اصلاح و تربیت همواره مسیری حساس و مهم است؛ مخصوصاً اگر در مواجه با کودکان باشد. راههای بسیاری برای رسیدن به این هدف وجود دارد که از گذرگاههای علمی و با پشتسرگذشتن ندانمکاریهای بشری به قلههای آگاهی دست یافته است. بااینحال آیا هنوز بر همگان واضح نشده است که تنبیه کودکان در جهت تربیتی، امری غیرانسانی و غیرکارآمد است؟
کودک آزاری جسمی که تنبیه بدنی از شاخههای آن است، رفتاری است که عوامل متعددی در بروز آن دخالت دارند. بخشی از این عوامل را فاکتورهای محیطی و خانوادگی (وضعیت روانی والدین، مشکلات اقتصادی، درگیریهای خانوادگی و…) تشکیل داده و بخشی نیز به خود کودک (مسائل جسمی و روانی آنها) مربوط میشود.
در تنبیه جسمی نهتنها آزار جسمی کودک مطرح میشود، بلکه تبعات روانی و خسارتهای تربیتی نیز آزاری دیگر برای آینده کودک است. بسیاری از والدین بر این باورند که کودکان را باید بهکمک تنبیه بدنی تربیت کرد. این به معنای این است که تنبیه بدنی را نهتنها یک کودکآزاری تلقی نمیکنند بلکه آن را روشی تربیتی نیز میدانند؛ اما آیا این عملکردی علمی و صحیح برای مقابله با چالشهای پیش رو در مسیر آموزش و تربیت کودک است؟
فرهنگ نادرست تنبيه بدنى و… ریشه در ناآگاهی از راههای معقول تربيتى دارد.
كودك بايد در پناه حمايت پايدار نهاد اجتماعى خانواده قرار گيرد و امروزه جايى براى غفلت از اين امر خطير وجود ندارد. والدین امروز باید به این نتیجه برسند که بزرگترین و شایستهترین راه برای تربیت فرزندشان، الگوسازی مناسب است. کودک، آینۀ خانواده است؛ اگر خود را اصلاح کنند بهطبع کودک نیز اصلاح خواهد شد؛ در نتیجه با ورود کودک به محیط خانواده همۀ افراد حاضر در خانواده باید به خودمراقبتی محکمی چنگ بزنند؛ بهگونهای که این خود مراقبتیها نیز مانعی برای کودکآزاری جسمی خواهد بود. با توجه به اینکه اثرات تنبیه بدنی چرخهای دائمی در زندگی افراد خواهد داشت، همیشه باید سعی کنیم الگوى واقعى باشيم و تا حد زیادی از بروز رفتار نامناسب و خشمگینانه اجتناب کنیم. با الگوسازی شایسته بهجای تنبیه بدنی، در اصلاح و تربیت کودکان گام بزرگی برداشته خواهد شد.
دراینباره دین زیبای اسلام معارف و آموزههای بسیاری را در اختیار همگان قرار داده است که با مراجعه به آنها میتوانیم در پیمودن راه خوشبختی فرزندان جامعۀ خود شاهد کمک بسزایی باشیم. این وظیفۀ هر فرد از جامعه است که در مقابل کودکآزاری بایستد و به والدین خاطرنشان کند که کودک بیش از هر تنبیه بدنی نیازمند توضیح و الگوی مناسب است. در این راه توشۀ لطف پیشوایان الهیمان با ما همراه خواهد بود. آنهایی که بیش از هزار سال پیش، ما را به رفتار مناسب و دینی با فرزندانمان دعوت نمودهاند.
آیا میدانید کودک آزاری چیست؟
کودکآزاری رفتاری است که در آن کودک توسط والدين و اطرافیان مورد سوءاستفادههای مختلف جسمی، جنسی و عاطفی یا غفلت قرار میگیرد. هرگونه آزار جسمی را که بهطور عمد توسط مراقبان کودک یا والدین بر کودک اعمال شود کودکآزاری جسمانی میگویند.
کودکآزاری انواع دیگری نیز دارد و فقط به مسائل جسمانی و جنسی ختم نمیشود؛ مانند غفلت از نیازهای کودک بهطوریکه منجر به بروز اختلال در سلامتی یا رشد وی میشود و سوءاستفادۀ احساسی که این رفتار شامل طردکردن، توهینکردن، نادیدهگرفتن، منزویکردن و وادارنمودن کودک به انجام رفتار نامناسب است و نیز رفتارهای خصمانه یا بیتفاوتی والدین نسبت به کودک که منجر به لطمهزدن به اعتمادبهنفس وی میشود. (بنا بر تعریف سازمان یونسکو از کودکآزاری)
بررسیها نشان داده است مرتکبین کودکآزاری جسمی در ۷۵درصد مواقع والدین کودک (بهخصوص مادر)، ۱۵درصد سایر وابستگان بودهاند و در ۱۰ درصد از موارد کودکآزاری جسمی، مرتکبین کسانی بودند که از کودک مراقبت میکنند (مانند پرستار کودک).
نبود قوانین مربوط به مراقبت از کودک، وجود خشونتهای سازمانیافته (مثل جنگ، جرم و جنایت)، مقبولیت خشونت در سطح جامعه و ارائۀ آن در وسایل ارتباطجمعی، کاهش ارزش کودکان و نابرابریهای اجتماعی از جمله عواملی است که خطر کودکآزاری را افزایش میدهد.
آیا میدانید تنبیه بدنی، نوعی کودک آزاری است؟
استفاده از تنبیه بدنی بهمنظور تربیت و کنترل کودکان از سالیان خیلی پیش در بسیاری از فرهنگها از جمله فرهنگ ما رسوخ کرده و والدین غالباً بهمنظور تنبیه کودکان خود آنها را کتک میزنند. در تعاریف امروزی کودکآزاری که تکیه دارد بر هرگونه آزار کودک با هر هدفی که باشد، به طبع تنبیه بدنی نیز یک کودکآزاری محسوب میشود. اغلب کتکزدن کودکان به دنبال خشم و عصبانیت والدین صورت میگیرد تا اینکه بهعنوان وسیلهای برای کنترل کودکان از آن استفاده شود. قصد و نیت والدینی که کودکان خود را مورد آزار جسمی قرار میدهند عمدتاً ادبکردن آنهاست؛ لیکن با ازدستدادن کنترل خود موجب ضربوجرح کودک میشوند. شدت کودکآزاری جسمی میتواند از متوسط تا شدید و کشنده متغیر باشد. تنبیه بدنی حتی اگر در حد کم یا متوسط اما بهصورت مداوم باشد، به یک رفتار غیرانسانی و غیراصولی تبدیل میشود که حتی میتواند در شاخههای کودکآزاری جسمی بررسی و برخورد شود.
بسیاری از خانوادهها تنبیه بدنی را روشی برای اصلاح تلقی میکنند، بدون آنکه از نتایج مخرب آن اطلاعی داشته باشند. آنها نیاز دارند دراینباره آموزش ببینند. قوانین حاکم بر جامعه نیز دراینباره نقش بسزایی دارد. سیستمهای آموزشی نیز باید به والدین اشاره کنند که تنبیه بدنی یک روش تربیتی شخصی نیست و اگر منجر به آسیب کودک شود جزو مسائل کودکآزاری محسوب میشود.
مهمترین عامل تنبیه بدنی در والدین این است که آنها گمان میکنند تنبیه بدنی نوعی روش تربیتی است.
مسئلۀ دیگر این است که احتمالاً آنها در دوران کودکی، قربانی خشونت والدین خود بوده و تنبیه بدنی میشدهاند؛ لذا این الگوی رفتاری را فراگرفته و در مورد کودکان خود نیز اعمال میکنند.
وجود سابقهٔ بیماری روانی یا جسمی در والدین، اعتیاد و ناتوانی در نگهداری و مراقبت از کودکان، همچنین تک سرپرستی و بارداری ناخواسته از جمله عواملی هستند که میتوانند بهعنوان عامل مستعدکنندۀ کودکآزاری جسمی مطرح شوند.
وضعیت اجتماعیاقتصادی پایین، شلوغ و پرجمعیتبودن خانواده، بروز استرس حاد، وجود سابقه خشونت و کودکآزاری در اعضای خانواده و منزویبودن خانواده در اجتماع میتواند زمینهساز تنبیه بدنی کودک باشد.
بعضی از کودکان با ویژگیهای خاص، بیشتر در معرض تنبیه جسمی قرار میگیرند؛ مانند کودکان نارس، توانیاب ذهنی، توانیاب جسمی، کودکان پرتحرک و بیشفعال و کودکانی که زیاد از حد گریه میکنند، کودکان بهانهگیر و لجباز یا حتی کودکانی که نامشروع و ناخواسته و کودکانی که با جنسیت غیر دلخواه خانواده هستند.
تنبیه بدنی، یک روش تربیتی ناکارآمد است!
خانم «الیــــزابت تامســـون» از مرکز ملی کـــودکان فقیر در دانشگاه کلمبیا، اطلاعات گردآوریشده طی 62 سال را موردبررسی قرار داد و دریافت که:
«هرقدر کـــودک بیشتــر تنبیه شود احتمال بروز رفتار پرخاشگرانه در او بیشتر میشود. ضمناً چنین کــــودکی بیشتر رفتارهای نادرستی مثل دروغگویی، حقهبازی و آزار و اذیت دیگـــران را از خود نشان خواهد داد.»
كودكان را نبايد تنبيه بدنى كرد؛ زيرا تنبيه بدنى نهتنها مشكل را برطرف نمیکند، بلكه به كودك میآموزد كه هم نسبت به خود احساس ناخوشايند داشته باشد و هم عزتنفس را از دست بدهد و در طولانیمدت در كودك احساس عجز، نااميدى، افسردگى و پرخاشگرى را به وجود بياورد و در ادامه كودكان را دربارۀ شناخت و تشخيص درست از غلط بهاشتباه بيندازد.
تجربهها و تحقیقها نشان دادهاند كه آزار كودكان، اثرات کوتاهمدت و درازمدت زيادى بر سلامت ذهنى و جسمى، مهارتهای شناختى و رشد رفتار اجتماعى دارد و شايد راهى براى جبران آن به دست نيايد. كانون خانواده، مسئول حفظ سلامت روحى و جسمى كودك است.
واقعیت این است که اگر به اطراف خود بنگریم درمییابیم کودکانی که با تنبیه بدنی بزرگشدهاند، درست و نادرست را کمتر از هم تشخیص میدهند و در غیاب والدین خود بیشتر از سایر بچهها رفتارهای نادرست و بیادبانه انجام میدهند؛ زیرا این کودکان همیشه توسط نیرویی خارجی مجبور به دریافت مقولۀ عمل صحیح و غلط شدهاند، آن هم بهسرعت و بسیار خشن؛ بهگونهای که هیچگونه فرصتی برای درک و فهم عمیق مسائل نداشتهاند. زمانی که والدین کودک خود را در هنگام عملکرد ناصحیح یا کاملاً اشتباه کتک میزنند به او اجازه نمیدهند که کودک در مورد عملی که انجام داده است تفکر کند و بفهمد و تفاوت عمل ناصحیح را از دیگر اعمال تشخیص دهد و حتی فرصت نتایج حاصل از عمل ناصحیح را نیز از او میگیرند.
وقتی والدین کودک را در پی اشتباه تنبیه بدنی میکنند، بلافاصله او را خطاکار و مجرمی قرار میدهند که به مرحلۀ اجرای حکم رسیده است؛ بدون آنکه جرمش را برایش توضیح دهند و اجازۀ بیان و گفتگو و حتی دفاع را از او میگیرند؛ در نتیجه کودک توانایی مقابله با اشتباه را از دست خواهد داد و حتی درک درستی از رفتار صحیح و غیرصحیح نخواهد داشت و در غیاب مجازاتگر همچنان به رفتار خود ادامه خواهد داد.
در دنیای امروز روانشناسان کودک، مشاورههای خانواده، مراکز تربیتی و نگهداری کودک و دیگر مؤسسههای حمایتی سعی دارند به والدین بیاموزند که بدون تنبيه فيزيكى هم میشود كودكان را متوجه خطایشان کرد.
برای رسیدن به این هدف، راههای دیگری به غیر از تنبیه بدنی وجود دارد. باید برای کودک الگویی واقعى باشيم و به كودك خود بياموزيم، كه اين هم مستلزم آن است كه خوب آموخته شده باشيم.
نتیجهگیری:
صحیح این است که از زدن کودک اجتناب شود؛ ولی باید او را به صحیح و غلط، توجیه و آگاه و راهنمایی کرد؛ اما دربارۀ آموزش، کودک از زمانی که پا به زندگی میگذارد از والدین و محیطش میآموزد. پس بازداشتن او از آموختن اموری معین، در سنی معین ـدرحالیکه او آمادگی و توانایی تحصیلِ علمیِ آن مواد علمی در مدرسه را داردـ سفیهانه است. (صفحۀ فیسبوک سید احمدالحسن (ع)، پینوشت، نوامبر2017)
اين پاسخى است كه سید احمدالحسن (ع) در خصوص پرسش خواهر انصارى دربارۀ سن تربيت و نحوۀ تنبيه و آموزش كودكان فرموده است.
آيا بر عاقل دوراندیش پوشيده است كه تربيت صحيح، واجبى است كه والدين متحمل آن هستند؟
نیکوترین راهکار این است که هر فردی، خداوند را در همه حال ياد كند و با تبر ابراهيمى، بت منيت و برترى را در خود بشكند و نفْس خويش را براى خداوند سبحان قربانى كند و در همه احوال خداوند را ياد كند، از پرخاشگرى، زورگويى، مراعاتنكردن حق كودك خود و بلندكردن دست خود و… بر موجود ضعيف حيا كند. آيا انتظار نمیرود كه قوى بر ضعيف، حمايت و پشتيبانى خويش را پيشكش نمايد؟
آرى، بايد دستى بر آتش داشت؛ دستى كه توانايى فرونشاندن آتش خشم از آن برمیآید.
اگر اخلاق ما هنوز مسئلهساز است، آيا میتوانیم به كودك خود مديريت رفتارى بياموزيم؟
مگر نهاينكه هركس از كوره در برود، در آتش بیملاحظگی میسوزد؟
در خصوص كودكان، بیگدار به آب نزنيم (تنبيه بدنى و روحى) كه آثار ناشى از آن جبرانناپذیر است.
والدين نيازمند يك خویشتنداری اساسی هستند. تنبیه بدنی با تخریب کودک امروز، والدین فردا را نیز وارد اشتباه بزرگی میکند. کنترل بر خود و خودمراقبتی رفتاری در برخورد با کودکان، با ارائۀ الگویی مناسب در هر برخورد و چالش، برای آنها مسیری روبهرشد از آگاهی و تربیت را فراهم میکند که همانند بذری در نهان آنها برای جامعه شادتر و بهتر میوه خواهد داد.
چه كسى بیپناهی را كه بهقصد حمایتشدن به دامنش پناه آورده، تنبیه و آزار میکند؟
آیا شخصی که در رحمت الهی، قلبی سرشار از ایمان و محبت دارد میتواند بهجای نرمش و مهربانی و پیمودن مسیر درست اصلاح و تربیت، کودک خود را تنبیه بدنی کند؟!
خیلی عالی
حرف حساب
بجا دقیق و حرف آخر رو زدن