خانه > دین آخرالزمان > احکام مهدوی > مقدمه‌ای بر کتاب احکام نورانی اسلام – قسمت اول

مقدمه‌ای بر کتاب احکام نورانی اسلام – قسمت اول

دين حقيقى چيست؟!

سيد احمدالحسن(ع) در سمينار آيۀ اکمال دین فرمودند که دین حقیقی عبارت است از «شریعت و عقیده»؛ و در کتاب گوساله، جلد اول، عقاید و شرایع را به شکل ذیل معرفی کردند:

عقاید صحیح:

ایمان به وجود خالق و یکتا‌شمردن او (توحید)، تصدیق فرستادگان خدا و اوصیا و جانشینان ایشان(ع)، [تصدیق] عدل، قضا و قدر، بِدا، بهشت و دوزخ و عصمت خلفا و جانشینان خداوند در زمینش، و نیز تصدیق ملائکه، عالم غیب و همۀ آنچه انبیا و فرستادگان و اوصیای آن‌ها(ع) بیان فرموده‌اند؛ و ما چـاره‌ای نـداریم جـز تمسک به دنباله‌ها و اعقاب ایشان و اقتدا به آثار و بقایای آن‌ها(ع).

«احکام شریعت خداوند سبحان» که خلیفه و جانشینش سید احمدالحسن(ع) روشن فرمود، از جمله اموری است که وی امر به عمل و نهی از مخالفت با آن‌ها کرده است؛ پس ای مؤمنان! بهوش باشید که این همان چیزی است که پس از به‌دست‌آوردن شناخت و معرفت خواسته شده است.

حق‌تعالی می‌فرماید: (إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْکُمُ اللهُ) [آل عمران، 31] (اگر خدا را دوست می‌داريد، از من پيروی کنيد تا خداوند نيز شما را دوست بدارد).

از زراره روایت شده است: از ابوعبدالله امام صادق(ع) سؤال شد: «پیدایش نسل از آدم(ع) چگونه بود و نیز کیفیت تولید نسل از ذریۀ حضرت آدم(ع) چگونه صورت پذیرفت؟» سپس سؤال‌کننده گفت: «گروهی از مردم می‌گویند خداوند عزوجل به آدم وحی فرمود دخترانش را به نکاح پسران خود درآورد و تمامی این مخلوقات در اصل از ازدواج خواهران و برادران هستند. آیا این سخن صحیح است یا نه؟» امام صادق(ع) فرمودند: «خداوند منزّه و مبرّا از این گفتار است. کسی که چنین سخنی می‌گوید… در واقع می‌گوید حق عزوجل برگزیدگان از مخلوقات، دوستانش، انبیایش، فرستادگانش، مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان مسلمان را از حرام آفریده است و قدرت نداشته که آن‌ها را از حلال خلق کند؟! با اینکه عهد و پیمان بسته و بر اساس آن ملزم شده است که خلق را از راه حلال خلق کند و ایشان را پاک و طیّب و منزّه از هر آلودگی بیافریند! به خدا سوگند برایم نقل کردند چهارپایی به‌اشتباه روی خواهرش جست و پس از آنکه پایین آمد و معلوم شد او خواهرش بوده است، ذکر خود را بیرون آورد و با دندان‌هایش آن را گرفت و فشرد تا قطع شد، سپس افتاد و مرد. و از چهارپای دیگری به من خبر دادند که به‌‌اشتباه با مادرش این کار را انجام داد و بعد از متوجه‌شدن، همان کاری را انجام داد که چهار پای مذکور انجام داده بود.

وقتی حیوانات چنین باشند، انسان که واجد فضایل و علم و کمال است این‌طور نباشد؟! منتها چنانچه می‌بینید گروهی از مردم از علم و دانش اهل‌بیت پیامبران خود روی برتافته و به کارهایی که به آن امر نشده‌اند پرداخته‌اند و با ارتکاب آن، به ضلالت و گمراهی کشیده می‌شوند و با انجام اعمال شنیع و قبیح به انحطاط می‌گرایند و این انحراف از بدو پیدایش مخلوقات تا الآن ادامه داشته است و تا ابد نیز خواهد بود.» سپس فرمودند: «وای بر اینان که اعتقادشان چنین است. ایشان چقدر بی‌خبرند از آنچه نه فقهای حجاز و نه فقهای عراق با هم در آن اختلافی ندارند. خداوند عزوجل دو هزار سال پیش از آفرینش آدم به قلم امر فرمود و آن بر لوح محفوظ جاری شد و حکم تحریم خواهران بر برادران و محرمات دیگر را تا روز قیامت ثبت و ضبط کرد. کتب چهارگانۀ آسمانی مشهور در این عالم که عبارت‌اند از تورات، انجیل، زبور و فرقان را مشاهده می‌کنیم که خداوند متعال مطالب لوح محفوظ را در این کتاب‌ها نهاد و آن‌ها را بر انبیا و فرستادگانش –که سلام‌وصلوات خداوند بر همگی‌شان باد- نازل فرمود. تورات را بر موسی(ع)، زبور را بر داوود(ع)، انجیل را بر عیسی(ع) و قرآن را بر حضرت محمد(ص) و در هیچ‌یک از این کتب آنچه را در لوح محفوظ حرام کرده، حلال قرار نداده است. شایسته و سزاوار است که بگویم: کسی این مطالب و مانند آن را نگفته مگر برای تقویت حجج و برهان‌های مجوس. پس چه می‌شود که خداوند آن‌ها را هلاک گرداند… .». [علل‌الشرائع، ج1، ص19].

سپاس خدایی را که رسوایشان ساخت و به‌واسطۀ نادانی و دشمنی‌ و عنادی که با صادقان آل محمد (ع) داشتند خوارشان ساخت، آنگاه که پیامبران را اولاد زنا قرار دادند؛ و چه دور است این نسبت پلید از آن پاکان و برگزیدگان! خداوند سیاه گرداند روی همۀ آن‌هایی را که در برابر صادقان از آل محمد (ع) برای خود جایگاهی قرار دادند و ادعای آگاهی از سنت پیامبر و محکمات و متشابهات قرآن را کردند و خود را امامان و پیشوایانی قرار دادند که مردم را به‌سوی آتش رهنمون می‌سازند؛ چنانکه بنی‌امیه و بنی‌عباس و پیروان آن‌ها در امور این دنیا چنین کردند‌ و امروز برای پیروی از آنان هیچ عذر و بهانه‌ای وجود ندارد، مگر سرکشی و تکبر، و بهانه‌هایی پوچ و بی‌معنی که بر زبان می‌رانند!

مهم‌ترین عقایدی که ایمان‌داشتن به آن‌ها واجب است همانی است که در انتهای سورۀ بقره آمده؛ همان که پیامبر اکرم(ص) به آن ایمان داشت؛ یعنی ایمان به خداوند، ملائکه، کتاب‌های آسمانی و فرستادگان؛ چه پیامبر باشند و چه جانشینان پیامبر و اوصیای آن‌ها؛ یعنی هر فرستاده‌ای از سوی خداوند سبحان؛ حتی اگر همانند طالوت(ع) فقط برای امور دنیوی فرستاده شده باشد!

بر هر مسلمانی واجب است که به خداوند یکتای بی‌همتای یگانۀ بی‌نیاز ایمان آورد؛ همچنین به محمد(ص) و به ملائکه، کتاب‌ها، انبیای پیشین، و اوصیا و شرایع و دستورات آن‌ها ایمان آورد و آن‌ها را محترم بشمارد، حتی اگر منسوخ شده باشند؛ چراکه روزی روزگاری شریعت و آیین الهی بر این زمین محسوب می‌شده‌اند.

بر مسلمان واجب است که به جانشینان دوازده‌گانۀ حضرت محمد(ص) ایمان داشته باشد و تمامی اخبار صحیحی را که از ایشان(ع) رسیده است پذیرا باشد. همچنین مسلمان باید ایمان داشته باشد که جانشین دوازدهم از اوصیای حضرت محمد(ص)، امام محمد بن الحسن المهدی(ع) است و اینکه او زنده‌ای است که تا به امروز روزی می‌خورد و همچون جدش(ص) با شمشیر قیام خواهد کرد. بر مسلمان واجب است که وی را یاری دهد و درباره‌اش اندیشۀ خیر داشته باشد؛ او را بر جان و مال و اولاد خود مقدّم بدارد و در راه بالا‌بردن نامش و آشکارسازی امرش و مظلومیتش و زمینه‌سازی حکومت او(ع) فعالیت کند؛ همچنین باید با دشمنان وی از پیشوایان ستمگری که بر این امت مسلط شده‌اند و اعوان‌وانصار و لشکریان کافرشان که از ولایت خداوند به‌سوی ولایت ابلیس (لعنه‌الله) خارج شده‌اند، دشمنی ورزد؛ و بر مؤمن است که از عِدّه و عُدّۀ آن‌ها نهراسد. حق‌تعالی می‌فرماید: «وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنا مَکْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ * فَانْظُرْ کَيْفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعينَ * فَتِلْکَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ في‏ ذلِکَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ» [نمل، 50 تا 52] (و دست به نيرنگ زدند و [ما نيز] دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند.* پس بنگر كه فرجام نيرنگشان چگونه بود. ما آنان و قومشان را همگى هلاك كرديم * و اين [هم‌] خانه‌هاى خالى آن‌هاست؛ به [سزاى‌] بيدادى كه كرده‌اند. قطعاً در اين [كيفر] براى مردمى كه مى‌دانند عبرتى خواهد بود).

احکام:

احکام، مجموعۀ تشریع‌هایی است که پیامبران و فرستادگان از سوی خداوند سبحان آورده و بندگان، مکلف به اجرای آن‌ها بوده‌اند و چه بسا برخی از آن‌ها منسوخ شده یا با گذشت زمان مطابق با علمِ حکیمِ خبیر با توجه به آنچه به صلاح بندگان و سرزمین‌ها در هر زمانی بوده است، تشریعات و قوانین جدیدی به آن افزون شده باشد.

هیچ نسخ‌کردن، تغییر یا افزون‌کردنی صحیح نیست مگر با بعثت انذاردهندۀ معصوم که از طرف خداوند سخن می‌گوید و به‌فرمان او عمل می‌کند و هرکس جز این، راهی در پیش گیرد، به گمراهی دور و درازی گرفتار شده است. اگر به شریعت‌های آسمانی و احکام الهی نظر بیفکنیم، این انطباق آن‌ها را خواهیم دید؛ اینکه تنها همین احکام و تشریعات به‌صلاح‌درآورندۀ ارواح، بدن‌ها، سرزمین‌ها و اقتصاد است و هرکس غیر از آن معصومینی که از سوی خداوند سخن می‌گویند، از جانب خود تشریعی وضع یا تغییری ایجاد کند یا نَسخی آورد یا زیادتی در شریعت انجام دهد، در واقع مدعی است که او خداوندگار است و خلایق باید او را بپرستند؛ هرچند در گفتار به چنین چیزی تصریح نکرده باشد.

قرآن تصریح می‌فرماید که یهود، اَحبار و راهبان خود را به‌جای خداوند عبادت می‌کردند؛ چراکه آن‌ها حلال را برای مردم حرام و حرام را برایشان حلال می‌کردند و مردم نیز آن‌ها را اطاعت می‌کردند. از ابوجعفر امام محمد باقر(ع) در تفسیر سخن حق‌تعالی: «اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللهِ» [توبه، 31] (آن‌ها اَحبار و راهبان خويش را به‌جای الله به خدايی گرفتند). روایت شده است که فرمود: «آن‌ها از احبار و راهبانشان اطاعت و به گفتارشان عمل می‌کردند و به آنچه آن‌ها را فرمان می‌دادند، عمل و به آنچه آن‌ها دعوتشان می‌کردند، دین‌دار شدند؛ پس به‌واسطۀ آنکه از ایشان اطاعت می‌کردند و آنچه خداوند فرمان داده بود و کتاب‌ها و رسولانش را به کناری افکنده بودند، آن‌ها را به پروردگاری گرفتند و هر آنچه را احبار و راهبان فرمانشان می‌دادند پیروی و اطاعت و خداوند را نافرمانی می‌کردند. این موضوع فقط به این دلیل در کتاب ما یاد شده است که از آن‌ها پند گیریم… .». [تفسیر قمی، ج1، ص289؛ بحارالانوار، ج 9، ص212].

بنابراین هر عقیده‌ای که انسان به آن اعتقاد دارد، اگر آن را از معصومی که آن را از سوی خداوند آورده، نگرفته باشد، عبادت و پرستشی غیر از خداوند محسوب می‌شود و هر حکم شرعی‌ای‌ که انسان به آن پایبند باشد، اگر از معصومی که آن را از جانب خداوند آورده، نباشد، پرستش و عبادتی برای آن شخص فتوادهنده و قانون‌گذار است؛ زیرا به این ترتیب وی ادعای الوهیت کرده است؛ در حالی که معصومین از خود چیزی نمی‌گویند و صرفاً نقل‌کنندۀ حکم شرعی از طرف خداوند هستند.

امام صادق(ع) در نامۀ مشهورش خطاب به شیعیان می‌فرماید: «اى گروه رحمت‌شدۀ رستگار! خداوند خیرى را که به شما عنایت فرموده به کمال رسانیده است، و بدانید که نه در علم خدا و نه در فرمانش چنین نیست که یکى از مخلوقاتش حکم دین را به هوا و هوس یا با نظر شخصی یا با قیاس‌کردن‌ها دریافت کند.

خداوند قرآن را فروفرستاد و بیان هرچیزی را در آن قرار داد، و براى قرآن و آموختن آن گروهى شایسته مشخص فرمود. آنان که اهل علم قرآن هستند که خداوند آن علم را به آنان سپرده، نمی‌توانند بر اساس هوا و هوس، و رأی و نظر خود یا بر اساس قیاس‌ها آن را تفسیر کنند؛ چراکه خداوند با آنچه از علمش که به آن‌ها داده، و آن‌ها را در جایگاهی از کرامت که خداوند به ایشان ارزانی داده، قرار داده است، آن‌ها را از چنین عملی بی‌نیاز فرموده است. این‌ها همان اهل ذکری هستند که خدا به این امت فرمان داده است تا از آن‌ها بپرسند؛ همان کسانی که هرکه از آن‌ها بپرسد ـ‌با توجه اینکه در علم خداوند چنین مقرر شده که باید آن‌ها را تصدیق و از آن‌ها پیروى کند‌ـ او را هدایت و ارشاد می‌کنند و از علم قرآن آنچه به اذن خداوند او را به خداوند و به‌سوی تمامیِ راه‌های حق و حقیقت هدایت می‌کند، به او عطا می‌نمایند. اینان همان‌هایی هستند که نباید از آن‌ها و از پرسیدن از ایشان و از علمى که خداوند آن‌ها را با آن گرامى داشته و نزد آن‌ها سپرده است، روی گردانید.

آگاه باشید کسانی هستند که در علم الهی درباره‌شان در ریشۀ خلقت و سایه‌سار آن نوشته شده: نگون‌بخت؛ اینان همان‌هایی هستند که از پرسیدن از اهل ذکر و از آن‌ها که خداوند علم قرآن را به ایشان بخشیده و نزد آن‌ها نهاده و پرسیدن از ایشان را واجب گردانیده است، روی‌گردان‌اند. اینان همان‌هایى‏ هستند که به‌دلخواه و رأى و نظر خود و بر اساس قیاس‌ها تفسیر می‌کنند تا آنجا که شیطان به درون آن‌ها راه مى‏یابد؛ چراکه آنان کسانی را که در علم قرآن در نظر خداوند مؤمن هستند، کافر، و کسانی را که در علم قرآن در نظر خداوند گمراه هستند، مؤمن قلمداد کرده‌اند؛ تا آنجا که بسیارى از امور حلالی را که خداوند حلال فرموده، حرام، و بسیارى از اموری را که حرام فرموده، حلال کرده‌اند. این اصل میوۀ هوا و هوس ایشان است و حال آنکه رسول خدا(ص) پیش از وفاتش از آن‌ها عهد و پیمان گرفت؛ اما آن‌ها گفتند: پس از آنکه خداوند عزوجل فرستاده‌اش را قبض روح کرد، ما می‌توانیم به آنچه رأی و نظر مردم بر آن اتفاق دارد عمل کنیم؛ پس از اینکه خداوند، فرستاده‌اش(ص) را قبض روح کرد و پس از عهد او(ص) که از ما ستانید و ما را به آن فرمان داد؛ درست خلاف خواست خداوند و پیامبرش(ص)! هیچ‌کس بر خدا جسورتر و در گمراهى آشکارتری از آن کس نیست که چنین روشی را در پیش بگیرد در حالی که چنین پندارد که این کار براى او رواست.

به خدا سوگند حق خداوند بر خَلقش این است که او را در زمان زندگانى محمد و پس از مرگش(ص) فرمان برند و پیروى‏اش کنند. آیا این دشمنان خدا می‌توانند چنین تصور کنند که کسی که به‌وسیلۀ محمد(ص) اسلام آورده و از اصحاب او بوده، بر اساس سخن و رأی و نظر و قیاس‌هایش عمل کند؟ اگر بگوید «آرى»، بر خدا دروغ بسته و در گمراهى ژرف و عمیقی گرفتار آمده، و اگر بگوید: «نه، هیچ‌کس نباید بر اساس رأى و دلخواه و قیاس‌های خود عمل کند»، علیه خویشتن دلیل‌آوری کرده و او از آن جمله است که می‌پندارد پس از مرگ رسول خدا(ص)، خداوند اطاعت و پیروى مى‏شود و حال آنکه خداوند که سخنش حق است، مى‏فرماید: (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللهُ الشَّاکِرِینَ) [آل عمران، 144] (جز اين نيست که محمد، فرستاده‌ای است که پيش از او فرستادگانی ديگر بوده‌اند. آيا اگر او بميرد يا کشته شود، شما به آيين پيشين خود بازمی‌گرديد؟ هرکس به عقب بازگردد هيچ زيانی به خدا نخواهد رسانيد و خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد).

این ازآن‌روست که بدانید خداوند در زمان زندگانی محمد(ص) و پس از اینکه خداوند، محمد(ص) را برمی‌گیرد، اطاعت و از فرمانش پیروى مى‏شود؛ همان‌ گونه که هیچ‌کس از مردم در زمان زندگانی محمد(ص) نمى‏توانست بر اساس خواسته و رأى و نظر و قیاس‌هایش با دستور محمد(ص) مخالفت کند، پس از محمد(ص) نیز هیچ‌یک از مردمان حق ندارد بر اساس خواست و نظر و قیاس‌های خود عمل کند.» [کافی، ج 8، ص 5 و 6؛ وسائل‌الشیعه، ج 27، ص 37؛ بحارالانوار، ج 75، ص 213]

حال اگر ائمه(ع) با تمامیِ عقل و علمشان به محکم و متشابه قرآن، و تنزیل و تأویل آن، اجازه فتوا‌دادن ندارند و فقط نقل‌کننده‌ای از خداوند و پیامبرش(ص) هستند، چگونه غیر از ایشان با وجود نقصان عقلشان و جهل و نادانی‌شان به محکم و متشابه و تنزیل و تأویل قرآن، شایستۀ چنین چیزی است؟!

امام صادق(ع) به ابوحنیفه وقتی بر ایشان(ع) وارد شد فرمود: «ای ابوحنیفه! آیا قرآن را آن‌گونه که باید، می‌شناسی و ناسخ و منسوخش را می‌دانی؟» گفت: آری. امام(ع) فرمود: «ای اباحنیفه! ادعای علمی را کردی. وای بر تو! خداوند این علم را نزد کسی جز اهل کتاب که خداوند آن را بر آن‌ها نازل کرد قرار نداد. وای بر تو! و این علم نزد کسی جز افراد خاصی از فرزندان پیامبر ما(ص) نیست و خداوند حرفی از کتابش را به تو ارث نداده است. اگر این‌گونه‌ای که ادعا می‌کنی ـ‌که هرگز نیستی‌ـ مرا خبر ده… .» [علل‌الشرائع، ج 1، ص 90؛ وسائل‌الشیعه، ج 27، ص 48]

وجوب فراگیری و نشر فقه بین مؤمنان

در کتاب سرگردانی آمده:

نشر فقه دینی بین مؤمنین:

که بر هر مؤمن، واجب و یک واجب شرعی است؛ زیرا مقدمۀ تمام عبادت‌ها و اصلاح تمام معاملات است؛ [البته] هرکس برحسب توان و قدرتش. آنچه بر عهدۀ یک دانش‌آموختۀ دانشگاهی است مانند آنچه بر عهدۀ یک شخص عامی است، نیست؛ به‌عنوان مثال یک دانش‌آموخته باید دروس فقهی یا برخی از مسائل آن را بیاموزد یا از یک طلبۀ علوم دینی کمک بگیرد -‌‌‌که راهنمایی‌کردن از سوی روحانیون، بر آن‌ها واجب است‌- سپس به نشر فقه بین مؤمنین بپردازد.

اما کسی که توان خواندن ندارد، باید در مساجد یا از دیگر مؤمنین بعضی از مسائل فقهی را یاد بگیرد و سپس به انتشار آن در میان مؤمنین بپردازد. کسی نباید علمش را کوچک بشمارد؛ حتی اگر فقط یک مسئله فقهی را بدانید باید به نشر آن بین مؤمنین بپردازید.

آگاه باشید که امروزه با نشر فقه و بحث بین مؤمنین در خصوص قوانین اسلامی و احوال مسلمانان، چهرۀ طاغوت‌ها و اعوان‌وانصار آن‌ها که با اسلام ظاهرنمایی می‌کنند، عریان می‌شود؛ و به‌ این ‌ترتیب مسلمانان متوجه خروج این حاکمان ستمگر از شریعت مقدس و تمسخر مقدسات توسط آن‌ها و جنگی که با اولیای خداوند و مؤمنین و متدینین به راه انداخته‌اند، خواهند شد.

احتجاج امام مهدی(ع) یا وصی بر حقشان (ع) هنگام ظهور

سید احمدالحسن(ع) در کتاب متشابهات، جلد دوم، سؤال 50، دراین‌باره می‌فرمایند:

پرسش: آیا قائم با اصول فقه بر اهل علم احتجاج می‌کند؟

صاحبان علم می‌گویند اگر قائم(ع) خروج کند با علم اصول و فقه با حوزه احتجاج می‌کند؛ برخلاف شما که ادعا می‌کنید احتجاج با عقاید خواهد بود و شما می‌گویید اگر من از پیش شما بروم پدرم امام مهدی(ع) با شمشیر خواهد آمد و دیگر احتجاجی در کار نخواهد بود. می‌خواهیم پاسخ شما را به‌عنوان فرستادۀ امام مهدی(ع) بدانیم؟

پاسخ:

اصول فقه را مردم برای به‌دست‌آوردن احکام فقهی از روی ظن و گمان هنگام غیبت امام معصوم یا جانشین بی‌واسطۀ ایشان وضع کرده‌اند. اگر امام معصوم(ع) یا نمایندۀ ایشان مانند نایب مخصوص او حاضر باشد، نیاز به این علم منتفی خواهد شد و همۀ اهل سنت و شیعیان بر این مقوله اتفاق‌نظر دارند. حتی فقهای سنّی هم جایز‌بودن اجتهاد با وجود پیامبر(ص) و در حضور او را رد می‌کنند به‌جز عدۀ اندکی، آن هم با بعضی شرایط خاص که به گفتار و عقیدۀ آن‌ها کسی عمل نمی‌کند. اما فقهای شیعه بر جایز‌نبودن اجتهاد با وجود و حضور امام معصوم(ع) یا نمایندۀ ایشان مانند نایب خاص او، هم‌عقیده و متفق‌القول هستند. حال که چنین است چه معنایی برای احتجاج امام(ع) یا کسی که امام(ع) ارسالش می‌کند بر اساس اصول فقه باقی می‌ماند؟!

از طرفی عقیده، همان اصل و اساسی است که شریعت بر آن بنا می‌شود و همۀ انبیا و فرستادگان(ع) رسالت خود را پیش از تشریع، با عقیده شروع کرده‌اند. حضرت موسی(ع) در قرآنی که هیچ مسلمانی اختلافی در درستی صدورش از جانب خداوند سبحان‌و‌متعال ندارد، در مدت‌زمانی بعد از مرحلۀ عبور‌کردن از اقیانوس که مدت کمی هم نبود، تشریع را آورد؛ یعنی وی قبل از اینکه اصلاح شریعت آن‌ها را آغاز کند مدت زیادی در اصلاح اعتقادات قوم خود صرف کرد.

بنابراین، عقیده اصل است و تشریع، فرع؛ در حالی که خود آن‌ها نیز می‌گویند: اصول دین و فروع دین. حال کدام اولی است که به آن احتجاج کنند: اصل یا فرع؟

شروع دعوت امام مهدی (ع) با نشر عقاید، سپس تشریعات

سید احمدالحسن(ع) در کتاب متشابهات، جلد سوم، سؤال 120، دراین‌باره می‌فرمایند:

پرسش: حکمت فرستادن معصوم(ع) برای اصلاح عقاید و نه اصلاح فقه.

چه حکمتی دارد که امام معصوم(ع) برای اصلاح عقاید فرستاده شود و نه برای اصلاح فقه؛ با علم به اینکه نیاز امت به احکام درست و راستین در فقه شدیدتر و بیشتر است؟

پاسخ:

امام مهدی(ع) به سیرۀ جدش رسول خدا(ص) و به سیرۀ انبیا و فرستادگان(ع) عمل می‌کند و از آن به سیره‌ای دیگر از سیره و روش‌های اهل باطلِ علمای بی‌عمل عدول نمی‌کند. اگر شما به سیره و روش رسول خدا(ص) و به سیرۀ انبیا و فرستادگان(ع) مراجعه کنی، می‌بینی که آن‌ها در ابتدای رسالتشان، با اصلاح عقاید و به‌ویژه توحید آغاز می‌کنند، سپس سراغ تشریع یا فقه می‌روند. مَثَل عقاید و توحید نسبت به تشریع و فقه، مانند پِی و دیوارها نسبت به سقف است؛ هیچ سقفی بنا نمی‌شود مگر پس از ساخته‌شدن پِی و دیوارها.

حال اگر به رسالت حضرت موسی(ع) بازگردیم می‌بینیم که آن حضرت در ابتدای رسالتش، مردم را به عقاید و توحید دعوت می‌کرد تا اینکه چهل سال را در مصر و در دعوت و تبلیغ عقیده سپری کرد. حتی پس از مصر یعنی پس از عبور از دریا، مدت‌زمانی طولانی به توحید و اصلاح عقیده در بین بنی‌اسرائیل دعوت کرد و شریعت و آیینی جدید نیاورد، مگر مدتی طولانی پس از آنکه در بیابان در دوران سرگردانی به میقات و وعده‌گاه پروردگارش رفت. آیات قرآنی تصریح دارد بر اینکه وقتی آن حضرت از میقات پروردگارش بازگشت، الواح تشریع را با خود حمل می‌کرد؛ پس پیش از آنکه تشریع را بیاورد ایشان(ع) چه می‌کرده جز اینکه به نشر توحید و عقیدۀ صحیح مشغول بوده است؟

حق‌تعالی می‌فرماید: (وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ) [اعراف، 150] (چون موسی خشمگين و اندوهناک نزد قوم خود بازگشت، گفت: در غيبت من، چه بد جانشينانی بوديد؛ چرا بر فرمان پروردگار خود پيشی گرفتيد؟! و الواح را بر زمين افکند و سرِ برادرش را گرفت و به‌سوی خود کشيد. هارون گفت: ای پسر مادرم! اين قوم مرا زبون يافتند و نزديک بود مرا بکشند. مرا دشمن‌کام مکن و در شمارِ ستمکارانم مياور!).

حضرت محمد(ص) سیزده سال در مکه به دعوت پرداخت که بخش اعظم آن در اصلاح عقیده و توحید سپری شد و آن حضرت کارش را به اصلاح شریعت بسط نداد، مگر پس از گذشت سیزده سال از آغاز دعوت. امام مهدی(ع) نیز از سنت پیامبر خدا و سنت انبیا و فرستادگان تعدّی نمی‌کند و خارج نمی‌شود؛ بلکه این همان سنت خدا پیش و پس از اوست و در سنت خداوند تغیر و تبدیلی نخواهی یافت.

علاوه بر این ـ ‌ای برادر عزیزم‌ـ با دقت و تدبر ملاحظه کن که شریعت در هر دیانتی به مقدار توحید در آن دیانت است.

شریعت اسلامی کامل‌تر از شرایع پیشین است؛ زیرا توحیدی که در قرآن است و از سوی پیامبر خدا و امامان معصوم پیشین ـ‌که سلام‌وصلوات بر آن‌ها بادـ بیان شده، کامل‌تر از توحیدی است که پیامبران و فرستادگان پیش‌تر آورده‌اند.

پس ای برادر عزیزم، اگر از کلام اهل‌بیت(ع) متوجه شده باشی تمام آنچه انبیا و فرستادگان از توحید آورده‌اند تنها دو جزء است و غیر از این دو جزء چیز دیگری از توحید بین مردم منتشر نشده است و امام مهدی(ع) بیست‌وپنج جزء از توحید و معرفت و شناخت به راه‌های آسمان و آنچه در آن‌هاست و عقاید حقی را که مقبول خداوند است می‌آورد و بیست‌وهفت حرف را بین مردم منتشر می‌سازد که تمامی توحید الهی است که خداوند حضرت محمد(ص) را با آن فرستاده است؛ ولی در آن زمان غیر از دو جزء آن منتشر نشد، در این صورت خواهی دانست شریعتی که امام مهدی(ع) با خود می‌آورد بسیار وسیع‌تر از چیزی است که در حال حاضر میان ما موجود است؛ چراکه اکنون شریعت اسلامی فقط به‌اندازۀ همین دو جزء است. آیا ممکن است امام مهدی(ع) آیین و شریعت بیست‌وهفت جزء را منتشر کند، پیش از آنکه توحید بیست‌وهفت جزء را که شریعت بر مبنای آن استوار است، منتشر سازد؟!

قطعاً و یقیناً پاسخ، «خیر» خواهد بود و آن هم به‌دلیل اسباب و دلایل متعددی است که روشن‌ترین و آشکارترین آن‌ها این است که مردم آمادگی و تحمل شریعت بیست‌وهفت جزء را ندارند؛ مگر آنگاه که خداوند متعال را با بیست‌وهفت جزئی که امام مهدی(ع) مأمور به انتشار آن در میان مردم است به یگانگی یاد کنند. و الحمدلله وحده.

اعمال امام مهدی (ع) یا وصی بر حقشان پس از قیام

سید احمدالحسن(ع) در کتاب متشابهات، جلد سوم، سؤال 105، دراین‌باره می‌فرمایند:

پرسش: آیا امام مهدی(ع) یا فرستاده‌اش به اموری که ظاهراً مخالف شرع است دستور می‌دهد؟

سنت امام مهدی(ع) همان سنت انبیا و فرستادگان است. آیا امام(ع) یا فرستادۀ ایشان برخی امور را که ظاهراً حرام است ـ‌ همان‌ طور که در سورۀ کهف آمده‌ـ انجام می‌دهد یا انجام آن‌ها را به برخی از یارانش یا گروهی از مردم دستور می‌دهد؟ و چگونه می‌توان دریافت که این‌ها اموری باطنی یا مشروع است؟

پاسخ:

بله. امام مهدی(ع) امور فراوانی را انجام می‌دهد که برخی مردم و از جملۀ آن‌ها گروهی از اصحابش، آن امور را مخالف شریعت می‌دانند؛ همان طور در روایات اهل‌بیت(ع) آمده است که آن حضرت به‌حکم برخی انبیای پیشین حکم می‌کند که برخی از انصار ایشان بر او خرده می‌گیرند.[1]

مشخص می‌شود که این امر، مشروع و صحیح است؛ زیرا کسی که به انجام آن مبادرت ورزیده، خود امام مهدی(ع) بوده است و اگر موضوعی بر انسان مشتبه شود می‌تواند به «دلیل‌المتحیّرین» (راهنمای سرگردانان) که همان جبّار آسمان‌ها و زمین، خداوند سبحان‌و‌متعال است رجوع کند تا با رؤیا یا هر طریقی که بین او و خداوند سبحان‌و‌متعال است آن را روشن سازد.

منابع:

  1. از ابو بصیر از ابا جعفر(ع) روایت شده است که فرمود: «قائم(ع) قضایا را قضاوت می‌کند و برخی از اصحابش از کسانی که در رکابش شمشیر زده‌اند به قضاوتش که قضاوت حضرت آدم(ع) است اعتراض می‌کنند؛ آن‌ها را به صف می‌کند و گردن می‌زند. سپس برای بار دوم قضاوت می‌کند و افراد دیگری از اصحابش که در رکابش شمشیر زده‌اند به قضاوتش که قضاوت حضرت داود(ع) است اعتراض می‌کنند که باز هم آن‌ها را پیش می‌آورد و گردن می‌زند. پس از آن برای بار سوم قضاوت می‌کند که افراد دیگری از اصحابش که در رکاب وی شمشیر زده‌اند به قضاوت او که قضاوت حضرت ابراهیم(ع) است اعتراض می‌کنند که آن‌ها را به صف می‌کند و گردن می‌زند و در نهایت، برای بار چهارم قضاوت می‌کند که همان قضاوت حضرت محمد(ص) است و این بار کسی به وی اعتراض نمی‌کند.» بحارالانوار، ج52، ص389.

اختیار حجج الهی در تغییر برخی احکام

سید احمدالحسن(ع) در کتاب مشابهات، جلد سوم، سؤال 99 دراین‌باره می‌فرمایند:

پرسش: (إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ) [1] (مگر آن‌ها که اسرائيل بر خود حرام کرده بود). معنای این آیه چیست؟

پاسخ:

در حدیث از اهل‌بیت(ع) روایت شده است که یعقوب خوردن گوشت شتر را بر خود حرام کرده بود [1] که این مصداقی برای این آیه است. پیامبران(ع) و از جملۀ آن‌ها یعقوب(ع) یا اسرائیل در برخی امور، حق انتخاب داشته‌اند؛ بنابراین می‌توانستند در برخی امور، چیزی را حلال یا حرام کنند، یا حکمی را بپذیرند یا رد کنند. این موضوع در سخنان اهل‌بیت(ع) فراوان آمده است؛ مانند اینکه فرموده‌اند: اگر پیامبر خدا(ص) چنان می‌کرد آن کار واجب می‌شد، یا این سخن آن‌ها که فرمودند: پیامبر خدا(ص) نماز را در سفر و حضر دو رکعتی تعیین کرد، یا دو رکعت بر آن افزود. [2]

داوود(ع) این‌چنین حکم می‌راند و سلیمان(ع) نیز حکم می‌کرد:

(وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ * فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا) [3] (و داوود و سليمان را ياد کن آنگاه که دربارۀ کشتزاری داوری کردند که گوسفندان آن قوم، بی‌شبان در آنجا می‌چريدند و ما شاهد داوریِ آن‌ها بوديم * و اين شيوۀ داوری را به سليمان آموختيم و همه را حُکم و علم داديم).

هر دو سخن، صحیح و هر دو حُکم خداوند است، با اینکه با هم متفاوت است.

حق‌تعالی می‌فرماید: (هذا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابَ) [4] (اين عطای ماست؛ بی هیچ حسابی، به هرکه می‌خواهی آن را ببخش و از هرکه خواهی، دریغ کن).

البته جولانگاه حرکت آن‌ها مقیّد و محدود به حدود خداوند سبحان‌و‌متعال و در چهارچوب شریعت الهی است که از آن تخطّی نمی‌کنند و فراتر از آن نمی‌روند.

به‌عنوان مثال، در حدیثی از اهل‌بیت(ع) در خصوص اینکه این آیه (لِلهِ ما فِي السَّمَاواتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَإِن تُبْدُواْ مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللهُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاء وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاء وَاللهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) [5] (از آنِ خداوند است هر آنچه در آسمان‌ها و زمين است. آنچه در دل داريد، خواه آشکارش سازيد يا پوشيده‌اش داريد، خدا شما را به آن بازخواست خواهد کرد؛ پس هرکه را که بخواهد می‌آمرزد و هرکه را بخواهد عذاب می‌کند و خدا بر هر کاری تواناست) یا مفهوم مندرج در آن مقبول همۀ انبیا نیست، آمده است، به‌جز حضرت محمد(ص) و ائمه(ع) و امت محمد(ص) که در واقع 313 مرد از اصحاب قائم(ع) هستند.

پس انبیا(ع) در پذیرفتن یا نپذیرفتن این حکم مختارند و کسانی که آن را پذیرفته‌اند و به‌سبب آنچه در اندرونشان جریان دارد، شروع به محاسبۀ نفس خود کرده‌اند پیش از آنکه حسابرسی شوند، به پیروزی عظیم و مقامی رفیع دست یافته‌اند که خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خداوند خشنودند.

منابع:

1 . آل عمران، 93.

  1. ابن ابی‌یعفور می‌گوید: از اباعبدالله(ع) دربارۀ این سخن خداوند متعال (کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ إِلاَّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلي نَفْسِهِ) (همۀ طعام‌ها بر بنی اسرائيل حلال بود، مگر آن‌ها که اسرائيل بر خود حرام کرده بود)

پرسیدم. حضرت فرمود: «اسرائیل اگر گوشت شتر می‌خورد، درد شدیدی در خود احساس می‌کرد. پس گوشت شتر را بر خود حرام کرد و این پیش از نازل‌شدن تورات بود و وقتی تورات نازل شد آن را حرام نمی‌داشت و نمی‌خورد). بحارالانوار، ج 9، ص 191، روایت‌شده از تفسیر عیاشی.

  1. از علی بن مهزیار نقل شده است: برخی از اصحاب به ابوعبدالله(ع) عرض کردند: چرا رسول اکرم(ص) نماز مغرب را با وجود نافله‌اش، در سفر و حضر شکسته نکرد؟ حضرت فرمود: «زیرا نماز، دو رکعت دو رکعت بود و رسول خدا(ص) بر هر دو رکعت، دو رکعت اضافه کرد و آن‌ها را بر مسافر ترک کرد و نماز مغرب را بیان فرمود که در هر دو حالت، بر وجه خود باقی بماند، و نیز دو رکعت نماز صبح را نیز شکسته نکرد تا تمام نماز در سفر و حضر، هفده رکعت باشد). محاسن، ج 2، ص 327، ح 78.
  2. انبیاء، 78 و 79.
  3. ص، 39.
  4. بقره، 284.

اهمیت فراگیری فقه در روایات

روایات ائمۀ هدی(علیهم‌السلام) بر این موضوع تأکید بسیار کرده و همگان را به یادگرفتن احکام دین تشویق و ترغیب كرده‌‌اند و از ضررهای فراوان آشنا‌نبودن با احكام الهی بر حذر داشته‌‌اند:

  1. امام صادق(ع) فرمودند: «فراگرفتن یک حدیث دربارۀ حلال و حرام از شخصی راست‌گو، برای تو بهتر از دنیا و زر و سیم‌‌های آن است.»المحاسن، فصل مصابیح‌‌الظلم، باب 15، ص229، ح166.

  1. و نیز روایت شده که مردی به امام صادق(ع) عرض كرد: فرزندی دارم كه دوست دارد مسائل حلال و حرام را از شما بپرسد و از مطالبی كه اهمیت ندارد و به دردش نمی‌‌خورد، نمی‌پرسد. حضرت صادق(ع) فرمودند: «آیا بهتر از حلال و حرام سؤالی هست كه مردم بپرسند؟» المحاسن، فصل مصابیح‌الظلم، باب 15، ص229، ح168.

  1. در حدیث دیگر نقل شده است كه حضرت صادق(ع) فرمودند: «در دین خدا دانا و فقیه شوید و مانند اعراب زمان جاهلیت نباشید (كه از احکام خدا و معارف دینی بی‌خبر بودند)، سپس فرمودند: «کسی که در دین خدا دانا و بصیر نشود، خداوند متعال در روز قیامت هرگز به او نظر لطف نمی‌افکند و بر پاکیزگی اعمالش مهر تأیید نمی‌گذارد.» كنز‌الفوائد، فصل فی ‌ذكر العلم، ص240؛ المحاسن، فصل مصابیح‌الظلم، باب 15، ص228، ح162.

  1. و نیز روایت شده كه امام صادق (ع) فرمودند: «كسی كه بدون علم و آگاهی اعمالش را انجام دهد مانند فردی است که به‌سمت سرابی در بیابان حركت كند؛ لذا هرچه تندتر برود از مقصدش دورتر می‌‌شود.» امالی ‌شیخ مفید، مجلس5، ص42، ح11.
  2. در روايتى از امام كاظم(ع) آمده كه حضرت فرمودند: «در دین خدا فقیه و دانا شوید زیرا فقه كلید بصیرت و شناخت است و مایۀ كامل‌شدن عبادت و وسیلۀ رسیدن به مقامات بلند و مراتب عالی دینی و دنیایی است. برتری فقیه بر عابد همچون برتری خورشید بر ستارگان است و هركس در دین خود دانا و فقیه نشود خداوند عملی را از او نمی‌‌پسندد.» تحف‌العقول، ص410، باب ما روی ‌عن موسی ‌بن جعفر فی ‌قصار هذه المعانی.

  1. و نیز روایت شده كه امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «اگر خواستی دانا شوی، در دین خدا فقیه و دانا شو.» غرر‌الحكم و درر‌الکلم، ص49، فصل فی ‌الفقه و الفقاهة، ح264.

  1. و روایت شده كه حضرت امام صادق(ع) فرمودند: «هنگامی که خداوند متعال می‌خواهد قوم و گروهی را به خیر و صلاح و موفقیت برساند، آنان را در شناخت دین، بصیر و بینا قرار می‌‌دهد… .» مستدرك‏الوسائل، ج‌11، ص‌190، ح12، باب6، استحباب التخلّق بمكارم الأخلاق.

  1. بدیهی است كه انسان نمی‌‌تواند در فراگیری مسائل دین كوتاهی كرده و به‌بهانۀ ندانستن مسئله، از عمل به تكالیف الهی كه ابلاغ شده شانه خالی كند. از امام صادق(ع) روایت شده است: «… خداوند روز قیامت از كسی كه به تكلیف خود عمل نكرده، می‌‌پرسد: آیا تكلیف خود را می‌‌دانستی؟ اگر بگوید می‌‌دانستم، به او خطاب می‌‌شود چرا به آنچه می‌‌دانستی عمل نكردی؟ و اگر بگوید نمی‌‌دانستم به او خطاب می‌‌شود چرا یاد نگرفتی تا عمل كنی؟ …» امالی ‌شیخ طوسی، ‌ج1، مجلس اول، ص8 و9، ح10؛ امالی ‌شیخ مفید، مجلس26، ص227 و228، ح6.

  1. پیامبر اکرم(ص): «وقتی خداوند دربارۀ کسی ارادۀ خیر فرماید وی را در امر دین، فقیه و دانا و به دنیا و علایق مادی کم‌اعتنایش می‌کند و او را به عیوبات اخلاقی‌اش بینا و آگاه می‌سازد.» نهج الفصاحه، ص26.

  1. پیامبر اکرم(ص): «هرکس یک مسئلۀ شرعی از احادیث ما دربارۀ حلال و حرام و مسائل دینی‌اش را بیاموزد، خدای تعالی هزار گناه او را بیامرزد و شهری از طلا به وسعت دنیا برایش در بهشت بنا کند و به عدد هر مویی که در بدنش قرار دارد برایش حج مقبول می‌نویسد.» بحارالانوار، ج1، ص214.

  1. پیامبر اکرم(ص): «کسی که به‌دنبال یادگیری علوم الهی و مسائل دینی‌اش باشد، مانند کسی است که روزها را روزه و شب‌ها را تا صبح به شب‌زنده‌داری پرداخته و آموختن یک مسئلۀ شرعی برای شخص بهتر از این است که به‌اندازۀ کوه ابوقبیس در راه خدا طلا انفاق کند.» بحارالانوار، ج1، ص184.

  1. پیامبر اکرم(ص): «کسی که از خانه خود برای یادگیری علم دینی بیرون آید، هفتاد هزار ملک او را مشایعت می‌کنند و اگر در این راه از دنیا برود شهید از دنیا رفته است.» عین‌الحیوة، ص 169.

  1. پیامبر اکرم(ص) به اصحاب خود می‌فرمودند: « خود را به نوشتن احادیث مقید کنید؛ زیرا خدای تعالی به خاطر کسانی که احادیث را ثبت می‌کنند و سپس نشر می‌دهند هر بلا و بدی را از مردم دور می‌کند و آنان در میان شیعیان ما همانند ستارگان‌اند، چه در حال زنده‌بودن و چه پس از مرگشان و خدا به خاطر ایشان هر بدعتی را که در دین گذارده شود از بین می‌برد. ترجمه منیة‌المرید، ص531.

راه شناخت قائم آل محمد (ع) از طریق احکام

در احادیث اهل‌بیت (علیهم‌السلام) روایت شده، که یکی از راه‌های شناخت قائم آل محمد (علیهم‌السلام) از طریق بیان احکام شریعت الهی آسمانی است که در نزد علمای آخرالزمان (که با ظن و گمان فتوا می‌دهند) یافت نمی‌شود.

حارث بن مغیره نصری گوید: به ابی‌عبدالله(ع) عرض کردم قائم(ع) را چگونه بشناسیم؟ فرمود: «با سکینه و وقار.» عرض کردم: دیگر با چه‌چیز؟! فرمود: «او را با حلال و حرام می‌شناسی، و اینکه مردم به او نیازمندند و او به احدی نیازمند نیست، و سلاح رسول خدا(ص) ‌نزد اوست.» گفتم: آیا او وصی فرزند وصی خواهد بود؟ فرمود: «جز این نخواهد بود که او وصی و فرزند وصی است.» غیبت شیخ نعمانی، ص 129.

دکتر علاء سالم (حفظه‌الله) در مقدمۀ کتاب احکام شریعت در قالب پرسش و پاسخ،جلد یک (کتاب طهارت) دربارۀ این حدیث فرمودند:

صدوق از مفضّل‌ بن عمر نقل کرده است: اباعبدالله امام صادق(ع) برایش نامه‌ای نوشت که در آن چنین بود:

«به‌راستی‌که خداوند متعال هرگز پیامبری را مبعوث نفرموده که به شناخت خداوند دعوت کند، در حالی که اطاعت در امرونهی را همراه وی استوار نکرده باشد. خداوند فقط عمل به فرایضی را می‌پذیرد که بر حدود خودشان و همراه با شناخت کسی که به این اعمال دعوت می‌کند فرض شده است؛ و کسی که اطاعت کند، ظاهر و باطن حرام را حرام کرده، نماز گزارده، روزه گرفته، حج و عمره به‌جا آورده و تمامیِ حرمت‌های الهی را بزرگ داشته و هیچ‌چیزی از آن را فروگذار نکرده است. چنین شخصی به تمام خوبی و تمام مکارم اخلاق عمل کرده و از بدی آن دوری کرده است. کسی که می‌پندارد بدون شناخت پیامبر(ص) حلال را حلال و حرام را حرام کرده، از برای خداوند حلالی را حلال و حرامی را از برای او حرام نکرده است. کسی که نماز خوانده، زکات داده، حج کرده و عمره گزارده و تمامیِ این‌ها را بدون شناختن کسی که خداوند طاعتش را بر او واجب دانسته، انجام داده است، به‌راستی ‌که چیزی از این‌ها را انجام نداده، نمازی نمی‌خواند، روزه نمی‌گیرد، زکات نمی‌دهد، حج نمی‌گزارد و عمره‌ای به‌جا نمی‌آورد، غسل از جنابت نمی‌کند، طهارت نمی‌گیرد و چیزی را از برای خداوند حرام نمی‌کند. چنین شخصی نمازی نداشته است، هرچند رکوع کند و سجده بگزارد و زکاتی نداده و حجی به‌جا نیاورده است. تمامیِ این‌ها تنها همراه معرفت و شناخت آن مردی است که خداوند متعال با اطاعت از او و فرمان به برگرفتن از او بر خلقش منّت نهاده است؛ کسی که او را بشناسد و از او برگیرد خدا را اطاعت کرده و کسی که گمان کند تنها همین‌ها [اعمال] شناخت و معرفت است و به شناخت بدون اطاعت بسنده کند، به‌راستی ‌که دروغ گفته و شرک ورزیده است. جز این نیست که گفته شده بشناس و به هر‌چه از خوبی می‌خواهی عمل کن؛ که این اعمال بدون شناخت و معرفت از تو پذیرفته نیست؛ پس وقتی شناخت پیدا کردی، برای خودت به هر‌چه از خیر می‌خواهی ـ‌کم‌وبیش‌ـ عمل کن که از تو پذیرفته خواهد شد.» علل‌الشرائع، ج1، ص250، ح7.

بنابراین «معرفت و شناخت جانشین خدا» محور آسیاب دین و اساس آن است؛ اما لاجَرَم این شناخت مستلزم اطاعت از خلیفه و جانشین خداوند در امرونهی‌اش است و بسنده‌کردن به شناخت بدون اطاعت، فراتر از زعم و گمانی بیش نیست و حتی تکذیب و شرک محسوب می‌شود و امید مؤمن در همان شناخت و معرفتِ به‌دور‌افتاده از طاعت خلیفه و جانشین خدا در آنچه امرونهی کرده است باقی خواهد ماند.

و «احکام شریعت خداوند سبحان» که خلیفه و جانشینش سید احمدالحسن(ع) روشن فرمود، از جمله اموری است که وی امر به عمل و نهی از مخالفت با آن‌ها کرده است؛ پس ای مؤمنان! بهوش باشید که این همان چیزی است که پس از به‌دست‌آوردن شناخت و معرفت خواسته شده است.

خلاصه‌ای از مقدمه:

  1. طبق فرمایش سید احمدالحسن(ع) دين حقيقى يعنى شریعت و عقیده.

– عقايد يعنى جنبۀ باطنی و آرمان‌های ملکوتی و یقینی انسان مؤمن است. که شامل ایمان به وجود خالق و توحید اوست، اعتراف و تصدیق فرستادگان خدا و اوصیا و جانشینان ایشان (ع) و عصمت آنان و کتب آسمانی نازل شده بر آنان، ایمان به عدل، قضا و قدر، بِدا، بهشت و دوزخ و تصدیق ملائکه، عالم غیب.

– احكام دين یا شریعت؛ آن جنبه عملی انسان مؤمن است، که شامل تمام جوانب زندگی فردی یا جوامع بشری است، بلکه شامل حیوانات است. بنابراین احکام دین یا شریعت مجموعه دستورات که به‌واسطه حجت خدا در زمین، که از خداوند برای مردم نقل و ابلاغ می‌شود که مشتمل بر فرامین درباره عبادات، اقتصاد، سیاست، حقوق حیوانات، کافران و تمام جوانب فردی یا جامعه‌ای است.

  1. وجوب يادگيرى و نشر فقه دينى بين مؤمنان، بر هر مؤمنی يك واجب شرعى است؛ زیرا مقدمۀ تمام عبادت‌ها و اصلاح تمام معاملات است. بنابراین تمامی افراد جامعه می‌بایست به فراگیری یک یا کل یا برخی از احکام شرعی بپردازند و بین جوامع ایمانی نشر دهند.

  1. احتجاج امام مهدى(ع) يا وصى بر حق ایشان در هنگام ظهور. علما یا بزرگان، بدون دلیل اعتقاد دارند که امام مهدی(ع) با اصول فقهی احتجاج خواهد کرد؛ در صورتی که در سنت الهی ثابت شده که حجج الهی ابتدا به اصلاح و نشر عقیدۀ صحیح می‌پردازند.

  1. شروع دعوت امام مهدی(ع) با نشر عقاید، سپس تشریعات؛ سید احمدالحسن(ع) در کتاب متشابهات، جلد سوم، سؤال 120 علت شروع با نشر و اصلاح عقاید را بیان فرمودند.

  1. اعمال امام مهدی(ع) یا وصی بر حقشان پس از قیام؛ در روایات ذکر شده که امام مهدی(ع) با سنن انبیا عمل می‌کند و مردم گمان می‌کنند عمل ایشان برخلاف شریعت است. سید احمدالحسن(ع) در کتاب متشابهات، جلد سوم، سؤال 105 این موضوع را شرح داده‌اند.

  1. اختیار حجج الهی در تغییر برخی احکام؛ سید احمدالحسن(ع) در تفسیر آیۀ تحریم انبیا در خصوص برخی خوراکی‌ها یا تغییر برخی از احکام، در کتاب مشابهات، جلد سوم، سؤال 99 سخن می‌گویند.

  1. اهميت فراگيرى فقه در روايات؛ روایات فراوانی از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نقل شده است که بر یادگیری فقه اسلامی تأکید می‌کنند و اینکه سبب اصلاح امور اخروی و دنیوی هر فرد مسلمان است. امام صادق(ع) فرمودند: آرزو داشتم تازیانه‌ای در اختیار داشته باشم تا با آن بر سر اصحابم می‌زدم تا در دین فقیه شوند؛ به این دلیل که یادگیری و نشر احکام، امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر است.

  1. راه شناخت قائم آل محمد(ع) از طریق احکام؛ در احادیث اهل‌بیت (علیهم‌السلام) آمده است که یکی از راه‌های شناخت قائم آل محمد (علیهم‌السلام) از طریق بیان احکام شریعت الهی آسمانی است که نزد علمای آخرالزمان (که با ظن و گمان فتوا می‌دهند) یافت نمی‌شود.

همچنین ببینید

تاثیر دعا

تاثیر دعا

اهمیت و تأثیر منحصربه‌فرد دعا در پیشبرد اهداف دعوت سید احمدالحسن به قلم: سماء مرتضوی …

یک نظر

  1. جزاکم الله خيرا الجزاء المحسنین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

9 + هفت =