محوری ترین موضوعی که درباره آن در این مقاله بحث میکنیم، اندیشه مثبت و منفی است. انسان گاهی اوقات به گفتگویی ذهنی میپردازد و از آن به نوعی اندیشیدن تعبیر میشود. روش اندیشیدن انسان، گاهی مثبت و گاهی منفی است و برای ما روشن شده است که اندیشه منفی برای انسان نتیجهاش جز ادامه افکار ناپسند در ذهن انسان نیست. تکرار فراوان این افکار در ذهن انسان، برای او یک احساس منفی ایجاد میکند و مادامیکه خودش را در صندوق ذهن خویش زندانی کرده است، ادامه مییابد.
دیگری اندیشهای نتیجهبخش است؛ اندیشهای خوشبینانه و از آن به اندیشه مثبت تعبیر میشود که در انسان احساسی زیبا به وجود میآورد که به واسطه آن، انسان احساس آرامش میکند. با آن احساس خوشبینی میکند و دارای نگاهی خوب و زیباست به اموری که الآن در برابرش هستند و یا آنچه در آینده رخ میدهد؛ لکن دردآور است که انسان در درونش افکار منفی را دائماً تکرار و بازخوانی میکند. امری که نتیجه یک مبارزه داخلی است که هر انسانی با آن زندگی میکند؛ که نتیجه، توجه او به دنیا و مشکلات آن و عالم دنیا و عالم پر از نوسانات است. لکن مشکلات او تمام نشدنی و مداوم است. لذا خود را در درون صندوق ذهن منفی زندانی میکند؛ با تفکراتی منفی. اندیشههایی که دائماً احساس بدبینی را در او به وجود میآورد و خودش و ذهنش را به سمت افسردگی میبرد و در نهایت، نتیجه آن این میشود که انسان را دائماً غمگین و محزون میبینی. اندیشههایی که خودش را در درون آنها زندانی کرده است، بر او سیطره یافتهاند. این افکار دارای اثراتی است.
پس افکاری را مییابیم که بر حالات انسان، بر سلامتی او، بر طریقه صحبت کردن و به کار بردن کلمات، بر اعمال و رفتار او اثر میگذارد؛ تا آنجا که حتی این افکار بر شخصیت انسان هم تأثیر میگذارد و شخصیت انسان را افکاری تعیین میکند که با آن سروکار دارد. به همین دلیل مییابیم بسیاری از انسانها در تلاش هستند تا شخصیتی را برخلاف آنچه هستند بنا نهند. این به چه چیز برمیگردد؟ به شیوهای که بر اساس آن میاندیشد و خود را بر اساس آن شکل میدهد.
به همین دلیل میبینیم که بیشتر آنچه در ذهن انسان میچرخد، افکار شوم و بدبینانه یا آنچه از آن به عنوان افکار منفی یاد میشود، است. آمارهای گرفته شده نشان میدهد ذهن انسان در یک روز پذیرای شش هزار اندیشه است. محققان اینچنین میگویند. هشتاد درصد این اندیشهها، اندیشههای منفی است. مطالعهای که در یکی از دانشگاهها یا دانشکده پزشکی در سانفرانسیسکو در سال 1986 صورت گرفت، نشان میدهد هشتاد درصد مردم در گفتگوی با خود یا خودگوییها، بیشتر تفکر و اندیشهشان منفی است و در نتیجه دارای رفتارهایی علیه خود هستند.
افکار انسان بر روی شخصیت و اعمال او منعکس میشود و او را در مدت کوتاهی دگرگون میکند. در نتیجه زمانی که چنین بپندارد که سلامتیاش تبدیل به بدحالی شده است چه میشود؟ دیده شده است که این افکار بر روی مغزش اثر میگذارد و او را مبتلا به سردرد، فشارخون، زخم و تحریک عصبی کولون میسازد. بیماریهای بسیاری نتیجه افکار منفی انسان است؛ حتی بسیاری از امراض که به بدن انسان وارد میشود، نتیجه یا به دنبال افکاری است که در ذهنش وارد میشود؛ بلکه به اختلالات مغزی منجر میشود. یا اندیشه باطل برای انسان به مرگ منتهی میشود.
مثلاً در جنگ جهانی دوم نقل شده است که هیتلر دید یا متوجه شد که سه تن از فرماندهان بزرگ در سپاهش از فرمانهایش سرپیچی میکنند؛ چیزی شبیه به خیانت. با آنها چه کرد؟ آنها را در زندانهای انفرادی حبس کرد و به آنها گفت گازی سمی در زندانهای آنها است که بعد از شش ساعت خواهند مرد. نتیجه چه بود؟ بعد از چهار ساعت دیده شد که دو نفر از آن سه نفر مردهاند و شخص سوم دچار حمله قلبی و حالات تشنجی شده است و به سرعت به سوی مرگ میرود. در حقیقت آنجا گاز سمی نبوده است و آنها خودشان سبب مرگ خود شده بودند؛ در نتیجه تکرار افکار منفی در ذهن خود؛ و همواره اثبات شده است که افکار ما باید افکار صحیح و سالمی باشد تا منجر به نتایجی نشود که به آنها برای خودت راضی نیستی.
محور سوم نزد ما، کلام امام احمدالحسن سلاماللهعلیه است. زمانی که سید احمدالحسن سخن میگوید و روشن میکند که بیشتر افکار انسان در ذهنش سلبی است و میفرماید: «هر انسانی، مگر آنکه خدا به او رحم کند، مبتلا به زندانی کردن خود در صندوق حافظهاش است و به طور معمول حافظه کوتاهمدت است. او را مییابی که خود را در صندوق کوچکی همراه با مجموعهای از مشکلات و مسائلی که در طول زندگیاش با آنها مواجه بوده است، حبس کرده است و عالم دنیا، عالم نوسانات و مشکلاتی است که تمام نمیشود؛ و از آن جهت که مشکلات و مسائلی که انسان با آن روبروست تمام نمیشود مگر با مرگش؛ پس میبینی که هر انسانی، مگر آنکه خدا به او رحم کند، حتی آن کسی که نماز میخواند، به مشکلاتش میاندیشد و به مسائلی که در صندوق حافظهاش است؛ صندوقی که خود را در آن حبس کرده است. بلکه میمیرد و او نفسش را در داخل این صندوق کوچک و محقر زندانی کرده است».
این شرح امام یا بیان امام در مورد روش اندیشیدن ماست و همچنان که گفتیم بیشتر مردم اینگونه میاندیشند. اکنون میپردازیم به علل اندیشه سلبی یعنی چه چیزی باعث میشود که انسان به آنچه بیشتر میاندیشد، افکار یا اندیشههای سلبی شود؟ چند علت را نام بردیم. علتهای بسیاری در رابطه با این موضوع وجود دارد و مییابیم بیشتر از بیست علت را که ذکر کردهاند. لکن برخی از آنها را نقل میکنیم:
1. نخست آنکه شخص بیش از حد معمول از چیزی متأثر میشود؛ یعنی شخص زمانی که کسی را میبیند و آن فرد به او سلام نکند، بنا را بر این میگذارد که آن فرد با او دشمنی دارد، با خود میگوید چرا به من سلام نکرد؟ پس مراجعه میکند به خود و دائماً میاندیشد. اندیشه بد در مورد دیگران و نیز در مورد خودش.
2. مساحت وسیعی برای اندیشیدن به غصهها و مشکلات داده است. به غصهها و مشکلات اجازه جولان و عرض اندام زیاد میدهد که این را امام در کلامش مدتی قبل روشن ساخت.
3. بزرگ ساختن و بزرگنمایی امور؛ یعنی مسئله را به قدری بزرگ میکند که باعث ترسش میشود و مساحتش را بیشتر از حجمش میگرداند؛ یعنی مشکل کوچک است، ممکن است با گفتگو و کلمات سادهای حل شود ولیکن او آن را بزرگ میکند و حلش را مشکل میسازد.
4. سوءظن؛ خواه به خدا، خواه به دیگران
5. تفسیر امور به صورت منفی.
6. تفکر احساسی نه عاقلانه؛ کسی که در خودش دائماً احساس حیاء و خجالت میکند. او را دائماً میبینی که میگوید من خجالت میکشم، نمیتوانم، نمیتوانم با دیگران روبرو شوم، نمیتوانم پشت تریبون بایستم و با مردم صحبت کنم، نمیتوانم بنویسم، خجالت را مانعی در برابر همه رفتارهایی میبیند که میخواهد انجام دهد. چنین شخصی را میبینی که تکرار میکند و دائماً میگوید من خستهام، به احساسات خود فکر میکند، اجازه میدهد خستگی و ترس بر او سیطره پیدا کند. به همین خاطر کلماتی معین از دهان برخی خارج میشود به جای اینکه بگوید من خستهام میگوید دارم از خستگی میمیرم؛ اما کسی که خودش به اینکه خسته است فکر نمیکند، فکر میکند خسته نیست، به اینکه حال خوبی دارد، میتواند انجام دهد و به سرانجام برساند؛ در نتیجه، این احساس در او از بین میرود و خودش را در سلامتی کامل مییابد و اینک میتواند سختترین کارها را انجام دهد.
7. یک روند تکراری منفی که انسان در زندگیاش به آن دچار میشود.
8. عدم وجود اهداف معین؛ این چیزی است که آزارش میدهد. اینکه او دارای یک نظام و ترتیب در زندگیاش نیست؛ بلکه از صبح تا شب هر روز بدون برنامه فعالیت میکند.
9. معاشرت با افراد منفینگر؛ طبعاً میان فرد منفینگر و مثبتاندیش تفاوتهایی را ذکر کردهاند. تفاوت زیاد است. از جمله آنها این است که گفتهاند شخص مثبتاندیش دائماً به گونهای تفکر میکند که مشکلات به او آسیب نمیزند و اما شخص منفینگر مشکلات او را مضطرب میسازد. شخص مثبتاندیش برای هر امری یا هر مشکلی یک راهحل ساده پیدا میکند درحالیکه شخص منفینگر در راهحل پیدا کردن برای هر مشکلی، مشکلی دیگر مییابد یا میآفریند؛ پس راهحل را سخت و غیرممکن میکند. همچنین، همانطور که گفتهاند، میبینی که این شخص مثبتاندیش، اخلاق و رفتار آرامی دارد، آرام صحبت میکند به گونهای که دیگران از او خوششان میآید و با کلامش بر دیگران اثر میگذارد؛ اما فرد منفینگر روشش دلسردکننده است؛ روشش، عصبی، دیگران را با کلامش آشفته میکند. تقریباً بیش از بیست تفاوت میان شخص منفینگر و مثبتاندیش ذکر کردهاند.
- از جمله تفاوتهایی که میتوان بعنوان نمونه ذکر کرد این است که گفتهاند شخص منفینگر گویا دائماً حالت ناتوانی دارد؛ به خاطر اینکه خود را در صندوق حافظه منفینگر خود حبس کرده است. پس همواره میبینی که او با نصایح دیگران روبروست که باید فعالیت کند؛ اما او در انجام امور شکست میخورد؛ در نتیجه دائماً به او گفته میشود که سخنش در دیگران اثر نمیکند و جامه عمل نمیپوشد. درحالیکه اگر با مردم با کلامی که از قلب و دل خارج شده است صحبت کند، میتواند بروی قلبها اثر بگذارد.
10. رسانههای خبری؛ از جمله دلایل ایجاد تفکر منفی رسانههای خبری هستند. میبینید که بسیاری از ما اخبار را دنبال میکنیم. اخبار امروزه یا شبکههای تلویزیونی دائماً چه چیزی میگویند؟ انفجارهای متعدد، کشتار و جنگ و ظلمی که میشود. در رسانههای خبری، خبری شادیبخش ابداً نمیبینیم. همه اخبار عبارت است از مرگ، جنگ و نابودی و خونریزی. اینها بر شخصیت ما اثر میگذارد. به همین دلیل امروزه شیوه تولید سریالها و فیلمها چگونهاند؟ به ایجاد مشکل و درگیری در خانوادهها میپردازند. ایجاد مشکل میان زن و شوهر، میان پدر و فرزندانش و عکس آن، میان برادران و همینطور به ایجاد خشونت در رابطه با دیگران میپردازند. اینها همگی بر شخصی که این امور را دنبال میکند، تأثیر میگذارد و گاهی افراد به این نمیاندیشند که از چه منبعی بدون تفکر اطلاعات میگیرند.
11. دلیل یازدهم که مهمترین آنهاست و آن دوری فرد از خداوند سبحان و متعال است.
اکنون یک تصویر سریع ارائه میدهیم که در آن به مهمترین اسباب و راهکارهای درمانی میپردازیم و اینکه چگونه این افکار منفی را درمان کنیم.
- یک لحظه توجه کنید! زمانی که ما میان غذای خوب و غذای بد انتخاب میکنیم تا از سلامتی خود و سلامتی بدن خود محافظت کنیم؛ وقتی غذایی مطبوع بیابیم، دوست داریم آن را بخوریم اما زمانی که غذایی بد و ناپسند و گندیده پیدا کنیم، آن را نمیخوریم. میان لباس خوب و بد، لباس خوب را انتخاب میکنیم. میان دوست خوب و بد، دوست خوب را برمیگزینیم. همچنین ذهن ما احتیاج دارد تا با افکاری که دارای اثر است و بر کلام ما، شخصیت ما و اعمال و رفتار ما اثر میگذارد، تغذیه شود. پس باید سالم باشد. باید در ما خوشبینی ایجاد کند. باید افکاری باشد که در ما احساس خوبی نسبت به زندگی ایجاد کند؛ تا اینکه تلاش کنیم دائماً با خوشبینی زندگی کنیم. همواره مراقب باشیم تا زندگیمان یک زندگی خوب و سعادتمند باشد؛ زیرا ما هستیم که خودمان را بالا میکشیم یا خود ما هستیم که خودمان را در سختی دائمی یا غالبی قرار میدهیم.
سخن پیامبر (ص) تو را بس است، زمانی که میفرماید: به فال نیک بگیرید هر چه مییابید. کافی است برای تو آنچه در حدیث قدسی آمده است: من نزد گمان بنده مؤمن خویشم. اگر گمان او به من نیک باشد، مطابق آن گمان با او رفتار کنم و اگر بد باشد نیز مطابق همان گمان بد با او عمل کنم. حتی نقل شده است که در زمان قیامت برخی بدون عمل وارد بهشت میشوند. برخی میپرسند: چگونه وارد بهشت شد درحالیکه عملی انجام نداده است؛ و این جواب او را بس است که او به من گمان نیک داشت. حتی آخرت انسان را گمان نیک تعیین میکند زیرا او گمان نیک به خدا داشت.
حال دوباره به بحث اصلی میرسیم. از عبد حکیم امین سید احمدالحسن صلواتاللهعلیه میشنویم که او ما را به خروج از صندوق افکاری که خود را در آن زندانی کردهایم، دعوت میکند و میفرماید: این دعوت انسان برای در هم شکستن صندوق و خروج از آن است و رسیدن به آزادییی که در خارج از صندوق یا صندوق مشکلات و قضایایی است که او در این عالم با آن مواجه است، موجود است؛ عالمی که شایسته رنج و سختی است.
ملاحظه کنید. در این آزادییی که امام سلاماللهعلیه به آن اشاره میکند، راهحلی است برای همه مشکلات و مسائل تو که به بهترین شکل حل و روشن خواهد شد و آن چه آزادی است که از بنده خواسته شده است که در آن قرار بگیرد؟ صندوق را بشکن و از آن زندانی انفرادی که برای خودت انتخاب کردهای رها شو؛ به زندگی قبل خود برگرد و حیات جدیدی را با خدا آغاز کن. با خدا باش و خدا را دائماً شکر کن و در فضای رحمت خداوندی، تسبیحش را بگو و در این فضای آزادی حقیقی واقعی، برمیگردد و میگوید: صندوقت را بشکن و هر زمان افکار و مشکلات و مسائلت که با آنها در این دنیا مواجه هستی، تو را دعوت کرد تا به صندوق زندان انفرادی بازگردی، با آنان با ذکر خدا مواجه شو و تلاش کن تا بار دیگر به آن صندوق وارد نشوی.
و همچنین امام احمدالحسن (ع) در جای دیگری اشاره میکند و در نصیحتی به ما میگوید: از خداوند (سبحانه وتعالی) بخواه تا قلبت را از عشق و محبتش لبریز کند، زیرا که هیچ چیز دیگری ارزش رنج و زحمت را ندارد.
صحبت های سید واثق حسینی (حفظه الله) در برنامه ی تلویزیونی ملتقی الاسبوعی.