متن شبهه ای که میخواهیم درباره آن صحبت کنیم این است که «یمانی چطور از بصره آمده؟ مگر نباید از یمن بیاید؟»
(منابعی که این شبهه در آن مطرح شده است را در انتهای مطلب ذکر نموده ایم.)[1]
پاسخهای مختصری که میتوان به این شبهه داد:
- مطابق روایات اهلبیت(ع)، شخصیت یمانی از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ زیرا او کلید دولت عدل الهی است و پرچمش هدایتگرترین پرچمهاست و انقلاب مهدوی بهوسیلۀ ایشان آغاز خواهد شد.
- با این حساب و با توجه به ترس و تقیه از دشمنان ظهور مقدس، سعی بر مخفیکردن دعوت یمانی ـخصوصاً جهت و محل خروجـ جزو اصلیترین دغدغههای اهلبیت(ع) بوده و امر ایشان بهصورت سرّی بیان شده که فقط صاحب آن قدرت رمزگشایی آن را داراست.
3. امکان دارد امر اهلبیت(ع) برخلاف آنچه مردم درک میکنند و انتظار دارند، واقع شود؛ همان طور که یهودیان منتظر ظهور عیسی(ع) از بیت لحم بودند، ولی او در ناصره پرورش یافت و از آنجا آمد. همچنین یهودیانی که از سرزمین شام به جزیرةالعرب مهاجرت کردند؛ به امید اینکه پیامبر موعود از میان منطقهای بین کوه عیر و احد میآید و حال آنکه نبی خاتم(ص) از مکه و از کوه فاران آمد.
4. با این حساب مکان و جهت ظهور و خروج، در اثبات و شناخت و تصدیق حجج الهی نقشی ندارد؛ چراکه اهلبیت(ع) ملاک اثبات و شناخت خلفای الهی را جهت و مکان خروج نمیدانند. حال اگر با آنچه در اخبار آمده است منطبق باشد، باعث تأیید بیشتر آن است و اگر منطبق نباشد دلیلی بر بطلان ایشان نخواهد بود.
5. بر فرض اینکه مکان و جهت ظهور و خروج را در اثبات شخصیت یمانی قبول کنیم، باید گفته شود که معنای لفظ یمانی منحصر در این نیست که قطعاً باید از اهل یمن باشد و از آنجا خروج کند؛ بنابراین تصور بعضی دربارۀ انحصار خروج یمانی از یمن، با استدلال به روایاتی است که این روایات با مناقشاتی روبرو و دارای اجمال و احتمالات زیادی هستند که مفصلاً بیان خواهد شد.
6. روایاتی موجود است که اثبات میکند پیامبر و اهلبیت (علیهمالسلام) همگی یمانی هستند؛ به این معنا که اصل و نسب آنها به یمن بازمیگردد، حتی اگر در مکان دیگری به دنیا آمده باشند.
7. با توجه به اثبات اینکه یمانی حجت الهی و از اهلبیت(ع) است، اهلبیت (ع) این لقب را به ایشان دادند، یعنی او را ملقب به یمانی کردند؛ زیرا که اصلش از یمن است و با ولادت در منطقهای دیگر منافات ندارد؛ چراکه لقب به اصل و نسب برمیگردد و اصل ایشان از یمن است.
8. همچنین روایاتی در وصف اولین اصحاب امام مهدی(ع) وجود دارد که بیان میکند اولین ایشان از بصره خواهد بود و با روایاتی همچون روایت وصیت پیامبر(ص) ثابت میشود که یمانی همان اولین اصحاب امام مهدی(ع) است و روایاتی دیگر دلالت دارند که برای اهلبیت(ع) یک پرچم وجود دارد که امکان تعدد در آن راه ندارد و محل خروج آن از مشرق خواهد بود.
9. بهعلاوه روایاتی موجود است که با تأمل و تدبر در آنها این نتیجه به دست میآید که شخصیت یمانی قابل انطباق بر چند شخص است و با دقت در متون این روایات این نکته روشن میشود؛ یمانی که از یمن خروج میکند غیر از یمانی موعود است؛ چراکه یمانی موعود پرچمش پرچم هدایت است، ولی قحطانیِ یمانی با ظلم و قتل منقلب میشود و این کاملاً با روایت یمانی موعود تناقض دارد (همچنین ممکن است در یمن چند یمانی موجود باشد).
10. جدای از این جنبۀ مادی و جغرافیایی و اقلیمی، همان طور که رسول خدا(ص) فرمود، ماهیت علم و ایمان و حکمت نیز یمانی است؛ یعنی منظور از یمانی همیشه تعلقداشتن به اقلیم جغرافیایی یمن نیست؛ همچنین چه بسا مراد از آن وزیر و دست راست امام مهدی(ع) باشد یا استعاره از قدرت و زور بازو یا برگرفته از یُمن و استعاره از خیر و برکت باشد.
و اینک به بیان پاسخ های مفصل این شبهه میپردازیم:
اسرار ظهور و بداء
اهلبیت(ع) در خصوص قيام قائم(ع) و برای حفاظت از ابعاد حرکت او و عدم کشف اسرار ایشان در مقابل دشمنان و سد راه مدعیان دروغین، اشاره و تلميحات زیادی به کار بُردهاند؛ همچنین در جنگها و تاکتیکهای نظامی، کتمان و مخفیکردن زمان و مکان حمله، جزو اصلیترین دغدغههای فرماندهان است و اهمیت آن به حدی است که اگر زمان و مکان حمله مشخص باشد، عملاً پیروزی و شکست معنایی نخواهد داشت و روشن است که يک رهبر حکيم و دانا ممکن نيست همۀ جزئيات نقشۀ نظامی را مشخصاً بیان کند؛ بلکه ممکن است در بعضی از آنها عمداً فريبها و ابهامات و اشاراتی قرار دهد.
با این حساب سعی بر مخفیکردن دعوت يمانی موعود از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بوده است؛ زيرا مطابق روایت امام باقر(ع) تنها شخصیتی که در آستانۀ ظهور به حق و هدایت فرامیخواند و پرچمش هدايتگرترين پرچمهاست یمانی موعود است:
«…وليس فی الرايات أهدى من راية اليماني هي راية هدى... و در ميان اين پرچمها، پرچمی هدايتگر از پرچم يمانی نيست؛ آن پرچم هدايت است.» (كتاب غیبت نعمانی، باب14، ح 13)
همچنین آغاز نهضت و انقلاب مهدوی به دست ایشان است، و اینکه تمام اهل زمين در زمانش دشمن او هستند. امام صادق(ع) میفرماید:
«إذا ظهرت راية الحق لعنها أهل المشرق وأهل المغرب... هنگامی که پرچم حق پدیدار میشود، اهل مشرق و مغرب آن را لعن میکنند… .» (كتاب غیبت نعمانی، باب 17، ح6)
و عدۀ کمی به او ایمان میآورند؛ پس اگر وضع چنين باشد چگونه میتوان تصور کرد که انقلابش بهطور واضح و کامل بيان شود؟! به همين دليل بعضی از روايات را میيابيم که به اين معنا اشاره میکنند که امکان دارد امر اهلبیت (ع) را برخلاف آنچه مردم فهمیده و انتظار دارند، بياييد.
ابی عبيده حذاء گويد: از امام محمد باقر(ع) دربارۀ اين امر سؤال کردم که چه زمانی خواهد بود؟ فرمودند: «إن كنتم تؤملون أن يجيئكم من وجه، ثم جاءكم من وجه فلا تنكرونه. اگر شما اميد داشتيد که از يک جهتی بيايد، سپس از جهت ديگر آمد، انکارش نکنيد.» (کتاب الإمامة والتبصرة، ابنبابويه قمي، ص94، ح85)
ابی حمزه ثمالی می گوید: ابوجعفر و ابوعبدالله(ع) فرمودند: «يا ابا حمزة، ان حدثناك بامر انه يجيء من هاهنا فجاء من هاهنا فان الله يصنع ما يشاء، و ان حدثناك اليوم بحديث وحدثناك غداً بخلافه فان الله يمحو ما يشاء ويثبت. ای اباحمزه، اگر به شما دربارۀ امری سخن گفته باشيم که از اين جهت میآيد، ولی از جهت ديگر آمد، پس بهدرستی که خداوند انجام میدهد آنچه را که بخواهد؛ و اگر امروز به شما سخنی گفته باشيم، و فردا برخلاف آن را بگوييم، خداوند آنچه را که بخواهد محو يا ثابت میکند.» (بحارالانوار، مجلسی، ج 4، باب ٣، البداء والنسخ، ص119، ح59)
امام باقر(ع) میفرماید: «… اذا حدثناکم بشیء فکان کما نقول فقولوا: صدق الله ورسوله، و ان کان بخلاف ذلك فقولوا: صدق الله ورسوله تؤجروا مرتين… اگر به شما دربارۀ چيزی سخنی گفته باشيم، و همان طوری که گفتيم شد، بگویيد: خدا و رسولش راست گفتند، و اگر برخلاف آن شد، بگویيد: خدا و رسولش راست گفتند، پاداش شما دو برابر میشود… .» (بحارالأنوار، مجلسی، ج 4، باب 4، البداء والنسخ، ص99، ح8)
از فضيل بن يسار از امام باقر (ع): «… فإذا حدثناكم بحديث فجاء على ما حدثناكم به فقولوا: صدق الله، و إذا حدثناكم بحديث فجاء على خلاف ما حدثناكم به فقولوا: صدق الله تؤجروا مرتين. پس اگر به شما دربارۀ چيزی سخنی گفته باشيم و همان طوری که گفتيم شد، پس بگویيد: خداوند راست گفت و اگر به شما دربارۀ چيزی سخنی گفته باشيم و برخلاف آنچه را که گفتيم شد، پس بگویيد: خداوند راست گفت، پاداش شما دو برابر میشود.» (كتاب غیبت نعماني، باب11، ح13)
همچنین دربارۀ ظهور حضرت عیسی(ع)، امت یهود انتظار داشت که عیسی(ع) از بیت لحم بیاید؛ بااینکه عیسی در بیت لحم به دنیا آمد، اما در ناصره پرورش یافت و از آنجا آمد و او را ناصری خواندند. (انجیل یوحنا 7: 41 تا 52، متی 2: 23)
بهعلاوه یهودیانی که در کتابهایشان خوانده بودند پیامبر موعودی که چشمانتظار ظهورش هستند، از بین دو کوه عیر و احد خواهد آمد؛ به خاطر همین از سرزمین خود کوچ کرده و به جستوجوی مکان موعودی که برایشان توصیف شده بود پرداختند و در نهایت آن را یافته و در آنجا به امید یاری پیامبر موعود مستقر شدند؛ اما وقتی که پیامبر موعود حضرت محمد(ص) دعوت خویش را از مکه و از کوه فاران آغاز کرد و با این حال که انتظار میرفت یهودیان جزو اولین افرادی باشند که مؤمن شده و به یاری و حمایت ایشان بپردازند، اما آنها نهتنها ایمان نیاوردند بلکه درصدد برآمدند تا مردم را به کفر به ایشان و نبوتش وادارند. (تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود العياشي، ج1، ص49؛ العجل(گوساله)، سید احمدالحسن(ع)، انتشارات انصار امام مهدی(ع) ج1، ص 103)
ضرورتی به بحث از جهت و مکان ظهور و خروج نخواهد بود و آن یک بحث فرعی است. حال اگر با آنچه در اخبار آمده است منطبق باشد، باعث تأیید بیشتر آن است و اگر منطبق نباشد، دلیلی بر بطلان ایشان نخواهد بود؛ زیرا بحث از محل ظهور و خروج، از حتمیات نیست که در ابتدا از آن بحث شود.
پس اين روايتها و غير از آنها حقيقت بسیار مهمی را برایمان روشن میکنند و آن اين است که مسئله جهت و مکان ظهور، همراه با استتار و کتمان و رمز و راز بوده و کسی جز صاحب آن توانایی رمزگشایی و پردهبرداری از این امر مهم را نخواهد داشت؛ بنابراین با اثبات اینکه یمانی جزو حجج الهی است، آن هم از طریق نقل قطعی و دلیل عقلی (جهت اطلاع به مقاله ی « دلایل سید احمد الحسن ع برای شیعیان » رجوع کنید .
یمانی از یمن
بنا بر تصور بعضی از مردم که قائلاند يمانی منحصراً از يمن خروج میکند و ممکن نيست غير از آنجا (يمن) از جايی ديگر خروج کند، ایشان به دو روايتی که شيخ صدوق(ره) در کتاب کمالالدین و تمام النعمه روايت کرده است، استدلال کردند و حال آنکه این روایات با اشکالاتی روبهرو هستند.
دکتر ناظم العُقیلی مینویسد:
روايت اول: صدوق: محمد بن محمد بن عصام (رضیاللهعنه) ما را حديث نمود و گفت: محمد بن يعقوب (کلينی) ما را حديث نمود و گفت: قاسم بن علا، ما را حديث نمود و گفت: اسماعيل بن علی قزوينی ما را حديث نمود و گفت: علی بن اسماعيل از عاصم بن حميد حناط از محمد بن مسلم ثقفی طحان مرا حديث نمود و گفت: «دخلت على أبی جعفر (ع) وأنا اريد أن أسأله عن القائم من آل محمد فقال لی مبتدئا: يا محمد بن مسلم إن فی القائم من آل محمد شبهاً من خمسة من الرسل… وأن من علامات خروجه خروج السفيانی من الشام و خروج اليمانی (من اليمن) وصيحة من السماء فی شهر رمضان، ومناد ينادي من السماء باسمه واسم أبيه.»
«بر ابیجعفر محمد بن علی باقر (ع) وارد شدم در حالی که میخواستم از ايشان دربارۀ قائم (ع) از خاندان محمد سؤال کنم. پس در ابتدا به من فرمود: ای محمد بن مسلم، همانا شباهت پنج پيامبر از پيامبران خدا در قائم آل محمد وجود دارد… و از علايم خروجش: خروج سفيانی از شام و خروج يمانی (از يمن) و صیحۀ آسمانی در ماه رمضان و منادی که از آسمان به نام ايشان و نام پدرش ندا دهد.»
(کمالالدین و تمام النعمة، الشيخ الصدوق، مؤسسة النشر الإسلامي، ص327 و 328، ح7)
روشن است که کلمه (از يمن) در این روايت در ميان دو پرانتز قرار گرفته است و اين به آن معناست که آن کلمه در بعضی از نسخهها وجود ندارد، بلکه آن در نسخه اصلی که بيشترين اعتماد را دارد، موجود نيست؛ زيراکسی که نسخهبرداری میکند يا محققی که دربارۀ آن تحقيق میکند، بر نسخۀ اصلی يا معتمدترين آنها اعتماد میکند؛ اما اگر زيادی و کاستی در بعضی از نسخههای ديگر پيدا کند، در این صورت يا اینکه آن را بين دو پرانتز میگذارند يا در حاشيه به آن اشاره میکنند.
همچنین بعضی از علما هنگامی که روایت مذکور را از کتاب کمالالدین نقل میکنند، کلمه (از يمن) را اصلاً ذکر نمیکنند، مانند:
1. علامه مجلسی در بحارالانوار، ج51، ص217 و 218، ح6 (ناشر: موسسة الوفاء)
2. شيخ طبرسی در اعلام الوری باعلام الهدی، ج2، ص 234 تا 232 (ناشر:مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث)
3. سيد بهاءالدین نجفی در منتخب الأنوار المضيئه، ص307 و 308(ناشر: موسسة الامام الهادی(ع))
4. شيخ علی يزدی حائری در الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، ج1، ص 200 و 201 (ناشر: موسسة الاعلمی)
5. ميرزا محمد تقی اصفهانی در مکيال المکارم، ج1، حرفجیم: 3. جهاد آن حضرت، ص 116(ناشر: انتشارات مسجد جمکران)
6- أبوالحسن على بن عيسى بن أبي الفتح اربلي درکتاب كشف الغمة في معرفة الائمة، ج3، ص330 (ناشر: دار الاضواء بيروت)
اين دلالت بر اين دارد که آنها نسخۀ معتمدی دارند که کلمه (از يمن) در آن وجود ندارد، يا اینکه آن در تمام نسخهها برای آنها اصلاً ثابت نشده است و بهخاطر عدم اعتماد به وجود آن، آن را ذکر نکرده اند.
پوشيده نيست که شخصیتی مانند علامه مجلسی (ره) و امثال ايشان، نزدیکترین افراد به نسخههای خطی برای نوشتن حديث بودند؛ بلکه آنها بهصراحت، به وجود آن نسخههای خطی پيش خود اعتراف کردهاند.
به هر حال کلمه (از يمن) در اين روايت بهخاطر عدم ثبوتش، امکان استدلال بر آن وجود ندارد.
روايت دوم: صدوق: محمد بن محمد بن عصام (رضیاللهعنه) ما حديث نمود که گفت: محمد بن يعقوب (کلينی)، ما حديث نمود که گفت: که قاسم بن علا ما را حديث نمود که گفت: اسماعيل بن علی قزوينی ما را حديث نمود گفت: علی بن اسماعيل از عاصم بن حميد حناط از محمد بن مسلم ثقفی طحان گفت: شنيدم ابا جعفر محمد بن علی الباقر (ع)فرمودند: «القائم منا منصور بالرعب، مؤيد بالنصر تطوی له الأرض و تظهر له الكنوز، يبلغ سلطانه المشرق و المغرب، و يظهر الله عز وجل به دينه على الدين ولو كره المشرکون،…، وخروج السفياني من الشام، واليماني من اليمن، وخسف بالبيداء، وقتل غلام من آل محمد بين الركن والمقام، اسمه محمد بن الحسن النفس الزكية... .» (کمالالدين وتمامالنعمة، الشيخ الصدوق، مؤسسة النشر الإسلامي، ص330 و 331، ح16)
(قائم ما بهوسیلۀ نيروهاى مختلفى يارى میشود و ترس و رعبی كه در دلهاى مردم جايگزين مىشود و نصرت و يارى خداوند بزرگ و زمين در اختيارش و به فرمانش قرار میگيرد و گنجهای خود را در اختيار آن حضرت قرار میدهند. سلطنتش مشرق و مغرب زمين را فرامیگیرد و دين مقدس اسلام بر تمام اديان غلبه میيابد ولو در اینکه دشمنان خدا راضی نباشند… سفيانی از شام بيرون آيد و يمانی از يمن حركت كند و خسف و فرو رفتگى در بيداء پديد آيد و جوانی از آلمحمد در ميان ركن و مقام كشته شود كه اسمش محمد بن حسن معروف به نفس زكيه است.…»
اين روايت از جهت سند دارای ضعف است و ضعف آن از طريق افراد آن است و ممکن نيست بر آن اعتماد کرد؛
1. محمد بن محمد بن عصام: ايشان موثق نيست.
2. اسماعيل بن علی قزوينی: او مجهولالحال و در کتب رجال متقدمين کسی وی را موثق و ستايش نکرده است.
3. علی بن اسماعيل: علی بن اسماعيل اين آقا بين موثق و غيره مشترک است.
همچنین اين روايت در کتاب اعلام الوری طبرسی، اصلاً بدون ذکر (من اليمن) آمده است، اینچنین: «… و خروج السفياني من الشام واليماني وخسف في البيداء… .» (اعلام الوری باعلام الهدی، الطبرسي، الناشر:مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، قم (نسخة غير مصححة)، ج 2، ص233 (… و خروج سفيانی از شام و يمانی و فرورفتن در بيداء… .»
همچنين در روايت ديگر که در آن عبارت (من اليمن) در بين پرانتز آمده است و همان طور که بیان شد، در اعلام الوری اين عبارت حتی بين دو پرانتز نیز وجود ندارد.
و اين روايت را قاضى نورالله مرعشى در احقاق الحق، ج 13، ص 342 (ناشر:مكتبة المرعشي النجفي) بهنقل از کتاب فصول المهمة فی معرفة الائمة، ابنصباغ مالکی (ج2، ص1134، نشر دارالحدیث) اینچنین ذکر میکند: «… و خرج السّفياني من الشّام و اليمن و خسف خسف بالبيداء…» «… و خروج سفيانی از شام و يمن و فرورفتگی در سرزمين بيداء… .» و در اين روايت لفظ يمانی اصلاً ذکر نشده است؛ بلکه بهجای آن (اليمن) آمده است. در نتیجه استدلال به این روایت هم تمام نخواهد بود.
(کتاب پژوهشی در شخصیت يمانى موعود(ع)قسمت دوم، يمانى و سرزمين يمن، ص 13 تا 18)
معانی متعدد یمانی
بر فرض اینکه مکان و جهت ظهور و خروج را در اثبات شخصیت یمانی قبول کنیم باید گفته شود که معنای لفظ یمانی منحصر در این نیست که قطعاً باید از اهل یمن باشد؛ بلکه برای لفظ یمانی معانی متفاوتی وجود دارد؛ بنابراین یمانی به این دلیل لقب یمانی گرفته، زیرا او از آلمحمد است و آلمحمد همگی یمانی هستند؛ به دلیل اینکه مکه از توابع یمن است نه حجاز، زیرا که مکه در صحرای تهامه است و تهامه جزو یمن است.
در معجم البلدان یاقوت حموی آمده: و مدائنی می گوید:
«تهامة من اليمن وهو ما أصحر منها إلى حد في باديتها ومكة من تهامة» (معجم البلدان، دار إحياء التراث العريى، ج2، ص63) «تهامه از یمن است كه از صحرا شروع و تا باديه امتداد دارد و مكه از تهامه است.»
و در کتاب اعانه الطالبین بکری الدمیاطی آمده که وی می گوید: «اليمن، وهي اسم للأرض المنخفضة، ويقابلها نجد، فإن معناه الأرض المرتفعة، واليمن الذي هو إقليم معروف، مشتمل على نجد وتهامة» (إعانة الطالبين للبكري الدمياطي، دار الفكر للطباعة والنشر والتوريع، ج2، ص 342)
«یمن، نامی است برای زمین پست كه در مقابل آن نجد قرار دارد و آن بهمعنای زمین مرتفع است و یمن که سرزمینی معروف است از نجد و تهامه تشکیل شده است.»
و در کتاب (کشاف القناع) آمده که: «ومكة من تهامة. سميت تهامة من التهم ـبفتح التاء والهاءـ وهو شدّة الحر، وركود الريح» (كشاف القناع للبهوتي الحنبلی، دار الكتب العلمية، ج 3، ص 135)
«مکه از تهامه است و تهامه از التَهَم گرفته شده ـفتحهای بر (تا) و(هـ)ـ و آن شدت گرما و آرام و ساکتبودن بادهاست.»
پس با این حساب مکه از تهامه و تهامه از یمن است؛ به همین دلیل از زبان بعضی از آنها(ع) نقل شده که میگفتند:«ونشهد أن سيدنا محمداً عبده ورسوله، المبعوث من تهامة، المظلل بالغمامة… .» (جواهر العقود للمنهاجي الأسيوطي، دارالكتب العلمية، ج1، ص 260)
(گواهی میدهیم که آقای ما محمد، بنده و رسول خداست که از تهامه مبعوث شده و ابرها بر وی سایه انداختهاند … .»
و به همین دلیل علامه مجلسی کلام اهلبیت را در بحارالانوار حکمت یمانیه نامید: «… و مهد أراضي قلوب المؤمنين لبساتين الحكمة اليمانية فدحاها… و در زمین قلوب مؤمنان را باغهای حکمت یمانیه قرار داد و آنها را لبریز کرد… .» (بحارالانوار علامة مجلسي ج1، ص1)
و علامه مجلسی در بحارالانوار، ج2، ص137 از جزری نقل میکند که جزری می گوید: «في الحديث الإيمان يمان، والحكمة يمانية، إنما قال ذلك، لأن الأيمان بدأ من مكة وهي من تهامة، وتهامة من أرض اليمن، ولهذا يقال: الكعبة اليمانية» «در حدیث آمده که ایمان یمان و حکمت یمانیه است. آن را حضرت فرمودند: زیرا ایمان از مکه شروع شده و آن از تهامه و تهامه از سرزمین یمن است و به همین دلیل گفته میشود، کعبۀ یمانیه… .»
و رسولالله فرمودند: «خير الرجال أهل اليمن والإيمان يمان وأنا يماني» «بهترین مردان اهل یمن هستند و ایمان یمانی و من یمانی هستم.» (الأصول الستة عشر، موسسةدارالحدیث، ص250، ح119؛ بحارالانوار، ج60، ص 232)
همچنین سید یمانی (ع) در پاسخ به پرسش144 کتاب متشابهات میفرمایند:
«… باید دانست که مکه از تهامه است و تهامه از یمن؛ بنابراین محمد و آلمحمد(ع) جملگی یمانی هستند: حضرت محمد(ص) یمانی است، علی(ع) یمانی است، امام مهدی(ع) یمانی است، مهدیین دوازدهگانه(ع) یمانیاند و مهدی اول(ع) یمانی است. این نکتهای است که علمای عامل پیشین میدانستهاند:(فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا ٱلصَّلَوةَ وَٱتَّبَعُوا ٱلشَّهَوَتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا) مریم، 59. (آنگاه پس از آنان جانشینانی بر جای ماندند که نماز را تباه ساختند و از هوسها پیروی کردند، و بهزودی گمراهی را خواهند دید).
علامه مجلسی(ره) در بِحار، سخن اهلبیت (ع) را “حکمت یمانیه” نامیده است و حتی گفته این موضوع از پیامبر خدا(ص) نقل شده است؛ همان طور که عبدالمطلب(ع) بیتالحرام را «کعبۀ یمانیه» نام نهاده است. رجوع نمایید به بحارالانوار، ج 22، 51 و 75.» (کتاب متشابهات، انتشارات انصار امام مهدی(ع)، ج4، س144)
همچنین خداوند متعال در مناجاتش با عیسی(ع) در توصیف حضرت محمد(ص)، کعبه را کعبۀ یمانی توصیف میفرماید؛ آنجا که میفرماید: «… ای عیسی! دینش حنفی و قبلهاش یمانی است. او از حزب من است و من با او هستم… .» (کافی، دارالحدیث، ج15، ص335، حدیث عیسی بن مریم(ع) 103)
و از اینجا درمییابیم که رسولالله و اهلبیت ایشان همگی یمانی هستند؛ به این معنا که نسب آنها به یمن بازمیگردند ـبهتر بگوییم که اصلشان از یمن استـ حتی اگر در اماکن دیگری به دنیا آمده باشند؛ پس امام محمد بن حسن العسکری (ع) با وجود اینکه در عراق در شهر سامرا متولد شد، یمانی است.
بنابراین همان طور که گفته شد، یمانی از اهلبیت ع است، آنان این لقب را به ایشان دادند، یعنی او را ملقب به یمانی کردند؛ زیرا که اصلش از یمن است و با ولادت در منطقهای دیگر منافات ندارد؛ زیرا لقب به اصل و نسب برمیگردد و اصل ایشان از یمن است.
احمد از بصره
علاوه بر این، روایات بهصراحت بیان میکنند که اولین انصار امام مهدی(ع) از بصره است. اصبغ ابن نباته می گوید: امیرالمؤمنین(ع) در خطبهای که در آن امام مهدی (ع) و نام اشخاصی را که با امام خروج میکنند ذکر کردند… تا اینکه فرمودند: «سمعت رسولالله قال: أولهم من البصرة، وآخرهم من اليمامة» «از رسولالله شنیدم که فرمودند: اولشان از بصره و آخرشان از یمامه است.» (الملاحم و الفتن في ظهور الغائب المنتظر(ع) للسيد ابن طاووس، منشورات الرّضى، قم، الباب التاسع و السبعون، ص 146؛ معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)للکورانی، مؤسسة المعارف الاسلامية، ج3، ص104)
و از امیرمؤمنان(ع) در خبری طولانی روایت شده است: «… فرمود: آگاه باش كه اولین آنها از بصره و آخرین آنها از ابدال است… .» (بشارةالاسلام، ص 148)
و از امام صادق(ع) در خبری طولانی كه اصحاب قائم(ع) را نام برده است، روایت شده است: «… و از بصره…احمد… .» (بشارة الاسلام، ص 181)
از خلال بررسی وصيت رسولالله(ص) فهميده میشود که اولین مؤمنین کسی است که امر امام مهدی (ع) را عهدهدار میشود:
«… ثم يكون من بعده اثنا عشر مهديا. (فإذا حضرته الوفاة) فليسلمها إلى ابنه أول المقربين، له ثلاثة أسامي: اسم كإسمي واسم أبي وهو عبد الله وأحمد، والاسم الثالث: المهدي، هو أول المؤمنين» (کتاب الغیبة للشیخ الطوسی، انتشارات مسجد جمکران، ص300)
«… ﺳﭙﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻣﻬﺪﯼ است (ﻭ ﺍﮔﺮ ﻭﻓﺎﺗﺶ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺷﺪ) ﺍﻣﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﮐﻪ ﺍﻭﻝ ﻣﻘﺮﺑﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺳﻪ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﻧﺎﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﻡ ﻭ ﺁﻥ ﻋﺒﺪالله است ﻭ احمد ﻭ ﻧﺎﻡ ﺳﻮﻣﺶ ﻣﻬﺪﯼ ﻭ ﺍﻭ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ است).
طبیعتاً ﮐﺴﯽ ﺍﻭﻝ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ است ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﯼ ﻭ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﮐﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺜﺎﻝ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ است؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﻌﺜﺖ ﺑﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ، ﺍﻭلین ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺍﻃﻼﻕ ﺷﺪ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﺎﻳﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻇﻬﻮﺭ، ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻘﻮا ﻭ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺳﻮﻕ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﯼ زمینهسازی ﮐﻨﺪ.
ﭘﺲ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﺷﺨﺺ ﻳﻤﺎﻧﯽ ﻣﻠﻘﺐ ﺑﻪ ﻳﻤﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﻋﻮﺕ میکند ﻭ ﺑﻪ ﺗﻘﻮا ﻭ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻋﻤﻞ میکند ﻭ ﺍﻭ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ است ﻭ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻓﻮﻕ بهصراحت بیان شد که اولین اصحاب قائم(ع) ﺍﺯ ﺑﺼﺮﻩ است. و روایاتی نیز بهصراحت بیان میدارند که برای اهلبیت (ع) یک پرچم است و تعددی برای آن وجود ندارد. امام باقر (ع) فرمودند: «… وَ إِيَّاكَ وَ شُذَّاذاً مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص فَإِنَّ لِآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ رَايَةً وَ لِغَيْرِهِمْ رَايَاتٍ» (بحارالانوار، موسسةالوفاء، ج52 ص223-224)
«… بر حذر باشید از کسانی که خود را بهدروغ به آلمحمد(ع) نسبت میدهند؛ پس همانا برای آلمحمد و علی (ع) پرچمی است و برای غير ايشان پرچمهایی دیگر… .»
پرچمی از مشرق
همچنین محل خروج این پرچم که از مشرق است توسط اهلبیت(ع) بهخوبی بیان شده است:
رسولالله فرمودند: «… ثم تطلع الرايات السود من قبل المشرق فيقتلونكم قتلاً لم يقتله قوم ثم ذكر شيئاً لا أحفظه. قال رسولالله : فإذا رأيتموه فبايعوه ولو حبواً على الثلج فإنّه خليفة الله المهدي» (بحارالانوار، موسسةالوفاء، ج51، ص 87؛ تاريخ ابنخلدون، دار إحياء التراث العربي، ج1، ص 320)
«… سپس پرچمهای سیاهی از سوی مشرق برافراشته میشوند که با شما مبارزهای میکنند که هیچ قومی چنین مبارزهای نکرده؛ سپس چیزی را ذکر کردند که حفظ نکردم. رسولالله فرمودند: اگر او را دیدید با او بیعت کنید حتی سینهخیز بر برفها؛ زیرا او خلیفه خدا مهدی است.»
از عبدالله بن مسعود که میگوید: «كنا جلوسا عن النبي ذات يوم، إذ أقبل فتية من بني عبدالمطلب، فلما نظر إليهم رسولالله أغرورقت عيناه، فقلنا: يا رسولالله، لا نزال نرى في وجهك شيئا نكرهه؟ قال: إنا اهلبیت اختار الله لنا الآخرة على الدنيا، وإن اهلبیتي سيلقون بعدي بلاء وتطريداً وتشريداً، حتى يجيء قوم من هاهنا – وأشار بيده إلى المشرق – أصحاب رايات سود، يسألون الحق فلا يعطونه ـحتى أعادها ثلاثاًـ فيقاتلون فينصرون، ولا يزالون كذلك حتى يدفعونها إلى رجل من اهلبیتي، فيملأها قسطاً وعدلاً، كما ملئت ظلماً وجوراً، فمن أدركه منكم فليأته ولو حبواً على الثلج» (دلائلالإمامة، موسسةالبعثة، ص442)
«آن روز نزد رسولالله نشسته بودیم، جوانانی از بنیعبدالمطلب بهسوی ما آمدند و هنگامی که رسولالله به آنان نگاه کرد چشمانشان اشکآلود شد. گفتیم:یا رسولالله در چهرۀ شما چيزی میبینیم كه ما دوست نداريم آن را در شما ببينيم؟ فرمودند: خداوند برای ما اهلبیت آخرت را بر دنیا انتخاب کرده و اهلبیتم بعد از من با بسیاری از آزارها، گرفتاریها و گریزها روبهرو خواهند شد، تا اینکه قومی از اینسو ـو با دست بهسوی شرق اشاره کردندـ یاران درفشهای سیاه. حق را درخواست میکنند اما به آنان داده نمیشود ـسه بار آن را تکرار کردـ پس با دشمنان، مبارزه میکنند و بر آنان پیروز میشوند، هرگز شکست نمیخورند تا اینکه حق را به مردی از اهلبیتم تسلیم میکنند و زمین را پر از قسط و عدل میکند همان گونه که پر از ظلم و جور شده است. هر کس از شما آن زمان را درک کرد بهسوی او بشتابد حتی اگر مجبور به سینهخیزرفتن بر برفها شود.»
سید بن طاووس در ملاحم و فتن از رسولالله روایت میکند که فرمودند: «تخرج من المشرق رايات سود لبني العباس، ثم يمكثون ما شاء الله، ثم تخرج رايات سود صغار تقاتل رجلاً من ولد أبي سفيان وأصحابه من قبل المشرق، ويؤدون الطاعة للمهدي» (الملاحم والفتن للسيد بن طاووس، منشورات الرّضى قم، باب الثاني و المائة، ص 55)
«پرچمهای سیاهی برای بنیعباس از سوی مشرق برافراشته میشوند؛ سپس تا آنچه خدا بخواهد حكومت میکنند؛ سپس پرچمهای کوچک سیاهی خروج میکنند که با مردی از فرزندان ابیسفیان مبارزه میکنند كه اصحابش از سوی مشرق است، و به اطاعت مهدی (ع) درمیآیند.»
رسولالله فرمودند: «ثم تطلع الرايات السود من قبل المشرق فيقاتلوهم قتالاً لا يقاتله قوم ثم ذكر شاباً فقال إذا رأيتموه فبايعوه فانه خليفة [الله] المهدي) (بشارةالإسلام، ص37)
«سپس درفشهایی سیاه از سوی مشرق به اهتزاز درمیآیند، سپس مبارزهای میکنند كه هیچ قومی چنين مبارزهای نكرده است، سپس جوانی را ذکر نمود و فرمودند اگر او را دیدید با او بیعت کنید؛ زیرا او خلیفه (خدا) مهدی است.»
«… فيخرج الله على السفياني من أهل المشرق وزير المهدي فيهزم السفياني إلى الشام» (إحقاق الحق و إزهاق الباطل، مكتبةالمرعشي النجفي، ج29، ص620) «… و خداوند وزیر مهدی را از سوی مشرق برای سفیانی خارج می كند كه او را تا شام شکست می دهد.»
رسول خدا فرمودند: «تجيء الرايات السود من قبل المشرق كأن قلوبهم زبر الحديد فمن سمع بهم فليأتهم فبايعهم ولو حبوا على الثلج» (بحارالانوار، مؤسسةالوفاء، ج51، ص84)
«پرچمهای سیاهی از سوی مشرق میآیند که صاحبان آنها قلبهایی همچون آهن دارند؛ پس هرکس دربارۀ آنان شنید بهسوی آنان بشتابد و با آنها بیعت کند، حتی اگرمجبور به سینهخیزرفتن بر برفها شوید.»
رسولالله : فرمود: «… ثم تجئ الرايات السود فيقتلونهم قتلاً لم يقتله قوم ثم يجيء خليفة الله المهدي فإذا سمعتم به فأتوه فبايعوه فإنه خليفة الله المهدي» (بحارالانوار، مؤسسةالوفاء، ج51، ص83)
«سپس پرچمهای سیاهرنگی میآیند و با آنان مبارزهای میکنند که هیچ قومی اینگونه مبارزه نکرده؛ سپس خلیفه خدا مهدی میآید؛ پس هنگامی که دربارۀ او شنیدند بهسوی او بشتابید و با او بیعت کنید؛ زیرا او خلیفه خدا مهدی است.»
ابنعمر می گوید: «يخرج رجل من ولد الحسين من قبل المشرق لو استقبلته الجبال لهدمها واتخذ فيها طرقاً» (كتاب الفتن لنعيم بن حماد المروزي، دارالفکر، ص229-230؛ الملاحم والفتن للسيد بن طاووس، منشورات الرّضى قم، الباب الخامس و التسعون و المائة، ص85 و 86)
«مردی از فرزندان حسین از سوی مشرق خروج میکند که اگر کوهها مانع او شوند، آنها را منهدم میکند و راه خود را پیش میگیرد.»
همۀ روایات مشترک در یک معنی واحد هستند و آن اشاره به خروج قومی است از سوی مشرق و این پرچمهای مشرقی زمینهساز قیام امام محمد بن الحسن المهدی (ع) هستند و همان گونه که بیان شد امکان ندارد در زمان ظهور مقدس شخصیتهای مختلفی وجود داشته باشد که همگی به حق و هدایت دعوت کنند؛ زیرا برای اهلبیت (ع) یک پرچم است که به حق و هدایت دعوت میکند و با کنار هم قرار دادن روایت این مطلب بهخوبی روشن میشود که این شخصیت کسی جز یمانی موعود(ع) نیست که اولین مؤمنین به امام مهدی(ع) و از سوی مشرق قیام خواهد کرد.
تعدد یمانی
همچنین با تأمل و دقت در روایات اهلبیت(ع) این نکته نیز بهخوبی روشن میشود که در زمان ظهور مقدس شخصیتهای متعدد دیگری که لقب یمانی نیز بر آنها صادق است وجود دارند.
امام باقر(ع) فرمودند: «… ثم يسير إليهم منصور اليماني من صنعاء بجنوده، وله فورة شديدة يستقبل الناس قتل الجاهلية، فيلتقي هو والأخوص وراياتهم صفر، وثيابهم ملونة، فيکون بينهما قتال شديد، ثم يظهر الأخوص السفياني عليه…» (إحقاق الحق و إزهاق الباطل، مكتبةالمرعشي النجفي، ج29، ص، 515؛ كتاب الفتن لنعيم بن حماد، دارالفکر، ص174؛ معجم أحاديث الإمام المهدی: ج3 ص276)
«… سپس منصور يمانی از صنعا با لشکر خود بهسوی آنان میتازد و مردم را همانند جاهلیت قتلعام میکند؛ سپس او و اخوص با يکديگر روبهرو میشوند و درفشهايشان زرد بوده و با هم درگير میشوند. پس از آن سفيانی بر او ظهور میکند… .»
و فرمودۀ حضرت: «مردم را مانند جاهلیت قتلعام میکند» دالِ بر خونریز بودن يمانی صنعا بوده و او مردم را به قتل میرساند. و شيخ حيدر زيادی در کتاب خود (يمانی حجت خدا) يکی از انتشارات انصار امام مهدی اين روايت را از (شرح أحقاقالحق) نقل کرده است: «و قحطانی از شهرهای يمن خروج میکند. کعب الاحبار گويد: در حالی که اين سه تن بر مواضع ظلم و ستم قرار گرفته و به گسترش آن پرداختند و سفيانی از دمشق خروج کرد… .»
و روايتی ديگر: «نزول عيسی (ع) بر زمين حتمی است و در بين دستانش نشانهها و فتنههایی است؛ پس اولين کسی که خروج میکند و بر شهرها سيطره میيابد، اصهب است که از بلاد جزيره خارج میشود؛ سپس بعد از او، جرهمی از شام خروج میکند و قحطانی از بلاد يمن. کعب الاحبار گويد: هنگامی که اين سه نفر بر مواضع خود چيره شدند، سفيانی از وادی که به آن یابس (خشک) گويند، خروج میکند.» (لوامع الأنوار البهية: ج2، ص79)
لذا يمانی يمن يا قحطانی برحسب روايات برای رسيدن به اهدافش به جنگ و خونريزی متوسل میشود.
جابر بن عبدالله انصاری میگويد: «وفد على رسولالله أهل اليمن يبشّون بشيشاً، فلمّا دخلوا على رسولالله قال: قوم رقيقة قلوبهم، راسخ إيمانهم، منهم المنصور يخرج فی سبعين ألفاً ينصر خلفي وخلف وصيّي، حمائل سيوفهم المسد» (كتاب الغيبة، نعماني، دارالکتب الاسلامیه، باب 2 فيما جاء في تفسير قوله تعالى وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا، ص58، ح1)
«گروهی از مردم يمن بر رسولالله وارد شدند و وقتی كه داخل شدند، رسولالله فرمودند: قلبهایشان رقيق (نرم) و ايمانشان پايدار است كه منصور از ميان آنها با هفتاد هزار نفر برای ياری جانشينم و جانشين وصی من خروج میکنند در حالی كه شمشیرهایشان به ران است.»
و از اين روايت واضح میشود که اين (منصور) در آخرالزمان خواهد بود؛ يعنی در زمان قيام مبارک خواهد بود؛ زيرا چنين شخصيتی با ائمه گذشته وجود نداشته است و انتظار وجود آن با قائم از آلمحمد باقی میماند.
و اين منصور يمانی همان يمانی موعود نيست؛ به دليل اینکه ايشان با سفيانی قبل از خروج سفيانی به سمت عراق خواهد جنگيد؛ در حالی که روايات برای ما از يمانی موعود بيان میکنند که ايشان با سفيانی مانند دو اسب مسابقه در يک روز بهسمت کوفه رقابت میکنند.
از امام باقر(ع): «خروج السفياني و اليماني و الخراساني في سنة واحدة وفي شهر واحد في يوم واحد، نظام كنظام الخرز يتبع بعضه بعضاً فيكون البأس من كل وجه، ويلٌ لمن ناواهم. وليس فی الرايات أهدى من راية اليماني هي راية هدى لأنه يدعو إلى صاحبكم، فإذا خرج اليماني حرم بيع السلاح على [الناس و] كل مسلم وإذا خرج اليماني فانهض إليه، فإن رأيته راية هدى، ولا يحل لمسلم أن يلتوي عليه، فمن فعل ذلك فهو من أهل النار، لأنه يدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم» (كتاب الغيبة، نعماني، دارالکتب الاسلامیه، باب14 ما جاء في العلامات التى تكون قبل قيام القائم عليه السلام، ص361، ح 13)
امام محمد باقر (ع) میفرمایند: «… خروج سفيانی و يمانی و خراسانی در يک سال و در يک ماه و در يک روز است؛ ترتيب آنها همانند رشتههای تسبيح است و مشکلات و سختیهای از هر جهت روی میآورند. وای بر کسی که با آنها دشمنی کند؛ و در ميان اين پرچمها پرچمی هدايتگر از پرچم يمانی نيست؛ آن پرچم هدايت است؛ زيرا ايشان مردم را به صاحب شما دعوت میکند؛ و هرگاه يمانی خروج کند فروش اسلحه بر مردم مسلمان حرام میشود و اگر يمانی خروج کند بهسوی او بشتاب؛ زيرا که پرچمش پرچم هدايت است و بر مسلمان جايز نیست که از ان رویگردانی کند و هرکس اين کار را انجام دهد از اهل جهنم خواهد بود؛ زيرا ايشان بهسوی حق و راه راست دعوت میکند.»
ﻃﻮﺳﯽ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺑﺶ ﻏﻴﺒﺖ ﺍﺯ محمد ﺑﻦ ﻣﺴﻠﻢ ﺭﻭﺍﻳﺖ میکند: «يخرج ﻗﺒﻞ ﺍﻟﺴﻔﻴﺎني ﻣﺼﺮﻱ و يماني» «ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻔﻴﺎﻧﯽ، ﻣﺼﺮﯼ ﻭ ﻳﻤﺎﻧﯽ ﺧﺮﻭﺝ میکنند.» (الغیبة للشیخ ﺍﻟﻄﻮﺳﯽ، مؤسسة المعارف الاسلامية ﺹ٤٤٧)
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ روایتها تأمل ﮐﻨﺪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺭﺍ میبیند ﮐﻪ ﻳﻤﺎﻧﯽ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ همان طور که بیان شد ﺧﺮﻭﺝ (ﻗﻴﺎﻡ) ﺳﻔﻴﺎﻧﯽ ﻭ ﻳﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﻭ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻭﺍﺣﺪ ﺍﺳﺖ؛ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻓﻮﻕ ﺧﺮﻭﺝ ﻣﺼﺮﯼ ﻭ ﻳﻤﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻔﻴﺎﻧﯽ ﺑﻴﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﭘﯽ میبریم ﮐﻪ ﻳﻤﺎﻧﯽ ﺫﮐﺮﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻓﻮﻕ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﻳﻤﺎﻧﯽ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﺍﺳﺖ.
نکتۀ دیگر اینکه سید احمدالحسن علیهالسلام در سؤال 144 متشابهات از وجود یکی از انصار امام مهدی علیهالسلام با عنوان یمانی صنعا نام میبرند که دربارۀ مصداق او یا تطبیق روایات بر او قطع و یقین نداریم.
همچنین نسبت به لفظ يمانی اين امکان وجود دارد که به يُمن، مِيمَنَت، مبارکی و فرخندگی بازگردد و استعاره از خیر و برکت باشد و نیز ممکن است اشاره به دست راست و بازوی راست داشته باشد و بهمعنای زور و قدرت یا وزیر سمت راست امام مهدی (ع) باشد.
والحمدلله وحده
منابع جهت مطالعۀ بیشتر:
1. کتاب متشابهات، جلد4، سؤال144، سید احمدالحسن الیمانی(ع)؛
2. پژوهشی در شخصیت یمانی موعود(ع)، قسمت دوم، یمانی و سرزمین یمن، شیخ ناظم العقیلی؛
3. گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت مبارک یمانی(ع)، قسمت اول، دکتر عبدالعالی المنصوری؛
4. یمانی موعود حجتالله، شیخ حیدر زیادی؛
5. سفیانی به آستانۀ دربها رسیده پس یمانی کجاست، دکتر عادل سعیدی؛
6. جامع الادله، دکتر عبدالرزاق دیراوی.
[1]
1. مهدی مجتهد سیستانی، نبرد (1)، ص215؛
2. محمد ذکاوتصفت، بررسی و رد ادعاهای احمدالحسن، ص66؛
3. مهدی مجتهد سیستانی، دوازده خورشید، ص112؛
4. علی محمدی هوشیار، پرسشها و پاسخها، ص37؛
5. اکبر بیرامی، ردیهای قاطع بر احمد اسماعیل، ص146؛
6. محسن حجت، برق لامع، ص171؛
7. علی محمدی هوشیار، درسنامه نقد و بررسی جریان احمدالحسن بصری، ص255؛
8. محمد شهبازیان، ره افسانه، ص43؛
9. اکبر بیرامی، فرقه احمد اسماعیل در بوته نمود و نقد، ص242؛
10. علی محمدی هوشیار، روشنتر از خورشید، ص83؛