علی محمدی هوشیار در صفحۀ 10 مقاله «تو هم بیخدایی» مینویسد:
«اثبات فرضیه تکامل و تبدیل آن از صورت یک فرضیه به یک قانون علمی و قطعی، باید از طریق دلیل عقلی یا از طریق آزمایش و حس و تجربه بوده باشد … از سوی دیگر دست تجربه و آزمایش از مسائلی که ریشههای آن در میلیونها سال قبل نهفته است کوتاه است!»
پاسخ: اولاً در متد علمی، فرضیه و نظریه به قانون تبدیل نمیشوند و قوانین علمی نیز قطعی نیستند و بهندرت ممکن است تغییر و چه بسا رد شوند.
«فقط به این دلیل که یک ایده، یک قانون است، به این معنا نیست که از طریق تحقیقات علمی در آینده نمیتواند تغییر یابد. استفاده از کلمه “قانون” توسط ناپلئون و دانشمندان متفاوت است. هنگامی که اکثر مردم دربارۀ یک قانون صحبت میکنند، بهمعنی چیزی است که مطلق است. قانون علمی بسیار انعطافپذیر است. با توجه به تعریف دانشگاه کالیفرنیا، یک قانون علمی میتواند استثنائاتی داشته باشد، بهطور کلی رد شود یا در طول زمان تکمیل شود.
کوپینگر میگوید: «یک دانشمند خوب کسی است که همیشه این سؤال را مطرح میکند که چگونه میتوانم نشان بدهم اشتباه کردهام؟» او میگوید: در مسائلی مثل قانون جاذبه یا قانون جورشدن مستقل ژنها، آزمونهای پیدرپی باعث “پیچخوردن” این قوانین شدند. استثنائاتی پیدا شدند؛ بهعنوان مثال، قانون گرانش نیوتن در سطح کوانتومی (زیر اتمی) فرومیریزد. قانون جورشدن مستقل ژنهای مندل، برای مواردی که صفات روی یک کروموزوم پیوند خوردهاند، درست کار نمیکند.»[1]
بنابراین نمیتوان گفت که یک قانون بهطور مطلق صحیح است. اصطلاح قانون را هنگامی به کار میبریم که اعتبار آن در گسترۀ بزرگی از مسائل، آزموده شده و محدودیتهای اعتباری آن بهروشنی درک شده باشد. بااینحال وقتی که اطلاعات جدیدی به دست بیاید، ممکن است بعضی از قوانین، اصلاح یا کنار گذاشته شوند؛ زیرا قوانین علمی با قوانین سیاسی تفاوت دارند. قوانین سیاسی تجویزی هستند و چگونگی رفتار ما را تعیین میکنند؛ در حالی که قوانین علمی توصیفیاند. قوانین علمی، رفتار طبیعت را آنطور که هست، توصیف میکنند، نه آنطور که باید باشد. در نتیجه قانون و نظریه هر دو ابطالپذیر است. (هرچند با مشاهدات و آزمایشات بسیار زیادی، تأییدشده باشد).
و ثانیاً جناب هوشیار باید بداند یک فرضیه یا نظریۀ علمی به یک قانون علمی ارتقا نمییابد.
«یک قانون علمی، توصیفی از یک پدیدۀ مشاهدهشده است. این قانون، راجع به چرایی، ماهیت یا خالق آن پدیده توضیحی نمیدهد. توضیح و شرح پدیدۀ مدنظر یک “نظریه علمی” است.
اینکه یک نظریۀ علمی با شواهد کافی، به یک قانون تبدیل میشود، تصوری است غلط.
پیتر کوپینگر، دانشیار زیستشناسی و مهندسی پزشکی در مؤسسۀ فنی رزـ هالمن میگوید: « در علم، قوانین نقطۀ شروع هستند. از آنجاست که دانشمندان شروع به پرسش میکنند. “چرا و چگونه؟”.»
قوانین و نظریههای علمیای که با شواهد تجربی کافی همراهاند، نزد اکثر دانشمندان با احترام خاصی پذیرفته میشود. هر دو به متحدساختن یک زمینۀ علمی کمک میکنند. با این حال، قوانین و نظریهها، و همچنین فرضیهها، بخشهای مجزایی از روشهای علمی به شمار میروند.
کوپینگر در مصاحبه با Live Science گفت: «در علم چهار مفهوم عمده وجود دارد: اصلها، فرضیات، قوانین و نظریهها.
قوانین توصیفهایی ـاغلب به زبان ریاضیـ از یک پدیدۀ طبیعیاند؛ بهعنوان مثال، قانون جاذبۀ نیوتن یا قانون جورشدن مستقل ژنها از مندل. کار این قوانین صرفاً بیان توصیفی است از مشاهده، و نه توضیحی از چگونگی و چرایی آنها.»
کوپینگر خاطرنشان کرد که قانون جاذبه توسط نیوتن در قرن هفدهم کشف شد. این قانون، نوعی توصیف ریاضی، از نحوۀ تقابل دو جسم در جهان بر روی یکدیگر است. به هر حال، قانون جاذبۀ نیوتن راجع به ماهیت و طرز کار جاذبه توضیحی نمیدهد. سه قرن پس از کشف این قانون، که آلبرت اینشتین نظریۀ نسبیت خود را به ظهور رساند، دانشمندان شروع به درک چیستی و چرایی گرانش کردند. او میگوید: «قوانین نیوتن برای دانشمندان کارآمد است؛ چراکه اخترفیزیکدانان از این قانون کهنهکار برای نشاندن رباتهایشان روی مریخ استفاده میکنند؛ اما در قانون گرانش، توضیحی راجع به ماهیت یا طرز کار گرانش داده نمیشود. بهطور مشابه، قانون جورشدن مستقل ژنهای مندل، صرفاً حرف از انتقال صفات از والد و فرزند میزند، نه از چیستی و چرایی آن.»
یک مثال دیگر که تفاوت میان نظریه و قانون علمی را تبیین میکند، مسئلۀ گرگور مندل است. مندل فهمید که دو صفت ژنتیکی بهطور کاملاً مستقل از یکدیگر در فرزندان مختلف ظاهر میشوند.
کوپینگر دراینباره گفت: «با این وجود، مندل چیزی از DNA و کروموزومها نمیدانست. یک قرن طول کشید تا دانشمندان، DNA و کروموزوم (توضیح علمی قانون مندل) را کشف کردند. پس از این کشف بود که دانشمندانی چون توماس هانت مورگان، با مطالعه روی مگس سرکه، بهوسیلۀ وراثت کروموزومی موفق به توضیحدادن قانون جورشدن مستقل ژنها شد. تا به امروز هنوز هم این توضیح علمی (نظریه) پذیرفتهشدهای از ژنتیک مندل است.» [2]
و ثالثاً امکان مشاهده مستقیم بسیار از واقعیتهای علمی وجود ندارد و از طریق اثرات، وجودشان تصدیق میشود؛ مانند گرانش، مادۀ سیاه، مهبانگ و… . و اگر بنا باشد صرفاً پدیدههای مشاهدهپذیر تصدیق شوند بخش عظیمی از یافتههای علمی مردود خواهد شد.
«کارکرد اولیه و اصلی علم نشاندادن وجود پدیدههایی است که بهصورت مستقیم قابلمشاهده نیستند. نیاز به این نیست که علم چیزهایی را که با چشم خود میتوانیم آنها را ببینیم به ما نشان دهد.
مشاهدۀ مستقیم نهتنها در علم لازم نیست، بلکه در خیلی از مسائل، مشاهدۀ مستقیم غیرممکن است. برای مثال خیلی از کشفیات مهم علم از مشاهدات غیرمستقیم استنتاج شدهاند… هیچکس تاکنون بهطور مستقیم الکترون را مشاهده نکرده است، همجوشی داخل ستارهها، امواج رادیویی، آنتروپی، یا گردش زمین به دور خورشید، همۀ اینها واقعیت علمی هستند.»[3]
«همچنین NAS ، واقعیت (فکت) را بهعنوان مشاهدهای تعریف میکند که بارها موردتأیید قرار گرفته باشد و برای همۀ اهداف عملی بهعنوان روش صحیح و پذیرفتهشده باشد. ثبت فسیل و سایر شواهد نشان میدهد که موجودات در طول زمان تکامل یافتهاند؛ گرچه هیچکس این تحولات را مشاهده نکرده است. شواهد غیرمستقیمِ بدون ابهام و قانعکنندهای دال بر صحت آن وجود دارد.
همۀ علوم اغلب بر شواهد غیرمستقیم متکی هستند. فیزیکدانها نمیتوانند بهصورت مستقیم ذرات ریز اتمی را ببینند؛ بنابراین موجودیت این ذرات را از طریق مشاهدۀ مسیرهای مشخص ذرات خارجشده از اتاقک ابر (cloud chambers)[4] تأیید میکنند. فقدان مشاهدات مستقیم، بر قطعیت نتیجهگیریهای فیزیکدانان اثر منفی ندارد.»[5]
در این زمینه ابراهیم ویکتوری[6] نویسندۀ کتاب شگفتیهای جهان میگوید:
«واقعیتِ علمی یعنی آن چیزی که وجود دارد و ما میتوانیم یا آن را ببینیم یا اینکه لمسش کنیم یا اینکه مهمتر از آنها، اثرش را ببینیم.
ممکن است چیزی وجود داشته باشد، ولی با یک صورتی باشد که ما نمیتوانیم ببینیم؛ مثلاً ماده نیست که ما بتوانیم ببینیم یا نمیتواند نوری را از خودش ساطع یا منعکس کند… .
از نظر علمی هیچچیزی وجود ندارد، مگر اینکه دیده یا لمس شود یا اینکه اثرش را ببینیم که بهترین مثال اثر، جاذبه است؛ مانند راهرفتن بر روی زمین که اثری برای جاذبه است.»[7]
اما بهطور کلی در علم برای تأیید یک واقعیت (فکت) دو راه داریم:
- روش اول این است که آن را از طریق دیدن کشف کرده و پی به وجودش ببریم؛ مثلاً ما با دیدن یک سیب به وجود آن پی میبریم؛ بهطور کلی با حواس خودمان میتوانیم به وجود پدیدهها و واقعیتهای اطرافمان پی ببریم.
- روش دوم این است که برخی چیزها را مستقیم نمیتوانیم به وجودشان پی ببریم؛ زیرا قابلمشاهده و لمس نیستند یا با یکسری محدودیتها مواجه هستیم؛ ولیکن ما میتوانیم اثرات آنها را مشاهده کنیم و از طریق این اثرات به وجودشان پی ببریم.
تکامل حیات نیز از طریق اثراتی نظیر فسیلها، شواهد ژنتیکی و کالبدشناسی تطبیقی تأیید شده است؛ پس اینکه نویسنده منتظر است که فیلم تکامل 4میلیارد سال را به وی نشان دهیم تا این واقعیت را تأیید کند، کافی است از او پرسیده شود شما نیز نیروی گرانش و عقل را نشان دهید!
نویسنده با چنین درخواستی و اکتفانکردن به اثرات، به طریق اولی وجود خداوند را نیز زیر سؤال میبرد؛ زیرا خداوند، شاهدی غایب است که وجودش از طریق اثرات تصدیق میشود.
و البته باید توجه داشت که ضرورت واقعیت تکامل حیات بر روی زمین با مشاهدۀ سه رکن زیر تصدیق میشود:
1- تمایز؛
2- انتخاب (گزینش)؛
3- تولیدمثل.
هر سه رکن فوق در حیات زمینی دیده میشود که عبارتاند از:
1- جهشهای ژنی و نوترکیبی؛
2- انتخاب طبیعی؛
3- وراثت (تولیدمثل).
بنابراین تکامل حیات در سیارۀ زمین امری ضروری است؛ هرچند طبق پندار اساطیری برخی علمای بیعمل تعدادی از گونهها در ابتدا بهیکباره خلق شده باشند! بازهم در گذر زمان بهدلیل وجود ارکان سهگانۀ فوق، ناگزیر شاهد تکامل همان انواع ابتدایی حیات خواهیم بود و تنها راه رد امکان تکامل حیات بر سیارۀ زمین، رد یک یا چند رکن از ارکان سهگانۀ فوق است.
نکته: وجود این سه رکن در همهجا منجر به تکامل و تطور خواهد شد؛ مثلاً در صنعت خودروسازی، تلفن همراه و … شما میتوانید سیر تکاملی و پیشرفت آنها را ببینید.
در این صنعتها مردم بهجای طبیعت، نقش انتخابگر را اجرا میکنند. و ایجاد تنوع توسط پژوهشگران بخش R&D کارخانهها انجام میشود و فعل تولید نیز در کارخانهها انجام میشود؛ بنابراین تا وقتی تنوع محصولات، انتخاب برخی از محصولات توسط مشتریان و میل به تولید محصولات مشتریپسند توسط کارخانهها را داریم، شاهد سیر تکامل در محصولات مربوطه خواهیم بود.
در طبیعت نیز اینگونه است: تا وقتی جهش ژنی (تمایز در فرزندان)، انتخاب طبیعی و تولیدمثل وجود دارد، تکامل حیات امری ضروری است؛ مثلاً اگر جانداران دیگر قادر به تولیدمثل نباشند، چرخۀ تکامل متوقف خواهد شد یا اگر دیگر نوترکیبی و جهشی نیز در نقشۀ ژنی جانداران رخ ندهد دیگر تکاملی رخ نخواهد داد؛ زیرا تنوعی به محیط عرضه نمیشود تا اصلح (جانداری که با شرایط محیط سازگارتر است) انتخاب شود؛ بنابراین شاهد ثبات انواع خواهیم بود و همچنین اگر انتخاب طبیعی در کار نباشد تا اصلح را برگزیند و جهش رخداده در آن را تثبیت کند، در این صورت همۀ تنوعها با هم پیش خواهند آمد و انقراضی نخواهیم داشت و در نتیجه شاهد تکامل انواع نخواهیم بود؛ بلکه شاهد تنوع انواع خواهیم بود.
[1] www.livescience.com/21457-what-is-a-law-in-science-definition-of-scientific-law.html
[2] www.livescience.com/21457-what-is-a-law-in-science-definition-of-scientific-law.html
[3] www.talkorigins.org/faqs/comdesc/sciproof.html
[4] اتاقک ابر وسيلهای است که فیزیکدانان فيزيک هستهای از آن برای تشخیص و مطالعهی ذرات بنیادی از میان ذرات بیشمار قابلکشف استفاده میکند، این ذرات عبارتاند از؛ ذرات آلفا، پروتونها، الکترونها، پوزیترونها و انواع مختلفی از مزونها.
[5] www.scientificamerican.com/article/15-answers-to-creationist
[6] پژوهشگر فضایی، نویسنده و برنامهساز تلویزیونی است و عضو انجمن موشکی آمریکا، جامعه فیزیک آمریکا، جامعه فضانوردی آمریکا و انجمن سیگما سای بوده است.
www.en.wikipedia.org/wiki/Ebrahim_Victory
[7] www.youtube.com/watch?v=TgpbKimpRds