علی محمدی هوشیار در صفحۀ 19 مقاله «تو هَم بیخدایی» مینویسد:
«احمد بصری گویا نماینده تام الاختيار مدرنیته است که در پذیرش تکامل تحکم میکند و هیچ راه گریزی از پذیرش تکامل را متصور نشده است. چنانچه مقداری حد انصاف را رعایت میکرد، آنگاه متوجه میشد که فرضیه تکامل جایگاهی در علم و دین ندارد».
احمدالحسن نمایندۀ حق است و با تمام وجود در برای تاریکی جهل ایستاده است و آنچه باعث شده نویسنده تا این حد در برابر وی موضع بگیرد، همین حقگوییهای وی است که ظلمت وجود علمای بی عمل را آشکار میسازد.
احمدالحسن مخاطب خود را انسانی آزاده و عاقل تصور میکند، نه یک مقلد بیاختیار و راضی به جهل؛ و پس از ارائۀ دلایل و شواهد بسیار برای واقعیت تأییدشدۀ تکامل حیات، میگویند هیچ راه گریزی از پذیرش آن نیست.
و اگر راه گریزی وجود دارد از جناب نویسنده میخواهیم آن راه را مستدل و مستند به شواهد علمی مکتوب کنند و به مجامع علمی ارائه دهند.
نویسندۀ مقاله باید بداند که قرون وسطا تمام شده است و امروز دیگر با برچسبزدن نمیتواند دیگران را ترور شخصیت کند. با ذکر «نمایندۀ تامالاختیار مدرنیته» نهتنها از اعتبار دلایل احمدالحسن چیزی کاسته نمیشود، بلکه خالیبودن دست نویسندۀ مقاله و بزرگانش از دلایل علمی را ثابت میکند.
و اینکه در آخر گفته است فرضیۀ تکامل جایگاهی در علم و دین ندارد نیز به این علت است که نه میداند علم چیست و نه دین!
سؤالی که وجود دارد این است که جناب نویسنده که نظریۀ تکامل را برخلاف تمام مجامع علمی، ژورنالهای علمی و کتب دانشگاهی، فرضیه مینامد! و بدون فهم آیات متشابه، با قطعیت دین را در مقابل علم قرار میدهد، آیا در مقام اثبات یا رد علمی و دینیبودن واقعیت تکامل است یا خیر؟
آیا وی حجت خداوند و عالم به متشابهات قرآن است که میگوید نظریۀ تکامل در دین جایگاهی ندارد؟ و نیز چه دلیل محکمی برای علمینبودن نظریۀ تکامل دارد؟
و واقعیت آن است که وی نه حجت خداست و نه دلیل علمی برای رد نظریۀ تکامل دارد؛ اما با این حال بر باور خود اصرار دارد!