چارلز داروین در ۱۲ فوریه ۱۸۰۹ میلادی در خانواده پزشکی ثروتمند از شروزبری در شهرستان شروپشر در انگلستان متولد شد. او پنجمین فرزند از شش فرزند خانواده بود. پدرش رابرت داروین و مادرش سوزانا وِجوُود هر دو از خانوادههای اصیل انگلیسی مسیحی یونیتارین بودند. داروین برخلاف آنچه ملحدین ترویج میدهند، خدا ناباور نبود، بلکه در بدترین وضعیتی که میتوانیم برایش در نظر بگیریم، در انتهای عمرش یک ندانم گرا بود.
شهرت داروین از وقتی شروع شد که از سفر پنج ساله خود با کشتی بیگل بازگشت و به بررسی سنگوارهها و نمونههای جانوری که جمع کرده بود، پرداخت. در آن زمان بود که بهمرور متوجه وجود رابطهای بین گونههای منقرض شده و گونههای فعلی آن منطقه شد و بعدها کشف کرد که فرضیه ثبات گونهها صحیح نیست؛ زیرا از نظر داروین، بهترین توضیح برای تنوع گونههای فعلی، آن بود که گونهها تغییر میکنند و اعضای هر گونه نیای مشترکی دارند.
با وجود اینکه سنگوارههایی که داروین در اختیار داشت بسیار کم بودند و اینکه هیچ آشنایی با جهشهای ژنی نداشت، ولی توانست نظریه تکامل (فرگشت)[1] را ارائه دهد و جایگاه ویژه انتخاب طبیعی و قانون بقای اصلح را معرفی کند.
هر چند که او منشاء دقیق تمایز در جانوران یک گونه را نمیدانست ولی همان تفاوتهای بین جانوران یک گونه را شروع تکامل میدانست که انتخاب طبیعی آن تمایزهای سازگارتر با محیط را برمیگزیند و درنتیجه بهمرور زمان تغییرات در جانوران یک گونه افزایش مییابد تا جایی که گونه جدیدی از گونهی قبل ایجاد میشود و به این ترتیب تکامل کلان یا گونهزایی ایجاد میشود.
بعدها با پیشرفت دانش ژنتیک و بررسی دقیقتر سنگوارهها و همچنین کالبدشناسی تطبیقی، شواهد بسیاری برای نظریه تکامل جمعآوری شد تا جایی که امروزه نظریه تکامل سنگ بنای زیستشناسی جدید است و هیچ چیز در زیستشناسی جدید جز در سایه تکامل معنا نمییابد.
اما چه اتفاقی افتاد که این نابغه، به جای تمجید و ستایش، مورد تمسخر علمای ادیان، بالأخص بزرگان مسیحیت و اتباع آنها واقع شد؟!
آنچه داروین با امکانات کم آن زمان کشف کرده بود و در تشریح نظریه خود ارائه داده بود با ظاهر برخی متون دینی، نظیر آیاتی از کتاب پیدایش عهد عتیق تناقض داشت مانند عمر زمین و دفعی نبودن خلقت حضرت آدم (ع).
یعنی داروین قائل بود ما انسانهای امروزی و حتی گونههای دیگر حاصل تکامل و فرگشت حیات بودهایم و حیات پیچیده امروزی در گذشته دور ساده بوده است و بهمرور پیچیدهتر و متنوع شده است.
از طرف دیگر برخی خدا ناباوران با ارائه تقریرهای غیرعلمی و بیمنطق از نظریه داروین، سعی کردند با استفاده از نظریه تکامل داروین، نظم حیات زمینی را بینیاز از مؤثر آگاه معرفی کنند و درنتیجه وجود مؤثر ناظم و آگاه را زیر سؤال ببرند و طبیعت کور و نابینا را بهعنوان مؤثر تنوع گونههای پیچیده حیات زمینی معرفی کنند.
ازاینرو عمده افراد مذهبی رابطه خوبی با این دانشمند نابغه و یافته او یعنی نظریه تکامل نداشتند و حتی امروزه نیز تعداد مخالفین او کم نمیباشند!
اما چرا با داروین مخالفاند؟ آیا برداشت ظاهری علمای ادیان از نصوص دینی که بهظاهر مخالف این نظریه علمی اثبات شده است و همچنین سفسطههای پوچ خدا ناباورانی نظیر داوکینز که علیرغم وجود قوانین شگفتانگیز و عدم تصادفی بودن انتخاب طبیعی، نظریه داروین را علت بیخدایی خود میداند، دلیلی کافی برای مردود دانستن این یافته علمی است؟!
چرا بیشتر افراد مذهبی به جای بررسی دقیق نظریه تکامل و واگذاری تفسیر متون دینی به فرستادگان الهی، صرفاً با تعصب و لجاجتی تنفرآمیز، دائم اصرار بر رد این یافته علمی دارند؟!
اما بالاخره پس از گذشت سالها مناقشههای بیفایده، امروز فرستاده خداوند سید احمد الحسن (ع) با نگاشتن کتابی به نام توهم بیخدایی، با ارائه شواهد علمی و استدلالهای صحیح منطقی، از یک سو نظریه تکامل داروین را با تقریری صحیح شرح و اثبات کردند و عدم تعارض آن با متون دینی را توضیح دادند و از سوی دیگر مغالطات بزرگان الحاد را برملا ساختند و با استناد به مکتوبات آنان، هدفمندی تکامل را اثبات کردند و به این جدال چندین ساله پایان دادند. ایشان نهتنها داروین را نکوهش نمیکنند بلکه یافتههای علمی او را تایید و دلیلی بر اثبات وجود خداوند میدانند و در فصلی با عنوان “تکامل، سنتی الهی است” به بررسی آن در متون دینی میپردازند.
جهت کسب اطلاعات بیشتر فصل دوم، سوم و چهارم کتاب توهم بیخدایی را مطالعه نمایید.
[1] Evolution