قسمت قبل…
امام علی (ع) در خطبۀ 38 نهجالبلاغه در تعریف شبهه فرمودند: «وَ اِنَّما سُمِّیَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاِنَّها تُشْبِهُ الْحَقَّ. فَاَمّا اَوْلِیاءُ اللّهِ فَضِیاؤُهُمْ فیهَا الْیَقینُ، وَ دَلیلُهُمْ سَمْتُ الْهُدى. وَ اَمّا اَعْداءُ اللّهِ فَدُعاؤُهُمْ فیهَا الضَّلالُ، وَ دَلیلُهُمُ الْعَمى. فَما یَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خافَهُ، وَلا یُعْطَى الْبَقاءَ مَنْ اَحَبَّهُ» «شبهه را براى اين شبهه ناميدند كه به حق شباهت دارد. اما نور هدايت كنندۀ اولیای خدا در شبهات، يقين است و راهنماى آنان، مسير هدايت الهى است. ولی دشمنان خدا، دعوتكنندهشان در شبهات، گمراهى است و راهنماى آنان كورى است. آنكس كه از مرگ بترسد نجات نمىيابد و آنكس كه زندهماندن را دوست دارد براى هميشه در دنيا نخواهد ماند.»
پرسش 7:
كورانی معتقد است یمانی در یمن زندگی و از آنجا خروج میكند.
كورانی معتقد است یمانی در یمن زندگی و از آنجا خروج میكند و دلیل او ـآنطور كه در كتابش میگویدـ روایت واردشده در کتاب كمالالدین شیخ صدوق است. كورانی میگوید: «روایت اهلبیت(ع) تصریح كرده است كه یمانی موعود از یمن خواهد بود. در كمالالدین شیخ صدوق، ص328 آمده است: از نشانههای خروجش، خروج سفیانی از شام و خروج یمانی از یمن است.»
پاسخ:
قبل از هرچیز نکتهای وجود دارد كه آنها خود نیز مرتب آن را تكرار میكنند؛ اینکه «استدلال به یک چیز، فرع بر ثابتشدن آن است.» بنابراین ابتدا شیخ كورانی باید این متنی را كه با آن استدلال كرده است ثابت كند. آیا او چنین كرده است؟ پاسخ منفی است. این روایت در دو جا از كتاب كمالالدین آمده که در واقع دو روایت نیستند، بلكه یک روایت هستند و سندشان نیز یكی است و اختلاف در الفاظشان نیز زیاد نیست. همانطور كه محققان میدانند اختلاف در الفاظ ناشی از نقل معنای روایت است.
مهم این است كه بدانیم این روایت در مکان اول بدون عبارت «مِنَ الیمَن» (از یمن) نقل شده است؛ یعنی عبارت «خروج یمانی» وجود دارد اما «از یمن» موجود نیست. به همین دلیل محقق كتاب، این عبارت را در داخل پرانتز قرار داده است. شما خودتان میتوانید به كتاب كمالالدین و تمامالنعمة، صفحۀ 327 و 328 و صفحۀ 330 و 331 طبق نسخۀ موجود در «کتابخانۀ دیجیتالی اهلبیت» مراجعه كنید.
كسی كه امكان مراجعه به نسخههای خطی كتاب كمالالدین را داشته باشد این مطلب برایش روشنتر خواهد شد.
همچنین این مورد برای كسی كه این روایت را از متن كتابهایی كه از كمالالدین نقل كردهاند مورد كاوش قرار دهد ـمثل بحارالأنوار، كشفالغمة اربلی، إعلامالوری بأعلامالهدی از شیخ طبرسیـ روشن خواهد بود.
ما حتی این روایت را در كتاب «فصولالمهمه» ابنصباغ مالكی ـكه سید مرعشی در كتاب شرح احقاقالحق از او نقل کرده استـ یافتیم و عبارت «یمانی از یمن» در آن نبود و حتی هیچ یادی از یمانی نشده بود.
سید مرعشی میگوید: «آنچه قوم روایت کردهاند: از جمله علامه ابنصباغ مالکی در کتاب «فصول المهمه» گفته است: همچنین از اباجعفر (ع) روایت کرده است که حضرت میفرماید: «مهدی ما یاریشده با ترس، و تأییدشده با پیروزی است. زمین برایش پیچیده میشود… تا آنجا که میفرماید: و خروج سفیانى از شام و یمن… .» [1]
در این روایت، سفیانی از شام و یمن خروج میکند و شاید کسی که از یمن خروج میکند سفیانیِ دیگری غیر از سفیانی شام بوده باشد ولی او هم مثل سفیانی اول منحرف است. از امام علی(ع) روایت شده است: «از من بپرسید، از من بپرسید در آخرین دهۀ ماه رمضان قبل از اینکه مرا از دست بدهید… .» تا آنجا که میفرماید: سپس فتنههایی را که پس از آنها رخ خواهد داد ذکر میکند و میفرماید: «اولینشان سفیانی و آخرینشان نیز سفیانی خواهد بود.» گفته شد: این سفیانی و آن سفیانی چه کسانی هستند؟ فرمود: «سفیانی از هجر و سفیانی از شام.» [2]
و «هجر» آنگونه که نگارندۀ «معجمالبلدان» گفته، سرزمینی است در یمن: «و هجر، شهری است در یمن که میان آن و عثر مسافت یک شبانهروز به سمت یمن فاصله است… .» [3]
بهاینترتیب کسی نمیتواند بر اساس این دو روایت، بنایی علمی یا عقیدتی استوار سازد. این دو روایت با تردیدهایی درآمیختهاند.
حتی اگر کوتاه بیایم و بپذیریم که اصطلاح «یمانی از یمن» در این روایت آمده است کسی نمیتواند بهطور قطع و یقین بگوید منظور از آن، همان یمانی موعود بوده است، نه شخص دیگری. ما از طریق روایتی که از امام باقر(ع) نقل شده است و همچنین دیگر روایات متوجه میشویم که اولین رویارویی بین یمانی و سفیانی در سرزمین عراق صورت خواهد گرفت، جایی که هر دو در یک سال و یک ماه و یک روز همچون دو اسب مسابقه به سمت کوفه حرکت میکنند؛ آنگونه که در روایت زیر آمده است:
«ناگزیر بنیفلان باید حکومت کنند؛ و چون به حکومت رسیدند بین آنها اختلاف حاصل شود و حکومتشان دچار ازهمپاشیدگی گردد تا اینکه سفیانی و خراسانی بر ایشان خروج میکنند، یکی از مشرق و دیگری از مغرب. یکی از اینجا و دیگری از آنجا، بسیار تنگاتنگ همچون دو اسبِ شرطبندی، بهسوی کوفه مسابقه میدهند تا هلاکت بنیفلان به دست آنها محقق شود؛ بهطوریکه هیچیک از آنها را باقی نخواهند گذاشت.» سپس امام(ع) میفرماید: «خروج سفیانی، یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود؛ درست مانند دانههای تسبیح، یکی پس از دیگری خواهند آمد.»
این در حالی است که روایات اشاره میکنند سفیانی پیش از اینکه متوجه عراق شد با مردی به نام «منصور یمانی» میجنگد؛ کسی که یمانی دیگری غیر از یمانی وعدهدادهشده است.
از اباجعفر امام محمد باقر (ع) روایت شده است: «وقتی سفیانی بر ابقع، منصور، کندی، تُرک و روم پیروز شود بهسوی عراق رهسپار خواهد شد.»
این روایت بهوضوح بیان میدارد که سفیانی پیش از اینکه متوجه عراق شود و با یمانی موعود رویارو گردد، بر منصور ـیعنی منصور یمانیـ غلبه پیدا میکند و او را شکست میدهد.
بههرحال از نظر شیخ كورانی مشكلی در متعددبودن شخصیت یمانی وجود ندارد. او بر روایتی كه شیخ طوسی در کتاب غیبت، ص447 روایت كرده: «قبل از سفیانی، مصری و یمانی خروج میكنند.» چنین توضیح داده است: «احتمالاً این شخصی كه قبل از سفیانی ظهور میكند یمانی دیگری است که زمینهساز یمانی موعود است.» [4]
حتی اگر از همۀ گفتههای پیشین خود صرفنظر کنیم میتوان گفت امکان دارد آل محمد(ع) با استفاده از تعبیر «یمانی» خواستهاند به مردی اشاره کنند که از آل محمد است. از پیامبر (ص) روایت شده است: «… بهراستیکه بهترین مردان، اهل یمن هستند و ایمان، یمانی است و من یمانی هستم… .» [5] بنابراین آل محمد همگی یمانی هستند.
در پایان میگویم: دلیل قطعی اقامه شده كه «یمانی» همان قائم آل محمد است كه به دستور پدرش امام مهدی (ع) شمشیر را هشت ماه بر دوش خود حمل میكند؛ و حركت این قائم از سمت مشرق خواهد بود. [6]
توجه: در اینجا کورانی دست به فریبکاری زده است؛ زیرا بررسی و تحقیق نباید با شکار برخی جزئیات و چشمپوشی از سایر جزئیات پایان پذیرد؛ جزئیاتی که همراه یکدیگر یک کُل را تشکیل میدهند؛ کُلی که اجزایش یکدیگر را تقویت میکنند تا نتیجهای صریح، مستحکم و منطقی به دست بیاید.
پاورقیها:
- شرح احقاقالحق، ج13، ص342، طبق نسخۀ کتابخانۀ دیجیتالی اهلبیت؛ و در نسخۀ چاپی بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، 1409/ 1988، ص292 و 293.
- الملاحم و الفتن، ص271.
- معجمالبلدان، حموی، ج5، ص393.
- عصر ظهور، ص115.
- اصول ستة عشر، ص81؛ بحارالأنوار، ج57، ص232.
- جزئیات این مطلب در کتاب «جامعالادله» موجود است.
خدا خیرتون بده پاسخ کامل و واضح بود
درود خدا بر شیخ عباس فتحیه