بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیما کثیرا
شبههای با سوءاستفاده از روایت توقیع سمری (رحمةالله علیه) همیشه علیه دعوت یمانی آلمحمد(ع) مطرح شده است و بعد از پاسخ دندانشکن به آن، گاهگاهی بازهم آتش زمزمۀ آن سوسو میکشد.
شبهه و پاسخ آن از این قرار است:
شبهه: بر اساس روایت سمری ، هرکس قبل از آمدن سفیانی ادعای دیدار با امام مهدی(ع) کند کذاب و مفتر است؛ پس چطور احمدالحسن چنین ادعایی کرده است؟!
پاسخ کوتاه:
اول: سند این روایت ضعیف و مرسل است.
دوم: عدهای از علما معناهای متعددی از این روایت برداشت کردهاند؛ پس نتیجه میگیریم این روایت متشابه است و ما نمیتوانیم از آن عقیدهای أخذ کنیم.
سوم: این روایت در منطق، جزو قضایای مهمله است، و بر اساس گفتههای منطقیون قضیۀ مهمله بر موجبۀ جزئیه دلالت دارد؛ پس منظور امام از کسانی که کذاب هستند تمام اشخاصی نیستند که مدعی مشاهده شدهاند.
چهارم: روایاتی مخالف با روایت سمری است! همچون روایت یمانی و روایتی در کتاب غیبت طوسی که بیان میکند کسی در غیبت کبری، امور امام مهدی(ع) را به دست میگیرد.
پنجم: حتی زمانی که از خودِ سمری دربارۀ نائب بعدی سؤال کردند ایشان نه انکار کرد و نه به نائب بعدی وصیت کرد؛ بلکه گفت: این امری است که خود خداوند انجام دهندۀ آن است.
ششم: علت وجود رسول چیست؟ اگر هدف هدایت مردم است؛ آیا امروز مردم از هدایت بینیاز هستند؟ پس توقیع سمری نمیتواند جلودار این دلیل عقلی باشد.
نص امام احمدالحسن(ع) در پاسخ به شبهه:
«بحثهای زیادی دربارۀ این روایت وجود دارد که برای پاسخ کفایت میکنند و برای همین آنها دیرزمانی است که این روایت را رها و از آن اعراض کردهاند؛ زیرا خود میدانند که احتجاج به آن، فاقد ارزش و اعتبار است.
سند روایت برای آنها «مطعون» (ضعیف) است و اگر از دید آنها صحیح هم میبود بدون پشتیبانی دلیلی که صدور آن را به یقین برساند، نمیتوان بر اساس آن، اعتقادی بنا کرد.
علاوه بر این، متن روایت متشابه است و عدهای از آنها این روایت را با گونههای مختلفی درک و فهم داشتهاند.
ضمناً این روایت «مسوّره» نیست و به عقیدۀ آنها چنین چیزی باعث میشود «کلّیبودن» روایت نیز ضربه بخورد؛ یا شاید هم قواعدی که آنها دارند، بازیچهای است در دستشان که هرگاه بخواهند به آن عمل میکنند و هرگاه دوست نداشته باشند، عمل به آن را متوقف میکنند؟!
علاوه بر این، چندین روایت و رویداد، روایت سمری را نقض و باطل میکند؛ از جمله: روایت یمانی و آنچه در خصوص نامهها برای شیخ مفید پیش آمده است. (غیبت نعمانی، صفحه 264 مراجعه کنید).
به هر حال احتجاج به این روایت، پذیرفتنی نیست.
وانگهی سمری بههنگام وفاتش ـوقتی دربارۀ شخص بعد از او سؤال شدـ گفت: «لله أمر هو بالغه» (خدا را امری است که خود انجام دهندۀ آن است)؛ و این بهروشنی دلالت بر آن دارد که سمری نه خود وصیت میکند و نه آن را انکار میکند؛ بلکه تأکید میورزد که این امر، دوباره بازخواهدگشت.
افزون بر این، علت وجود رسولان و حجتها بین مردم و اتصال با آنها چیست؟ اگر هدف هدایت بهسوی حق است آیا اکنون مردم از هدایتگر بینیازند؟ توسط چه کسی؟ کسی که امروز آمده آیا نشان نمیدهد که آنها در گمراهی وانحراف به سر میبرند؟! پس نگاه کنند که او با چه چیزی آمده است؟ پیش از آن نیز در طریق حق و حقیقت چند دسته شده بودند؛ در ایشان اخباری و اصولی و شیخی و احسائی و سایر گروهها وجود دارد. حتی خود اصولیّون نیز دچار اختلاف هستند؛ پس حق کجاست؟ بنابراین نیاز به «هادی» وجود دارد. با این توصیف به نظر آنها چه چیزی مانع فرستادن اوست؛ در حالی که حکمت، اقتضاکنندۀ فرستادنش است؛ خصوصاً با وجود آینده؟!
آیا با توجه به اینکه همه امروزه از انتخابات دم میزنند دعوتکنندهای به دین خدا باقی میماند؟ آیا کسی که بر راهوروش حسین(ع) حرکت کند باقی میماند؟ مسلماً خیر؛ یعنی کسی که بگوید «الملک لله» (سلطنت مخصوص خداست) باقی نمیماند؛ کسی که خدا را عبادت و اطاعت کند و حتی کسی که کلمۀ «الله» را بر زبان براند نیز دیگر بر جای نمیماند. همه از انتخابات سخن میگویند و حال آنکه انتخابات در جهت عکس آنچه خداوند سبحان اراده فرموده قرار دارد. اگر خدای متعال بخواهد در زمینش عبادت شود حکمت اقتضا میکند که یک هادی و راهنما برای حفظ دین بفرستد، آیا اینگونه نیست؟!
کسی که در خصوص این مطلب اخیر اندیشه کند هیچ راهی برای ردکردن آن نمییابد. لذا اعتراض به روایت سمری هیچ معنایی ندارد و حتی اعتقاد به اینکه هرگز هدایتکننده و راهنما وجود نخواهد داشت نیز بیمعنا خواهد بود. هر آنچه اینجا هست میتوان دربارهاش تحقیق کرد و آن را از بینِ پرچمهای بر افراشته تشخیص داد. شکر خدا کسی غیر از او [سید احمدالحسن فرستادۀ امام مهدی(ع)] سخن از حاکمیت خدا نمیگوید. آیا این امتحان را سخت میبینی؟
درک این موضوع، به بحث و پژوهش و روایات یا هیچچیز دیگری نیاز ندارد؛ فقط کافی است که مردم بدانند دین خدا همان حاکمیت خداست و این موضوعی ثابتشده در مذهب اهلبیت(ع) است. از آنجا که در زمان فعلی این امر به یک شخص محدود و منحصر است؛ لذا انسان به چیز دیگری برای شناخت حق نیاز ندارد و به همین دلیل است که ائمه(ع) فرمودهاند: «أمرنا أبين من الشمس» (امر ما روشنتر از روز است)؛ زیرا که منحصر به یک نفر خاص است و در کس دیگری غیر از او یافت نمیشود؛ و حال آنکه بقیه، دعوتکننده به حاکمیت مردماند.
در قرن گذشته علمای شیعه مشارکت در انتخابات را گمراهی و انحراف میدانستند؛ حال چه تغییری ایجاد شده است؟! آیا اکنون این کار هدایت است؟! خیر! ولی اینکه خداوند امر را منحصر و مشخص فرموده رحمتی از جانب او بر مردم است.
به خدا سوگند من از این مردم در شگفتم که چگونه منحرف میشوند؛ آیا هدایت را در جای دیگری میبینند که امر بر آنها مشتبه شده است؟! و آیا دیگران که همگی و بدون استثنا با فریاد و هیاهو از حاکمیت مردم دم میزنند بر باطل نیستند؟! حتی کسانی که مدعیاند مردم را به امام مهدی(ع) دعوت میکنند نیز، جملگی، جزو تأییدکنندگان و شرکتکنندگان در انتخابات مییابیم!
در همه حال خدا را شکر! سپاس خدایی که دنیا را روزگاری چند قرار داد که سپری میشود و ما از این کسانی که سخنی را در نمییابند جدا میشویم (و نفارق هؤلاء الذين لا يقفهون قولاً) !» (در محضر عبد صالح، جلد اول، ص42 الی 45)
در خصوص توقیع سمری و پاسخ به مکتب سیستانی که به این توقیع دلیل آورده و همین طور دیگران که به این توقیع دلیل آوردند میتوانید به کتب زیر رجوع کنید:
مناظرهای در موضوع پایانیافتن سفارت، تألیف: شیخ ناظم عقیلی.
بلکه هدایت شوید، تألیف: شیخ ناظم عقیلی.
نگرشی نو دربارۀ روایت سمری در پاسخ به حائری، تألیف: شیخ ضیاء زیدی.
پاسخ دندانشکن به منکران دیدار با صاحبالزمان(ع)، تألیف: شیخ ناظم عقیلی.