درود خداوند بر برترین خلق ،فتح المبین، نور خداوند ،سید المرسلین محمد مصطفی صلی الله و علیه و آله و خاندان پاک و طاهرشان همان ریسمان های محکم خداوند و ستون های نگهدارنده آسمان ها که اگر آنها نباشند آسمان بر سر زمینیان فرو می افتد.
ٱللهُ ٱلَّذِى رَفَعَ ٱلسَّمَوَتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا)(۱)
(الله، همان خداوندی است که آسمانها را بی هيچ ستونی که آن را ببينيد، برافراشت).
ستونی که آسمان را نگه داشته و آن را برافراشته، همان ستون نور نازل شده از آسمان به زمین و همان خدای در خلق و وجه الله یعنی حضرت محمد(ص) میباشد؛ و نیز در هر زمان، حجّت بر اهل زمین میباشد که اگر او نباشد، زمین اهلش را فرو میبرد و به عدم باز میگردد. پس او ستون نور نازل شده از آسمان به زمین است و او زمین را نگه میدارد و او آسمان را به اذن خداوند نگه میدارد.(۲)
واقعه غدیر خم
واقعه غدیر خم از مهمترین وقایع تاریخ اسلام است که در آن، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگام بازگشت از حجةالوداع در ۱۸ ذیالحجه سال دهم قمری در مکانی به نام غدیرخم، امام علی (علیهالسّلام) را ولی و جانشین خود معرفی کرد و حاضران که بزرگان صحابه نیز در میانشان بودند، در آنجا با امام علی (علیهالسّلام) بیعت کردند.
امام رضا ع درباره ی شأن روز غدیر می فرماید:
«مثل المؤمنین فی قبولهم ولاء امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فی یوم غدیر خم کمثل الملائکة فی سجودهم لآدم و مثل من ابی ولایة امیرالمؤمنین ع یوم الغدیر مثل ابلیس؛
مثل مؤمنین در پذیرش ولایت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در روز غدیر خم مثل ملائکه در سجودشان برای آدم است و مثل کسی که در روز غدیر از ولایت امیرمؤمنان سر باز زد، مثل شیطان است [که با مخالفت خود با همه ابناء بشر به دشمنی برخاست]..»(۳)
قال رسول الله ص :
منْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاه
هر کس که من مولای اویم علی مولی و آقای اوست بارالاها هر کس ولایت او را بپذیرد دوست بدار و هر کس او را دشمن بدارد ، دشمن بدار. (۳)
امام و ولیِ بر مردم منصوب حجت خداست نه منصوب شورا و اجماعِ دیگران .
و امام منصوصِ به وصیت است چه این توصیه شفاهی باشد و چه مکتوب.
وامیرمؤمنان علی ع با وصیت رسول الله ص شناخته میشود.
و شگفتا از قومی که وصیت رسول خدا ص به امیر مؤمنان علی ع را قبول دارند و به حق در جشن غدیر خم این امر را فرخنده میدارند، و اما وصیت رسول الله ص به قائم آل محمد ع و یمانی این امت را همانند غاصبین خلافت و پیروان سقیفه ، مردود میدانند !!!
پس از واقعه غدیر آیه اکمال بر پیامبر ص نازل شده و ایشان این روز را روز اکمال دین و اتمام نعمت معرفی نمود.
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِیناً (۵)
اما اینجا سوالی مطرح می شود که تمام شدن دین به چه معناست آیا انسان ها دیگر نیاز به امام و رهبری ندارند و خودشان می توانند اموری دینی خود را بفهمند و مسایلشان را حل کنند؟!!یا باید برای حل مسائل به علما و فقها رجوع کنند؟!!
برای جواب به این سوال ضرورت دارد که به کلام معصوم رجوع کنیم.
امام احمدالحسن ع درباره ی آیه ی شریفه
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا (۵)
می فرماید:خداوند رحمت خویش را شامل کسانی گرداند که وقتی به سخن گوش فرا مىدهند، درک کرده و از حق موجود در آن پیروی مینمایند؛ هر چند آن برخلاف هوای نفسانی خود و آنچه نزد پدران و بزرگان خویش یافتهاند، باشد.
خداوند متعال میفرماید: ( الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِیناً (۵)
«امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را بهعنوان آیین (جاودان) شما قرار دادم»
نزد خاندان محمد (ص) دین با تنصیب خلیفهی الهی کامل میشود، جایی که ایشان (ص) بیان عقیدهی درست و تشریع به امر خدا را بر عهده میگیرند.
دین با تنصیب سخنگویی از طرف خداوند یا خلیفه خدا بعد از رسولالله (ص) کامل میشود و بدینوسیله دین از لحاظ عقیده و تشریع کامل میگردد و هیچ شکافی در چنین دینی یافت نمیشود که فقهای غیر معصوم با آراء و هوی نفسانی خود آن را کامل کنند، درست همانند حال و وضع اعتقاد اهل سنت که با ظاهر آیه در تعارض است.
اما سوالی که مطرح می کنند اینکه در زمان غیبت برای حل مسائل چکار باید کرد؟!
سیداحمدالحسن ع می فرماید:
اما دربارهی مسئلهی غیبت معصوم؛ ما میگوییم که: غایب شدن معصوم عبارت از غیبت است به دلیل عدم وجود پذیرنده و پروژه الهی ایشان در نتیجه هیچ تعارضی بین این عقیده و بین ظاهر آیهی اکمال دین وجود ندارد.
آری، تعارض با آیهی اکمال دین نزد کسانی است که اعتقاد بر این دارند که معصوم غایب شده و تشریع را رها نموده تا فقهای غیر معصوم داوطلب شوند و با نظرات خود در دین الهی و در حوادث و رویدادهای زمانه حکم شرعی صادر نمایند؛ سپس مشکلات را دوچندان کرده و عقیده وجوب تقلید از غیر معصوم و نیابت از معصوم را بر مؤمنان تحمیل نمایند.
در حقیقت راهی برای توافق با ظاهر آیه اکمال دین وجود ندارد مگر آنچه به آن قائل هستیم و اعتقاد داریم که:
دین با تنصیب خلفای خدا بعد از رسولالله (صلیالله علیه و آله) و کسانی که تشریع میکنند و آن را از خدا به مردم میرسانند، کامل گردید.
و اینکه امام به علت عدم وجود پذیرنده غیبت کردند.
و اینکه در زمان قبل از ظهور مهدی اول که در وصیت رسولالله ذکر شدهاند، همان بازه زمانی است که مردم در این برههی زمانی موقوف به فرمان خدایند و استحقاق دریافت ثواب را ندارند، بلکه بهواسطه رحمت خداوند پاداش میگیرند.
بنابراین آیه اکمال دین باطل بودن هر راه و روشی همانند روش سنی یا سلفی وهابی که قائل به جواز فارغ بودن زمان از خلیفه خداست را ثابت میکند.
و همچنین بطلان هر راه و روشی که قائل به غیبت معصوم بدون تقصیر و کوتاهی اُمت و عدم وجود پذیرنده را نیز ثابت میکند. پس آیهی اکمال دین با این روشها متعارض است.
در حقیقت دین نزد آنان – و برحسب واقعیت عملی آنان– دین با تنصیب خلیفهی خدا که از جانب خدا برگزیده میشود و یا افرادی همانند سفرا که برای ارتباط با مردم انتخاب میشوند، کامل نشده است؛ بلکه نزد آنان کاملکننده دین فقهایی غیر معصوم هستند که داوطلبانه و کودکوارانه در برههای از زمان با ظن و گمان به تشریع بپردازند و احکامی را ارائه نمایند که خود قائل به عدم درستی آنها با احکام واقعی خداوند هستند.
و در نهایت امر، خودشان اقرار مینمایند که دین نزد آنها – و برحسب باورهایشان– ناقص بوده و کامل نشده است؛ و متعاقباً خود آنان بدون اینکه بدانند، اقرار میکنند که باورهای عقایدی آنها باآیهی اکمال دین در تعارض است.
در اینجا باید به امر بسیار مهمی توجه نمود و آن اینکه هر دو راه و روش (سنی یا سلفی وهابی و فقهای قائل به عقیده وجوب تقلید از غیر معصوم)، تقصیر را به گردن خدا و خلیفهی او یا امام معصوم میاندازند، در جایی که آنها خیال میکنند که خداوند متعال دین را به آنان واگذار نموده تا در هر رویدادی که بدان نیاز و احتیاج دارند، احکام شرعی صادر نمایند. پس بهجای اینکه اقرار به تقصیر خود نمایند (زیرا که آنان از قبول خلیفه خداوند یا نائب ایشان امتناع میورزند) فرض بر این گذاشتهاند که خداوند متعال دین را برای افرادی غیر معصوم و غیر منصوب از جانب معصوم، واگذار نموده تا هر کدام از آنها با رأی و نظر خود و بدون داشتن هرگونه حکم شرعی تشریع نمایند.
این در حقیقت طعنه زدن آشکار به حکمت الهی است، اضافه بر آن –همانطور که بیان شد– با فرموده خداوند سبحان مبنی بر کامل شدن دین در تعارض است.
بنابراین بیان مختصر را در نکات زیر خلاصه میکنیم:
همانا راه و روشی وجود دارد که به خالی شدن زمین از حجت الهی معتقد است؛ مانند، روش سنی یا سلفی، که آن راه و روش با ظاهر نص قرآنی و از جمله آیهی اکمال دین تعارض دارد؛ همانگونه که قبلاً بیان شد.
اما روش دیگر، اقرار میکند که زمان از حجت الهی خالی نمیگردد؛ اما این حجت با وجود پذیرنده ممکن است غایب شود بدون اینکه کسی را تنصیب و تعیین کند تا عیناً بهجای او باشد تا این نائب، حکم واقعی خدا را به مردم برساند، و در نتیجه این نقص در دین را فقهایی پُر میکنند که از طرف حجت خدا تعیین نشده و خود داوطلب شدهاند.
تعارض این روش با آیهی اکمال دین واضح و روشن است؛ و برحسب واقع احوالشان، خداوند دین را کامل نکرده است. به همین دلیل راهحل نزد آنان این است که فقهایی به ناحق که هیچگونه نص مشخصی بر آنها وجود ندارد، برای پُر کردن این نقص با احکام و فتواهایی که هیچ ارتباطی با حکم واقعی خداوند ندارند، داوطلب شوند که در حقیقت این روش با روش قبلی چندان تفاوتی ندارد و هر دو با آیه اکمال دین در تعارضاند.
اما روش سوم –که ما آن را مطرح کردیم– و آن این است که زمان از حجت الهی خالی نمیشود و صحیح نیست که حجت بدون آنکه فردی را به نیابت تعیین کند، غایب شود و هنگامیکه بدون آنکه فردی را بهطور علنی تنصیب کند، غایب شود، در آن حال همه مردم مقصر بوده و از حق منحرف شدهاند و کسی که قابلیت پذیرش روش الهی صحیح را داشته باشد، وجود ندارد.
در این حال با تعیین فرستاده یا نائب، حجت اقامه میشود اما به دلیل عدم وجود پذیرنده از او خواسته نمیشود که مردم را مطلع سازد و با آنها مرتبط شود.
حال امت مؤمن به خلفای خدا در این برههی زمانی بدینصورت خواهد بود: (یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَهٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءنَا مِن بَشِیرٍ وَلاَ نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءکُم بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)؛ (ای اهل کتاب! رسول ما پس از فاصلهای میان پیامبران، بهسوی شما آمد؛ درحالیکه حقایق را برای شما بیان میکند؛ تا مبادا (روز قیامت) بگویید:
«نه بشارتدهندهای به سراغ ما آمد، و نه بیم دهندهای!»
بشارتدهنده و بیم دهنده، بهسوی شما آمد! و خداوند بر همهچیز تواناست.)
خلاصه بحث و نتیجهگیری آیه اکمال دین:
هیچ روشی وجود ندارد که ساحت الهی را از تقصیر و کوتاهی منزه بدارد و همچنین با آیهی اکمال دین مطابقت داشته و با آن متعارض نباشد، بهجز روشی که ما آن را مطرح کردیم و آن این است که زمان خالی نخواهد شد از:
حجتی آشکار که با مردم بهطور مستقیم در ارتباط باشد؛
یا از طریق سفیرانی در صورت وجود مانع؛
یا حجتی غایب که با مردم در ارتباط نیست و در این صورت این زمان، همان برههی زمانی است که به دلیل عدم وجود عدهای که قابلیت پذیرش او را داشته باشند، مؤمنین در این امر مقصر بوده و حال آنها موقوف به فرمان خداست. (۶)
منابع:
۱- رعد آیه ۲
۲-كتاب سليم بن قيس الهلالي ؛ ج2 ؛ ص644
۳-اسرار غدير، ص 27(عوالم، ج 15/3، ص 224) .
۴- متشابهات جلد ۳
۵-مائده آیه ۳
۶- عقاید الاسلام سید احمدالحسن ع