ابلیس لشکریانش را فرستاده تا وصیت نوشتهشده را انکار کنند و از بین ببرند. با همان شگرد، اولالمؤمنین به امام مهدی (ع) را کنار میزند و شورای صغری را راهاندازی میکند.
راهاندازی شورا و انتخابات آخرالزمان و غصب حق وصی امام مهدی علیهالسلام در این زمان چه اهمیتی برای ابلیس دارد؟
امام صادق (ع) بهزیبایی این مسئله را روشن ساختهاند:
وهب بن جمیع از اباعبدالله(ع) روایت میکند: از ایشان در خصوص ابلیس و سخنش (قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْني إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ * إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ) (گفت: ای پروردگار من، مرا تا روزی که دوباره زنده میشوند مهلت ده * گفت: تو در شمار مهلتيافتگانی * تا آن روزی که وقتش معلوم است) منظور کدام روز است؟ فرمود: «ای وهب، آیا خيال كردی منظور روزی است که خداوند مردم را برمیانگیزاند؟ نه، منظور خداوند عزوجل آن روزی است که خداوند قائم ما را برمیانگیزاند. آن حضرت پيشانی او را میگيرد و وی را گردن میزند. اين همان روز معلوم است.» (بحارالانوار، ج60، ص221)
∆ حال یک سؤال جدی دربارۀ مؤسس شورا و انتخابات در عراق؛ آیا آمریکا دلسوز عراقیها بود که این همه هزینۀ جانی و مالی کند و صدام را کنار بگذارد و برای آنها دموکراسی را برپا سازد؟
فرستادهٔ امام مهدی(ع) در تبیین این مسئله میفرماید:
«در این روزهای پایانی و لحظات سرنوشتساز، روزهای واقعه ـروزهایی سخت و پر فراز و نشیبـ عدهای در حال سقوط به درهای عمیق هستند تا در نهایت در آن استقرار یابند و عدهای شروع به اوجگرفتن کردهاند تا در نهایت بر قلههای کوهها مستقر شوند و عدهای دیگر مست و سرگردان، نه جزو این گروه و نه آن گروه، حزب باد که به هر طرف باد وزد به همان سو میروند.
و در این لحظات حساس و سرنوشتساز ـلحظات امتحان الهی اهل زمینـ عدهی بسیاری که ادعای اسلام یا به هر شکلی ادعای نمایندگی اسلام را دارند سقوط میکنند و متأسفانه نخستین گروهی که در قعر دوزخ سقوط میکنند، عالمان بیعمل هستند؛ چراکه آنها شروع به مطرحکردن مقولۀ شیطانیِ “حاکمیت مردم” کردهاند؛ همان طرز فکری که همواره دشمنان پیامبران، فرستادگان و ائمه (ع) مطرح میکردهاند؛ با این تفاوت که این بار آن را شیطان بزرگ آورد، برایشان آراست و در چشمانشان زیبا و دلنشین جلوه داد و برایشان چنین نامید:
“دموکراسی” یا آزادی یا انتخاباتِ آزاد یا هر اسمی از این قبیل؛ تا آنجا که آنها از ردکردنش ناتوان شدند و در کشمکشهایشان آنها را از پای درآورد؛ در نهایت در برابر آن سرِ تعظیم فرود آوردند و تسلیم صاحبان این اندیشه شدند؛ و این ازآنرو بود که علمای بیعمل و پیروانشان چیزی جز پوستهای از دین و هستهای توخالی نیستند و دین جز لقلقهای بر زبانشان هیچ نیست!
و اینچنین این علمای بیعمل نیزۀ شیطان بزرگ را به دست گرفته، در قلب امیرالمؤمنین علی(ع) نشاندند و زخم کهنۀ شورا و سقیفه را تازه کردند؛ زخمی که خلیفۀ خدا را از حقش دور و حاکمیت مردم را تثبیت کرد؛ حاکمیتی که نه مقبول خداوند بود و نه پیامبران و فرستادگان و نه ائمه؛ و به این ترتیب این علمای بیعمل به معزولکردن و به کنار نهادن پیامبران، فرستادگان و ائمه اقرار کردند و این ستمگران اینچنین پایههای قتل حسین بن علی (ع) را استوار کردند.
آنچه مرا بسیار رنج میدهد این است که کسی را نمییابم که از حاکمیت خداوند سبحان و متعال در زمینش دفاع کند. حتی کسانی که به این حاکمیتِ حق معترفاند، دست از دفاع از آن برداشتهاند؛ چراکه آنها دفاع از این حاکمیت را ایستادگی در برابر جریان بنیانبراندازی میبینند که هیچ رحم و شفقتی ندارد و بدتر و آزاردهندهتر این است که همه ـحتی اهل قرآنـ با کمال تأسف به حاکمیت مردم معترف هستند، با وجود اینکه میخوانند (قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء) [آلعمران، 26] (بگو: بارخدايا! تويی دارندۀ مُلک و پادشاهی. به هرکه بخواهی مُلک میدهی). آن [حاکمیت مردم] را پذیرفتهاند؛ مگر اندک کسانی که به عهد خدا وفادار ماندهاند.
و اینچنین علمای بیعمل محور اصلی دین خدا را ـکه همان حاکمیت خدا و خلافت و جانشینی ولیّ خداوند سبحان و متعال استـ ویران کردند و در نتیجه برای خلفای خدا در زمینش ـیعنی اهلبیت(ع) و بازماندۀ آنان امام مهدی(ع)ـ با انتخابات و دموکراسی که علمای بیعمل به سویش رهسپار شدند، دیگر اثری باقی نماند؛ حتی این عالمان بیعمل ـبهطور کلی و جزئیـ با قرآن کریم نیز به مقابله برخاستند؛ در حالی که خداوند سبحان در قرآن میفرماید:
(إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة) [بقره، ۳۰] (من در زمين جانشینی میگمارم).
(سید احمدالحسن، کتاب «حاکمیت خدا، نه حاکمیت مردم»، پیشگفتار)
دموکراسی همان حکومت شیطان است ،حکومتی که شیطان در آن خواست واراده خداوند را نپذیرفت وآدم را حقیر وناتوان تر از خودش می دید وعلم او را که نادیده گرفت ،علمی که دلیل برتری آدم بر ملائکه شد
در هرزمان مردم با همین امتحان می شوند تا کسانیکه حاکمیت خدا را انتخاب می کنند با کسانیکه حاکمیت شیطان یا دموکراسی ویا حکومت مردمی را خواستارند مشخص شوند
حکومت خدا همان حکومت پیامبران واوصیا الهی وحکومت امام مهدی ع ومهدیین ع است ،وحکومت شیطان همان دموکراسی آمریکایی ویا جمهوری است
حکومتی که خداوند درانتخاب آنان هیچ دلیلی قرار نداده است
اللهم مکن لقائم آل محمد
السلام علیکم و رحمهالله
خدا خیرتون بده مطلب عالی بود
یا حق
امروز شیطان سقیفه را با نام دموکراسی و مردم سالاری تزیین کرده. حاکمیت از آنِ خداست نه مردم