ولقد علمت بـأنّ ديـن محمـد/ من خيـر أديـان البـَريّة دينا
ترجمۀ ابیات: به خدا سوگند! هرگز دست آنان به تو نخواهد رسید تا زمانی که زیر خاک دفن نشده باشم؛ پس امر خود را ابلاغ کن و مأموریت خود را انجام بده و شاد باش و نتیجه را نگاه کن. مرا خواندی و دانستم که تو بهترین پندآموز هستی. همانا قبلاً مرا خواندی و در پندآموزی من امانت‌دار بودی؛ و به ‌یقین رسیدم که دین محمد از بین تمام ادیان، بهترین دین این گیتی است.

نمونه4:

در کتاب البدایة و النهایة ابن‌کثیر، جزء ششم، فصلی وجود دارد با عنوان دلایلی بر خبردار شدن پیامبر (صلی الله علیه واله) به آنچه اتفاق افتاد؛
و از احادیث وارده که دال بر خبردار شدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) است به آنچه اتفاق افتاد؛ همان‌گونه که پیش‌تر در داستان صحیفه (ملعونه مشرکین) ذکر کردیم؛ همان صحیفه‌ای که بزرگان قریش در آن متحد شدند تا بر بنی‌هاشم و بنی‌عبد‌المطلب تحریم و حصار ایجاد کنند (هرگز به آن‌ها اسکان ندهند و با آن‌ها ازدواج نکنند و معاملات خرید و فروشی با آن‌ها انجام ندهند) تا پیامبر را به آنان (بزرگان قریش) تسلیم نمایند. پس بنی‌هاشم و بنی‌عبدالمطلب همگی، مسلم و کافر آن‌ها، وارد شعب ابی‌طالب شدند و تا آخرین روز زندگانی از تحویل‌دادن پیامبر امتناع می‌کردند؛ و در آن هنگام، ابو‌طالب، این ابیات را خواند که به قصیده لامیه معروف است و در آن می‌فرماید:
كذبتم وبيت الله نبزي محمدا / ولما نقاتل دونه ونناضل
ونسلمه حتى نصرع حوله/ ونذهل عن أبنائنا والحلائل
وما ترك قوم لا أبا لك سيدا/ يحوط الذمار غير درب مواكل
وأبيض يستسقى الغمام بوجهه/ ثمال اليتامى عصمة للأرامل
يلوذ به الهلاك من آل هاشم/ فهم عنده في نعمة وفواضل
ترجمۀ ابیات: سوگند به خانۀ خدا! دروغ گفتید! هنگامی‌که گمان کردید، محمد را رها ‌می‌کنیم و در کنار او نمی‌جنگیم و او را به شما تسلیم ‌می‌کنیم، بدون اینکه از او دفاع کنیم تا با فرزندان و خانواده‌هایمان نجات یابیم. هرگز هیچ قومی، بزرگ قومش را رها نکرده است تا شما ما را با امتناع غذا تهدید کنید؛ و آن سفید‌رو که ابرها از صورتش آب می‌نوشند آن حامی یتیمان و عصمت‌دهندۀ زنان بی‌سرپرست با بنی‌هاشم از هلاکت نجات خواهد یافت و او در نزد آن‌ها و آن‌ها در نزد او در برکات و نعمات فراوان هستند.
در آنچه گذشت برخی دلایل مسلمان‌بودن ابو‌طالب، را ذکر کردیم؛ اما در آخر جای دارد سخنان یمانی آل محمد سید احمد‌الحسن، وصی و فرستادۀ امام مهدی (علیه‌السلام) در رابطه با ابوطالب (علیه‌السلام) نیز در این مقاله بیان نماییم:

سید احمدالحسن (علیه‌السلام) در کتاب گوساله، ج1، ص64 فرمودند:

در مکه همۀ پیروان دین حنیف منحرف نشده بودند و گروه اندکی مانده بودند که بر طریق حق پای می‌فشردند که عبد‌المطلب، جد پیامبر و همچنین عبد‌الله و ابو‌طالب، پدر و عموی ایشان از این عده بودند. در وصیت نبی اکرم (صلی الله علیه و اله) به حضرت علی (علیه‌السلام) آمده است: ای علی! عبدالمطلب پنج سنت در جاهلیت وضع نمود که خداوند آن‌ها را در اسلام تأیید فرمود:
1. ازدواج با همسر پدر را تحریم کرد و خدا نیز فرمود: (با همسران پدرانتان ازدواج نکنید) (نساء، 22)؛
2. عبدالمطلب با پیکان‌ها قرعه نمی‌کشید؛
3. بت‌ها را نمی‌پرستید؛
4. و ازآنچه بر پای بتان ذبح‌شده بود، نمی‌خورد؛ و پیوسته می‌گفت من بر دین ابراهیم (علیه‌السلام) هستم.

در تاریخ آمده که حضرت عبد‌المطلب مکان آب زمزم را پس‌ازآنکه به‌مرورزمان ناپدید شده بود، به‌وسیلۀ وحی الهی و از طریق رؤیا دریافت و همان‌جا را که در رؤیا دیده بود حفر کرد و آب زمزم هویدا شد. حضرت ابو‌طالب، نیز سید پیروان دین حنیف و بلکه از اوصیای حضرت ابراهیم بود و بر پیامبر حجتی بود –‌پیش از بعثت‌– و پس از بعثت از پیروان آن حضرت شد؛ چنان‌که از معصومین روایت شده است. آن حضرت در مکه، سید مسلمانان بود و روایات بسیاری در فضایل ایشان آمده و اشعار بسیاری از ایشان مانده که بر مسلمان‌بودن وی دلالت دارد؛ و در یاری اسلام فعالیت‌های بسیاری از ایشان نقل شده اما بااین‌همه برخی می‌گویند ابو‌طالب، کافر مرده است!

و البته دلیلی ندارند و تنها به خاطر بغض و کینه‌ای که از فرزندان وی چون علی (علیه‌السلام) دارند چنین می‌گویند. ابو‌طالب، کسی است که همگان بر او اتفاق‌نظر دارند و هیچ‌چیزی که مایه نکوهش، در ویژگی‌های جسمی و اخلاقی و دینی‌اش، نیافته‌اند تا بر آن انگشت بگذارند. اگر فقط همین یک بیت از او به ما می‌رسید برای اثبات مسلمانی‌اش کافی بود: (آیا نمی‌دانید که محمد را پیامبری یافته‌ایم، ‌همچون موسی؛ و این در کتاب‌های پیشین مقرر گردیده است). حال‌آنکه تنها این بیت نیست و فعالیت‌های آن حضرت در دفاع از اسلام بر همگان واضح بوده و مثل روز روشن است! هرچند وی مانند مؤمن آل‌فرعون مدتی اسلام‌آوردن خود را پنهان می‌داشته است. پایان کلام سید احمدالحسن (ع).

همچنین در کتاب گوساله، ج1، ص88 سید احمد‌الحسن علیه‌السلام حدیثی از حضرت امام حسن عسکری نقل فرمودند:

از امام حسن بن علی عسکری از پدرانش (علیهم‌السلام) روایت شده است: «خداوند تبارک‌وتعالی به فرستاده‌اش وحی فرمود که من تو را با دو گروه یاری می‌دهم؛ گروهی که تو را پنهانی یاری می‌دهند و گروهی که آَشکارا یاری‌ات می‌کنند؛ اما آن گروهی که پنهانی یاری‌ات می‌کنند آقا و برترینشان عمویت ابوطالب است و آن گروهی که آشکارا یاری‌ات می‌کنند، آقا و برترینشان فرزندش علی بن ابی‌طالب.» سپس فرمود: «جز اینکه ابو‌طالب، همانند مؤمن آل فرعون ایمانش را پنهان می‌داشت.»

و نیز در پاورقی کتاب گوساله، ج1، ص99 آمده است:

شیخ صدوق در علل الشرائع از علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) روایت می‌کند که فرمود: هنگامی‌که آیۀ (و خویشاوندان نزدیکت را هشدار ده) نازل شد، رسول خدا، پسران عبدالمطلب را دعوت نمود، آنان در آن هنگام چهل مرد بودند، یکی کم‌تر یا بیشتر؛ پس فرمودند: کدام‌یک از شما قبول می‌کند که پس از من، برادر، وارث، وزیر، وصی و جانشین من باشد؟ این موضوع را بر یک‌یک آنان عرضه داشت؛ ولی همه رد کردند تا نوبت علی (علیه‌السلام) رسید. من عرض کردم: من، ای پیامبر خدا! پس رسول‌الله (صلی الله علیه واله) فرمود: ای پسران عبد‌المطلب! این، برادر، وارث، وزیر، جانشین و خلیفۀ من بین شما پس از من خواهد بود. آن جماعت برخاستند، درحالی‌که برخی بر برخی دیگر می‌خندیدند و به ابو‌طالب،می‌گفتند تو را فرمان داد که به حرف این پسر گوش کنی و فرمانش را اطاعت کنی!

پایان.

همچنین ببینید

معرفی_نامه_پایان_نامه_مقامات_سلمان_محمدی

معرفی پایان‌نامۀ «مقامات سلمان المحمدی کما بینها القائم(ع)»

گفت‌وگو با شیخ عباس فتحی به مناسبت انتشار رسالهٔ اتمام مقطع کارشناسی وی در حوزهٔ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیزده − 10 =