منشأ و آغاز انسانیت از کجا آغاز شد؟ و اینکه چگونه از راه سومریها و افراد پیشین آنان، به ما رسیده است؟ و اینکه مکان جغرافیایی که میتوانیم به آن اشاره کنیم و میتواند آغاز معقول تمدن انسانی از زمان آدم تا امروز باشد، کجاست؟طوفان نوح کجا اتفاق افتاده است؟
آیا تمدن انسانی از منطقه خلیج عربی آغاز شده است؟ آیا تمدن انسانی، از اطراف جزیره عربی آغاز شده است؟ یا اینکه در عراق آغاز شده است یا همانطور که مصریها میگویند از مصر آغاز شده است؟ چگونه حقیقت در این مسئله را به دست بیاوریم؟ آیا دلایلی وجود دارد که بگوییم از مصر آغاز شده است یا در عراق و سومر یا در مکان دیگری؟ آیا از امارات متحده عربی، پیش از عراق و مصر آغاز شده است؟ آیا امکان دارد که تمدن در اطراف جزیره عربی به وجود آمده باشد و انسانیت در آن آغاز شده باشد؛ پیش از اینکه به سومر رسیده باشد یا پیش از اینکه سومر تأسیس شود و به مکان دیگری منتقل شده باشد؟ و دلایلی که امکان دارد محقق در این مورد بیان کند، چیست؟ اگر بخواهیم برای آغاز تمدن انسانی آغاز عاقلانهای قرار دهیم و آن را مشخص کنیم، باید به زمان حضرت آدم (ع) مراجعه کنیم. بله در زمان آدم، تمدن یا عمران و سازندگی وجود نداشت که صلاحیت این را داشته باشد که به اصطلاح امروزی، تمدن نامیده شود و آغاز تأسیس باشد. آیا امکان دارد که مکان معینی را مشخص کنیم که آدم (ع) یا قوم آدم (ع) در آن زندگی کرده است؟ در حقیقت، این موضوع واقعاً دشواری است؛ به این خاطر که اگر آثار یا حفاریهایی وجود داشته باشد، نمیتوانیم این آثار را به دوران حیات آدم (ع) یا قوم آدم (ع) نسبت دهیم؛ زیرا ویژگی خاصی نزد ما وجود ندارد تا بتوانیم بهواسطه آن هدایت شویم و بگوییم که این ویژگی، مربوط به آدم (ع) یا قوم آدم (ع) است و یا به دوران زمانی که آدم (ع) و قومش در آن زندگی میکردهاند.
درنتیجه تعیین دقیق دوران زمانیای که آدم (ع) در آن آمده است بمنظور تشخیص مکان جغرافیایی زندگی آدم (ع)، ممکن نیست؛ به این خاطر که ویژگی معینی نزد ما نیست که امکانپذیر باشد و بهواسطه آن هدایت شویم تا بگوییم این مکانی است که زندگی آدم (ع) از آنجا آغاز شده است. ولی نزدیکترین ویژگی و هدف تاریخی که امکان دارد به آن، بهعنوان آغاز انسانیت اشاره کنیم، همان طوفان است. نزدیکترین هدف تاریخی معروفی که امکانپذیر است به اثری از آن برسیم تا مشخص کنیم که کجا حاصل شده است و درنتیجه بگوییم: آدم (ع) در این جغرافیا بوده است، مثلا در این منطقه یا نزدیک به آن بوده است. امکان ندارد که بصورت قطعی و یقینی بگوییم دقیقاً کجا بوده است. ولی این مسئله، به آن اشاره دارد که در مکانی نزدیک به سکونت آدم یا جامعه آدم بوده است.
طوفان نوح کجا اتفاق افتاده است؟
بیان و نظریهای وجود دارد که امام احمدالحسن (ع) آن را در کتاب توهم بیخدایی مطرح کرده است. مطلبی که امام (ع) در کتاب توهمبیخدایی بیان داشته است، به حرکت اقوام آغازین استناد داده شده است؛ به حرکت هوموساپینس، در هجرت آنان از میانه و جنوب آفریقا تا شمال و غرب آفریقا و عبور آنان به سوی قاره آسیا. هجرتی برای هوموساپینس از میانه آفریقا به سوی تنگه بابالمندب بوده است؛ و از تنگه بابالمندب به جزیرةالعرب عبور کردند. از اطراف جزیرةالعرب و از یمن آغاز کردند و از جنوب جزیره به عمان ادامه دادند. طبیعتاً وقتی میگوییم: اولین انسان یا انسان قدیم هجرت کردند. منظورمان هجرت در طی یک سال یا دو سال یا حتی هزار سال نیست. فرآیند هجرت، هجرتهای مرتبط و نوعی از خزیدن و پیشروی بوده است؛ یعنی هر نسلی در مسیر و راه هجرت و مسافت مشخصی، حرکت میکردند؛ و نسل بعدی میآمدند و مسیر را ادامه میدادند و بیشتر میرفتند و بیشتر مهاجرت میکردند تا اینکه از آفریقا به تنگه بابالمندب رسیدند. چقدر این هجرت طول کشید؟ در حقیقت، یک هجرت نبوده است تا با زمان مشخصی نسبت به آن استدلال شود. بلکه هجرتهای پشت سر هم و متوالی بوده است.
در زمانی که نئاندرتال هجرت نمود (انسان نئاندرتال یا همانطور که در کتب تاریخ، انسان قدیم نامیده شده است)، انسان نئاندرتال به اروپا هجرت نمود. پیش از هوموساپینس، به اروپا رسیده است یا در همان زمان هوموساپینس. برخی از تحقیقات میگویند: راه هجرت نئاندرتال، از شمال آفریقا بوده است. از شمال آفریقا به سوی اروپا هجرت نمودند. کیفیت و چگونگی آن موضوع الآن ما نیست. ولی نئاندرتال به سوی اروپا هجرت نمود و در اروپا سکونت گزید؛ و همانطور که تحقیقات میگوید: نئاندرتال مابین 24 تا 30 هزار سال پیش منقرض شد؛ یعنی پیش از سی هزار سال قبل منقرض شد؛ و پیش از آن، مدتزمان طولانی زندگی میکرد. درباره مدتزمانی سخن میگوییم که اولین انسان مهاجر، در اطراف جزیره ساکن شد که همان نئاندرتال در اروپا بود؛ یعنی امکان دارد که نئاندرتال در اروپا حتی پیش از پنجاه هزار سال قبل در اروپا موجود بوده است و پیش از سی هزار سال منقرض شده است.
پیش از سی هزار سال قبل، هوموساپینس در اطراف جزیرةالعرب و بعد از هجرتش از آفریقا به سوی جزیرةالعرب که در آغاز در یمن و عمان بوده است، زندگی میکرد. اما چرا در این مکانها بوده است؟ در زمان هجرت، برای آبهای دریا انحصار و حد و اندازهای بوده است. آبهای دریا منحصر و سواحل نیز مشخص بود؛ در این سواحل، چشمههای آب شیرین موجود بوده است. درنتیجه انسان اول به سوی مابعد تنگه بابالمندب هجرت کرد و در اطراف آبها ساکن شدند و جامعههایی در آنجا برپا کردند؛ نسلها و جامعههای دیگری نیز نزدیک چشمههای دیگر جمع شدند تا اینکه به اطراف و کنارههای جزیرةالعرب رسیدند، به هجرت ادامه دادند، سپس از اطراف جزیرةالعرب در کنار ساحل، حرکت خود را ادامه دادند که در شمال عمان و به سوی امارات بود. همان خلیج فارس فعلی. امارات جزو مناطقی بود که انسانهای مهاجر از آفریقا در آن سکونت گزیدند و خلیج عربی را بهعنوان وطن خود برگزیدند که در آن زمان، خشک بود و در آن آبی وجود نداشت. این هجرت در زمان عصر یخبندان اتفاق افتاد؛ و آبوهوای کره زمین، واقعاً سرد بوده است. خلیج فارس در حکم گودالی، بین مناطق مرتفعی بود که همان خلیج فارس فعلی است.
اگر فرض کنیم که خلیج فارس خشک بود، اطرافش که منطقه ایران و منطقه جزیرةالعرب است «امارات و بحرین و قطر و کویت و همچنین جنوب عمان»، این مناطق عبارت بود از ارتفاعات واقعاً بلند که در اطراف خلیج بود. درنتیجه گودالی بین ارتفاعات واقعاً بلند بود. به علاوه جزیرههایی که درون آن بود. جزیره قطر و جزیره بحرین و جزیره تنب بزرگ و تنب کوچک و همچنین جزیرههای دیگر. این جزیرهها، کوههایی را درون این گودال تشکیل میداد. درنتیجه این گودال، درهای در این منطقه بود و آبوهوا در آن زمان سرد و عصر یخبندان بود… درنتیجه منطقهای بود که برای سکونت مناسب بود؛ به خاطر درجه حرارت و مقایسه آبوهوای عمومی آنجا. این مکان، واقعاً برای سکونت مناسب بود تا مهاجرین آفریقا در آنجا زندگی کنند؛ به خاطر درجه حرارتی که در مقایسه با مناطق دیگر اطرافش داشت.
از جنبه دیگر، منطقه خلیج فارس، اگر از این جهت که خشک است، به آن نگاه کنیم، پایان دو رود دجله و فرات، به خلیج فارس میرسد؛ و این آبها در آنجا ادامه پیدا میکردند و برکهها و دریاچهها و هورهایی در این دره تشکیل میدادند که الآن خلیج فارس است. درنتیجه این آبها شیرین است؛ و چراگاهها و مناطقی برای کشاورزی و آبهایی وجود داشت. به همین خاطر درهای واقعاً مناسب برای مهاجرین آغازین بود که از آفریقا و از تنگه بابالمندب و جنوب جزیرةالعرب «یمن و عمان» آمدند تا به ساحل امارات برسند و در خلیج عربی سکونت نمایند. افراد آغازین، در اینجا سکونت گزیدند و اینجا را بهعنوان وطن خویش انتخاب کردند؛ و در این خلیج فارس بود که طوفان نوح اتفاق افتاده است. طبیعتاً برخی از روایات در تورات و انجیل و برخی از تفاسیر مسلمانان، درباره طوفان نوح میگوید: طوفان، زمین را فراگرفت و بالاترین کوهها را که بلندیشان پانزده ذراع بود نیز فراگرفت. حقیقتاً این مسئله امکانپذیر نیست؛ چرا؟ به این خاطر که مقدار آبهای موجود روی زمین، کفایت نمیکند که همه زمین را در خود فرو ببرد و کوهها را فرابگیرد و به بالای بلندترین کوه برسد که ارتفاعش پانزده ذراع است. این سخن را نمیتوان به شکل علمی پذیرفت؛ و نمیتوان به آن تکیه نمود؛ به این خاطر که به اساس و اصل علمی مُستند نیست؛ و از جهت علمی، غیرقابل اثبات است. بلکه اشتباه است و نمیتوان آن را پذیرفت.
حقیقتی که اهل بیت (ع) و قائم ایشان (ع) آورده است، این است که طوفان نوح در خلیج فارس اتفاق افتاده است. چگونه طوفان نوح در خلیج فارس اتفاق افتاده است؟ پیش از اینکه خلیج فارس با آب پر شود، آنجا درهای بزرگ بود و تنگه فعلی هرمز که در جنوب خلیج فارس است، به عنوان درب و سدی پشت تنگه هرمز بود. در آنجا دریای عرب بود و آب وجود داشت و فقط کنار تنگه هرمز آب وجود نداشت… به این خاطر که اغلب آبها، جامد و یخزده بود و به این خاطر که یخها بالای آب بود و جزو حجم دریا نبود و بالای آب قرار داشت؛ به این خاطر که یخ، سبک است…وقتی عصر یخبندان به اتمام رسید و یخها آغاز به ذوبشدن کردند، مقدار آبها افزایش یافت؛ و سدی که در تنگه هرمز بود، شکسته شد و آبها روان شد؛ و این همان علت طوفان نوح بود. آبها با سرعت بسیار بالا روان شدند تا خلیج یا دره حاصلخیز را فراگرفت که همان خلیج فارس فعلی است.
این شکسته شدن تنگه هرمز و رفتن آبها به سوی دره حاصلخیز، همان طوفانی است که در زمان نوح (ع) اتفاق افتاده است؛ و زمانی که در مورد طوفان نوح در متون دینی گفته شده که آبها، کوهها را فراگرفت، منظور همان جزیرههایی است که در خلیج وجود داشته و دارد؛ بهعنوان مثال: تنب بزرگ و قطر و جزیره بحرین. همه این جزیرهها، کوه میباشند و جزیرههای دیگری نیز زیر دریا هستند. ارتفاعات دیگری نیز زیر سطح این آب فعلی خلیج فارس وجود دارند. اینها نیز جزو کوههایی هستند که آبها آن را فراگرفت؛ و منظور کوههایی مانند کوههای زاگرس در ایران یا کوههای هیمالیا نیست که الآن میبینیم. نص و متن دینی نمیگوید که همه کره زمین را آب فراگرفت؛ بلکه همه دره حاصلخیر خلیج و کوههایی که در آن بود، با آبها فراگرفته شد.
بنابراین طوفان نوح، در منطقه فعلی خلیج فارس اتفاق افتاده است. در زمانی که دره حاصلخیز، در آن زمان، با آب فراگرفته نشد. زمانی که آنجا مکان خوبی در عصر یخبندان بود؛ و آبهای شیرین و هورها و دریاچهها، آنجا را فراگرفته بود. درنتیجه کشتزار خوب و مکان خوبی بود تا زندگی در آن برپا شود. در آن، همه چارچوبها و نیازهای ضروری یک جامعه، برای کشاورزی و چراندن دام وجود داشت؛ و راههای زندگی نیز در آنجا آماده بود؛ بنابراین امارات، جزو مناطق آغازین بود. پس میتوانیم بگوییم: محل سکونت این انسان آغازین کجا بوده است؟ تمدنهای معروف جنوب عراق، «وادی رافدین» یا مصر یا امارات؟ امارات محل سکونت پیش از طوفان بوده است؛ یعنی اطراف سواحل امارات و سواحل عمان و سواحل یمن، پیش از طوفان، محل سکونت انسان مهاجر از آفریقا بود.
زمانی که طوفان نوح اتفاق افتاد، تمدن به پایان رسید و جامعهای که در «دره حاصلخیز» زندگی میکردند، به پایان رسید که همان خلیج فارس فعلی است؛ انسانهایی که در این منطقه ساکن بودند، بهوسیله کشتی نوح (ع) به جنوب عراق فعلی منتقل شدند. این مجموعه اندکی که سوار کشتی نوح بودند؛ اولین تمدن واقعی و مدنی را به وجود آوردند. پس از اینکه جمعیتشان بسیار شد و به مجموعه بزرگتری رشد کردند، اولین دولت را تشکیل دادند و تمدن سومر را تأسیس کردند. طبیعتاً وقتی حفاریهایی از تمدن سومر، ما را به این نتیجه میرساند، که قدمت این تمدن مابین پنج هزار سال در برخی مکانها و هفت هزار سال در برخی از مکانها و هفت هزار و پانصد سال در برخی از مکانها می باشد، پس باید قاعدتا تمدن بزرگ و پرجمعیتی بوده باشند؛ به گونهای که توانایی داشته باشند تمدنی تشکیل دهند که دارای مدارس و دانشگاهها و پارلمانهایی باشد. در آن، اجتماعی کامل و سربازانی وجود داشته باشد. وقتی گِلنوشتهها را میخوانیم، تعداد سومریها تعداد بسیاری بودند که تاثیر بزرگ و بسیاری داشتند. این تاثیر بزرگ و بسیار، از تعداد اندک نیامده است. افراد اندکی که در زمان اندک، سوار کشتی نوح شده بودند. باید زمان زیادی بر آنان گذشته باشد که تا این حد، در آن زیاد شوند؛ بنابراین تمدنها ثبت نمودند که از پنج هزار سال تا هفت هزار سال یا هفت هزار و پانصد سال آثاری برای تمدنی در جنوب عراق بوده است. پس قطعاً هزار یا دو هزار سال پیش از آن یا حتی سه هزار سال پیش یا چهار هزار سال پیش، مدت زمان بسیارشدن این تعداد اندک بوده است تا جایی که به تعدادی رسیدند که از خلال آن، تمدنی که از اثرشان میشناسیم، به وجود آمده است.
درنتیجه وقتی دانشمندان میگویند که آخرین زمان عصر یخبندان، پیش از ده هزار سال قبل به پایان رسیده است، این مقدار زمانی واقعاً به مسئلهای که در جنوب عراق میباشد، نزدیک است که اثری از تمدن سومر، در آنجا وجود دارد که پس از عصر یخبندان آغاز شده است که باعث شکستهشدن سد تنگه هرمز شده است؛ و آبها به سوی خلیج فارس فعلی روان شدند؛ البته پس از اینکه این خلیج، فرورفته بود؛ یعنی همانطور که وضعیت فعلیاش است، در آن آب نبوده است؛ و آنجا امکان سکونت را داشت؛ و آبها به سرعت، در آنجا روان شد؛ و «دره حاصلخیز» در آب فرو رفت تا خلیج فارس فعلی جزو دریاهای جهان شود؛ و دیگر منطقه و درهای برای سکونت اقوام آغازین نبود. اشکالی ندارد که قومی که پیش از نوح (ع) بودند، قوم پیامبر خدا ادریس یا قوم پیامبر خدا آدم بوده باشند. امکان دارد که جزو ساکنان این منطقه بوده باشند و در این منطقه زندگی میکردند. خدا داناتر است. چهبسا اندکی پس از آن بودند. ولی به شکل منطقی باید بگوییم: امکان دارد که آنجا بوده باشند. پس اشکالی ندارد که آغاز تمدن از زمانی باشد که از زمان نوح دور نیست.
همانطور که امروزه میدانیم و همانطور که ثبت و بیان شده است، اثر تمدن در «دره حاصلخیز» آغاز شده است. اثر آن، درجایی آغاز شده است که طوفان نوح اتفاق افتاده و نوح (ع) در آن بوده است؛ و سومر و تمدن «وادی رافدین» از همان مجموعه اندک آغاز شده است که به نوح ایمان آورده بودند و همراه ایشان سوار کشتی شده بودند و پس از اینکه از طوفان رهایی یافتند، با ایشان به جنوب فعلی عراق منتقل شدند. اولین تمدن در شکل آغازین خود -همانطور که تاریخ، آن را در سومر ثبت کرده است- آغازی پیش از سومر داشته است که در «دره حاصلخیز» بوده است. این تمدن، از آفریقا و تنگه بابالمندب به سوی یمن و عمان آغاز شده است. سپس به سوی امارات و کنار ساحل آن، در «دره حاصلخیز» سکونت گزیدند؛ از اینجا بود که تعداد اندکی، به سوی شمال عراق منتقل شدند تا اولین تمدنی را که انسانیت، آن را میشناسد، تأسیس کنند.
آیا تنها هجرتی که در جهان اتفاق افتاده، فقط از همین مجموعهای بوده است که از طوفان نجات و رهایی یافته بودند؟ در واقع، خیر. هجرتی که مهاجرین از آفریقا به سوی اطراف جزیره انجام دادند، پیش از طوفان نوح آغاز شده بود؛ یعنی فقط یک هجرت نبوده است. بلکه چندین هجرت بوده است. هجرتهایی که با یکدیگر ارتباط داشتند. هجرتهایی پس از هجرت دیگر؛ یعنی در هر زمانی، مردم به سوی مشخصی حرکت مینمودند. از امارات به سوی نقاط مختلف جهان منتقل شدند. همچنین از جنوب عراق، از سومر، به سوی نقاط مختلف جهان منتقل شدند. از یک مکان آغاز ننمودند. قطعاً نقطه تمرکز مردمی که در زمین فعلی هستند، -همانطور که مباحث ژنتیک ثبت کرده است- از منطقه «دره حاصلخیز» بوده است. درنتیجه بخشی از امارات بودند و بخشی از جنوب عراق بودند؛ یعنی مباحث ژنتیک فعلی، ثابت نموده است وقتی مقداری از جسم فرد را برای آزمایش بردارند -از خون یا مو یا آبدهانش، برای آزمایش بردارند- و ژنهای فرد را تحلیل کنند، میفهمند که اثر و اجداد قدیم او، از کدام منطقه از آفریقا است. درنتیجه این آزمایشها و مسائلی که از تمام زمین جمعآوری نمودند، همه آنها در یک مسیر است که عبارت از اینکه اصل همه ما، از آفریقاست و از همان هجرتی است که به سوی جزیرةالعرب، یمن و عمان و امارات و پس از آن، از خاورمیانه یا جنوب عراق، به سوی بقیه نقاط جهان بوده است.
بنابراین نزدیکترین تمدنی که ما آن را میشناسیم، سومر میباشد و پیش از سومر، قوم نوح و انبیای پیش از نوح (ع) بودند که همچنین در منطقه «دره حاصلخیز» و حوالی آن زندگی میکردند. این سرآغاز، از هجرت هوموساپینس نشأت میگیرد که از میانه آفریقا و از خلال تنگه بابالمندب به سوی اطراف جزیرةالعرب بوده است.
همانطور که مباحث ژنتیک میگوید، عمر هوموساپینس حدود دویست هزار سال است؛ یعنی عمر هوموساپینس بهعنوان نوعی، حدود دویست هزار سال میباشد. پیش از هوهوساپینس، هوموارکتوس بوده است. نئاندرتال از هوموارکتوس میباشد. فاصله زمانی مابین نئاندرتال از هوموارکتوس، حدود نیم میلیون سال میباشد؛ یعنی ما با نئاندرتال، پیش از نیم میلیون سال، زمان مشترک داریم. هوموساپینس که پس از هوموارکتوس بوده است و ما نیز که هوموساپینس هستیم، دویست هزار سال قبل میباشد. مباحث میگوید که در هوموساپینس، جهشهای ژنی رخ داده است و به بهره بزرگی دست پیدا کرده است تا خودش را پیشرفت دهد؛ یعنی جهش ژنتیکی دیگری وجود دارد که به حدود صد هزار سال قبل میرسد. صد هزار سال قبل، جهش ژنتیکی برای هوموساپینس بیان شده است. هوموساپینس بهعنوان نوعی، پیش از دویست هزار سال قبل بوده است.
هوموساپینس بهعنوان نوعی، پیش از دویست هزار سال قبل بوده است؛ و مباحث ژنتیکی میگوید که تکاملی در ضمن هوموساپینس اتفاق افتاده است که تاریخش به دویست هزار سال میرسد؛ و عصر یخبندان در آن زمان، اتفاق افتاده بود و میافتاد و آخرین عصر یخبندان، پیش از ده هزار سال قبل به پایان رسید. درحقیقت زمان طوفان نوح را دقیقاً نمیدانیم. تاریخ ثبتشدهای نزد ما وجود ندارد که طوفان نوح کجا بوده است؛ یعنی از دانشمندان، فردی نبوده است که زمان طوفان نوح را مشخص نموده باشد؛ بهجز امام احمدالحسن (ع). هیچ دانشمندی مکان طوفان نوح را مشخص نکردند. امکان دارد که مباحث ژنتیکی که بر کشف برخی از آثار تکیه دارد، وقت طوفان را مشخص نماید. ولی آخرین عصر یخبندان، پیش از ده هزار سال قبل به پایان رسیده است؛ و زمانی که عصر یخبندان به پایان رسید، مقدار آب بالا رفت و باعث شد که سد تنگه هرمز شکسته شود؛ تنگهای که باعث میشد که آب، وارد خلیج فارس نشود. همان منطقه «دره حاصلخیز». با شکستهشدن این سد تنگه هرمز، «دره حاصلخیز» با آبها پر شد و خلیج فارس فعلی به وجود آمد؛ و این پر شدن از آب، همان طوفانی بود که متون و نصوص دینی، آن را گزارش کردهاند. طوفانی که اولین اقوامی که در کشتی، با نوح (ع) بودند، با سوارشدن روی کشتی از آن نجات پیدا کردند؛ و کشتی آنان، در جنوب عراق به گِل نشست که در مقایسه با خلیج فارس فعلی، مکان بلندی است؛ و از همین مجموعه کوچک، تمدن جدیدی آغاز شد و رشد کردند و اولین تمدن انسانی شدند که از جنوب عراق آغاز شده است. ولی پیش از آن، جامعهای بود که نوح (ع) به آن آمد و با جامعه ادریس و آدم (ع) که پیش از نوح (ع) بود، متصل شد.
درنتیجه سرآغاز تأسیس تمدن، در «دره حاصلخیز» بوده است. سرآغاز حتی پیش از نوح (ع) بود که همزمان با آمدن آدم (ع) بود. آدم با آمدنش، جامعه انسانی را تأسیس نمود؛ و افرادی به وجود آورد که این جامعه را متکامل کنند. این جامعه، آغاز به کشاورزی و تربیت حیوانات نمودند؛ و درنتیجه زندگی، مختلف و متفاوت شد. تمدن با آمدن معلمهای آغازین شروع شد. همان فرستادگان، آدم و پس از ایشان (ص). از آنان بود که انسانیت آغاز شد و به دیگر نقاط زمین منتشر شده است. در «دره حاصلخیز» آغاز شد، از سواحل عمان و امارات و با طوفان، به جنوب عراق منتقل شد؛ و از آنجا به سوی بقیه مناطق زمین منتقل شد.