خانه > برگزیده > مرگ عبدالله، آغاز فروپاشی حکومت آل سعود عربستان

مرگ عبدالله، آغاز فروپاشی حکومت آل سعود عربستان

موضوع این مقاله همان‌طور که مشخص است، مرگ عبدالله پادشاه عربستان می‌باشد و در واقع بشارتی برای نزدیکی فرج قائم آل محمد است ان‌شاءالله!

ولی فرج و پیروزی دعوت مبارک مهدوی را به صورت مستقیم در این مقاله مورد بحث قرار نمی‌دهیم. پس اشکالی ندارد تا آن را از طریق مرگ عبدالله مطرح کنیم. ثانیاً باید ابتدا متوجه شویم آنچه در اینجا مطرح می‌کنیم به عنوان یک طرح و نظر مطرح می‌شود زیرا سخنگوها مرگ عبدالله را به عنوان علامت ظهور دعوت مبارک مهدوی به خوبی درک می‌کنند. در نتیجه این فرضیه بر اساس استقراء تام است و شنونده می‌تواند آنچه مطرح می‌کنیم را مورد تأمل قرار دهد و بپذیرد یا نپذیرد و استناداتی که در ادامه می‌آید، بر اساس واقعیت‌هاست و شنونده می‌تواند واقعیت‌ها را به عنوان علامت‌های واقعی ظهور امام مهدی (ع) ببیند.

بر اساس روایات مرتبط با ظهور امام مهدی (ع) بیان می‌شود که مرگ عبدالله از علامت‌های نزدیکی ظهور مبارک است، زیرا علامت مهمی است و نیز دانستن تحقق این علامت، نیز بسیار مهم است زیرا مؤمن منتظر وقتی ببیند این علامت تحقق یافته است و وقتی ببیند عبدالله فاسد یا همان‌طور- که روایت آل محمد او را فلان بالذات خوانده است- مُرد، امر دیگری به ذهن و قلب او می‌رسد. آن مطلب، این است که روایت مشخص می‌کند فرج آل محمد پس از مرگ عبدالله در روزهای اندکی است ان‌شاءالله. پس ما توجه زیادی روی بیان این علامت مهم داریم، به خصوص پس از آن وقایعی که این روزها در کشور سعودی می‌گذرد.

آنچه این روزها در سعودی می‌گذرد، ای دوستان و بینندگان گرامی! تغییرات زیادی است. رئیس‌جمهور قبلی فرانسه- سارکوزی- تغییرات سعودی را سونامی می‌خواند یعنی تغییراتی بسیار زیاد که در مملکت عربی سعودی قبلاً سابقه نداشته است؛ و این تغییرات به صورت بالفعل حاکمان آن را درگیر می‌کند و امروز شاهد تغییرات جاری هستیم.

به تصریح محمد بن ‌سلمان توجه می‌کنیم تا بفهمیم در مملکت عربی سعودی چه می‌گذرد: «بزرگان وهابی را درهم خواهیم کوبید» (مضمون) … پس این تصریحی از طرف محمد بن‌ سلمان به بزرگان وهابی در مملکت سعودی است که آنها را به زودی درهم خواهد کوبید و آنچه در عمل تحقق یافته، زندانی کردن آنهاست. طبیعتاً چنین اعلامی از طرف ولیعهد سعودی چیزی است که قبلاً در مملکت سعودی وجود نداشت. قبلاً پیمانی بین حاکمان مملکت آل سعود و محمد بن عبدالوهاب وجود داشت و می‌گفتند قوام دین از طرف بزرگ وهابیت و قوام سیاسی از طرف بزرگ خانواده سعودی است. در نتیجه و بر این اساس، یک حاکم است که پادشاهی می‌کند و از طرف دیگر فردی از خانوادۀ محمد بن عبدالوهاب هست که جنبۀ عقایدی و دینی را حفظ می‌کند و این جریان، مستمر بوده است تا زمان ملک عبدالله؛ و ولیعهد سعودی فردی است که جریان سیاسی را پیش می‌برد و پس از مرگ عبدالله مملکت سعودی وارد یک جریان جدید می‌شود و روش حکومتی آنها با روش قبلی متفاوت می‌شود و روشی که سلمان و پسرش به کار می‌برند با روش ملک عبدالله متفاوت است. روش قبلی با اعتقاد و پشتیبانی از روش وهابی بود و مبتنی بر همراهی حاکمان با روش وهابی‌ها بود ولی حاکمان سعودی امروز این‌گونه عمل نمی‌کنند.

پس می‌توانیم بگوییم روش آنها حتی نسبت به زمان ملک عبدالله و مرگ او تغییر کرده است و آنچه محمد بن‌ سلمان به بزرگان وهابیت وعده داده است، نشانه‌ی تغییری بزرگ در مملکت عربی سعودی است و از جنبه‌ی اقتصادی هم کارهای اجرایی بزرگی انجام شده است. اولاً بزرگان را کنار زده است و به زودی موضوعات و محرمات را تغییر می‌دهد. از شرکت‌های بزرگ اقتصادی برای کار در عربستان دعوت کرده است و پنجاه میلیارد دلار برای توسعه قسمت شمالی مملکت عربی سعودی اختصاص داده است. او گفته است آزادی‌های سکولار را در عربستان توسعه می‌دهد و این چیزی است که در گذشته سابقه نداشته و به زودی بزرگان وهابیت آن را محکوم می‌کنند و حداقل آن را بدعت می‌دانند و او می‌خواهد شهری سیاحتی در کنار دریای سرخ ایجاد کند و این شهر سیاحتی، آزاد است و در آن، دستوارت سعودی قبلی اجرا نمی‌شود و روشی جدید دارد و کارهایی که قبلاً حرام بود در آنجا انجام می‌شود. از کارها و قرائت‌های جدید در روزهای آینده پرده‌برداری می‌شود و همۀ این تغییرات و قرائت‌های متفاوت، به یک‌چیز اشاره می‌کند و آن اینکه پس از مرگ عبدالله، مملکت سعودی وارد مرحلۀ تازه‌ای شده است.

اما در سعودی سابق یعنی قبل از این تغییرات، ارتباطی عمیق بین روش وهابی و حکام آل سعود وجود داشت و در مملکت عربی سعودی قبل پیوندی دائمی بین این دو بود و حکم عقیدتی و سیاسی با هم همراه بود. یکی جنبۀ عقیدتی و دیگری جنبۀ سیاسی را پوشش می‌داد.

ولی آنچه امروز در عربستان سعودی می‌گذرد فاصلۀ بین فکر وهابی و رهبری سیاسی آنهاست و با این دیدگاه می‌توان گفت عبدالله، آخرین پادشاه حاکم حجاز در همراهی با فکر وهابی است، ولی سلمان‌بن عبدالعزیز و پسرش محمد بن‌ سلمان مرحله‌ای جدید را نشان می‌دهند و می‌کوشند تا فکر وهابی را از حجاز دور کنند. همان‌طور که به آنها وعده داد تا آنها را در عمل نابود کند. بزرگان وهابی را زندانی کرد و روش قبلی را محمدبن‌سلمان از بین برد و روش امروزشان با روش قبلی آنها کاملاً متفاوت است و می‌توانیم بگوییم روش قبل، تابع محمدبن عبدالوهاب بود که با مرگ ملک عبدالله به پایان رسید و این روش، تمام شد و با عبدالله تمام شد و روایات آل محمد به این تغییرات اشاره می‌کند.

آیا می‌توان عبدالله پادشاه عربستان را همان عبدالله روایات آل محمد دانست؟

مثلاً در روایت ابی‌بصیر که از امام صادق(ع) روایت می‌کند « وقتی عبدالله مُرد، مردم بر احدی اجتماع نمی‌کنند و این امر، بدون صاحب شما ان‌شاءالله به انجام نمی‌رسد. پادشاهی سال‌ها به پایان می‌رسد و حکومت به ماه‌ها و روزها می‌رسد. ابی‌بصیر می‌گوید آیا این روزها طولانی می‌شود؟ امام فرمود: هرگز » و این حدیث در غیبت شیخ طوسی و غیبت شیخ نعمانی آمده است.

طبیعتاً برخی وهابی‌ها در شبکه‌های ماهواره‌ای می‌گویند، نمی‌توان بر این روایت اعتماد کرد زیرا حکومت پس از عبدالله به برادرش سلمان رسید و آنچه امام صادق(ع) در روایت بیان کرد، تحقق نیافته است و از برخی بزرگان آنها این‌گونه می‌شنویم. ولی تفسیر روایت در این سطح را نمی‌توان پذیرفت، زیرا همۀ مفسران سعودی اتفاق‌نظر دارند آنچه امروز در سعودی می‌گذرد با آنچه در زمان عبدالله می‌گذشت متفاوت است و آنچه بر محمدبن‌نایف ولیعهد گذشت، سابقه نداشته و این با توجه به میزان تطهیری بود- که برای او در آل سعود انجام می‌‎شد- و دیگر کارهای اجرایی که محمدبن‌سلمان در مملکت سعودی انجام داد، بی‌سابقه است. او وعده داده است همۀ کسانی را که منش وهابی دارند، متلاشی می‌سازد؛ همان‌طور که بزرگان آنها را زندانی کرد.

برخی سخنگویان شیعه تعبیر می‌کنند این روایت، علامت مهم و علامت نزدیکی ظهور امام مهدی(ع) است. آنها اعتراف می‌کنند ولی می‌گویند روایت مبهم است زیرا ذکر نمی‌کند این عبدالله کیست؟ و نیز شهری را- که این حاکم بر آن حکومت می‌کند- بیان نمی‌نماید. الان به سخنان یکی از آنها برای نمونه توجه کنیم … (وقتی این علامت رخ داد، نشانۀ نزدیکی بسیار زمان ظهور امام مهدی است زیرا روایت می‌گوید هرکه بشارت مرگ عبدالله را بدهد من قائم را برای او ضمانت می‌کنم، ولی روایت برای ما بیان نمی‌کند در کدام سرزمین و کدام شهر و در کدام زمان است، بلکه به صورت عام از حاکمی به نام عبدالله سخن می‌گوید که وقتی مُرد، علامتی از نزدیکی ظهور مقدس است). اما این دیدگاه را اصلاً نمی‌توان پذیرفت زیرا اولاً: اگر شهر و مکان او نامشخص است، خود عبدالله هم نامشخص است. این روایت این‌ها را بیان نمی‌کند ولی روایات دیگری هست که خصوصیات و رفتار و روش عبدالله را بیان می‌کند و می‌توانیم بین دو روایت تقارن برقرار کنیم و این علامت بسیار مهم زمان ظهور را بهتر بشناسیم. اگر فقط همین روایت را در نظر بگیریم، ابهام دارد ولی در همراهی با روایات دیگر، ابهامی باقی نمی‌ماند و همان‌طور که برخی از آیات قران کریم، برخی دیگر را تفسیر می‌کند، این روایات هم برخی، برخی دیگر را تفسیر می‌کند. مثلاً در روایتی از رسول‌الله آمده است مردی به نام عبدالله بر حجاز حکومت می‌کند یا روایت دیگری که می‌گوید « مردی حاکم است که اسم او اسم حیوان است و اگر از دور به او بنگری در چشم او لوچی (دو بینی) می‌بینی و پس از او مردی به نام عبدالله بر حجاز حاکم می‌شود و وای بر شیعۀ ما از دست این مرد! و با مرگ او شما را بشارت به ظهور حجت می‌دهم » این روایت در کتاب 55 علامت ظهور آمده است.

وای بر شیعۀ ما از دست او یعنی روشی که این پادشاه حجاز به آن عمل می‌کند، روش دشمنی با اهل‌بیت و شیعه آنها است تا حدی که مرگ او، خلاص و رهایی برای شیعۀ ماست و بر همۀ زمین، روشی دشمن‌تر از روش وهابی با شیعه نیست و آنها آماده برای کشتار شیعه و نابود کردن مال آنها و هتک حرمت بزرگ و کوچک آنها و زن و بچه آنها هستند و آنچه در عراق اتفاق افتاد مؤید این مطلب است. میلیون‌ها نفر از مردم با فتواهای وهابی کشته شدند. وزیر دفاع سعودی اعتراف می‌کند هزاران نفر از سعودی‌ها در عراق خود را منفجر می‌کنند و مردم را می‌کشند. پس این روایات، مشخص است و عبدالله مشخص است و این از روایات آل محمد واضح است.

برخی مانند شیخ کورانی یا دیگران روایت مذکور را این‌گونه تفسیر می‌کنند که روایت ابی‌بصیر بر عبدالله حجاز منطبق می‌شود به شرطی که حکومت بعد از او کمتر از یک سال طول بکشد ولی اگر فردی- که بعد از عبدالله می‌آید- بیش از یک سال حکومت کند، پس این عبدالله نیست زیرا روایت می‌گوید، حکومت سال‌ها می‌گذرد و به حکومت ماه‌ها و روزها می‌رسد.

این بیان به این شکل رد می‌شود که ماه‌ها و روزها می‌تواند به سال برسد ولی آنچه روایت بیان می‌کند آن است که روشی- که پیش از مرگ عبدالله به آن عمل می‌شد- با آن روشی که بعد از مرگ عبدالله عمل می‌شود متفاوت است حتی از نظر دوره زمانی هم با هم فرق دارد و این روشی که شیخ کورانی می‌خواهد روایت را بفهمد، شایسته نیست.

این از یک‌جهت اما از جهت دیگر این‌طور می‌توان فهمید که فردِ بعد از عبدالله از خانوادۀ دیگر و خارج از آل سعود است ولی آنچه امروز رخ داده و از روایت می‌فهمیم آنکه از همان خاندان است ولی با روش دیگری عمل می‌کند و عبدالله، حد فاصل بین آن چیزی است که پیش از او عمل می‌شد و آنچه بعد از او هست و او آخرین پادشاهی است که به وهابی‌ها اعتماد و استناد می‌کرد. به سخنان شیخ کورانی در این رابطه توجه کنید: «حدیث در غیبت طوسی و غیبت نعمانی. از ابی‌بصیر از امام صادق روایت می‌کند که وقتی عبدالله مُرد، ظهور مهدی را ضمانت می‌کنم. ولی کدام عبدالله؟ آن عبدالله که بعد از او کسی از خاندان او بیش از یک‌سال حکومت نکند…» بسیار خوب! این فهمی است که شیخ کورانی دارد ولی این فهم یعنی اینکه منتظر باشیم اگر حاکم بعد از عبدالله کمتر از یک سال حکومت کرد، آن وقت منتظر سفیانی باشیم. آیا این علامت تو را به سوی مطلبی مشخص می‌رساند یا این علامت جایی برای شک باقی می‌گذارد و شما را حیران می‌کند؟ پس فایدۀ آن چیست؟ یعنی یک‌سال بگذرد درحالی‌که مردم در زمان نزدیکی ظهور امام مهدی زندگی کنند، بدون آنکه بدانند!

درحالی‌که بر اساس روایات، وقتی علائم ظهور را ببینیم باید مردم را آماده کنیم و آنها را مهیا برای استقبال از امام مهدی (ع) کنیم. ولی تعیین و محدود کردن زمان به کمتر از یک‌سال آن‌طور نیست که شیخ کورانی می‌فهمد. این متن روایت است. روایت می‌گوید حکومت سال‌ها به پایان می‌رسد و حکومت و ملک به ماه‌ها و روزها می‌رسد و ماه‌ها می‌تواند یک ماه، سه ماه یا سیزده ماه باشد که از یک سال می‌گذرد. مثلاً اگر سلمان حاکم شد و قدری بیش از یک‌سال حکومت کرد یعنی ماه‌ها نیست؟!

بلکه معنی روایت آن است که حکومت پس از عبدالله مانند زمان عبدالله و قبل از او و کسی- که اسمش مانند اسم حیوان بود نیست- بلکه مدت حکومت کم می‌شود مثلاً چهارده یا سیزده ماه و مانند حکومت‌های طولانی قبل از آن نیست.

اکنون اگر به تغییرات حکومتی- که محمدبن‌سلمان انجام داده است- توجه کنیم و آن را با روایت ابی‌بصیر مقایسه کنیم می‌فهمیم اولاً: عبدالله ذکر شده در روایت یک پادشاه است و ثانیاً آن پادشاه بر حجاز حکومت می‌کند و اگر با روایت دیگری از رسول‌الله مقایسه کنیم می‌فهمیم این سرزمین، مشخص است و اصلاً مبهم نیست. سوم می‌فهمیم مرگ عبدالله پایان حکومتی است که او و پیشینیانش داشتند.

و اینکه حاکمیت سال‌ها به پایان می‌رسد، می‌توانیم این‌طور بفهمیم که حاکمیت وهابی یعنی اتحاد بین حاکمان خاندان آل‌سعود و خاندان ‌محمد بن عبدالوهاب به پایان می‌رسد؛ و امروز این حکومت وهابی به پایان رسیده است و این را می‌توانیم با توجه به روش جدید آنها بفهمیم و حالا باید منتظر حکومت ماه‌ها و روزها باشیم و ان‌شاء‌الله زیاد به طول نمی‌انجامد همان‌طور که امام صادق وعده داده‌اند.

مهم‌تر از همه این‌ها؛ آنچه در حجاز می‌گذرد نشان می‌دهد که امام قائم صلوات‌الله‌علیه در میان ماست زیرا روایت می‌گوید این امر، بدون صاحب شما به پایان نمی‌رسد یعنی این امر به صاحب شما منتهی می‌شود و نه اینکه صاحب شما این امر را بیاورد؛ یعنی امام در میان مردم است زیرا همۀ این تغییراتی که در حجاز رخ داد به نتیجه حضور او منتهی می‌شود. پس روشن می‌شود و پس از این مطالب، این طرح و نظر را مطرح می‌کنیم و می‌توانیم آن را طرح و فرضیه بنامیم و شما می‌توانید نظرات و طرح‌های دیگری داشته باشید و همۀ این طرح‌ها نشان‌دهندۀ نزدیکی فرج است که آل محمد به آن بشارت دادند و آن مرگ عبدالله است و او بعد از برادرش می‌آید که اسم او اسم حیوان است و در چشم او لوچی (دو بینی) وجود دارد و این علامت در عمل ظاهر شده است و روش او و پیشینیان او همان‌طور است که امام صادق فرمود که وای بر شیعۀ ما از دست آنها و نمونۀ آن، چیزی است که در زمان عبدالله، در عراق اتفاق افتاد و پس از عبدالله ان‌شاءالله پادشاهی ماه‌ها و روزها شروع شده است و روش جدید شروع شده است و مانند آن روشی نیست که قبلاً به آن عمل می‌شد و آن، مملکت سعودی وهابی بود و این، مملکت سعودی سکولار غیر دینی است. عبدالله آخرین پادشاه آل‌سعود به روش وهابی بود ولی حکومت سلمان به دلیل تغییرات لاییک- که پسر او محمد انجام داده – تغییر کرده است.

به این ترتیب می‌توانیم بگوییم عبدالله پادشاه عربستان، بر روایت منطبق می‌شود و این، بشارتی از طرف امام صادق است که اگر این علامت تحقق یافت شما نزدیک به امام موعودتان هستید و امر حکومت، جز با او به پایان نمی‌رسد و در پایان باید بگوییم که در این مقاله قصد نداشتیم حق دعوت مبارک یمانی را با این روایت و امثال آن ادا کنیم. این روایات، علامت‌ها هستند ولی اگر کسی می‌خواهد دعوت مبارک یمانی را بفهمد برای او حقانیت سید احمدالحسن، وصی و فرستاده امام مهدی (ع) با همان روش خلفا و اوصیای الهی در زمین اثبات می‌شود.

اکنون به پرسش‌ها و نظراتی در این زمینه می‌پردازیم. کسی می‌پرسد برای ما اثبات کنید که در زمان ظهور هستیم. ان‌شاءالله علامات دیگری در مقالات آینده منتشر می‌شود که در آنها علامات ظهور را اثبات می‌کنیم و خواهیم فهمید که بسیاری از علامات ظهور امام مهدی تحقق یافته است. برخی می‌گویند که صاحب آن، وصی امام مهدی و یمانی موعود است و او (یمانی)، از علامات حتمی پیش از ظهور است و او اکنون سال‌هاست در میان ماست و شما می‌توانید ادله دعوت او را بشنوید و می‌توانید ببینید که ادلۀ او همان ادلۀ آل محمد، در گذشته و دیگر خلفای الهی برای اثبات حقانیت خودشان است.

کسی دیگر می‌گوید که همۀ روایات درست نیست. این حرف درستی است و باید سند روایات را دید ولی اگر روایت در واقعیت تحقق یافته باشد، چه می‌توانیم بگوییم و اگر روایات در عمل تحقق یافته باشد، آیا می‌توانیم به سند اعتماد کنیم؟

اکنون که همۀ روایات به تحقق یافته است و واقعیت خارجی بر آن شهادت می‌دهد و این بر اساس استقرای امری است که در خارج تحقق یافته است. مثلاً اگر امام صادق بیش از هزار سال قبل به ما وعده داده باشد که وقتی مثلاً فلان اتفاق از حوادث رخ دهد بر تو لازم است اعتقاد پیدا کنی، امام نزدیک توست و مانند آنچه را امام توصیف کرده است، در واقعیت خارجی ببینی، پس ارزش سند روایت چیست؟ درحالی‌که روایت بر واقعیت خارجی شهادت می‌دهد. بسیاری از محققین دربارۀ دعوت مهدوی، مانند سید محمد صدر –رضوان‌الله تعالی‌علیه- روایات ظهور را مانند روایات عقیدتی و احکام بررسی نکرده‌اند؛ زیرا واقعیت و حوادث جاری، بر درستی این روایات شهادت می‌دهند.

افراد مختلف می‌توانند نظرات خود را بیان کنند، همان‌طور که ما طرح و نظر خود را بیان کردیم. مثلاً شیخ غزی یا شیخ کورانی یا وهابی‌ها از این روایت چیزی می‌فهمند و ما انصار امام مهدی(ع) هم فهم خود را بیان کردیم و فهم و برداشت ما، منطبق با چیزی است که اکنون در کشور عربستان و آل‌سعود در جریان است و بسیاری از محققین مهدوی آن را به عنوان علامت مهمی برای ظهور می‌دانند. این علامت، در غیبت شیخ طوسی و نعمانی آمده است و آنها آن را بیان کردند ولی نظرات آنها با واقعیت خارجی منطبق نشد ولی آنچه ما بیان کردیم، واقعیت خارجی بر آن شهادت می‌دهد.

کسی می‌گوید شما مدعی هستید صاحب شما پسر امام مهدی است پس خود امام مهدی کجاست؟ می‌گویم ما سید احمدالحسن را عرضه نکردیم بلکه خدا و آل محمد او را به ما عرضه نموده‌اند و نام این مرد و صفات و مسکن و علم و خصوصیات بدنی و کیفیت آمدن او را بیان کرده‌اند و دیده‌ایم که سید احمدالحسن با روایات، منطبق است. نام او همان است که آل محمد بیان کردند و با همان برهان‌هایی آمده است که آل محمد در گذشته می‌آمدند و از همان مکانی است که آل محمد آن را نام بردند و با قانون خدا برای ما حجت می‌آورد و با وصیت رسول‌الله محمد و ده‌ها روایت- که احمد را قائم معرفی می‌نماید- احتجاج می‌کند و این چیزی است که آل محمد با روایات و قانون خود به ما معرفی کرده‌اند. پیشنهاد می‌شود کتاب توهم الحاد و بی‌خدایی و کتاب عقاید اسلام سید احمدالحسن را مطالعه نمایید تا بر علم این مرد آگاه شوید و متوجه شوید چگونه بر مردم حجت می‌آورد، بر اهل تورات با تورات‌شان و اهل انجیل با انجیل‌شان و اهل قرآن با قرآن‌شان!

ببینید چگونه بر ملحدان، برهان می‌آورد و به نظریات علمی استیون هاوکینگ و ریچارد داوکینز چگونه پاسخ می‌دهد و همچنین نظریات جدید را پاسخ می‌دهد! شما می‌توانید نظرات سید احمدالحسن را بخوانید و می‌توانید روایات آل محمد را بخوانید و این مرد را بر این روایات عرضه کنید؛ یعنی روایات آل محمد را در یک کفه و احمدالحسن را در کفه دیگر ترازوی سنجش و بررسی قرار دهید و در نهایت متوجه خواهید شد که احمدالحسن از آل محمد و یمانی آنهاست.

روایات می‌گوید وقتی یمانی آمد، او حجتی از حجت‌های الهی است. او مردی معصوم است زیرا او همیشه به حق و راه مستقیم دعوت می‌کند و این صفات جز در خلیفۀ خدا جمع نمی‌شود و رسول‌الله، خلفای بعد از خود را از اولین تا آخرین آنها در وصیت مقدس خویش بیان کرده است که تعداد آنها دوازده امام و دوازده مهدی است و آنها آل محمد هستند و مهدی اول، همان یمانی و احمد است و او در وصیت رسول‌الله ذکر شده است و او اولین مؤمنین و اولین مقربین به امام مهدی و زمینه‌ساز اصلی ظهورِ ایشان است.

همچنین ببینید

مصیبت برتر

مدعیان خیر

مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × 3 =