بهعنوانمثال: اسلام ، ما را به رحمت و مودت و دوستی دعوت میکند؛ و درعینحال به دشمنی با کافر یا عصیانگر و دوریجستن از آنها امر مینماید. اسلام به گذشت و تسامح و احترام به مخالفین و گفتوگو با ایشان با حکمت و موعظۀ حسنه دعوت میکند؛ ولی از سوی دیگر فرمان به جهاد با آنها و کشتنشان میدهد. اسلام دعوت میکند که غرور را رها کنیم؛ اما درعینحال عزتنفس را میستاید. چه تفاوتی وجود دارد؟ اگر کمی دقت کنیم خواهیم دید که هر دو، یکی است.
همچنین به خوار و ذلیلبودن در برابر خدا رضایت میدهد؛ حال چگونه این نفس میتواند عزیز باشد؟! اسلام تعصب و حمیّت را رد، ولی ولایت و غیرت را تأیید مینماید. اسلام شهوترانی در دنیا را ناپسند میداند اما در آخرت، چنین نیست (حورالعین، کاخهای مجلل و شرابها). در نهایت، دعوت به آزادگی میکند ولی قوانین سختی وضع میکند و به پیروی مطلق از پیامبر (ص) و ائمه (ع) فرمان میدهد؛ بهاینترتیب، میبینیم که قرآن سبب نفاق مسلمان میشود و او را تبدیل به کسی میکند که با خویشتن و دیگران صادق نیست!
کراهت و انزجار از گناه و کفر، نه دشمنی با گناهکار و کافر؛ بنابراین دشمنی و کراهت نسبت به خودِ انسان نیست، بلکه دشمنی با صفتی است که انسان به آن آراسته میشود. اگر گناهکار و کافر وضعیت خودش را از فرد دیگری بشنود، از این وضعیت ابراز انزجار و دوری مینماید.
مثالی میآورم: خداوند، جبرئیل را در قالب یک مرد نزد فرعون (لعنه الله) فرستاد. شکایتی تقدیم فرعون کرد با این مضمون که او مالک بندهای است و اموالی به او داده است تا تجارت کند. این بنده اموال را برده و از آنِ خود کرده و با اربابش دشمنی ورزیده و این اموال را علیه سرورش به کار گرفته است. سزای این بندۀ ظالم متمرّد چیست؟ فرعون گفت: سزایش این است که در دریای قلزم غرق شود.
سپس جبرئیل از او درخواست نمود که مجازات این بندۀ ظالم متمرد را مکتوب نماید. فرعون نوشت: جزای این بندۀ متمرد ظالم این است که در دریای قلزم غرق شود. خداوند فرعون را به آنچه برای مجازات خودش نوشته بود، مجازات کرد و او را در دریای قلزم غرق نمود.
حال من از تو سؤال میکنم: خدا کیست؟ مگر او همان کسی نیست که تو را از عدم و نیستی خلق کرد و به وجود آورد؟ هر نَفََسی که میکشی با خواست و به قدرت خداوند است و نفْسی که در کالبدت داری با قدرت خدا برپاست؛ و اگر خداوند سبحان و متعال خواست، قدرت و نور خودش را از آن بردارد به همان عدم و نیستی بازخواهی گشت.
اما شهوات: در کجا دیدهای که دین الهی بهطورکلی ارضای شهوات طبیعی به روش درست و صحیح که خدا از آن راضی است را حرام کرده باشد؟!
اما زهد در دنیا: به معنای حرامکردن حلال خدا نیست؛ بلکه به معنای قناعت به کم و مقدار کافی است. شاید هیچ دو نفری اختلافنظر نداشته باشند که این موارد، خصوصیاتی پسندیده است: همدردی با کسانی که روزیِ کمی پیدا میکنند؛ کمکردن مشغولشدن روح به جسد و نیازهایش، مگر در موارد ضروری؛ و بسیاری علتهای دیگر که انسان مؤمن را در مسیر حرکت در ملکوت آسمانها قرار میدهد. انسان باید به اخلاق پاک و کریم آراسته گردد تا حقیقت برایش کشف شود و آن را بشناسد.
اما آخرت: جایی است که اهلش حقیقت را میشناسند؛ هریک برحسب شناخت و معرفتش.
جنگ و نبرد در اسلام و بهطورکلی در دین الهی، کاری عبث و بیهوده نیست و با رحمت نیز در تناقض نیست. کتاب «جهاد، درب بهشت» را مطالعه کن تا برایت روشن گردد.
اما آزادی: در تناقض با پیروی از انبیا و اوصیا و اطاعت از آنها نیست و آنها چیزی جز خواست خداوند را نمیخواهند؛ بنابراین اطاعت از آنها اطاعت از خدا و نافرمانی از آنها نافرمانی از خداوند است.
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More
View Comments
لبیک یا احمدالحسن علیه السلام