یوحنای دمشقی در ادامۀ نقد غیرمنصفانه و ضد علمیاش میگوید: «خیلی چیزهای غیرعادی و مضحک دیگری در کتابش وجود دارد که او با افتخار میگوید از طرف خدا به او نازل شده است؛ لیکن زمانی که ما میپرسیم «و چه کسی هست تا شهادت دهد که خدا این کتاب را به او داده، و کدامیک از پیامبران پیشگویی کرده که چنین پیامبری ظهور خواهد کرد؟» کم میآورند.»
در جواب میگوییم:
پیش از این پاسخ و در جوابهای گذشته، بهطور مفصل اشاره کردیم که اگر از نظر وی بیانات قرآن غیرعادی و مضحک است، پس آیات ضد علمی کتاب مقدسی که او به آن اعتقاد دارد، چیست؟ یا آنها و افتضاحات علمیشان به چشم دمشقی نیامده است، که باید کتاب مقدسش را دقیقتر میخواند یا آنها را دیده است و چشم خود را بر آنها بسته، و گمان میکرده که دیگران متوجه آنها نمیشوند! یا نه، دمشقی تمامی آنها را خوانده، اما آنقدر نادان و ناآگاه بوده که اصلاً متوجه اشتباهات و ضد علمی بودن آن مطالب نشده است؛ مثلاً در بخشی از نوشتههای وی آمده است:
«بنابراین تمام خصوصیاتی که پدر دارد متعلق به پسر است، جز اینکه پدر نامولود است، و این استثنا شامل هیچ تفاوتی در ذات و بزرگی نمیشود؛ بلکه فقط شامل شیوهای متفاوت از بهوجودآمدن است. ما یک قیاس در آدم داریم که زاییده نشد (زیرا خود خدا او را شکل داد) و شیث که زاییده شد (زیرا او پسر آدم است) و حوا که از دندۀ آدم بیرون آمد (زیرا او زاده نشد). اینها از نظر ماهیت با یکدیگر تفاوتی ندارند، زیرا آنها انسان هستند؛ اما در نحوۀ بهوجودآمدن تفاوت دارند.» [۱]
همچنین اگر وی با دیدۀ انصاف آیات قرآن را میخواند، برایش روشن میشد که بین دستورات اخلاقی کتابهای آسمانی تفاوتی نیست و اموری که قرآن و رسول خدا ـمحمد (ص)ـ به آنها فرمان میدهد، همانها هستند که عیسی در کتاب مقدس عمل به آنها را از پیروانش خواسته بود؛ و نیز بهتر بود نسبت به آیاتی که درک و فهمشان برایش مشکل بود، سکوت اختیار میکرد و به جستوجوی معنا و حقیقت آنها در منابع صحیح اسلامی میگشت؛ اما چه کند که ناتوانی و ضعف فهمش نتیجۀ بیایمانی و مضحکبودن اعتقادش حتی نسبت به کتاب مقدس خود است و در نتیجه همهچیز را خندهدار و غیرعادی میبیند:
تیتوس ۱۵:۱: (هر چیز برای پاکان پاک است؛ لیکن آلودگان و بیایمانان را هیچچیز پاک نیست؛ بلکه فهم و ضمیر ایشان نیز ملوث است).
یوحنای دمشقی در ادامۀ همان سخن با کنایه میگوید: «…او با افتخار میگوید از طرف خدا به او نازل شده است.»
قطعاً باعث شرف و افتخار است که بندۀ برگزیدۀ خداوند باشی و او تو را انتخاب کرده باشد که بندگانش را به راه راستی که خود میپسندد، رهنمون سازی. باید همچون محمد (ص) باشی تا لذت بندگی پروردگار را بچشی و با افتخار، خود را بنده و رسول او بدانی.
دمشقی میگوید:
«زمانی که ما میپرسیم «و چه کسی هست تا شهادت دهد که خدا این کتاب را به او داده، و کدامیک از پیامبران پیشگویی کرده که چنین پیامبری ظهور خواهد کرد؟» کم میآورند.»
پاسخمان به این قسمت از سخنان وی در دو بخش تقدیم خوانندگان عزیز میشود:
بخش اول:
«چهکسی هست تا شهادت دهد که خدا این کتاب را به او داده؟»
در جواب میگوییم:
خداوند خود شهادت میدهد؛ بهعنوان نمونه و برای پرهیز از طولانیشدن پاسخ، تنها به چند آیه از قرآن کریم اکتفا میکنیم:
(مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّه وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَكَفَى بِاللّه شَهِيدًا)
(هر خیری که به تو رسد از جانب خدا و هر شری که به تو رسد از جانب خود توست، تو را به رسالت بهسوی مردم فرستادیم و خدا برای شهادتدادن کافی است). [۲]
(وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَىٰ بِاللّه شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ)
(کافران میگویند تو پیامبر نیستی. بگو خدا و هرکس که از کتاب آگاهی داشته باشد، برای شهادت میان من و شما کافی است). [۳]
(لكِنِ اللّه يَشْهَدُ بِمَا أَنزَلَ إِلَيْكَ أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلآئِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللّه شَهِيدًا)
(ولی خدا به آنچه بر تو نازل کرد شهادت میدهد که با علم خود نازل کرده است، و فرشتگان نیز شهادت میدهند، و خدا برای شهادت کافی است). [۴]
آری! خود پروردگار به حقانیت کتابی که بر رسول برگزیدهاش ـمحمد (ص)ـ نازل کرده، و نیز بر صدق ادعای وی شهادت میدهد.
سید احمدالحسن میفرماید:
«هر فردی که گواهی خداوند به محمد (ص) را میطلبد، خداوند دیروز و امروز و فردا خودش را بهعنوان شاهد برای محمد و آلمحمد (ع) قرار میدهد. فقط بر انسان لازم است که در درخواست شناخت حق، اخلاص داشته باشد؛ خداوند بهزودی با او، با رؤیا و بهوسیلۀ راههای ملکوتی روحی سخن میگوید و حق را و اینکه خداوند با محمد و آلمحمد (ع) است، برایش روشن میسازد. در زمان رسولالله (ص) بسیاری از مردم گواهی خداوند را بر ایشان با رؤیا درخواست کردند و خداوند برای آنان گواهی داد و در نتیجۀ رؤیاهای محکمی که دیدند، ایمان آوردند؛ رؤیاهایی که خداوند در آن برای آنان، حق محمد و آلمحمد (ع) را روشن میکند.» [۵]
ایشان در ادامه به برخی رؤیاهایی که خداوند در آنها به حقانیت رسول خدا (ص) گواهی داده است، اشاره میکند که ما برای اختصار به ذکر یک نمونه اکتفا میکنیم. علاقهمندان به مطالعۀ بیشتر میتوانند به کتاب عقاید اسلام، نوشتۀ سید احمدالحسن مراجعه کنند.
«جابر بن عبدالله انصاری گوید: جُندَب بن جُناده یهودی از خیبر نزد رسولالله (ص) آمد و عرض کرد: ای محمد، از آنچه خداوند ندارد و از آنچه خداوند نمیکند و از آنچه خداوند نمیداند، به من خبر ده. رسولالله فرمود: «اما چیزی که خداوند ندارد، خداوند شریکی ندارد؛ اما آنچه خداوند نمیکند، خداوند ستمی به بندگان نمیکند؛ اما چیزی که خداوند نمیداند، این سخن شما ای جماعت یهود است: (عُزیر فرزند خداوند است)؛ و خداوند برای خودش فرزندی نمیداند.» جندب عرض کرد: شهادت میدهم که خدایی بهجز الله نیست و تو بهحق رسولالله هستی. سپس عرض کرد: ای رسولالله! من دیشب در خواب، موسی بن عمران(ع) را دیدم که به من فرمود: ای جندب! به دست محمد (ص) اسلام بیاور و به اوصیای مابعدش تمسُّک بجوی… .» [۶]
آری! خدای محمد (ص) همان خدای عیسی (ع) است که در رؤیای حواریون به حقانیت وی نیز گواهی داد: (متّی ۵:۱۷)
بخش دوم:
«کدامیک از پیامبران پیشگویی کرده که چنین پیامبری ظهور خواهد کرد؟»
متأسفانه یوحنای دمشقی مانند بسیاری از مسیحیان بر این باور است که پیشگوییهای کتاب مقدس دربارۀ پیامبر بزرگ خدا ـمحمد (ص)ـ باید با ذکر نام صریح ایشان باشد؛ در صورتی که خود برای اثبات حقانیت عیسی (ع) به سراغ آیات رمزگونه میروند و هرگز نمیتوانند حتی یک آیه را در عهد قدیم بیابند که نام عیسی را ـبهعنوان شخص بشارتدادهشدهـ بهصراحت بیان کرده باشد؛ اما به هر حال چه آنها بپذیرند و چه نپذیرند، کتاب مقدسی که باورش دارند، بشارت ظهور و پیامبری محمد (ص) را به دفعات داده است. بهعنوان مثال به چند نمونه اشاره میکنیم:
پیدایش ۱۸:۲۱: (برخیز و پسر را برداشته، او را به دست خود بگیر؛ زیرا که از او امتی عظیم به وجود خواهم آورد). [۷]
حبقوق ۳:۳: (خدا از تیمان آمد و قدّوس از جبلِ فاران، سِلاه. جلال او آسمانها را پوشانید و زمین از تسبیح او مملوء گردید). [۸]
تثنیه ۲:۳۳: (گفت: «یهُوَه از سینا آمد، و از سعیر بر ایشان طلوع نمود و از جَبَل فاران درخشان گردید و با کرورهای مقدسین آمد، و از دست راست او برای ایشان شریعت آتشین پدید آمد). [۹]
مکاشفه ۲:۲ تا ۴: (فیالفور در روح شدم و دیدم تختی در آسمانْ قائم است و بر آن تخت نشینندهای. و آن نشیننده، در صورت، مانند سنگ یشم و عقیق است و قوس قزحی در گرد تخت که به منظر شباهت به زمرد دارد؛ و گرداگرد تخت، بیستوچهار تخت است و بر آن تختها بیستوچهار پیر که جامهای سفید در بر دارند نشسته دیدم و بر سر ایشان تاجهای زرین). [۱۰]
کافی است مسیحیانی که در جستوجوی حق هستند، اندکی آزادگی و انصاف پیشه کنند و هشیار باشند از اینکه مبادا قدم در راهی بگذارند که یهود پا گذاشت و با لجاجت و بهانهجوییهایی که حتی آنها را در مقابل کتاب مقدسشان قرار میدهد، خود را از شناخت و درک حقیقت محروم نکنند.
پانوشت:
۱. شرحی از ایمانِ ارتدوکس، کتاب ۱، فصل ۸. دربارۀ تثلیث مقدس.
۲. نساء، ٧٩.
۳. رعد، ۴۳.
۴. نساء، ١۶۶.
۵. عقاید اسلام، خلافت محمد (ص)، ص۱۶۳ و ۱۶۴.
۶. كفایة الأثر، خزاز قمی، ص ۵۷ تا ۵۸؛ بحار الأنوار، مجلسی، ج۳۶، ص۳۰۴.
۷. به قسمت پنجم از سلسلهپاسخها به سخنان یوحنای دمشقی مراجعه کنید.
۸. در دستنوشتههای یونانی واتیکانیه و سیناییه فعل بهصورت آینده است (یعنی ἥξει که تلفظش hexei است) و حکایت از آمدن شخصی از تیمان و فاران دارد؛ بعد از حبقوق (ع) چهکسی از فاران و تیمان آمد؟ تیمان در اینجا همان یمن است و منظور از فاران، مکه است؛ مکه از تهامه و تهامه از یمن یا تیمان بود؛ پس آیه به آمدن شخصی از مکه اشاره دارد و او کسی نیست جز پیامبر اسلام. برای مطالعۀ توضیحات بیشتر به کتاب سیزدهمین حواری از سید احمدالحسن، نسخۀ گردآوری و پانوشتشده توسط دکتر علاء سالم، صفحات ۳۸ تا ۴۱ مراجعه کنید.
۹. این متن مطابق همان متن در حبقوق ۳:۳ است که از آمدن فردی صحبت میکند که از فاران میآید؛ فردی که با شریعت آتشین میآید. برای مطالعۀ توضیحات بیشتر به کتاب سیزدهمین حواری از سید احمدالحسن، نسخۀ گردآوری و پانوشتشده توسط دکتر علاء سالم، صفحه ۳۲ مراجعه کنید.
۱۰. منظور از تختنشین محمد (ص) است و بیستوچهار پیر اطراف وی همان بیستوچهار خلیفۀ خدا بر روی زمیناند که در وصیت مقدس محمد (ص) به آنها اشاره شده است. به کتاب سیزدهمین حواری از سید احمدالحسن، نسخۀ گردآوری و پانوشتشده توسط دکتر علاء سالم، صفحۀ ۱۷ مراجعه کنید.