متن شبهه ای که امروز توفیق پاسخگویی به آن را داریم این است که: طبق خود روایت وصیت بنا بر این است که مهدی اول و مهدیین بعد از امام مهدی (ع) بیایند؛ در حالی که احمدالحسن قبل از آمدن امام مهدی (ع) آمده و مغایر با حدیثی که خود به آن استناد نموده ـیعنی وصیتـ رفتار کرده است!
منابعی که این شبهه در آن مطرح شده است به شرح زیر است:
1. لوح و قلم، مهدی مجتهد سیستانی، ص119
2. دجال بصره، علی کورانی، ص72
3. برق لامع، محسن حجت، ص۲۸ و ۹۸ و ۸۱ و ۳۱
پاسخ های مختصری که به این شبهه می توان داد:
- امام مهدی ع بیش از هزار سال است که دارای مقام امامت هستند؛ در نتیجه مهدی اول بعد از به خلافت رسیدن امام مهدی (ع) آمده نه قبل آن.
- اینکه مهدیین بعد از امام مهدی ع میآیند دلیل بر این نیست که قبل از آن وظیفهای ندارند.
- سید احمدالحسن الآن بهعنوان حجت و فرستادۀ امام مهدی (ع) آمده و امامت مطلق را بعد از امام مهدی (ع) تحویل میگیرد.
- عبارت اولالمومنین در وصیت اشاره به این دارد که مهدی اول قبل از قیام امام مهدی (ع) حضور دارد.
- روایات متعددی موجود است که نشان میدهد فرزند امام مهدی (ع) یا همان مهدی اول، قبل از قیام امام مهدی (ع) وظیفه زمینه سازی برای ایشان را دارد.
واینک به بیان پاسخ های مفصل این شبهه می پردازیم:
امامت هزارسالۀ امام مهدی (ع)
در خصوص اینکه مهدیین بعد از امام مهدی (ع) میآیند دو حالت وجود دارد: یا اینکه منظور بعد از خلافت ایشان است یا بعد از قیام آن حضرت.
اگر حالت اول مدنظر باشد میتوان پاسخ داد که امام مهدی (ع) بیش از هزار سال است که خلیفه خداوند است؛ در نتیجه آمدن مهدی اول در حال حاضر مساوی است با آمدن ایشان بعد از امام مهدی (ع)…
دکتر عبدالرزاق دیراوی در این خصوص مینویسد:
«بدترین مصیبتها آن چیزی است که انسان را به خنده وا میدارد؛ برخی مردم وقتی با خیالات خود خلوت میکنند برای خودشان قهرمانهای كارتونی میسازند. به هرحال، این سخنی نیست که از یک عالِم و اندیشمند صادر میشود. امام مهدی بیش از هزار سال، امام است؛ پس برخلاف گمان شیخ كورانی، سید احمدالحسن پیش از پدرش نیامده است؛ این یک نكته.»
کتاب پاسخهایی به نوشتههای معاندان، ص 53
اما اگر بگویند منظور از بعدیت در حدیث وصیت، حالت دوم ـیعنی بعد از قیام امام مهدی عـ است، در این صورت اینگونه پاسخ میدهیم: ما نمیگوییم مهدی اول امامت را از امام مهدی (ع) دریافت کرده است؛ بلکه میگوییم ایشان فرستادهای از سمت امام مهدی (ع) است که قبل از ظهور آن حضرت، وظیفۀ زمینهسازی برای ظهور امام (ع) و دولت عدل الهی را بر عهده دارد، و اینکه ایشان بعد از ظهور امام مهدی (ع) برای دریافت امامت میآیند، به این معنا نیست که قبل از آن وظیفهای بر عهده نداشته باشند؛ به عبارت بهتر «اثبات شی نفی ماعداه نمیکند»؛ پس اینکه مهدیین به عنوان اوصیاء وظیفه هدایت بر مردم در دولت عدل الهی را بر عهده دارند به این معنی نیست که یکی از آنها قبل از ظهور امام مهدی (ع) هیچ وظیفه یا رسالتی به دوش نداشته باشند.
هیئتعلمی انصار امام مهدی (ع) در پاسخ به همین شبهه مینویسد:
«سید یمانی ادعا نکرده است که امامت را از امام مهدی (ع) دریافت کرده و امام مهدی (ع) نیز وفات نموده است؛ فقط میگوید او یمانی موعود برای زمینهسازی قیام امام مهدی (ع) است و او صاحب هدایتکنندهترین پرچمهاست و کسی که از او روی برگرداند اهل آتش است؛ زیرا ایشان به امام مهدی (ع) دعوت میکند و او دعوتکننده به حق و راه مستقیم است.
آنچه شما در خصوص اینکه وی امامت را تسلیم میکند فهمیدهای، باید بگویم که این رخداد پس از وفات امام مهدی (ع) رخ میدهد و بعد از آنکه خداوند او را تمکین عطا فرماید و ایشان در زمین حکمرانی کند؛ لذا او نخستین وصی از اوصیای آن حضرت و حجتِ پس از اوست؛ یعنی اکنون سید احمدالحسن مشغول زمینهسازی برای امام مهدی (ع) و فرستادۀ آن حضرت بهسوی مردم است. کسی که فرستاده را قبول نکند، فرستنده را نپذیرفته و کسی از رسول رویگردان شود از مُرسِل (ارسالکننده) روی گردانیده است.»
کتاب پاسخهای روشنگرانه، ج 3، س 294
همچنین شیخ ناظم العقیلی میفرماید:
«ما نمیگوییم امام مهدی (ع) مرده است و پسرش بهجای اوست؛ بلکه میگوییم امام مهدی (ع) زندهاند و پسرش فرستادۀ ایشان و زمینهساز قیام مبارکشان است. ما این مطلب را بهتفصیل در کتابهای منتشرشدۀ انصار امام مهدی (ع) که بالغ بر دهها کتاب است بیان کردهایم. شما میتوانی به سایت انصار امام مهدی (ع) مراجعه نمایی.»
کتاب پاسخهای روشنگرانه، ج 3، س 291
اثبات شی نفی ماعداه نمیکند
برای هر انسان منصفی روشن است که حجیت و امامت مهدیین(ع) بعد از صاحبالزمان به این معنی نیست که یکی از آنها قبل از ظهور امام(ع) رسالتی نداشته باشند؛ این مسئله مشابه رسالت امام علی ع در زمان پیامبر ص است؛ همان گونه که وصیت اشاره کرده که مهدیین بعد از امام مهدی ع میآیند، تصریح دارد که ائمه(ع) نیز بعد از پیامبر(ص) میآیند؛ پس چطور امام علی(ع) در زمان پیامبر ص بوده و وظایفی به عهده داشتند؟
دکتر عبدالرزاق دیراوی مینویسد:
«نكتۀ دیگر اینكه لازم بود شیخ كورانی دقت كند و ـمثلاًـ اینطور بگوید: روایت وصیت تصریح كرده است: «وقتی زمان وفات او رسید وصایت و جانشینی مرا به فرزندش که اولین و برترین مقربین است تسلیم نماید و او سه نام دارد، یک نامش مانند نام من، و نام دیگرش مثل نام پدر من است و آن عبدالله و احمد است و سومین نام او مهدی است.» آیا این وصیت دلالت نمیكند كه نقش احمد یا حجتبودنش پس از وفات پدرش امام مهدی واقع خواهد شد؟ پس چرا میگویید احمد اكنون حجت است؟
در این صورت پاسخ میدهیم: بودنِ او پس از امام مهدی به این معنا نیست كه او هیچ نقش یا حجیتی در زمان حیات پدرش نخواهد داشت! چنین عقیدهای كه بدون دلیل ترویج میکنید، وجودِ خارجی ندارد؛ بلكه دلیل ثابتشدهای بر این نکته وجود دارد كه حجت بعدی میتواند نقش و حجیتی در زمان حجت قبلی داشته باشد؛ و چنین معنایی در حدیث آلمحمد وارد شده است.» کتاب پاسخهایی به نوشتههای معاندان، ص 53
اول المومنین وصف مشترک امام علی (ع) و مهدی اول (ع)
یکی از قرائنی که دلالت بر این دارد که مهدی اول قبل از قیام امام مهدی (ع) بین مردم حاضر، ظاهر و دارای رسالت است، عبارت اولالمومنین در حدیث وصیت است. منظور از اولالمومنین این است که ایشان نخستین کسی هستند که به امام مهدی ع ایمان میآورد و ایشان را تصدیق میکند؛ با تدبر در این عبارت درمییابیم که قطعاً مهدی اول قبل از قیام امام مهدی (ع) حضور دارد؛ چراکه اگر ایشان قبل از قیام امام مهدی (ع) حضور و ظهور نداشته باشد، چگونه میتواند اولین کسی باشد که در لحظۀ قیام و خروج حضرت، ایشان را تصدیق کند؟
سید احمدالحسن (ع) فرمودند:
«حال، شما بازگردید و کلامی را که در انتهای وصیت آمده (و او اولین ایمانآورندگان است) برای آنها توضیح دهید که برای اتمامحجت بر آنها کفایت میکند. منظور این است که تسلیم، در زمان غیبت کبری اتفاق میافتد؛ وفات او یعنی غیبت او؛ ولی آنها این موضوع را درک نمیکنند و آنچه شما از دلیل و برهان در اختیار دارید، شما را کفایت میکند.
آنها علم و دانش را فقط منحصر به آنچه خود میگویند، میدانند و حتی از پذیرفتن متون روشن قرآن یا روایات ائمه (ع) نیز سر باز میزنند؛ پس چگونه توقع داری که از شما قبول کنند که اصطلاح «وفات» در روایت برای بیان بیش از یک معنا کاربرد دارد که یکی از آنها «رفع» است؟! با «اولالمؤمنین» بر آنها احتجاج کنید که این خود کافی است و مقصود را میرساند. بعثت و تسلیم و رسالت در غیبت کبری قبل از ظهور امام (ع) برای همۀ مردم صورت خواهد گرفت.» در محضر عبد صالح، ج1، مبحث «هنگامی که وفاتش فرا رسید آن را به …»
شیخ ناظم العقیلی مینویسد:
«امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «رسول خدا (ص) در شبی که از دنیا رفتند به علی (ع) فرمودند: … ای علی! به زودی پس از من دوازده امام خواهند بود و بعد از آنها دوازده مهدی، و تو ای علی، اولین نفر از دوازده امام هستی… تا آنجا که فرمود: و زمانی که وفات او ـیعنی امام مهدی (ع)ـ فرا رسید، وصایت و جانشینی مرا به فرزندش که اولین و برترین مقربین (مهدیین) است تسلیم نماید، و او سه نام دارد: یک نامش مانند نام من و نام دیگرش مانند نام پدر من است و آن عبدالله و احمد است و سومین نام او مهدی است و او اولین مؤمنان است.
در اینجا توجه شما را به دو نکته جلب میکنم:
نکتۀ اول شباهت اولین مهدیین از نسل امام مهدی (ع) با امام علی (ع) است. همان طور که امام علی (ع) نخستین وصی حضرت محمد (ص) و اولین کسی است که وصیت را از ایشان دریافت کرد و به تربیت پیامبر خدا (ص) مشرّف گشت، مهدی اول نیز همین گونه است؛ ایشان نخستین وصی امام مهدی (ع) است که وصیت را بهطور مستقیم از ایشان دریافت مینماید ـهمانطور که روایت بیان نموده استـ و به تربیت مستقیم توسط امام مهدی (ع) مشرّف گشته است؛ برخلاف دیگر مهدیین از نسل امام مهدی (ع). مشابهت مهدی اول به امیرالمؤمنین (ع) و نخستین وصی امام مهدی (ع) بودن، شرافتی بس عظیم است که خداوند مهدی اول را به آن مشرّف فرموده است.
نکتۀ دوم اختصاص داشتن مهدی اول به این صفت که او طبق سخن رسول اکرم (ص) در وصیتش (او اولین مؤمنان است) اولین مؤمنین به دعوت امام مهدی (ع) است و در این صفت نیز مشابه امیرالمؤمنین (ع) است. همانطور که امیرالمؤمنین (ع) نخستین کسی بود که به حضرت محمد (ص) ایمان آورد و او را یاری نمود، مهدی اول (ع) نیز از این بابت که اولین کسی است که امام مهدی (ع) را تصدیق میکند و به او ایمان میآورد و آن حضرت را یاری میرساند، مورد تشریف و کرامت خداوند قرار گرفته است.
با تدبر در عبارت «او اولین مؤمنان است» روشن میشود که منظور پیامبر (ص) این است که وی نخستین کسی است که به هنگام قیام امام مهدی (ع) به آن حضرت ایمان میآورد، که این خود مستلزم آن است که مهدی اول قبل از قیام امام مهدی (ع) وجود داشته باشد تا عبارت «او اولین مؤمنان است» بر وی صدق کند؛ زیرا اگر ایشان قبل از قیام قائم (ع) موجود نباشد و پس از قیام آن حضرت (ع) به دنیا بیاید، صفت «او اولین مؤمنان است» بر وی منطبق نخواهد بود.»
کتاب پاسخهای روشنگرانه، ج 3، سؤال 291
دکتر عبدالعالی منصوری در همین موضوع مینویسد:
«و ايشان با وصيت احتجاج نمود؛ و همان طور که وصيت او را وصف کرده، اولين مؤمنان است؛ يعنی اولين انصار پدرش (ع) است و بر ايشان لازم است که حتماً در عصر ظهور مقدس حضور داشته باشد؛ و در گذشته به اتحاد الفاظی چون يمانی و مهدی که اسمِ سومِ فرزندِ امام محمد بن الحسن (ع) در وجود يک شخص است، اشاره کرديم و آن شخص احمد است.» کتاب گفتوگوی داستانی، ج 3، ص 40
رسالت مهدی اول قبل از ظهور صاحبالزمان (ع)
حال به سراغ روایات متعددی میرویم که دلالت بر آمدن فرزند امام مهدی (ع) یا همان مهدی اول قبل از قیام مقدس امام محمد بن الحسن (ع) دارد.
شیخ ناظم العقیلی فرمودند:
«از حذیفة بن یمان نقل شده است که گفت: از پیامبر خدا (ص) شنیدم که دربارۀ مهدی میفرمود:”با او بین رکن و مقام بیعت میشود، نامش احمد و عبدالله و مهدی است و این سه، نامهای اوست.” (إنه يبايع بين الركن والمقام، اسمه أحمد وعبد الله والمهدي فهذه أسماءه ثلاثتها) (غيبة الطوسي، ص305)
این حدیث بر وصی امام مهدی(ع) که نخستین مهدیین، از نسل اوست، منطبق میشود. اگر این حدیث را با وصیت پیامبر خدا (ص) در بیان ویژگی وصی امام مهدی (ع) مقایسه کنیم، انطباق آن روشن میشود. پیامبر(ص) فرمود:“… او سه نام دارد، یک نامش مانند نام من و نام دیگرش مانند نام پدر من است و آن عبدالله و احمد است و سومین نام او مهدی است و او اولین مؤمنان است.” (… له ثلاثة أسامي: أسم كاسمي واسم أبي، وهو عبد الله وأحمد، والاسم الثالث المهدي، وهو أول المؤمنين).
احمد و محمد هر دو یک اسماند؛ اسم دوم عبدالله است و اسم سوم مهدی است؛ به عبارت دیگر این فرمایش حضرت که “و آن عبدالله و احمد است”، شرح و تفصیل کلام قبل از آن است که “یک نامش مانند نام من است، و نام دیگرش مانند نام پدر من است”.
تطابق بین دو روایت، محکم و واضح و موردنظر و تناظر دقیق از جانب رسول خدا (ص) است و تصادفی نیست؛ چراکه تصادفی بودن، از مبانی اسلام نیست و از مبانی مادیگرایان، ملحدین و بیخدایان است!
از جابر جعفی نقل شده است که امام باقر (ع) به من فرمود:«ای جابر! برای بنیعباس پرچمی است و برای دیگران پرچمها؛ پس بر حذر باش و بر حذر باش –سه بار این عبارت را تکرار فرمود– تا زمانی که مردی از فرزندان حسین (ع) را ببینی که بین رکن و مقام با او بیعت میشود. سلاح رسول خدا (ص) و کلاهخود رسول خدا (ص) و زرۀ رسول خدا (ص) …با اوست.» (يا جابر، إنّ لبني العباس راية ولغيرهم رايات فإياك ثم إياك – ثلاثاً – حتى ترى رجلاً من ولد الحسين يبايع له بين الركن والمقام معه سلاح رسول الله ومغفر رسول الله ودرع …) (الأصول الستة عشر: ص79)
امکان ندارد که در این روایت، مرد حسینی همان امام مهدی (ع) باشد؛ زیرا اگر منظور، آن حضرت میبود، پیروی هر پرچمی قبل از قیام قائم حجت بن الحسن (ع) حرام میشد. چنین برداشتی با آن دسته از روایاتی که به پیروی از یمانی و یاریرساندن به او فرمان میدهد، در تعارض و تناقض است. ازاین رو، این مرد حسینی که طبق روایت سابق، بین رکن و مقام با او بیعت میشود، همان یمانی موعود و احمد، وصی امام مهدی است؛ و او همانی است که سه نام دارد: احمد، عبدالله و مهدی.
این مرد حسینی که در روایت سابق از او نام برده شده است، و (مردم) فقط به فرمانبرداری از او مأمور شدهاند و نیز بین رکن و مقام با او بیعت میشود، همان مرد حسینی در روایت بعدی است که در آن روایت، اینگونه وصف شده است که فقط مأمور به اطاعت از او هستند نه سایر پرچمهای دروغینی که پیروی از آنها حرام است؛ همچنین اینگونه توصیف شده است که عهد رسول خدا (ص) همراه اوست؛ یعنی وصیتی که هنگام وفاتش وصیت فرمود:
از امام باقر(ع) در حدیثی طولانی نقل شده است که فرمود:«… بر حذر باشید از شذاذ (مخالفین و فریبکاران نسبت به) آل محمد (ع) زیرا که برای آل محمد و علی یک پرچم است و برای دیگران پرچمها؛ پس در جای خود بنشینید و ابداً حرکتی نکنید و از هیچکس پیروی نکنید تا اینکه مردی از فرزندان حسین (ع) بیاید که عهدنامۀ پیامبر و پرچمش و سلاحش همراه اوست؛ و عهدنامۀ پیامبر (ص) نزد علی بن حسین (ع) بود سپس نزد محمد بن علی (ع) و خداوند هرچه بخواهد انجام میدهد. همیشه همراه ایشان باش و بر حذر باش از آنهایی که برایت ذکر کردم.»
(… إياك وشذاذ من آل محمد، فإنّ لآل محمد وعلي راية ولغيرهم رايات، فألزم الأرض ولا تتبع منهم رجلاً أبداً حتى ترى رجلاً من ولد الحسين ع معه عهد نبي الله ورايته وسلاحه، فإنّ عهد نبي الله صار عند علي بن الحسين علیه السلام ثم صار عند محمد بن علي ع، ويفعل الله ما يشاء فألزم هؤلاء أبداً وإياك ومن ذكرت لك…) (إلزامالناصب، ج2، ص96)
ممکن است کسی بگوید: این مطلب در تعارض با روایات فراوانی است که تصریح دارد کسی که بین رکن و مقام با او بیعت میشود همان امام مهدی است، نه نخستین مهدیین از نسل او (وصی).
در مقام پاسخ خاطرنشان میکنم با توجه به متصورشدن دو معنی برای بیعت با وصی امام مهدی(ع) بین رکن و مقام، بین این روایت و آن گروه از روایات تعارضی وجود ندارد و هر دو صحیح و بدون اشکال هستند:
اول: پس از پایان بیعتگیری برای امام مهدی (ع) بین رکن و مقام، ایشان برای وصی خود یعنی مهدی اول از دودمان خویش نیز بیعت میگیرد. این یک سنت تکرارشونده است که یکی از وجوه تشابه بین امام علی (ع) ـوصی رسول خدا (ص)ـ و مهدی اول ـوصی امام مهدی (ع)ـ محسوب میشود. رسول خدا (ص) نیز در ماجرای «دار» و هنگامی که طایفه و نزدیکان خود را دعوت کرد و برای آنها ران گوسفند پخت، از مسلمین برای وصیاش علی بن ابیطالب (ع) بیعت گرفت. در ماجرای مشهور روز غدیر نیز همین طور بوده است.
بر این اساس بین این دو دسته از روایات، تعارضی وجود ندارد؛ به ویژه اگر ما در حدیث بیعت وصی دقت کنیم و متوجه باشیم که این حدیث، بیعت امام مهدی (ع) را لغو نمیکند و نمیگوید بیعت وصی بین رکن و مقام تنها بیعت است یا مستقل است؛ عنایت بفرمایید!
دوم: اینکه امام مهدی (ع) در گرفتن بیعت از انصار بین رکن و مقام، وصیاش را نایب خویش میکند و به او وکالت میدهد. در این حالت بیعت منسوب به امام مهدی (ع) است، زیرا به فرمان و تدبیر آن حضرت صورت میگیرد و از سوی دیگر منتسب به وصی است، چراکه وی عامل و کارپردازِ گرفتن این بیعت برای امام مهدی (ع) است.
این معنا حتی در قرآن کریم نیز آمده است. قبض ارواح گاهی اوقات به خدای تعالی نسبت داده شده است:
اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَ : خدا جانها را به هنگام مردنشان میگیرد (زمر، 42)
و برخی اوقات به ملکالموت:
قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ : بگو فرشتهی مرگ که موکّل بر شما است، شما را میمیراند (سجده، 11)
و در مرتبۀ سوم به فرشتگان:
تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِكَةُ : فرشتگان آنها را میمیرانند (محمد، 27)
در کلام خدای تعالی هیچ تعارضی وجود ندارد. گرفتن جانها ازآن رو به حق تعالی نسبت داده شده است که فرمان، از اوست و خداوند مدبر و مسیطر است، و ملکالموت و فرشتگان لشکریان اویند که در سخن بر او پیشی نمیگیرند و به فرمان او کار میکنند؛ لذا کار آنها، همان کار خدای تعالی است؛ زیرا قبض ارواح به آنها سپرده شده است.
همچنین از آنجا که اینها خود انجامدهندۀ مستقیم این کار هستند، انجام این مأموریت به آنها نیز منسوب میشود؛ بنابراین بیعت بین رکن و مقام میتواند کاری باشد که وصی امام مهدی (ع) به نیابت از آن حضرت مسئول انجام مستقیم آن است؛ لذا بیعتی برای امام مهدی (ع) است، چراکه آن حضرت به آن دستور داده است و از سوی دیگر بیعت برای وصی او نیز هست زیرا وی انجامدهندۀ آن است؛ بهویژه اگر ملاحظه کنیم که برخی روایات بر این مطلب تصریح و تأکید دارد.
روایتی که در پی میآید دلالت دارد بر اینکه امام مهدی (ع) منصوبی دارد که آن حضرت، بیعت گرفتن از مردم را به او موکول میکند:
امام باقر (ع) در حدیثی طولانی فرمود:
«…سپس مردی از تبار پدرش به سوی آن حضرت میآید که بعد از صاحبالامر از همۀ مردم نیرومندتر و شجاعتر است، و میگوید: چه میکنی؟! به خدا سوگند مردم را چون چهارپایان فراری میدهی! آیا عهد و پیمانی از پیامبر (ص) در دست داری؟ کسی که متصدی بیعت است به او میگوید: ساکت باش وگرنه گردنت را میزنم. حضرت ولیعصر به او میفرماید: ساکت باش ای فلانی. آری، به خدا سوگند که با من عهدی از رسول خدا (ص) هست. آنگاه به یکی از لشکریانش میفرماید: ای فلانی! صندوق را بیاور. او صندوق را میآورد، و عهد رسول اکرم (ص) را درآورده، میخواند. آن مرد میگوید: خدا مرا فدای تو سازد، سرت را به من بده، ببوسم.
امام (ع) سر مبارکش را نزدیک میآورد و آن مرد میان دو چشم حضرتش را میبوسد. سپس میگوید: خدا مرا فدای تو سازد، بیعت را برای ما تجدید کن. پس آن حضرت تجدید بیعت میکند…»
(… ثم قام إليه رجل من صلب أبيه وهو من أشد الناس ببدنه وأشجعهم بقلبه ماخلا صاحب هذا الأمر، فيقول: ياهذا، ما تصنع فوالله إنك لتجفل الناس إجفال النعم أ فبعهد من رسول الله أم بماذا؟! فيقول المولى الذي ولي البيعة: والله لتسكتن أو لأضربن الذي فيه عيناك. فيقول القائم: أسكت يا فلان، أي والله إن معي عهد من رسول الله هات لي العيبة، فيأتيه فيقرأ العهد من رسول الله فيقول: جعلني الله فداك أعطني رأسك اقبله، فيعطيه رأسه فيقبل بين عينيه، ثم يقول: جعلني الله فداك جدد لنا البيعة فيجدد لهم البيعة …) (بشارةالإسلام، ص227)
با قطع نظر از موضوع مهمی که این روایت دربردارد و من فعلاً آن را رها میکنم و به وقت خودش باز میکنم، میگویم: این روایت به کسی اشاره دارد که متولی اخذ بیعت به نیابت از امام مهدی (ع) است. ظاهراً عهدی که امام مهدی (ع) برای این معترض خارج میکند، همان وصیت پیامبر خدا (ص) در شب وفاتش است؛ زیرا در روایات متعدد، از آن به «عهد» یاد شده است.همچنین در برخی روایات ـاز جمله روایتی که در ادامه میآیدـ نامی از این فردِ متولیِ اخذِ بیعت به میان آمده است؛ روایتی که غیبت امام مهدی (ع) را بیان میکند و امر تنها مولایی را که از موضع و محل امام مهدی (ع) خبر دارد بیان میکند.
روایت سوم: از حذلم بن بشیر نقل شده است که گفت: امام علی بن حسین (ع) عرض کردم: خروج مهدیرا توصیف فرما و دلایل و علامتهای او را به من بشناسان. فرمود: «قبل از خروج مهدی (ع) خروج مردی در سرزمین جزیره است که او را عوف سلمی گویند، و جایگاه او تکریت است و در مسجد دمشق کشته میشود. پس از آن خروج شعیب بن صالح از سمرقند، سپس خروج سفیانی ملعون از وادی یابس (خشک) خواهد بود که او از فرزندان عتبة بن ابیسفیان است. چون سفیانی ظاهر شود، مهدی (ع) پنهان میشود و پس از آن خروج میفرماید.»
(يكون قبل خروجه خروج رجل يقال له عوف السلمي بأرض الجزيرة ويكون مأواه تكريت وقتله بمسجد دمشق، ثم يكون خروج شعيب بن صالح من سمرقند، ثم يخرج السفياني الملعون من الوادي اليابس وهو من ولد عتبة بن أبي سفيان، فإذا ظهر السفياني إختفى المهدي ثم يخرج بعد ذلك) (غيبة الطوسي، ص294 )
برخی علما و پژوهشگران، در تفسیر سخن امام سجاد (ع) در پایان روایت که فرموده است «چون سفیانی ظاهر شود، مهدی (ع) پنهان میشود و پس از آن خروج فرماید» سرگشته و متحیر ماندهاند؛ زیرا این مطلب بر امام مهدی (ع) انطباق ندارد؛
چراکه مفهوم این روایت آن است که امام مهدی (ع) قبل از ظهور سفیانی وجود دارد و حال آنکه چنین مطلبی، با بسیاری از روایات متکاثر و متواتر در تعارض است که میگوید سفیانی پانزده ماه و حداقل هشت ماه قبل از قیام امام مهدی (ع) خروج میکند و این به آن معناست که سفیانی نشانهای از نشانههای قیام امام مهدی (ع) است یعنی قبل از قیام آن حضرت است؛ پس چطور ممکن است امام مهدی قبل از خروج سفیانی ظاهر باشد، سپس به هنگام خروجش پنهان شود و پس از آن خروج فرماید؟ عدهای برای تأویل این روایت، بهناچار به اموری پناه بردهاند که دور از واقعیت است.
واقعیت آن است که این مطلب، از جمله اموری است که ائمه کوشیدهاند آن را در کلام خود پنهان نگاه دارند تا دلیلی بر این قصد باشد که منظور از «مهدی» در این روایت و شبیههای آن، امام حجت بن الحسن (ع) نیست؛ زیرا ایشان پس از سفیانی ظاهر میشود نه قبل از او، و مقصود از او، مهدی اول از تبار امام مهدی (ع) است؛ کسی که پیامبر خدا (ص) در وصیتش از او یاد کرده و از او به عنوان «نخستین مؤمنان» و «نخستین مهدیین» یاد فرموده است؛ کسی که به هنگام وفات امام مهدی (ع) وصیت را از آن حضرت تحویل میگیرد و کسی که دربارهاش فرموده است: با او بین رکن و مقام بیعت میشود.
به این ترتیب ابهام برطرف میشود و تعارضی که بین این روایت و دیگر روایات وجود دارد مرتفع میگردد؛ اینکه مقصود این روایت، وصی امام مهدی (ع) و نخستین مهدیین از ذریۀ اوست که قبل از سفیانی ظاهر است و به هنگام خروج سفیانی مخفی میشود سپس دوباره ظاهر میگردد و با سفیانی میجنگد و بر او پیروز شده، زمینۀ قیام پدرش امام مهدی (ع) را فراهم میسازد.
روایت چهارم: شیخ مفید (ره) در ارشاد از امام رضا (ع) نقل کرده است که فرمود: «گویی پرچمهای سبزرنگی را میبینم که از مصر میآیند تا به شامات میرسند و (از آنجا) به سمت فرزند صاحب وصیتها هدایت میشوند.» (كأني برايات من مصر مقبلات خضر مصبغات حتى تأتي الشامات فتهدى إلى ابن صاحب الوصيات) (الإرشاد، ص250)
با ملاحظۀ مطالبی که پیشتر در این مبحث بیان نمودم، روشن میشود که : این روایت بر وصی امام مهدی (ع) انطباق دارد که برای فراهم نمودن مقدمات دولت پدرش امام مهدی (ع) قیام میکند، و بر هیچکسی غیر از او منطبق نیست؛ زیرا او فرزند صاحب وصیتهاست، یعنی وصایای انبیا و ائمه (ع) که نزد قائم حجت بن الحسن العسکری (ع) قرار دارد؛ لذا در وصیت پیامبر (ص) به «المستحفظ من آل محمد» (حافظ شریعت از آل محمد) توصیف شده است.
در روایت امام صادق (ع) نیز به عنوان «الحافظ لما استودع» یعنی حافظ وصایای انبیا و ائمه که او وارثشان است، یاد شده است.
روایت متذکر شده است که پرچمها به سمت فرزند صاحب وصیتها هدایت میشوند؛، یعنی با پسر و وصی امام مهدی (ع) بیعت میشود. رسول خدا (ص) و ائمه (ع) در روایات متعددی که بخشی از آنها را قبلاً نقل کردم، بر این بیعت تأکید ورزیدهاند؛ مانند: «فبایعوه فانه خلیفة [الله] مهدی» (با او بیعت کنید که او خلیفۀ خدا، مهدی است) و «فاتوه ولو حبواً علی الثلج» (بهسوی او بروید حتی سینهخیز بر روی برفها). اینها علاوه بر روایاتی است که پیروی از یمانی و یاریرساندن به او را واجب نموده و بیان داشتهاند که یمانی، همان فرزند صاحب وصیتهاست. این مطلب انشاءالله بعداً شرح داده خواهد شد.
کتاب پاسخهای روشنگرانه، ج 3، سؤال 291
منابع برای مطالعه بیشتر:
- کتاب چهل حدیث دربارۀ ذریه امام مهدی ع / شیخ ناظم العقیلی
- کتاب الوصیة والوصی، احمد/ شیخ ناظم العقیلی
- کتاب استمرار امامت بعد از صاحبالزمان/ شیخ ناظم العقیلی
- کتاب مهدیین دوازدهگانه، فرزندان امام مهدی/ دکتر عبدالرزاق دیراوی
- کتاب اخبار طاهرین دربارۀ مهدی و مهدیین/ سید اسماعیل موسوی
- پاسخهایی به نوشتههای معاندان/ دکتر عبدالرزاق دیراوی
- کتاب دعوت احمدالحسن همان حق آشکار است / دکتر عبدالرزاق دیراوی
- کتاب گفتوگوی داستانی، جلد سوم / دکتر عبدالعالی منصوری
همچنین شما را به خواندن مقاله مهدیین شیعه هستد یا امام؟ دعوت میکنیم.