خروج یمانی و سفیانی و خراسانی در یک روز و یک ماه و یک سال است؛ چرا ایشان زود آمدند؟ پس سفیانی و خراسانی کجا هستند؟
منبع:
۱) برق لامع، سید محسن حجت، صفحات ۱۷۴ و ۱۷۵ و ۲۰۰ و ۲۰۵.
۲) بررسی و رد ادعاهای احمد اسماعیل، محمد ذکاوت صفت، ص۶۹.
۳) نبرد (۱)، مهدی مجتهد سیستانی ، ص۳۴۵.
۴) ردیهای قاطع بر احمد بن اسماعیل الگاطع، اکبر بیرامی، ص۱۴۹.
۵) درسنامه نقد و بررسی جریان احمدالحسن البصری، علی محمدی هوشیار، ص۲۵۴.
۶) پرسش و پاسخها، علی محمدی هوشیار، ص ۳۴.
۷) روشنتر از خورشید، علی محمدی هوشیار، ص۸۳.
پاسخ مختصر:
- روایات، خروج آنها را همزمان بیان کردهاند نه ظهورشان را و میدانیم که بین ظهور(آشکارشدن) و خروج (قیام مسلحانه) فرق است؛
- ضمن اینکه لازمۀ هر خروجی در ابتدا زمینهسازی است؛
- بنابراین نباید انتظار داشت که یمانی(ع) بدون مقدمه و دعوت، در یک شب صاحب لشکر ده تا دوازده هزارنفره شده و به جنگ با سفیانی برود؛
- داشتن دوران دعوت و تجهیز مادی و معنوی یمانی(ع) نیز بهروشنی در روایات آمده است؛ مانند روایت معروف یمانی از امام محمد باقر(ع) که بهروشنی بیان میکند یمانی دورۀ دعوتی دارد؛
- در جزئیات روایات امکان بداء و تغییر وجود دارد؛ خصوصاً که امر ظهور از مهمترین مسائلی است که دشمنان بسیاری دارد.
پاسخ مفصل:
یمانی، فرماندۀ لشکر
در جلد دوم از کتاب شریف در محضر عبدصالح(ع)، گفتوگوی مستقیم دکتر علاء سالم با سید احمدالحسن(ع)، در پاسخ به شبهۀ مذکور چنین آمده است:
“خروج” در روايت يمانی:
قال الإمام الباقر(ع):(…خروج السفياني واليماني والخراساني في سنة واحدة، في شهر واحد، فی يوم واحد، نظام كنظام الخرز يتبع بعضه بعضاً فيكون البأس من كل وجه، ويل لمن ناواهم، وليس في الرايات راية أهدى من راية اليماني، هي راية هدى؛ لأنه يدعو إلى صاحبكم، فإذا خرج اليماني حرم بيع السلاح على الناس وكل مسلم، وإذا خرج اليماني فانهض إليه فإنّ رايته راية هدى، ولا يحل لمسلم أن يلتوي عليه، فمن فعل ذلك فهو من أهل النار، لأنه يدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم) (كتاب الغيبة، نعماني، دارالکتب الاسلامیه، باب14؛ ما جاء في العلامات التى تكون قبل قيام القائم عليه السلام،ص361،ح 13)
امام باقر(ع) فرمودند: «… خروج سفیانی، یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود؛ درست مانند دانههای تسبیح یکی پس از دیگری خواهند آمد. به هر سو که بنگری ترس و وحشت و اضطراب خواهد بود. وای به حال کسی که با آنها درافتد. در میان پرچمها، پرچمی هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست؛ پرچم هدایت، همان است؛ زیرا شما را بهسوی صاحبتان دعوت میکند.
هنگامی که یمانی خروج کرد، فروختن سلاح بر مردم و بر هر مسلمانی حرام میشود. هنگامی که یمانی خروج کرد به سوی او به پا خیز؛ چراکه پرچم او پرچم هدایت است و رویگردانی از آن برای مسلمان، شایسته و جایز نیست و هرکس که چنین کند از اهل آتش است چرا که یمانی به حق فرامیخواند و به راه مستقیم دعوت میکند.»
برخی چنین فرض گرفتهاند که نصرت و یاری یمانی مشروط به خروج او جهت جنگ و قتال است، و قبل از آن اطاعت از وی واجب نیست؛ چه برسد به یاریکردن او. این پندار عدهای است!
این در حالی است که روایت یمانی بیان میدارد که یمانی خلیفه و حجت الهی است، و از همان نخستین لحظهای که خلیفۀ الهی دعوتش را آغاز میکند، اطاعت و نصرت او واجب است. این همان چیزی است که سید احمدالحسن(ع) و انصار ایشان در کتب عدیده توضیح دادهاند؛ ولی ایشان(ع) از این نکته غافل نمیماند که در قالب یک سؤال نظر طالبان حقیقت را به وجود خطا در این فهم از روایت یمانی، جلب کند و میفرماید:
«در روایت آمده است که یمانی صاحب پرچم است؛ یعنی وی فرماندۀ ارتش است و نیز در آن آمده که وقتی یمانی خروج کرد، قیام با او یعنی نبرد همراه وی واجب میشود. حال آیا معقول است که فردی در رکاب فرماندهی که قبلاً با او بیعت نکرده و به او ایمان ندارد بجنگد؟»
برخی نیز از این روایت چنین فهمیدهاند که این سه یعنی یمانی، خراسانی و سفیانی، دعوت خود را در یک روز آغاز میکنند و در یک روز ظاهر میشوند؛ زیرا طبق متن روایت، آنها در یک روز واحد خروج میکنند.
البته واضح است که بین یکیبودن زمان خروج آنها برای نبرد، و یکیبودن شروع دعوت آنها از مردم برای گردآمدن زیر پرچمشان، ملازمتی وجود ندارد و اینکه خروج برای نبرد بهطور کامل تأکید شده است.
سید احمدالحسن(ع) خطاب به چنین سؤالکنندهای فرمود:
«آيا چنين گمان میکنی که-مثلاً- آنان لشکرها و نيروها را تنها در خلال ۲۴ساعت آماده کرده و با نيروهای مجهز به جنگ بر میخيزند؟ آيا عقل چنين چيزی را میپذيرد؟»
(در محضر بنده صالح(ع)، (ابوحسن)، انتشارات انصارامام مهدی(ع)،ج۲،ص49)
خروجهای متعدد برای یمانی و سفیانی
همچنین دکتر عادل سعیدی در کتاب “سفیانی به آستانه دربها رسیده، پس یمانی کجاست؟” مینویسد:
خروج سفيانی، يمانی و خراسانی در يک سال و در يک ماه است و بر اساس گفتۀ آنان؛ پس اگر يمانی ظهور کرده باشد، سفيانی و خراسانی نيز تا به حال ظهور کردهاند، آيا ممکن است ما را به آنها راهنمایی کنيد؟؟
اين اشکال يا اين شبهه در حقيقت پايان نمیپذيرد؛ مگر با فرض دو امر:
1- معنای خروجی که روايت از آن سخن میگويد، ظهور است. پس معنای خروج، ظهور است. اما اگر معنای خروج چيز ديگری غير از ظهور باشد؛ همانند اين است که معنای خروج، تعبيری از يک حرکت نظامی و مسلحانه است. پس در اين صورت، شبهه از بین میرود؛
زيرا صاحب شبهه، شبهۀ خود را تنها بر اين اساس بيان کرده که به مجرد وجود يمانی بهعنوان شخص يا آغاز دعوت، در نهايت به ظهور او بینجامد؛ لذا سفيانی و خراسانی هم بايد در عصر و دورۀ او ظاهر باشند؛ همان طور که او ظاهر است.
2- اين خروج (يا بر اساس فرضشان: ظهور)، نخستين خروج برای اين سه شخص است؛ يعنی خروج و ظهور هيچيک بر ديگری پيشی نمیگيرد؛ مثلاً اگر ثابت شود که برای سفيانی، خروجی پيش از اين خروج باشد،
اين امر، امکان خروج را برای يمانی و خراسانی نيز فراهم میسازد؛ هرچند که روايات چنين ذکر نکرده باشند (که یمانی خروج دیگری نیز دارد) و اينکه چرا ذکر نکردند، اين بحث جدا و مفصلی است که صَلاح در ذکرنکردن آن بوده و واضح است که شخصيّت و حرکت سفيانی بهعنوان جهت باطل برای مردم کشف و آشکار شده تا در پی او گمراه نشوند؛ اما يمانی، جهت حق است و از باب حرص بر پيروزی حرکت او، برخی جزیيات را بايد کتمان کرد.
نسبت به امر اول: خروج برگرفته از “خرج” يعنی در مکانی قرارگرفتن يا سيرکردن بهسوی آن است؛ گفته میشود از خانه خارج شد؛ يعنی در خانه بود؛ اما اکنون به مکان ديگری غير از خانه خارج شد و نیز گفته میشود از حالت عادیاش خارج شد؛ يعنی رفتار عادی داشته اما عصبانی شده و به حالت غضبناک تغيير کرد.
و اگر به روايت بنگريم در میيابیم که مقصود از خروج در آن بهمعنای ظهور نيست؛ بلکه مقصود توجه به جنگ و کارزار و حرکت نظامی است و اين روايت خروجشان را اينچنين به تصوير میکشد:
(خروج السفياني واليماني والخراساني في سنة واحدة، في شهر واحد، في يوم واحد نظام كنظام الخرز يتبع بعضه بعضا، فيكون البأس من كل وجه، ويل لمن ناواهم. ثم قال: لا بد لبني فلان من أن يملكوا فإذا ملكوا ثم اختلفوا تفرق ملكهم وتشتت أمرهم حتى يخرج عليهم الخراساني والسفياني هذا من المشرق وهذا من المغرب يستبقان إلى الكوفة كفرسي رهان، هذا من هنا وهذا من هنا حتى يكون هلاك بني فلان على أيديهما، أما إنهم لا يبقون منهم أحدا) (بشارة الاسلام، ص13، بحار الأنوار، العلامة المجلسي،ج22،ص212)
«خروج سفيانى و يمانى و خراسانى در يک سال و در يک ماه و در يک روز پشتسر هم (مثل دانههاى تسبيح) واقع شده و گرفتارى و بلا و ناراحتى از هر سو روى مىآورد، واى بر كسی كه با آنها مخالفت کند. سپس فرمود: و قائم خروج نمیکند و آنچه دوست داريد را نمیبينيد تا اينکه بنیفلان با هم اختلاف يابند؛
پس اگر چنين شد مردم در آن طمع کرده و باعث تفرقشان میشود و سفيانی خروج میکند و فرمود: برای بنیفلان حکومتی است؛ پس اگر حکمرانی کردند و پس از آن، اختلاف يافتند، ملکشان متفرق و امرشان پريشان میشود تا اينکه خراسانی و سفيانی بر آنها خروج کنند، يکی از مشرق و يکی از مغرب همانند دو اسب مسابقه بهسوی کوفه رهسپار میشوند، يکی از اين طرف و آن يکی از آن طرف تا اينکه هلاک بنیفلان به دستشان صورت میگيرد و از آنان کسی را باقی نمیگذارند.»
و واضح است که اين فضاها، به فضای جنگ و قتال شباهت دارد. و در نهايت مقصود از خروج در روايت، يک حرکت هدفمند نظامی بوده و نه يک ظهور عادی؛ بلکه ظهور پيش از خروج و با هدف زمينهسازی برای خروج و گردآوری سربازان و نظام نيرومند صورت میگيرد. و اينچنين، شبهۀ آنان حل میشود و صاحب شبهه نمیتواند در يک حرکت نظامی، شناخت فلان و بهمان را از ما مطالبه کند.
اما امر دوم: فرض بر اينکه اين خروج، نخستين خروج برای اين سه تن است و خروج هيچیک بر ديگری پيشی نمیگيرد. در ابطال آن، همين کفايت میکند که خروج يا حرکت، نظامی بوده و آن روايت حرکت بهسوی کوفه را به تصوير میکشد و روايت طولانی بوده و تفاصيل بسياری دارد.
گويد: احمد بن محمد بن سعيد بن عقده از احمد بن يوسف بن يعقوب ابوالحسن جعفی از کتابش از اسماعيل بن مهران از حسن علی بن ابیحمزه از پدرش و وهيب بن حفص از ابیبصير نقل میکنند که امام باقر(ع)فرمودند:
(إذا رأيتم ناراً من المشرق شبه الهردي العظيم تطلع ثلاثة أيّام أو سبعة فتوقَّعوا فرج آل محمّد صلوات الله عليهم… ثم قال: ولن يخرج القائم ولا ترون ما تحبون حتى يختلف بنو فلان فيما بينهم، فإذا كان ذلك طمع الناس فيهم واختلفت الكلمة، وخرج السفياني.
وقال: لا بد لبني فلان من أن يملكوا فإذا ملكوا ثم اختلفوا تفرق ملكهم وتشتت أمرهم حتى يخرج عليهم الخراساني والسفياني هذا من المشرق وهذا من المغرب يستبقان إلى الكوفة كفرسي رهان، هذا من هنا وهذا من هنا حتى يكون هلاك بني فلان على أيديهما، أما إنهم لا يبقون منهم أحدا) (كتاب الغيبة ،نعماني،دارالکتب الاسلامیه،باب14؛ ما جاء في العلامات التى تكون قبل قيام القائم عليه السلام،ص358،ح 13)
«هنگامی که آتش عظيم از سمت مشرق ديديد که همانند لباس سرخفام بود، و سه يا هفت روز زبانه میکشيد، چشمانتظار فرج آل محمد(ع) باشيد، سپس فرمود: … و قائم خروج نمیکند و آنچه دوست داريد را نمیبينيد تا اینکه بنیفلان با هم اختلاف يابند؛
پس اگر چنين شد مردم در آن طمع کرده و باعث تفرقشان میشود و سفيانی خروج میکند و فرمود: برای بنیفلان حکومتی است؛ پس اگر حکمرانی کردند و پس از آن، اختلاف يافتند، ملکشان متفرق و امرشان پريشان میشود تا اينکه خراسانی و سفيانی بر آنها خروج کنند، يکی از مشرق و يکی از مغرب همانند دو اسب مسابقه بهسوی کوفه رهسپار میشوند، يکی از اين طرف و آن يکی از آن طرف تا اينکه هلاک بنیفلان به دستشان صورت میگيرد و از آنان کسی را باقی نمیگذارند.»
پس اين حرکت نظامی، با هدف رسيدن به کوفه شکل میگيرد و سه گروه بهسوی کوفه مسابقه میدهند و اگر دريافته باشيم که سفيانی بهسوی عراق و کوفه نمیرود؛ مگر با سيطره بر مناطق پنجگانه و با جنگهای ديگری درگير میشود، آشکار میشود که برای سفيانی قبل از حرکت خود بهسوی کوفه، يک حرکت نظامی برای تسلّط بر آن مناطق وجود دارد و در نتيجه اين امکان به وجود میآيد که يمانی و خراسانی هم حرکتهای نظامی قبل از حرکت اصلی بهسوی کوفه، داشته باشند و اين شبهه نيز برای صاحب خود حل شده و ديگر اثری از آن باقی نمانده است.
و اکنون ثابت میکنيم که سفيانی يک حرکت نظامی قبل از هجوم بهسوی عراق، داشته و با هم اين روايت را میخوانيم:
امام باقر(ع) فرمودند: (ثم يختلفون عند ذلک علی ثلاث رايات: راية الأصهب، وراية الأبقع وراية السفياني، فيلتقي السفياني بالأبقع فيقتتلون فيقتله السفياني ومن تبعه، ثم يقتل الأصهب، ثم لايکون له همة إلا الإقبال نحو العراق ويمرجيشه بقرقيسياء، فيقتتلون بها فيقتل بها من الجبارين مائة ألف، ويعبث السفياني جيشا إلی الکوفة وعدتهم سبعون ألفاً، فيصيبون من اهل الکوفة قتلاً وصلباً وسبياً…) (كتاب الغيبة، نعماني، دارالکتب الاسلامیه، باب14 ص390،ح67)
«سپس در آن هنگام مردم سه گروه خواهند شد و زير سه پرچم گرد خواهند آمد: اول پرچم سرخوسفيد، دوم پرچم سياه و سفيد و سوم پرچم سفيانی. آن گاه سفيانی با پرچمدار سياهوسفيد برخورد میکند و با يکديگر نبرد میکنند، و او و تمامی همراهانش را به قتل میرساند.
آن گاه سفيانی شخص سرخوسفيد را میکشد، و ديگر هدفی نخواهد داشت جز اينکه بهسوی عراق پيشروی کند. لشکريانش از قرقيسيا میگذرند و صدهاهزار تن از گردنکشان را در آنجا میکشند. سفيانی لشکری بهسوی کوفه میفرستد که تعداد آنها هفتادهزار مرد جنگی است. پس آنها به کشتن و دارزدن و اسيرکردن اهل کوفه میپردازند.»
ابقع و اصهب در شام با يکديگر درگير میشوند.
امام باقر(ع) فرمودند: (الزم الأرض ولاتحرک يداً ولا رجلاً حتی تری علامات أذکرها لک، وما أراک تدرک ذلک: اختلاف بني العباس ومنادي ينادي من السماء وخسف قرية من قری الشام تسمی الجابية ونزول الترک الجزيرة ونزول الروم الرملة واختلاف کثير عند ذلک في کل أرض، حتی تخرب الشام ويکون سبب خرابها اجتماع ثلاث رايات فيها: راية الأصهب، وراية الأبقع وراية السفياني) (الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، الشيخ المفيد، ج2، ص373-372)
«بر زمين بنشين و دست و پایی حرکت مده تا علامتهایی که به تو میگويم ببينی و تصور میکنم همۀ آن را نتوانی ادراک کنی: از پیهمآمدن بنیعباس (در زمامداری) و فرياد آسمانی و فرورفتن يکی از روستاهای شام و فرودآمدن ترکها در جزيره (شايد عراق باشد) و فرودآمدن روميان به رمله و بروز اختلاف بسيار در اين هنگام در همۀ سرزمينها تا آنجا که منجر به خرابی شام شود و سبب و انگيزۀ خرابی شام نيز سه پرچم باشد: يکی پرچم اصهب و پرچم ابقع و پرچم سفيانی است.»
جابر از امام باقر(ع) نقل میکند که فرمودند: (إذا ظهر السفياني علی الأبقع وعلی المنصور والکندي والترک والروم، خرج وصار إلی العراق، ثم يطلع القرن ذو الشفا، فعند ذلک هلاک عبد الله) (معجم احاديث الامام المهدی(ع)،کورانی، مؤسسة المعارف الاسلامية ،ج3، ص275)
«اگر سفيانی بر ابقع و بر منصور و کندی و ترک و روم ظهور كند، خروج کرده و به عراق می رود؛ سپس قرن ذوالشفاء ديده میشود؛ پس در آن هنگام هلاک عبدالله خواهد بود.»
و نيز فرمودند: (إذا ظهر الأبقع مع قوم ذوي أجسام فتکون بينهم ملحمة عظيمة، ثم يظهر الأخوص السفياني الملعون فيقاتلها جميعاً فيظهر عليمها جميعاً… ثم يسير إلی العراق وترفع قبل ذلک اثنتا عشرة راية بالکوفة معروفة منسوبة) (کتاب الفتن، نعيم بن حماد مروزی، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ص174-173؛ معجم احاديث الامام المهدی(ع)، مؤسسة المعارف الاسلامية ج3، ص276-275)
«اگر ابقع (نام يک شخص) ظهور کند بههمراه قومی که دارای هيکلهای قوی هستند؛ پس ميان آنها جنگ بزرگی اتفاق خواهد افتاد؛ پس از آن سفيانی ظهور میکند و با آنها میجنگد…؛ سپس بهسوی عراق رفته و قبل از آن دوازده پرچم معروف درکوفه منسوب میشوند.»
و اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: (... فيفاجئهم السفيانى فى عصائب اهل الشام، فتختلف ثلاث رايات، فرايه للترک والعجم وهى سوداء، ورايه للبريين لابن العباس صفراء، ورايه للسفيانى فيقتتلون ببطن الازرق قتالا شديدا فيقتل منهم ستين الف، ثم يغلبهم السفيانى فيقتل منهم خلق کثير، ويملک بطونهم، ويعدل فيهم حتى يقال فيه:
والله، ما کان يقال عليه الا کذبا، والله انهم لکاذبون، ولا يعلمون ما تلقى امة محمد صلى الله عليه وآله، ولو علموا لما قالوا ذلک، ولا زال يعدل فيهم حتى يسير، فاول سيره الى حمص، وان اهلها باسوء حال، ثم يعبر الفرات من باب بيعه مصر، وينزع الله عن قلبه الرحمه، ويسير الى موضع يقال له قريه سبا، فيکون له بها وقعه عظيمه فلا تبقى بلد،
الا وبلغهم خبره، فيدخلهم من ذلک خوف وجزع، فلا يزال يدخل بلدا بعد بلد، الا واقع اهلها، فاول وقعه تکون بحمص، ثم بالرقه، ثم بقريه سبا، وهى اعظم وقعه يواقعها بحمص، ثم ترجع الى دمشق، وقد دانت له الخلق، فيجيش جيشا الى المدينه، وجيشا الى المشرق فيقتل بالزوراء سبعين الفا ويبقر بطون ثلثماه امراه حامل، ويخرج الجيش الى الکوفة، فيقتل بها خلقاً) (إحقاق الحق و إزهاق الباطل، قاضي نورالله مرعشي، مكتبة المرعشي النجفي، ج29، ص568)
«در اين هنگام است که سفيانى با گروهى از شاميان خروج کند. اهل سه پرچم با يکديگر اختلاف کنند: پرچم ترک و عجم که رنگش سياه است و پرچم عرب بيابانگرد که از پيروان ابنعباسند و رنگ پرچمشان زرد است و پرچم سفيانى.
آن گاه در بطن الازرق نبردى سخت درگيرد که از آنان شصتهزار نفر کشته شود؛ پس از آن سفيانى بر ايشان غالب آيد و گروه انبوهى از آنان را بکشد و بر مراکز حساس دست اندازد و بناى خود را در ميان ايشان به عدلوداد گذارد تا اندازهاى که در حق او گفته شود: به خدا سوگند، سخنانى که دربارۀ او مىگفتند – که ظالم و ستمکار است- دروغ است. هر آينه ايشان از دروغگويانند و نمىدانند که او با امت پيامبر(ص) چه خواهد کرد؟ و اگر مىدانستند اين سخن را نمىگفتند. او پيوسته به عدالت در ميان ايشان رفتار مىکند تا اينکه به حرکت در آيد. نخستين مرحلۀ سيرش به جانب حُمص است.
بهدرستى که اهل حمص در بدترين حالند؛ پس از فرات از باب بيعه مصر عبور مىکند، خدا رحم و شفقت را از دل او بر مىکند، آن گاه به موضعى که آن را قريه سبا گويند رهسپار میشود، در آنجا نبردى بزرگ واقع مىشود؛ پس شهرى باقى نمىماند؛ مگر آنکه خبر او به ساکنينش برسد و ترس و جزع از اين خبر آنها را فرو گيرد؛ پس پيوسته به شهرى بعد از شهر ديگرى داخل مىشود و با آنها به نبرد بر مىخيزد.
نخستين نبرد او در حمص است و بعد از آن در رقه و پس از آن در قريه سبا که اين نبرد از نبرد در حمص بس بزرگتر است. آن گاه به دمشق بر مىگردد و مردمان به او نزديک شوند. لشکرى تجهيز مىکند و به مدينه مىفرستد و لشکرى بهسمت مشرق (يعنى عراق) مىفرستد، در بغداد هفتاد هزار نفر را مىکشد و سيصد زن حامله را شکم پاره مىکند. لشکر او در کوفۀ شما قيام کند، چه بسيار مردوزن که به گريه در آيند. پس در آنجا خلق بسيارى را مىکشد.»
(سفیانی به آستانۀ دربها رسیده پس یمانی کجاست؟ عادل سعیدی، انتشارات انصار امام مهدی(ع)، ص ۹۵)
ظهور یمانی برای آمادهسازی انصار
شیخ عبدالعالی منصوری نیز در قسمت اول از کتاب گفتوگوی داستانی بعد از ذکر روایت معروف یمانی(ع) از امام باقر(ع) مینویسد:
بر این روایت توقف کرده و برخی دلایل آن را شرح میدهیم.
اول: بین دو مفهوم فرق وجود دارد که شایسته است به شناخت و تفاوت آنها پی ببریم.
مفهوم اول: ظهور؛
مفهوم دوم: خروج.
روایت به خروج اشاره کرده نه به ظهور، و ظهور مرحلهای است که قبل از خروج رخ میدهد، و خروج بعد از ظهور است، برای فراهمساختن مقدمات خروج (و آن در آغازِ خود بهصورت يك اعلام تبليغاتی صلحآميز كه هدف آن احتجاج و اقامۀ حجت با دلايل و براهین و تحدی با مناظره، همان طور كه سنت خداوند در بین اولینها و آخرینها از انبیاء و مرسلین و ائمه و صالحین اتفاق افتاده است. (کتاب دابة الارض و طالع المشرق، استاد احمد حطاب، ص55)
مخصوصاً اینکه روایت اشاره میکند به بيان نبردی كه بین پرچم سفیانی و یمانی رخ میدهد، پس حتماً بايد برای آنها يك مرحله جمعآوری برای لشکر یمانی و نیز سفیانی وجود داشته باشد تا در این مرحله هریک از آنان به جمعكردن پیروان خود بپردازند و مقدمات خروج را مهیا کنند؛ و از اینجا میفهمیم اين خروجی كه روايت از آن یاد میکند كه مانند( ترتیب دانههای تسبیح است) به اين معناست كه التزام در خروج خواهد بود نه در ظهور.
بلكه میتوان گفت منظور از التزام در خروج كه مانند ترتيب نظم تسبيح است كه منظور از آن خروج برای نبرد و توجه بهسوی كوفه و نه فقط برای نبرد مطلق است و رقابت پرچمها برای رسيدن به كوفه خواهد بود.
و منافاتی وجود ندارد اگر يكی از آنها قبل از ديگری ظاهر شده باشد؛ بلكه در روايات آمده كه يمانی قبل از سفيانی ظهورخواهد كرد؛ همان طور كه اين روايت به آن اشاره میکند، حذلم بن بشیر میگوید: از علی بن حسین(ع) پرسیدم: خروج مهدی(ع) و نشانههای آن و دلایلش را برایم توصیف کن؛ پس فرمودند: (يكون قبل خروجه خروج رجل يقال له عوف السلمي بأرض الجزيرة، ويكون مأواه تكريت، وقتله بمسجد دمشق، ثم يكون خروج شعيب بن صالح من سمرقند، ثم يخرج السفياني الملعون من الوادي اليابس، وهو من ولد عتبة بن أبي سفيان، فإذا ظهر السفياني اختفى المهدي(ع)، ثم يخرج بعد ذلك) (کتاب الغیبة، الشیخ الطوسی، ذكر طرف من العلامات الكائنة قبل خروجه(ع)، انتشارات مسجد جمکران، ص756،ح437)
«قبل از خروج او مردی به نام عوف سلمی از جزیره خروج میکند و مسکنش در تکریت است و او در مسجد دمشق کشته میشود؛ سپس شعیب بن صالح از سمرقند خروج میکند و پس از آن سفیانی ملعون از سرزمین خشک خروج میکند. او از فرزند عتبة بن ابی سفیان است؛ پس هنگامی که سفیانی ظهور کرد مهدی مخفی می شود و پس از آن دوباره خروج میکند.»
پس روایت اول بيان میكند كه يمانی در ظهورکردن از سفیانی پیشی میگیرد و سپس هنگام ظهور سفيانی پنهان میشود و بعد از آن خروج میکند.
در خصوص معنای خروج؛ استاد احمد حطاب در کتاب دابة الارض و طالع المشرق مینویسد:
…اما در خصوص خروج، سزاوار این است که روند و مراحل ظهور به اتمام برسد تا اینکه خروج با سلاح، برای جنگ معنا پیدا کند… (دابة الارض و طالع المشرق، اصدارات انصار الامام المهدی(ع)، ص94-95)
پس با این بیانات کاملاًروشن میشود که ظهور قبل از خروج لازم و قطعی است و روایات، خروج این سه را همزمان بیان کردهاند نه ظهورشان را، و نیز ثابت شد که این سه (یمانی، سفیانی و خراسانی) صاحب پرچم و فرماندۀ لشکر هستند؛ پس بهناچار باید قبل از خروج مسلحانه دورۀ دعوتی برای فراهمکردن عِدّه وعُدّه [نفرات و تجهیزات] داشته باشند، و دیگر جایی برای اشکال باقی نمیماند.
بداء در جزئیات نشانه های ظهور
دکتر علاء میگوید از عبدصالح(ع) دربارۀ سفیانی و برخی جزئیات مربوط به اشخاص و رویدادهای هنگام ظهور سؤال کردم.
امام(ع) در پاسخ فرمودند:
«در همۀ جزئیات، احتمال بداء وجود دارد؛ حتی این موضوع (بداء)، با توجه به طرح و برنامۀ نظامی که هدف از آن پیروزی بر دشمن یعنی شیطان و ارتش اوست، اولویت بیشتری دارد. حتی دربارۀ زمان خروج که در خصوص آن بهصراحت در حدیث آمده که “در یک روز انجام میشود” (غیبت نعمانی، ص۲۶۴) نیز احتمال وقوع بداء وجود دارد.»
امام(ع) سپس برخی روایات شریفه را بیان و مفهوم آنها را خلاصه کردند و فرمودند:
«از این روایات چه میفهمی؟:
قائم از حتمیات است؛
قائم جزو وعدهدادهشدهها (میعاد) است؛
سفیانی از حتمیات است؛
در حتمیات، بداء وجود ندارد؛
در حتمیات، بداء وجود دارد؛
در وعدهدادهشده (میعاد)، بداء راه ندارد.
بنابراین در حتمیات، بداء وجود دارد؛ یعنی در جزئیات آن؛ در غیر این صورت، این روایات بیان میکند که بدائی در آن راه نمییابد. پس اصل وجود سفیانی اجتنابناپذیر است؛ ولی ممکن است او فلانی باشد یا فلانی یا خاستگاهش از اینجا باشد یا از آنجا. اما قائم از میعاد است و بداء در او راه ندارد؛ زیرا او امام است و در معصوم هیچ بدائی نیست. بنابراین اصل «قیام یمانی و سفیانی و خراسانی در یک روز» در محدودۀ بداء قرار میگیرد؛ حال چطور ممکن است یک انسان عاقل آن را دلیل قطعی و لازمالتحقق در نظر بگیرد؛ در حالی که ممکن است خداوند در آن تغییری ایجاد کند؟» (کتاب در محضر عبدصالح، ج۱، ایستگاه دوم)
روایاتی که امام احمدالحسن(ع) به آن اشاره کردند را با هم میخوانیم. از امام علی بن الحسین (ع) نقل شده که فرمود: «قائم ما در سالی که مردم غافلگیر میشوند، قیام میکند. راوی عرض کرد: قائم بدون سفیانی قیام میکند؟ حضرت فرمود: امر قائم از جانب خدا حتمی است و امر سفیانی از جانب خدا حتمی است و قیام قائم نباشد؛ مگر با سفیانی!»( بحارالانوار، جلد52، صفحه ۱۸۲)
و در محتوم نیز، بداء الهی راه ندارد. زرارة بن اعین از عبدالملک بن اعین نقل کرده که گفت: نزد امام محمد باقر(ع) بودم که یادی از قائم(ع) به میان آمد. به آن حضرت عرض کردم: امیدوارم که [قیام قائم(ع)] زود باشد و با آن سفیانی نباشد. فرمودند: «نه! به خدا سوگند، او از حتمیاتی است که چارهای از آن نیست.» (غیبت نعمانی، ص۳۰۱)
حال این روایت امام جواد(ع) را ببینید که میگوید قائم، میعاد (وعدهدادهشده) است و در آن بداء راه ندارد؛ ولی ممکن است در حتمیات، بداء الهی صورت گیرد. از داوود بن ابیقاسم نقل شده که گفت: «نزد ابوجعفر محمد بن علیالرضا(ع) بودیم که ذکر سفیانی و آنچه در روایت آمده مبنی بر اینکه امر وی محتوم است، به میان آمد. به ابوجعفر(ع) عرض کردم: آیا خدا در امر محتوم، بداء دارد؟ فرمود: آری. به آن حضرت عرض کردیم: ما میترسیم که خدا در قائم نیز بداء روا دارد. حضرت فرمود: قائم جزو میعادهاست». (بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۵۰)
بنابراین مسئلۀ همزمانی در خروج این سه پرچم ممکن است شامل بداء شود و نمیتواند دلیل خوبی بر اشکال به دعوت یمانی باشد.
منابع جهت مطالعۀ بیشتر:
- کتاب دابة الارض و طالع المشرق، استاد احمد حطاب.
- گفتوگوی داستانی قسمت اول، شیخ عبدالعالی منصوری.
- سفیانی به آستانۀ دربها رسیده،پس یمانی کجاست، عادل سعیدی.
- در محضر عبدصالح، ج2، امام احمدالحسن(ع).
مگر یمانی علیه السلام خروج کردن که میگویید سفیانی کجاست. ایشان در مرحله دعوت هستن، خروج مبارکشون با خروج سفیانی همزمان خواهد بود. این فقها خدا رو به خدایی قبول ندارید یمانی ع که بنده خداست.
درود و رحمت خدا بر یمانی و انصار او❤️🌹
لبیک یا سید احمدالحسن ع یمانی آل محمد ع
خدایا کمک کن بتونیم یمانی موعود رو یاری بدیم
لبيك يا داعي الله
سلام و خدا قوت به شما عزيزان
دستتون درد نكنه كه آگاهمون ميكنيد و اطلاعات رو بهمون ميرسونيد
اجرتون به صاحب حق، امام احمد الحسن ع