به قلم: نوردخت مهدوی
مقدمه
ماه رمضان، ماه رهیدن از خود و رهایی از نفس است. ماهی که در آن گام برداشتن در عوالم ملکوتی و رسیدن به ملأ اعلی هموارتر از همیشه پیش روی خلق گشوده است. ماهی که در آن خداوند دربهای ملکوتش را بیش از پیش گشوده تا بندگانش پلههای ترقی را یکی پس از دیگری با سرعتی مثال زدنی طی کنند و از عالم دنیا کنده و به عوالم ملکوتی ارتقا یابند. در این ماه بینظیر بکوش تا بهترینِ خودت باشی تاجاییکه وقتی از آن فارغ شدی و به پشتسرت نگاهی افکندی، رذایلی را که پیش از آن بر دوشت سنگینی میکرد در مسیری که گذشت دفن کرده باشی و دیگر حتی میلی در تو نباشد که بهسمت آن رذایل بازگردی؛ اینگونه میشود که تو روزۀ حقیقی را درک خواهی کرد و ازجملۀ «چه بسیارند روزهدارانی که جز گرسنگی و تشنگی بهرهای از روزه حاصل نکردهاند» نخواهی بود.
اما این مسیر با عبادت ظاهری ثمربخش نخواهد شد. چه کنیم تا حقیقت روزه را درک کنیم؟ اصلاً فلسفه و فایدۀ روزه گرفتن چیست؟ چرا باید عبادت کنیم و روزه بگیریم، آن هم یک ماه پیاپی؟ همینکه یک ماه گرسنگی و تشنگی تحمل کنیم، یعنی هدف خداوند در روزه محقق شده است؟!
پیش از هرچیز باید بدانیم اگر نماز میخوانیم، اگر به حج میرویم، اگر زکات میدهیم، اگر روزه میگیریم و… باید بدانیم فایدهاش چیست؟ سید احمدالحسن دربارۀ چرایی عبادات در این عالم جسمانی میگوید:
«نفس تو در این دنیا مشغول رسیدگی به بدن خویش است، لذا این عبادات برای آن است که نفس را از مشغول شدن به بدن بازداشته و توجه او را به خدا مشغول نماید. اگر به عبادات اسلام بنگری برحسب ظاهر چنین مطلبی را خواهی یافت: نخور، ننوش، شهوات را ترک کن! این، عبادت روزه است و بهروشنی گویای آن است که این عبادت در پی بازداشتن نفس از مشغول شدن به بدن است؛ دیگر عبادات نیز همینگونه است. به حج نگاه کن و به نماز! محتوای همۀ آنها دو چیز است: قطع ارتباط با این عالم و روی آوردن به عالم دیگر؛ به ذکر خدا پرداختن و به او مشغول شدن.»[1]
بنابراین کاری که انجام بدهی ولی معنایش را ندانی و چیزی از آن نفهمی، هیچ ارزشی ندارد.
آنچه مبرهن است آدمی در انتخاب بین «من یا او» هر لحظه در امتحانی است که جز با مرگ او پایانی ندارد، اینکه به خداوند تقرب بجوید یا تنها خود و هوای نفسش همۀ آمال و آرزوهایش باشد! عالم جسمانی تنیده در حجابهای ظلمانی است و نفسی که در این دنیا مدیریت جسم را بر عهده دارد، اگر در پی دنیا و زینت و تمایلاتش برود از ملکوت و پروردگارش غفلت ورزیده و در ظلمات سقوط خواهد کرد، ولی اگر با این عبادات که خداوند از طریق فرستادگان خود بندگانش را با آنان آشنا کرده انس بگیرد بهطور قطع و با توجه به وسعش و آنچه در پیشگاه خداوند عطا میکند گامهایش پلهپله عوالم ملکوتی را یکی پس از دیگری در مینوردد و حتی به جایگاهی میرسد که هیچ ملک مقربی را یارای رسیدن به آن مقام نیست.
بماند که عبادت بی ولایت محمد و آلمحمد (ع) حتی از سقف خانۀ فرد هم بالاتر نخواهد رفت؛ چراکه آنان طریق راه در ظلمات این عالم جسمانیاند که تنها با آنان خدا و طریق مستقیمش شناخته میشود و عبادت ارتباط مستقیمی با ولایت آنان (ع) دارد.
«عبادت بیتولای علی هیچ
نوای عشق بینای علی هیچ
اگر عمر دوصد نوحت ببخشند
تمام عمر منهای علی هیچ…»
چرا روزه؟
پیشتر گفتیم فلسفۀ عبادات در این عالم جسمانی رویگردانی نفس از عالم ماده و توجهش به ملکوت و پروردگار است، توجه به حقیقتی که از آن آمده، نه ظلمتی همچون ماده که عدم است (یعنی حقیقتی ندارد) و برای به وجود آمدنش نیازمند افاضه شدن صورت ملکوتی است؛ پس روزه عبادتی است در جهت تزکیۀ نفس. نفس چگونه پاک و طاهر میشود؟ آیا تنها با نخوردن و نیاشامیدن در ماه رمضان نفس تزکیه میشود؟ قطعاً خیر؛ چراکه نخوردن و ننوشیدن در این ماه بخش ظاهری روزه است که اتفاقاً ضروری است اما کافی نیست. بالاترین بُعد روزه، ذبح نفس در پیشگاه پروردگار است. روزهدار وقتی تقوای الهی پیشه کند و نفس و هوای نفس خویش را بکشد (به اصلاح نفس خویش مشغول شود) آن زمان است که از غفلت خود خارج خواهد شد و خویشتن را ذلیل خواهد دید، خواهان برتریجویی بر دیگران نخواهد شد و به امور برادران و خواهران مسلمان خود اهتمام خواهد ورزید؛ همانطور که سید احمدالحسن میگوید: «در روزه، حکمتِ تدبّر و تفکر در احوال مسلمین است. در روزه، جهاد با نفس، شیطان، هواوهوس و زینت دنیاست. در روزه، دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خدا وجود دارد. در قلب مؤمن، رحمت برای مؤمنین و شدت و غلظت بر کافرین و منافقین وجود دارد. از اینکه بهرۀ روزۀ شما صرفاً گرسنگی و تشنگی باشد، پرهیز کنید.»[2]
«در روزه جهاد با نفس، شیطان، هواوهوس و زینت دنیاست»، جهاد با نفس که از آن با عنوان جهاد اکبر نیز یاد میشود در بالاترین مراتبش کشتن نفس در پیشگاه خداست؛ اینکه همهچیز در راستای خشنودی خداوند باشد و چشمپوشی کنی از آنچه رضایت نفس تو در آن است.
اما میخواهم به مطلب دیگری در قرآن کریم بپردازم. آیۀ 183سورۀ بقره در قرآن را آیۀ «صوم» مینامند (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) (ای کسانی که ايمان آوردهايد روزه داشتن بر شما مقرّر شد، همچنانکه بر کسانی که پيش از شما بودهاند مقرّر شده بود تا پرهيزکار شويد). نکاتی که از این آیۀ وحی دریافت میشود بسیار قابل تأمل است: روزه عبادتی واجب است، بر امتهای دیندار پیش از اسلام نیز مقرر شده بوده و عبادتی است در راستای پرهیزکاری؛ یعنی روزه بر شما واجب شده به این امید که پرهیزکار شوید. در ورای پرهیزکاری و تقوا که ثمرۀ روزه است چهچیزی نهفته است؟ (أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ* الَّذينَ آمَنُوا وَ کانُوا يَتَّقُونَ* لَهُمُ الْبُشْري فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْديلَ لِکَلِماتِ اللهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ)[3] (آگاه باشيد که بر اولیای خدا بيمی نيست و غمگين نمیشوند* کسانی را که ايمان آوردند و پرهيزکاری میکردند* بشارت است ايشان را در دنيا و آخرت. کلمات خدا را تبدیلی نیست. اين است کاميابی بزرگ). فرد متقی چگونه به تقوای خود پی میبرد؟ از چه طریقی؟ آیۀ قرآنی میگوید از کلمات خدا دریافت میکند، کلماتی که بر تقواپیشگان بشارتی است در دنیا و آخرت و در آن تبدیلی نیست. این کلمات خدا با گشوده شدن دربهای ملکوت بر روزهداران و رؤیای صالحهای است که مؤمن متقی میبیند و بشارتدهندۀ اوست بر اینکه در طریق مستقیم گام برمیدارد.
در حدیث از جابر از ابوجعفر (ع) آمده است که آن حضرت فرمود: «مردی از رسول خدا (ص) دربارۀ این سخن خداوند عزّوجل (لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا) (بشارت است ایشان را در زندگانی این دنیا) سؤال کرد. فرمود: «این رؤیای حسنه است که مؤمن میبیند و با آن به او در دنیایش بشارت داده میشود.»[4]
سید احمدالحسن میگوید:
«… (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون) (ای کسانی که ايمان آوردهايد روزه داشتن بر شما مقرّر شد، همچنانکه بر کسانی که پيش از شما بودهاند مقرّر شده بود تا پرهيزکار شويد)؛ یعنی روزه داشتن بر شما مقرّر شده است به این امید که پرهیزکار شوید. فرد باتقوا از سوی خدای سبحان با میزان الهیِ حق که همان «کلمات خدا و آیات خدا»ست و ظالمان اینها را انکار میکنند، از تقوای خود باخبر میشود و این همان رؤیای بشارتدهندهای است که از آیات پیشین دریافتیم.
بنابراین کسی که بشارتدهندههایی نبیند بر اینکه بر صراط مستقیم گام برمیدارد و برای او نبینند، در زمرۀ متقین نیست و حتی طبق این آیه، جزو روزهداران هم محسوب نمیشود، و چه بسیارند روزهدارانی که از روزه جز گرسنگی و تشنگی بهرهای نمیبرند…»[5]
سخن پایانی
روزه عبادتی است که نفس را از مشغول شدن به این بدن جسمانی بازمیدارد و عاملی است برای ارتقایش به عوالم ملکوتی، عاملی است برای تقواپیشگی تا فرد کلمات خدا را از طریق مبشرات (رؤیای صالحه) بشنود و اهل ملکوت شود تا از این طریق در زمرۀ کسانی قرار نگیرد که فقط گرسنگی و تشنگی نصیبش شود.
حقیقتی که خوب است به آن توجه کنیم این است که: «انسان با غذا میمیرد» مشغول شدن به غذا و شهواتِ عالم جسمانی روح را از ارتقا بازمیدارد و بهتدریج مرگ روح فرامیرسد تاجاییکه نامی از فرد در سِجِلّ حیات ثبت نخواهد شد. اما روزه تلاشی است برای خارج کردن فرد از غفلت و ماندن در عالم جسمانی، و عبادتی است در جهت پرواز روحش به حقیقتی که از آنجا آمده است تاجاییکه ندای پروردگارش را در همهچیز و با همهچیز بشنود. روزه گام بلندی است در جهت تقواپیشگی و سیر در ملکوت.
از خداوند میخواهیم روزه را پناهگاه محکمی برای ارواحمان قرار دهد تا بهواسطۀ آن در ملکوتش سیر کنیم.
منابع:
1- سید احمدالحسن، در محضر عبد صالح، ج 1، مبحث «عمل در عالم ذر».
2- سید احمدالحسن، سرگردانی یا مسیر بهسوی خدا، مبحث «روزه»، ص 91-95.
3- یونس، 62-64.
4- کلینی، کافی، ج 8، ص 90، رؤیاها و حجّت برای اهل آن زمان.
5- سید احمدالحسن، متشابهات،ج 4، سؤال 134.