علی محمدی هوشیار در صفحۀ 7 مقاله «تو هم بیخدایی»، برداشت اشتباه خود از روش علمی را اینچنین نمایان میکند:
«مجموع مباحث و ادله مخالفین و موافقین، نشان گر آن است که مساله تکامل در حد یک فرضیه علمی بوده و هیچگاه به مرتبه قانون و نظر نرسیده و حتی امروزه در برخی دانشگاهها به عنوان یک فرضیه مورد تدریس، بحث و گفتگو قرار میگیرد. حتی کسانی که از موافقان صد در صدی تکامل هستند، آن را یک فرضیه میدانند».
در پاورقی، فرضیه و نظریۀ علمی را اینچنین تعریف میکند:
«یک فرضیه علمی، گمانی منطقی بر اساس آنچه میدانیم یا مشاهده میکنیم است. فرضیه نقش قدرتمندی در یک متد علمی ایجاد میکند. حتی یک فرضیه باید بارها تست شود تا در مجامع علمی پذیرفته شود.
یک نظریه علمی شامل یک یا چند فرضیه است که بوسیلۀ آزمایشهای پی در پی پشتیبانی شده است. نظریه یکی از نقاط اوج در علم است که درستی آن در جوامع علمی به صورت گسترده پذیرفته شده است.یک نظریه برای اینکه نظریه باقی بماند باید هیچگاه مورد نقض شواهد جدید قرار نگیرد. و اگر چنین شود آن دیگر نظریه نیست».
جناب هوشیار که از متد علمی ناآگاه است، فکر میکند فرضیه تبدیل به قانون میشود! و تا وقتی تبدیل به قانون نشود فاقد اعتبار علمی است و صرفاً یک ظن و گمان است!
اما نویسندۀ مقاله باید بداند که:
- اولاً فرضیۀ علمی نیز وقتی تأیید شود، از لحاظ علمی معتبر خواهد بود.
- ثانیاً فرضیه تبدیل به قانون نمیشود.
- ثالثاً توضیح ارائهشده برای دگرگونش حیات را نظریۀ تکامل مینامند نه فرضیه.
در ادامه بهصورت مختصر فرق نظریه، فرضیه و قانون را توضیح میدهیم.
« نظریۀ علمی نتیجۀ نهایی روش علمی نیست؛ نظریهها، همانند فرضیهها میتوانند اثبات یا رد شوند؛ همان طور که اطلاعات بیشتری جمعآوری میشود و دقت پیشبینی در طول زمان پیشرفت میکند، نظریهها میتوانند بهتر و اصلاح شوند.
نظریهها پایههای علم و دانش بیشتر و جدید هستند. اطلاعات جمعآوریشده به مرحلۀ استفادۀ عملی میرسند و دانشمندان از نظریهها برای پیشرفت اختراعات و یافتن راه درمان برای بیماریها استفاده میکنند.
برخی معتقدند نظریهها به قوانین تبدیل میشوند؛ اما نظریهها و قوانین نقش متفاوتی در روش علمی دارند. یک قانون، توصیفی از یک پدیدۀ مشاهدهشده در طبیعت است که هر بار آزمایش میشود درستی آن ثابت میشود. قانون توضیح نمیدهد که چرا چیزی درست است؛ بلکه فقط میگوید که این درست است.
از سوی دیگر، نظریه، مشاهداتی را که در جریان پروسۀ علمی جمعآوری میشود توضیح میدهد؛ بنابراین، در حالی که قانون و نظریه، هر دو بخشی از فرآیند علمی هستند، بهنظر انجمن ملی اساتید علوم، دو جنبۀ کاملاً متفاوت با یکدیگر دارند.» [1]
فرق مهمی که بین قانون و نظریه وجود دارد، این است که قانون صرفاً وقوع پدیدهای را بیان میکند (توصیف میکند)؛ اما نظریه چرائی و چگونگی وقوع پدیده را تبیین میکند (توضیح میدهد).
در واقع فرضیهها و قوانین، بخشهای مجزایی از روش علمی هستند، و هرگز به یکدیگر ارتقا پیدا نمیکنند.
مثلاً افتادن سیب بر زمین یک فکت (واقعیت)، نظریۀ نسبیت عام اینیشتین توضیح و تفسیری برای چرایی و چگونگی این رویداد، و قانون گرانشی نیوتون توصیفکنندۀ این فکت است (مثلاً به ما میگوید نیروی گرانش بین دو جسم ارتباط مستقیمی با جرم آنها دارد).
بهطور کلی، یک قانون علمی شرح یا توصیفی از یک پدیدۀ مشاهدهشده است و این قانون، راجع به چرایی، ماهیت یا چگونگی وقوع آن پدیده توضیحی نمیدهد. توضیح و تفسیر پدیدۀ مدنظر، یک نظریۀ علمی است.
«یک قانون علمی توصیفی از یک پدیدۀ مشاهدهشده است. این قانون، راجع به چرایی، ماهیت یا خالق آن پدیده توضیحی نمیدهد. توضیح و شرح پدیدۀ مدنظر یک “نظریۀ علمی” است.
اینکه یک نظریۀ علمی با شواهد کافی، به یک قانون تبدیل میشود، تصوری است غلط.
پیتر کوپینگر، دانشیار زیستشناسی و مهندسی پزشکی در مؤسسۀ فنی رزـ هالمن میگوید: « در علم، قوانین نقطۀ شروع هستند. از آنجاست که دانشمندان شروع به پرسش میکنند. “چرا و چگونه؟”»
قوانین و نظریههای علمیای که با شواهد تجربی کافی همراهاند، نزد اکثر دانشمندان با احترام خاصی پذیرفته میشود. هر دو به متحدساختن یک زمینۀ علمی کمک میکنند. با این حال، قوانین و نظریهها، و همچنین فرضیهها، بخشهای مجزایی از روشهای علمی به شمار میروند.
کوپینگر در مصاحبه با Live Science گفت: «در علم چهار مفهوم عمده وجود دارد: اصلها، فرضیات، قوانین و نظریهها.
قوانین توصیفهایی ـاغلب به زبان ریاضیـ از یک پدیدۀ طبیعیاند؛ به عنوان مثال، قانون جاذبۀ نیوتن یا قانون جورشدن مستقل ژنها از مندل. کار این قوانین صرفاً بیان توصیفی است از مشاهده، و نه توضیحی از چگونگی و چرایی آنها.»
کوپینگر خاطرنشان کرد که قانون جاذبه توسط نیوتن در قرن هفدهم کشف شد. این قانون، نوعی توصیف ریاضی، از نحوۀ تقابل دو جسم در جهان بر روی یکدیگر است. به هر حال، قانون جاذبۀ نیوتن راجع به ماهیت و طرز کار جاذبه توضیحی نمیدهد. سه قرن پس از کشف این قانون، که آلبرت اینشتین نظریۀ نسبیت خود را به ظهور رساند، دانشمندان شروع به درک چیستی و چرایی گرانش کردند. او میگوید: «قوانین نیوتن برای دانشمندان کارآمد است؛ چراکه اخترفیزیکدانان از این قانون کهنهکار برای نشاندن رباتهایشان روی مریخ استفاده میکنند؛ اما در قانون گرانش، توضیحی راجع به ماهیت یا طرز کار گرانش داده نمیشود. بهطور مشابه، قانون جورشدن مستقل ژنهای مندل، صرفاً حرف از انتقال صفات از والد و فرزند میزند، نه از چیستی و چرایی آن.»
یک مثال دیگر که تفاوت میان نظریه و قانون علمی را تبیین میکند، مسئلۀ گرگور مندل است. مندل فهمید که دو صفت ژنتیکی بهطور کاملاً مستقل از یکدیگر در فرزندان مختلف ظاهر میشوند.
کوپینگر دراینباره گفت: «با این وجود، مندل چیزی از DNA و کروموزومها نمیدانست. یک قرن طول کشید تا دانشمندان، DNA و کروموزوم (توضیح علمی قانون مندل) را کشف کردند. پس از این کشف بود که دانشمندانی چون توماس هانت مورگان، با مطالعه روی مگس سرکه، بهوسیلۀ وراثت کروموزومی موفق به توضیحدادن قانون جورشدن مستقل ژنها شد. تا به امروز هنوز هم این توضیح علمی (نظریه) پذیرفتهشدهای از ژنتیک مندل است.» [2]
در نتیجه نظریههای تأییدشده و فرضیههای آزمودهشده، مبتنی بر ظن و گمان نیستند؛ زیرا حتی فرضیههای آزمودهشده و قوی، توضیح معتبری برای واقعیتها هستند و از طرف دیگر، قوانین و فرضیههای علمی، وظیفههای متفاوتی دارند و تبدیل به یکدیگر نمیشوند.
یک قانون علمی، توصیفی است برای آنچه در طبیعت اتفاق میافتد، که به نظر میرسد همیشه درست باشد؛ مثل قانون گرانش و… . قوانین میتوانند به ما بگویند چه اتفاقاتی تحت شرایط معینی اتفاق خواهد افتاد؛ به عبارتی یک قانون علمی میتواند نتایج یکسری شرایط اولیۀ مشخص را پیشبینی کند. مثلاً قانون علمی ممکن است بتواند رنگ موی احتمالی فرزند متولدنشدۀ شما یا مقدار مسافتی که یک توپ بیسبال بعد از پرتاب با زاویۀ مشخص طی میکند را، تخمین بزند؛ اما قوانین نمیتوانند چرایی و چگونگی اتفاقافتادن فکتها و رویدادها را توضیح دهند. ولی یک نظریه تلاش میکند که بهترین توضیح منطقی دربارۀ چرایی وقوع هرچیز را به همان صورتی که اتفاق میافتد به ما بدهد؛ به عبارتی یک نظریۀ علمی توضیحدهنده و تفسیرکنندۀ فکتها و رویدادها بر اساس مشاهدات تأییدشده و تحقیقات علمی است.
بهصورت سادهتر، یک قانون، پیشبینی و توصیف میکند که چه اتفاقی قرار است بیفتد؛ در حالی که یک نظریه، چرایی و علت را توضیح میدهد.
یک نظریه هیچوقت نمیتواند به یک قانون تبدیل شود؛ ولی ممکن است هرکدام باعث ارتقای دیگری شوند.
اما اینکه جناب نویسندۀ مقاله بهدروغ میگوید موافقان صددرصد تکامل نیز آن را فرضیه مینامند، به این دلیل است که درک صحیحی از مفاهیم فرضیه و نظریه در متد علمی ندارد؛ زیرا اگر این مفاهیم را میدانست متوجه میشد که اساساً تقریرهای فعلی که برای توضیح فرگشت حیات ارائه میشوند مصداق فرضیه نیستند و نظریه هستند.
«فرگشت یک نظریه است یا واقعیت علمی (فکت)؟
پاسخ هر دو است؛ اما این پاسخ نیازمند بررسی بیشتر و عمیقتر در معانی کلمات نظریه و واقعیت است.
در کاربرد روزمره، نظریه، اغلب به یک حدس یا یک گمانهزنی اشاره میکند. وقتی که مردم میگویند «من دربارۀ اینکه چرا این اتفاق افتاده است یک نظریه دارم» آنها اغلب بر اساس شواهد ناقص یا بینتیجه، یک نتیجهگیری را در ذهن خود ترسیم میکنند.
اما تعریف رسمی نظریه در علم با آن چیزی که در کاربرد روزمره بهشکل لغوی معنی میکنند، کاملاً متفاوت است.
کلمۀ نظریه در علم، به توضیحی جامع دربارۀ جنبههایی از طبیعت اشاره میکند که توسط مقدار بسیار زیادی از شواهد حمایت میشود.
بسیاری از نظریههای علمی بهشکل بسیار خوبی پایدار شدهاند؛ بهگونهای که احتمالاً هیچ شواهد جدیدی نمیتواند در آنها تغییر قابلتوجهی ایجاد کند.
بهعنوان مثال، هیچ شواهد جدیدی نشان نخواهد داد که زمین به دور خورشید نمیچرخد (نظریۀ خورشیدمرکز) یا چیزهای ]موجودات[ زنده از سلول ساخته نشدهاند (نظریۀ سلولی) یا ماده از اتم تشکیل نشده است یا پوستۀ کرۀ زمین از صفحات سختی که در دوران زمینشناسی بر روی هم حرکت کردهاند، تشکیل نشده است (نظریۀ صفحات تکتونیکی).
نظریۀ تکامل (فرگشت) نیز مانند نمونههای دیگر از نظریههای بنیادی علمی، توسط تعداد بسیار زیادی از مشاهدات و تجربیات تأییدشده، حمایت میشود؛ بهصورتی که دانشمندان مطمئن هستند که اجزای پایهای نظریۀ تکامل (فرگشت) توسط هیچ شواهد جدیدی دچار تغییر و ابطال نخواهد شد.
به هر حال مانند تمام نظریههای دیگر علمی، نظریۀ تکامل (فرگشت) هم موضوعی است که بهطور مداوم با ظهور علوم جدید و تکنولوژیهای نوین و امکان مشاهدات و تجربیاتی که قبلاً امکانپذیر نبوده، تکمیلتر خواهد شد.
یکی از مفیدترین خواص نظریههای علمی این است که میتوان از آنها برای پیشبینی دربارۀ رویدادهای طبیعی یا پدیدههایی که هنوز مشاهده نشدهاند استفاده کرد.
بهطور مثال، نظریۀ جاذبه، رفتار اشیا را بر روی ماه و سایر سیارات، خیلی قبلتر از اینکه توسط فعالیت فضاپیماها و فضانوردان تأیید شود، پیشبینی کرده بود.
زیستشناسان تکاملی [به رهبری دکتر نیل شوبین] که تیکتالیک [3] را کشف کردند، قبل از کشف، پیشبینی کرده بودند که آنها میبایست فسیلهایی از جانور میانی بین ماهی و حیوانات چهار دستوپای خشکزی در میان رسوبات پیدا کنند، که مربوط به 375میلیون سال قبل بوده باشند.
کشف آنها، پیشبینیای را که بر اساس مفاهیم بنیادی نظریۀ تکامل انجام شده بود، تأیید کرد؛ بنابراین تأیید هر پیشبینی بر اساس هر نظریۀ علمی، اعتماد به آن نظریه را افزایش میدهد.
در علم، یک واقعیت معمولاً به یک مشاهده، اندازهگیری یا اشکال دیگری از شواهد اشاره میکند که بتوان انتظار داشت در همان مسیر و تحت همان شرایط دوباره رخ دهد.
با این حال، دانشمندان همچنین از عبارت واقعیت (فکت) برای اشاره به توضیح علمی استفاده میکنند که بارها آزمایش شده و موردتأیید قرار گرفته است و دیگر هیچ دلیل قانعکنندهای برای آزمایش و یا جستوجوی شواهد جدید برای آن ندارند.
بر این اساس، گذشته و تداوم رخدادهای تکاملی (فرگشتی) واقعیت علمی (فکت) هستند؛ چون شواهدی که آنها را حمایت میکنند بسیار قویاند و برای دانشمندان، دیگر این پرسش وجود ندارد که آیا تکامل (فرگشت) در زیستشناسی رخ داده است و آیا هماکنون هم در حال رخدادن است یا نه.
بهجای این پرسش، آنها بهدنبال تحقیق دربارۀ مکانیسمهای تکامل (فرگشت) و پرسشهایی از این دست هستند که چگونه تکامل (فرگشت) میتواند سریعاً رخ دهد». [4]
بهعنوان نمونه به تعدادی از مقالات علمی که برای توضیح تکامل حیات، از واژۀ نظریه (Theory) استفاده کردهاند، اشاره میکنیم.
- Evolution as Fact, Theory, and Path [5]
- Theory and the Fact of Evolution [6]
- Evolution is both fact and Theory [7]
- Evolution is a Fact and a Theory [8]
- What is Darwin’s Theory of Evolution? [9]
- Evolution – SCIENTIFIC THEORY [10]
- Darwin’s Theory of evolution [11]
- Summary of Darwin’s Theory of Evolution [12]
و احمدالحسن دربارۀ تکامل حیات مینویسند:
«خلاصۀ آنچه توسط داروین و زیستشناسان پس از او در موضوع تکامل ارائه شده، چنین است: دگرگونی و تمایز بین افراد (که بهعنوان مثال میتواند از دگرگونی در نقشۀ ژنتیکی آنها ناشی شده باشد) بههمراه فرآیند انتخاب طبیعی محیط پیرامون آنها، در کنار وراثت، منجر به تکامل و تطابقی میشود که با همان محیط طبیعی آنها تناسب دارد. برای اثبات این موضوع، نیازی به سنگوارهها نیست؛ چراکه اگر خواننده معنای دگرگونی نقشههای ژنتیکی، حفظ یا انتخاب نژادهای برتر را بشناسد، خواهد فهمید که تکامل، پدیدهای است قطعی و حتمی.
مسئله بسیار ساده است: هرگاه ما دگرگونی بههمراه اختیار یا انتخاب، و وراثت داشته باشیم، قطعاً تکامل به دست میآید. دگرگونی وجود دارد و در جاریبودن آن بین افراد یک نوع، کوچکترین شکی نیست؛ همین طور اختیار و انتخابکردن نیز وجود دارد؛ چراکه همراه و ملازم طبیعت، مقتضیات آن و متغیرهایی است که همواره به وقوع میپیوندند؛ مانند پایینرفتن سطح آبها، خشکسالی، کاهش و افزایش دمای هوا، ورود درنده یا شکار جدید. بهعلاوه هرگاه تولد و ازدیاد نسل وجود داشته باشد، قطعاً وراثت نیز پابهپای آن وجود خواهد داشت؛ بنابراین تکامل، موضوعی است حتمی که در گذشته، حال و آینده وجود داشته، دارد و خواهد داشت؛ زیرا تمام مقدمات آن فراهم است و قبلاً نیز این مقدمات فراهم بوده است. بنابراین، موضوع بر سر پاسخ آری یا خیر نیست؛ زیرا وجود تکامل واقعیتی کاملاً بدیهی است؛ به همان روشنی چرخیدن زمین!
علاوه بر آنچه گذشت، دلایل فراوانی از علم کالبدشناسی تطبیقی، سنگوارهها و علم ژنتیک وجود دارد که همگی موضوع تکامل را تأیید میکنند و بر آن صحه میگذارند. تکامل موضوع روشنی است و حتی در زنجیرۀ جانداران امروزی که در دسترس ما قرار دارند، نیز بهوضوح دیده میشود.
پس هنگامی تکامل به دست میآید که دگرگونی و وراثت ـکه نتیجۀ ازدیاد نسل استـ و برگزیدن جاندار سازگارتر با محیط طبیعی توسط طبیعت صورت پذیرد.». [13]
بنابراین توضیحات ارائهشده برای واقعیت تکامل حیات، یک نظریه تأییدشده است که رقیبی ندارد و نیز نظریه به قانون تبدیل نمیشود.
————-
1. www.livescience.com/21457-what-is-a-law-in-science-definition-of-scientific-law.html
- livescience.com/21457-what-is-a-law-in-science-definition-of-scientific-law.html
- Tiktaalik
- nas.edu/evolution/TheoryOrFact.html
- link.springer.com/article/10.1007/s12052-007-0001-z
- ncse.com/cej/8/1/theory-fact-evolution
- actionbioscience.org/evolution/lenski.html
- talkorigins.org/faqs/evolution-fact.html
- livescience.com/474-controversy-evolution-works.html
- 1 www.britannica.com/science/evolution-scientific-theory
- www.bbc.co.uk/schools/gcsebitesize/science/edexcel_pre_2011/environment/evolutionrev4.shtml
- 1 www.pbs.org/wgbh/evolution/educators/course/session2/explain_c_pop2.html
- 1 احمدالحسن،کتاب توهم بیخدایی، ص86.