وقتی خاندان حسین (ع) را از کربلا حرکت دادند، آنها را به سمت کوفه بردند. یکی از صحنههایی که در کوفه اتفاق افتاد و در تاریخ ثبت شده، این است که زودتر مردم را خبر کردند تا جمع شوند؛ تمام جمعیت شهر کوفه از خانهها بیرون ریختند. بعد ـ نعوذبالله ـ اینچنین معرفی کردند و گفتند: «یک عده خارجی بر خلیفه، یعنی یزید، خروج کردهاند و خلیفه نیز ناگزیر آنها را قلعوقمع کرده و این عده را نیز به اسارت گرفته است!». واضح است که مردم تا چه حد متأثر میشوند.
شخصی بود بنام مُسلم جسّاس، یعنی گچکار؛ میگوید من در دارالأماره مشغول گچکاری بودم. دیدم همهمه و سروصدای عجیبی در شهر بلند شده است. از یکی از خدمۀ دارالأماره پرسیدم چه خبر است؟! این همهمه و سروصدا برای چیست؟! گفت: یک خارجی بر یزید خروج کرده است، سپاهیان یزید هم آنها را کشتهاند و خاندانش را به اسارت گرفته و آوردهاند. از او سؤال کردم اسم این خارجی چه بوده است؟! اسمش را به من بگو. گفت: ✨حسین بن علی!✨
ببینید کار به کجا رسیده است. میگوید: مقداری تأمل کردم که این رد شود. وقتی از من دور شد، چنان سیلی محکمی بهصورت خودم زدم و گفتم عجب! پسر پیغمبر شده خارجی؟!
میگوید: از دارالأماره بیرون آمدم؛ آمدم در شهر که ببینم چه خبر است. ناگهان دیدم که مرکبها یکی پس از دیگری میآیند و سرها روی نیزههاست. میگوید: به اولین سر که برخورد کردم، دیدم شبیهترین افراد به پیغمبر اکرم (ص) است.
امروز نیز وقتی شخصی خبر دعوت وصی و فرستادۀ امام مهدی را با ادلۀ محکم روایی و قرآنی میشنود و برای تحقیق بهسوی برخی میرود، پاسخ آنها این است که او یک عامل خارجی است! گاهی میگویند فتنۀ غرب است و گاهی میگویند فتنۀ شرق است. عدهای میگویند عامل صهیونیست هستند و برخی نیز میگویند کار انگلیس است و…
محقق متعجب میشود، از تضاد سخنان اینان و آنچه در یاران سید احمد الحسن (ع) میبیند. با خودش به فکر فرو میرود. برای انسان عاقل، اندکی تأمل کافی است! تا متوجه واضحالبطلان بودن ادعای مخالفین این سید بزرگوار شود؛ چراکه روشن است مبنای این علمای غیرعامل، برای دور کردن مردم از گِرد شخصی که او را مخالف میپندارند، چیزی جز تهمتزدن نیست.
متأسفانه اینجاست که میبینیم اگرچه افراد بیدین در دشمنیکردنشان جوانمردی دارند، اما این علمای بیعمل آخرالزمان هرچه از تهمت و دروغپراکنی در دست دارند به سمت دعوت یمانی پرتاب میکنند.
امام صادق (ع) فرمودند: «اگر میخواهی با یکبار نشستوبرخاست، بفهمی کسی عاقل است یا نه، در لابهلای گفتوگوهایت با او، اموری را که محال و ناشدنی است، ممکن جلوه ده، اگر به انکار برخاست عاقل است و اگر آن را تصدیق کرد، احمق است». (بحارالانوار، ج 1، ص 131)
انسان عاقل با خود میگوید: این کدام عامل خارجی است که دین را بهتر از مراجع میشناسد؟! چطور ممکن است آنهمه عامل خارجی، بهصورت متحد یک نماینده علیه دین داشته باشند؟! چرا مخالفین بهجای ارائۀ مدرک مستدل و مستند فقط ادعا میکنند و تهمت میزنند؟!
چگونه میشود یک فرد خارجی با ادلهای بیاید که تمام حجتهای خدا با آن ادله آمدند و هیچ مدعی دروغینی تابهحال به آن ادله استدلال نکرده است؟! مگر دین خدا بیصاحب مانده که فردی اینچنین از دین سوءاستفاده کند و دیگر راهی برای اثبات حجت خدا باقی نماند؟!
چرا خداوند جوابش را نمیدهد؟! چرا راهش هر روز پرفروغتر میشود؟! چرا ملکوت به حقانیتش شهادت میدهد؟! چرا و چرا و چرا؟!
متقابلاً افرادی که از مریدان خود بتهایی درست کردهاند، در مقابل حجت خدا و فرستاده امام مهدی (ع) قد عَلَم میکنند؛ بدون داشتن هیچ حجتی برای شب اول قبر و آخرتشان، جز تبعیت کورکورانه از بزرگانشان و اینچنین میشود که قرآن کریم در وصف زبان حال جهنمیان میفرماید:
- وقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا
«و گفتند: اى پروردگار ما، از سروران و بزرگان خود اطاعت كرديم و آنان ما را گمراه كردند». (سوره احزاب: 67)