حسین(ع) در کربلا با شیطان و تمام نمادهای پلید آن روبهرو شد. آیا او در این نبرد شکست خورد یا پیروز شد؟
عاشورا، قصۀ روایتنشده
قسمت هفتم
معنای پیروزی
دکتر عبدالرزاق دیراوی:
در پاسخ به این سؤال ابتدا باید گفت: معمولاً درگیریها و منازعات مبنیبر یک ایده یا هدف است که هریک از دو طرفِ درگیری میخواهند آن را محقق سازند. اگر هدف وی محقق شود، او پیروز شده است. این یک مقدمۀ ساده است که براساس آن پاسخ خواهیم داد.
دکتر شيخ احمد حلّي:
بسیاری از کسانی که دربارۀ انقلاب امام حسین(ع) نوشتهاند -بهويژه در میان اهلسنت – تصور میکنند که امام حسین(ع) خود را به هلاکت انداخت. ماجرای قیام امام حسین(ع) یک تکلیف شخصی و براساس تکلیفی الهی است، اما مسئلۀ شکست و پیروزی از اصطلاحات یا مسائل نظامی هستند. محاسبات خداوند و معصوم متفاوت از محاسبات مادی ماست. ممکن است معصوم(ع) محاسباتش دنیوی و براساس سود و منفعت دنیوی یا مثلاً پیروزی در جنگ نباشد.
حسین (ع) پیروز شد
شیخ رحیم شکری:
دربارۀ عاشورا دو دیدگاه وجود دارد. اولین دیدگاه -که میتوانم بگویم دیدگاهی سادهلوحانه است- این است که انسان به اباعبدالله الحسین(ع) چنین بنگرد که او در جنگ شکست خورده است، به این دلیل که خودش و خانوادهاش و یارانش(ع) کشته شدند و زنانش به اسارت رفتند. این یک ترازوی مادی است. یعنی از نظر مادی پیروزی از آنِ چه کسی بود؟ یزید و جماعتش (لعنت خدا بر آنها باد).
اما دیدگاه دقیقتری هم وجود دارد و این دیدگاه دقیقتر این است که حسین(ع) در قیام خود علیه یزید پیروز شد. اینکه این درگیری و نبرد تا به امروز تداوم یافته، همین دلیل بر آن است که حسین(ع) پیروز شد.
دکتر عبدالرزاق دیراوی:
در ارتباط با درگیری و نبرد بین امام حسین(ع) و یزید بهعنوان نمایندۀ حکومت بنیامیه در آن زمان، باید گفت: این درگیری، در واقع درگیری بین دو جریان است: جریان الهی که رسول خدا(ص) و نیز امام حسین بهعنوان امتداد وی آن را نمایندگی میکنند. این در یکسو و در سویی دیگر جریانی قرار دارد که با این جریان مخالف است که در آن زمان بنیامیه آن را نمایندگی میکردند و نمایندۀ اصلی آنها در زمان قیام امام حسین(ع)، یزید (لعنت خدا بر او باد) بود. چنانکه مشخص است این درگیری به فراخور حال همچنان ادامه دارد و این نبرد همچنان ادامه دارد و این استمرار درگیری تا به امروز خود گواه بر آن است که امام حسین(ع) در نبرد خود پیروز شد.
آنان را از میوهها و ثمراتشان میشناسید
شیخ رحیم شکری:
آنان را از میوهها و ثمراتشان خواهید شناخت. ثمرۀ یزید -لعنت خدا بر او باد- چیست؟ از زمان کشته شدن امام حسین(ع) بهجز لعن و نفرین چیزی عاید یزید و یاران او نشده است، اما یاد امام حسین(ع) را هر روز و شب بر منبرها مشاهده میکنیم. گنبد حسین(ع) را میبینی که سر در آسمان دارد و میلیونها زائر به محضر امام حسین(ع) میآیند تا به خاکی که حسین(ع) بر آن قدم گذاشته تبرک جویند و به حرم ابیعبدالله الحسین(ع) تبرک بجویند.
شیخ احمد حلی:
حسین از دین خود دفاع کرد، از دین خدای سبحانومتعال دفاع کرد و با تعدادی اندک و یارانی که او را ترک کردند با بنیامیه مقابله کرد، پس او دچار ضرر و زیان نشد. یعنی نهضت و چراغ روشنیبخش همچنان باقی است. بسیاری از علویان و حتی غیر علویانی که سعی کردند قیام کنند، تلاش کردند تا آنچه را از انقلاب اصلاحطلبانۀ امام حسین(ع) با تعدادی اندک دیده بودند عملی کنند. اما میبینید که بسیاری از انقلابها، حتی انقلابهای جهانی کنونی، انقلاب حسین(ع) را بهترین انقلابی میبینند که بین حق و باطل رخ داده است، علیرغم تفاوتی که بین دو لشکر وجود دارد.
شیخ رحیم شکری:
بلکه بعد از واقعۀ طف (نام دیگر واقعۀ کربلا) و بعد از انقلاب امام حسین(ع)، انقلابی از انقلابها صورت نگرفت مگر اینکه از انقلاب امام ابیعبدالله الحسین(ع) مدد گرفته بود. برای همین میبینید که امالمصائب و خواهر امام حسین(ع) یعنی حضرت زینب در خطبۀ خود در کوفه و شام چه گفت! هنگامی که یزید را خطاب میکند به او چه میگوید؟ «ای یزید، هرچه میخواهی مکر و حیله و سعی و تلاش خود را به کار گیر؛ ولی بدان که به خدا سوگند، هرگز نخواهی توانست ذکر و نام ما را از یادها ببری و وحی ما را نابود سازی، و بدان که رأی تو بسیار سست است و روزگارت اندک است و تقاص پس خواهی داد و محاکمه خواهی شد.»
حسین(ع) با رسواسازی حاکمیت مردم پیروز شد. پیروزی امام حسین(ع)، پیروزی واقعی است. اکنون ما در این ساعت صحبت میکنیم. صحبت میکنیم؛ زیرا حسین پیروز شد. اما پیروزیای که حسین(ع) رقم زد، تاکنون ادامه دارد و تا مهدیین(ع) ادامه خواهد داشت.
دکتر عبدالرزاق دیراوی:
امام حسین(ع) مثلاً با یزید خصومت شخصی نداشت که اگر یکی از طرفین برود، طرف دیگر برنده باشد، خیر. امام حسین (ع) این محاسبات ناچیز مادی را برای نبرد و مبارزه به حساب نمیآورد، بلکه به دوردستها مینگریست و به این نبرد به همانگونه نگاه میکرد که ما میخواهیم آن را به تصویر بکشیم: تعارض بین دو جریان. بنابراین او فقط میخواست جریان الهی باقی بماند و مانع از رسیدن جریان مخالف به هدفش شود.
همانطور که میدانید: جریان مخالف، جریانی است که توانست به قدرت برسد و بهاینترتیب گام بسیار مهمی در عرصۀ ختم غائله بردارد، با توجه به اینکه زمام امور بهدست او بود و میتوانست به هر نحوی که دوست دارد اقدام کند. این جریان بهدنبال آن بود که پیروزی نهایی را بهنفع خود رقم بزند و جریان دیگر را که همان جریان الهی است نابود کرده و ناپدید سازد. از اینجا جریان مخالف میخواست جریان الهی را از بین ببرد یا بهکلی به آن پایان ببخشد، یا جریان الهی را بهگونهای تمام کند که هیچ اثری از آن باقی نماند.
بنابراین اگر ما ببینیم که این جریان الهی همچنان ادامه دارد، مطمئناً این جریان پیروز شده است و این جریان مخالف است که نتوانسته به هدف خود برسد.
حسین(ع) بر منیت و خودخواهی پیروز شد
شیخ احمد خالدی:
خواهش میکنم آنچه را سید احمدالحسن در کتاب «جهاد درب بهشت» بیان کرده است بخوانید، تا بدانیم که در پیشگاه خداوند متعال پیروزی چیست؟ آیا در پیشگاه خداوند پیروزی با این جسمها رقم میخورد؟!
روایات حاکی از آن است که بهترین پیروزی در پیشگاه خداوند متعال و محمد و آلمحمد، پیروزی بر نفس است. شکست دادن نفس به چه معناست؟
پیروزی بر نفس را میتوان اینگونه فهمید: اینکه به مرحلهای از تهذیب و اخلاص برسید که در میان مخلوقات خداوند، دارای صفات خداوند باشید؛ یعنی تصویری از خداوند سبحان باشید. شکست و خسارت هم این است که انسان در ارتباط با خودش دچار زیان شود، و این در صورتی است که انسان در ارتباط با پروردگارش دچار زیان شود و تصویر خدا نباشد. اما حسین چنین نبود، حسین سلطان بود، حسین امام عادل بود، حسین حاکم و چیره بود.
مگر آنکه دفن شود… رؤیاهای معاویه!
اکنون فقط روایتی را برای شما خواهم خواند که زبیر بن بکار در کتاب «الاخبار الموفقیات» -معمولاً با عنوان الموفقیات شناخته میشود- صفحۀ 219 نقل کرده است.
این روایت را مطرف، فرزند مغیرة بن شعبه نقل میکند. او میگوید:
«من با پدرم در شام بر معاويه وارد شديم و پدرم نزد او میرفت و با وی سخن میگفت و سپس به نزد ما میآمد و از معاويه و عقل و تدبيرش ياد میكرد و از آنچه از او ديده بود بسيار تعجب میکرد (یعنی هنگامی که از نزد معاویه برمیگشت همیشه به دیدۀ عظمت و احترام به او مینگريست). يك شب پدرم به خانه بازگشت، ولی از خوردن غذا خودداری کرد. من او را غمناك ديدم. ساعتی در انتظار نشستم و با خود فكر كردم كه شاید تأثّر و ناراحتی پدرم بهخاطر كاری باشد كه ما انجام داديم، يا حادثهای در بين ما واقع گرديد. در اين هنگام به پدرم گفتم چرا شما را امشب غمگين میبينم. گفت: فرزندم من از نزد ناپاکترين مردم (معاويه) میآيم. گفتم: چه شده که او را اينگونه ياد میكنی؟! در پاسخم گفت: امشب با معاويه تنها نشسته بودیم. به او گفتم ای اميرالمؤمنين، سنی از تو گذشته است، اكنون چه میشود اگر عدالت پيشه سازی و بیشتر به مسلمانان نیکی کنی. تو اكنون پير شدهای، چه میشود اگر به برادرانت از بنیهاشم نگاه مهری بیفكنی و بدين وسيله صلۀ رحم کنی؟ به خدا قسم اكنون ديگر نزد بنیهاشم نيرو و قدرتی نيست تا تو از آن هراسان باشی. این کار موجب میشود تا از تو نام نیکی به جا بماند و ثواب و پاداش ببری. معاويه در پاسخ گفت: هرگز، هرگز! بخواهم که چه نامی از من باقی بماند؟ «ابوبكر» به حكومت رسيد و عدل را پيشه ساخت و انجام داد آنچه را انجام داد، اما دیری نپایید كه نام او از ميان رفت، و تنها همين مقدار از او نامی مانده كه كسی بگويد ابوبكر، پساز وی «عمر» زمام حكومت را در دست گرفت و كوشش كرد و ده سال شدت عمل نشان داد، ولی به خدا قسم دیری نپایید كه نام و یاد او هم از ميان رفت و به فراموشی سپرده شد. و تنها همينقدر از او باقی است كه کسی نام او را ببرد.
اما فرزند ابیکبش (یعنی محمد(ص))[1] هر روز پنج بار نامش در اذان فرياد زده میشود: «أشهد أنَّ محمداً رسولاللّه.» حال ای بیپدر، بااینوجود چه عملی برای من به جا میماند و چه نام و یادی از من به جا خواهد ماند؟ نه به خدا سوگند! مگر آنکه او دفن شود، دفن!»
یعنی میخواهد اسم محمد(ص) را دفن کند و بهدنبال آن جریان الهی را بهکلی از بین ببرد، بهطوری که هیچ اثری از آن باقی نمانَد. همچنین حتی وارث او یزید نیز چنین باوری داشت. و معروف است که یزید این ابیات معروف را میخواند:
«هاشم (کنایه از رسول خدا) با سلطنت بازى کرد، وگرنه
نه خبرى (از سوى خدا) آمده و نه وحیى نازل شده!»
یعنی بسیار روشن است که اینها به رسول خدا(ص) و بهطور کلی به دین ایمان نداشتند.
هزینۀ پیروزی، جانفشانی است
بنابراین آنچه میخواهم بگویم این است: شکست جریان مخالف و بهدنبال آن بقای جریان الهی، لزوماً بهمعنای شکست این جریان است که دربارهاش گفتیم میخواهد دین را دفن کند، همانطور که معاویه گفته بود.
در واقع هدفی که امام حسین(ع) بهدنبال آن بود، حفظ و بقای این جریان الهی بود. و رسیدن جریان الهی به عموم مردم و بهدنبال آن، هدف ایشان خنثی کردن طرح یا جریان مخالف بود. این همان چیزی است که امام حسین (صلوات الله علیه و آله) به آن دست یافت. الحمدلله اکنون دین به دست مردم رسیده است و هرکه بخواهد میتواند با دین محمد(ص) و دین خداوند آشنا شود.
این هدفی است که امام حسین(ع) میخواست آن را تحقق ببخشد. و این امر محقق شد و تا زمانی که هدف محقق شده باشد قطعاً امام حسين (صلوات الله وسلامه عليه) پیروز شده است. و جریان مخالف، جریانی است که شکست خورده، با صرفنظر از جانفشانیها و فداکاریهای صورتگرفته. در همۀ جنگها، جانفشانیهایی صورت میگیرد. میتوان گفت جانفشانی و فداکاری عظیم امام حسین(ع) -که خون پاک او و خون فرزندان و یاران پاک اوست- این هزینه و جزای پیروزی است، و این همان گام مهمی است که پیروزی امام حسین(ع) بر آن بنا شد. یا میتوان از آن با عنوان «وسیله» یاد کرد. در نتیجه براساس پیروزی و شکست واقعی که با تحقق یا عدم تحقق هدف در ارتباط است، معتقدم که امام حسین پیروز شده است.
چه کسی پیروز شد؟
روایتی را از امام سجاد(ع) میخوانم که شاید بخشی از این چیزی را که گفتیم بیان کند. آنچه را گفتم شاید بتوان از روایت امام سجاد (صلوات الله علیه) هم متوجه شد. اصل روایت از امام صادق(ع) روایت شده است و شیخ طوسی در کتاب امالی، صفحۀ 677 آن را نقل میکند.
امام صادق میگوید پس از شهادت امام حسین(ع)، هنگامی که علی بن الحسین یعنی امام سجاد(ع) وارد شام شد، ابراهیم بن طلحة بن عبید الله به کنایه گفت: یا علی بن الحسین چه کسی پیروز شد؟ (یعنی همین سؤالی که محل بحث ماست: «چه کسی پیروز شد؟»).
امام سجاد(ع) درحالیکه در کجاوه بود و سرش پوشیده بود فرمود: «اگر میخواهی بدانی پیروز کیست، هنگام نماز، اذان و اقامه بگو.»
امام(ع) در اینجا به این اشاره میکند که در اذان به توحید و نیز به نبوت رسول خدا(ص) شهادت داده میشود و این یعنی نماد مختصر دین الهی، یعنی این همان شعاری است که معاویه بسیار از آن شاکی بود و بسيار از آن کینه داشت، و میگفت: «وقتی هنوز نام محمد صلی الله علیه و آله و سلم روزانه پنج بار برده میشود (یعنی در اذانِ هر نماز گفته میشود)، چه پیروزی و غلبهای برای ما بهدست آمده است؟!». پس تا زمانی که جریان الهی پابرجاست امام حسین(ع) پیروز شده است.
بنابراین گفتیم که درگیری بین دو جریان بود و امام حسین(ع) پیروز شد، چون هدفی که ایشان بهدنبال آن بود محقق شد. و هدف این بود که ایشان اجازه ندهد که جریان مخالف، جریان الهی را از بین ببرد و جریان الهی تداوم و استمرار یابد. حتی میتوان گفت دولت عباسی هم که بعد از دولت اموی آمد، از این نیرو و انگیزۀ انقلابی و نارضایتی عمومی از بنیامیه که دستاورد قیام امام حسین(ع) بود، استفاده کرد تا به هدف خود یعنی رسیدن به قدرت و سرنگونی بنیامیه دست یابد. و این نشان میدهد که قیام امام حسین(ع) واقعاً انقلابی بود که توانست جریان مخالف را در حد خود متوقف کند و بقا و تداوم جریان الهی را ضمانت کند.
خون بر شمشیر پیروز شد
فلانی، چه کسی پیروز شد؟ یزید یا حسین؟ خون بر شمشیر پیروز شد. و این چیزی است که ما بهروشنی میبینیم. پس سلام بر حسین و بر علی بن الحسین و بر فرزندان حسین و بر اصحاب حسین که جان خود را در راه حسین(ع) فدا کردند.
حسین(ع) در جبهههای مختلف جنگی که نمایندۀ شیطان در تمام اَشکالِ خود در آن بود پیروز شد:
بر حاکمان ظالم پیروز شد؛
بر علمای بیعمل پیروز شد؛
بر دنیا و زینتهای آن پیروز شد؛
بر منیت و خودخواهی پیروز شد؛
و بر شیطان پیروز شد.
امام حسین(ع) و یارانش در این مبارزه پیروز شدند
دربارۀ حاکمان ظالم؛
امام حسین(ع) همۀ آنها را کشت، و باطل بودن حاکمیت مردم را -به هر شکل که باشد- آشکار ساخت. حال این اتفاق چه بهوسیلۀ شورا و انتخابات باشد، و چه با برگزیدن ازطرف مردم. و امام حسین(ع) روشن ساخت که حاکمیت برای خداوند است؛ زیرا اوست که مالک مُلک است و این حق اوست که برای مردم حاکمی را برگزیند و بر مردم واجب است که بپذیرند (و هرکس انتخاب خداوند را رد کند همچون ابلیس (لع) از درگاه بندگی خداوند رانده میشوند، آن هنگامی که بر انتخاب آدم(ع) جانشین خداوند در زمین اعتراض کرد و اطاعت و تسلیم در مقابل آدم(ع) را رد کرد؛ پس مواظب باشید که ابلیس با ندایش شما را از راه به در نکند و شما را به درد خود (یعنی: منیت) مبتلا نسازد.
(قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) (آلعمران، 26) (بگو بار خدايا، تويى كه فرمانفرمايى. هر آنكس را كه خواهى فرمانروايى بخشى، و از هركه خواهى فرمانروايى را باز ستانى، و هركه را خواهى عزت بخشى، و هركه را خواهى خوار گردانى. همۀ خوبیها به دست توست و تو بر هرچيز توانايى).
دربارۀ علمای بیعمل؛
امام حسین(ع) آنها را رسوا کرد و نقاب مقدسنمایی ظاهری را از صورتهای سیاه و پلیدشان برداشت. و ایستادگی امام حسین(ع) در کربلا بهمیزان حق و عدالت و توحید بدل شد که هرکس بخواهد از آن در هر زمان استفاده کند تا از گمراهی آن صورتهای مسخشدۀ علمای گمراه غیرعامل را از پسِ آن نقابهای مقدسنمای ظاهری بشناسد.
دربارۀ دنیا و زیور آن؛
امام حسین(ع) و یارانش آن را طلاق داده و با کاروان حقیقت و نور الهی همراه شدند. و این میزان دوم است که امام حسین(ع) با خون مقدسش -در عمل و نه با زبان- آن را استحکام بخشید. امام حسین(ع) با عملش ثابت کرد که دنیا و آخرت همچون دو هَوو هستند که با یکدیگر در قلب یک انسان جمع نمیشوند. اگر یکی از آنها در قلب جای گرفت، دیگری از قلب انسان خارج میشود. و اگر انسان بهسوی یکی از آنها رفت از دیگری فاصله میگیرد. پس هرکس خدا و آخرت را بخواهد چارهای جز طلاق دنیا ندارد.
دربارۀ «منیّت»؛[3]
کافی است که بگویم بخشیدن جان، نهایت بخشش است. «منیّت» در کربلا به قتل رسید؛ آن هم کشتاری عظیم. در کربلا انسانیت بر «منیت» پیروز شد. آن هم پیروزی و فتحی که میزانی الهی و عادلانه برپا میکند که حقِ هر صاحب حقی را به آن میدهد. میزان شهادتی که امام حسین(ع) و یارانش با خون خود بر «لا اله الا الله» شهادت دادند.
دربارۀ ابلیس ملعون؛
در کربلا امام حسین(ع) زنجیرهایی به دست و پای ابلیس زد، و نیزهای هم در سینهاش نهاد که تاکنون از آن مصیبت فجیع که برایش رخ داده ناله سر میدهد و در خون خود غوطهور است، تا اینکه قائم در مسجد کوفه گردن او را میزند.
«خطبۀ نصیحتی برای طلاب»
منابع
[1] کبش بهمعنای گوسفند است و منظور آنها از فرزند ابیکبش، محمد(ص) است و اینگونه نام بردن از رسول خدا، تلاشی برای اهانت به رسول خدا(ص) است و بهطورکلی مشرکان این کنیه را برای دشنام دادن به رسول خدا(ص) به کار میبردند. آنان میگفتند رسول خدا ازطرف مادری جدی داشت که ملقب به ابیکبش بود. این گفۀ آنهاست.[2] استعاره از بنیهاشم است که در مقابل بنیامیه قرار میگیرد و در اینجا منظور رسول خدا(ص) است.
[3] منیّت: خودخواهی و خودپسندی و بهطور کلی ترجیح دادن خود بر دیگران.