مقدمه کوتاه:
سید احمدالحسن (ع) مشکل اصلی منتظران حجتهای الهی را به زیبایی مشخص فرمودند؛ اینکه منتظران نمیتوانستند بپذیرند جریان فرستادگان الهی، جریانی عادی و در طول مسیر زندگی خودشان و نیز مانند خودشان باشد؛ لذا همیشه منتظر فردی بودند که برایشان معجزه و ویژگیهای خارقالعاده بیاورد.
آنچه از بشر تکاملیافته امروزی انتظار میرود، آزادگی و آزاداندیشی است و اینکه از فضای تنگ و خفهٔ حافظۀ خود خارج شود و در فضایی آزاد از هرگونه خودخواهی و خودرأیی زندگی کند. این ویژگی مخصوص به عدهای خاص از بشر نیست و حتی به موضوعی خاص نیز مربوط نیست؛ بلکه فرد باید چه در زندگی اجتماعی و چه در حیات عقیدتی خود عاقلانه و واقعبینانه تصمیمگیری کند.
در فضای دینی و در خصوص فرستادگان اندیشههای متفاوتی وجود دارد. سید احمدالحسن(ع) در خصوص اندیشۀ دینداران دربارۀ حجتهای الهی و راه شناخت آنان نزد اندیشۀ مردم، در خطبهٔ محرم اینگونه میفرمایند:
«برخی از شیعهنماها معصوم را با صفات لاهوت مطلق توصیف میکنند؛ صفاتی که هیچکس جز او، سبحان، نمیتواند به آنها متّصف شود. زبان حال اعتقادی که اینان نسبت به معصوم دارند دربارۀ حسین حقیقی ـکه در کربلا کشته شدـ چنین حکم میراند که او تنها مدعی دروغینی بیش نبوده است؛ درحالیکه از ساحت وی بسی به دور است؛ درود و صلوات خداوند بر وی باد! به همین دلیل میگویم: اینان، برادرانِ قاتلان حسین هستند؛ حتی اگر ادعا داشته باشند که برای حسین گریه سر میدهند.»
سید احمدالحسن (ع) مشکل اصلی منتظران حجتهای الهی را به زیبایی مشخص فرمودند؛ اینکه منتظران نمیتوانستند بپذیرند جریان فرستادگان الهی، جریانی عادی و در طول مسیر زندگی خودشان و نیز مانند خودشان باشد؛ لذا همیشه منتظر فردی بودند که برایشان معجزه و ویژگیهای خارقالعاده بیاورد. اگر حجت خدا مثلاً چهرهاش یا زبانش مشکلی داشت ـهمان گونه که بین حضرت موسی و فرعون اتفاق افتادـ یا قد و اندازهاش باب میلشان نبود یا شبیه خودشان بود وی را قبول نمیکردند و انکارش میکردند؛ به همین دلیل برادران قاتلان حسین همینها هستند که چون حسین کربلا با آنچه در صندوق حافظۀ خویش میشناسند همخوانی ندارد از روی جهل او را میکُشند و خواهان بهشتاند؛ در خصوص امام مهدی(ع) نیز قاعده به همین شکل است.
ایشان (ع) در ادامه میفرمایند:
«به خدا سوگند! اینان دروغگویانِ نفاقپیشهای هستند که برای حسین بن علی(ع) گریه نمیکنند ـهمان حسینی که در کربلا کشته شد، زنانش به اسارت برده شدند و حرمتش پایمال شدـ بلکه برای حسین دیگری نوحه سر میدهند؛ حسینی که برای ما شناختهشده نیست! این حسین ساختهوپرداختۀ تخیلات و نفْسهای بیمار خودشان است؛ نفسهای بیماری که ایمانآوردن به آن حسین(ع) ـهمان امام حقیقیِ منصوبشده از طرف خداـ را نمیپذیرد؛ همان ضعیفی که توان رساندن هیچ سودی و هیچ زیانی به خودش را ندارد، مگر آنچه خداوند اراده فرموده باشد. اینان بر حسینی نوحه سر میدهند که در عالَم واقع هیچ وجودی ندارد؛ حسینی که صفات لاهوت مطلق را به وی ضمیمه میکنند ـخداوند از آنچه توصیفش میکنند بسی والاتر استـ که اگر چنین حسینی وجود خارجی میداشت، هرگز ابلیس از او سرپیچی نمیکرد.
این حسینی که آنها ادعای مرثیهسرایی برایش را دارند در واقع توهمی در اندیشههای خودشان است؛ درست مانند تصوری که از آدم ـبهطور کاملـ در فضای ذهنی ابلیس بود. ابلیس میگوید: این آدمی که من به سجده برایش امر شدهام من که همانندِ او هستم، حتی ـطبق آنچه هویداستـ من از او بهترم. پس من برای کسی که ـطبق نظر خودمـ همانند یا پایینمرتبهتر از خودم است سجده نمیکنم؛ اما آن آدمی که من میپذیرم بر او سجده کنم باید از من برتر باشد.
ای برادران و خواهران مؤمن! این نکته را بهخوبی در نظر داشته باشید؛ اینکه ابلیس دلیل سجدهنکردنش برای آدم یا همان نپذیرفتن فرمانبرداری و اطاعت از وی را بیان کرده، میگوید من از او بهترم: (قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ) (اعراف: 12) (فرمود چه چیز تو را از سجدهکردن بازداشت آنگاه که تو را فرمان دادم؟ گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتشى آفريدى و او را از گِل).
پس اگر طبق ملاکهای ظاهری او از من بهتر باشد در اینکه او را سجده کنم اشکالی وجود نخواهد داشت؛ و بهاینترتیب [روشن میشود] آدمی دیگر در افکار و توهمات ابلیس وجود دارد که او میپذیرد به چنین آدمی سجده کند؛ این آدم همان آدمی است که بهنظر ابلیس از نظر ظاهری از او برتر است؛ بهعبارت دیگر آدم حتماً باید تواناییهای خارقالعادۀ آشکاری داشته باشد تا به این ترتیب ابلیس مجبور به فرمانبرداری از وی شود؛ چراکه در این صورت او از ابلیس برتر خواهد بود!»
پس از دانستن این کلام یمانی آل محمد (ع) منتظر چه چیزی هستیم؟! آیا منتظریم که زمان بگذرد و خودش به طرز خارقالعادهای با معجز، امور را به دست بگیرد و مردم را هدایت کند؟ همانگونه که وهابیت دربارۀ مهدی آخرالزمان میگویند منصور است یعنی نیازی به کمک ما ندارد و پیروز میشود ما منتظر میمانیم تا پیروز شود و اگر پیروز شد میفهمیم که همان مهدی موعود بوده است؛ وگرنه متوجه میشویم که خودش نبوده است! این است که سید احمدالحسن(ع)، فرستادهٔ امام مهدی (ع) وهابیون را پیروان حقیقی ابلیس میداند.
به این مسئله متوجه کنیم که سید احمدالحسن (ع) بشری همانند ماست که خودش را برای خدا خالص کرده است و بندۀ ضعیفی است در مقابل خداوند که نه میتواند ضرری را از خودش دفع کند و نه اینکه سودی را برای خودش جلب کند، مگر به اذن پروردگار.
ایشان هماکنون مشغول عمل در پیشگاه امام مهدی علیهالسلام و یاری دین خداست و ما هم مانند ایشان مسئول عمل خویش هستیم. حال که حق را متوجه شدهایم عمل کنیم؛ وگرنه گریه بر حسین خیالی خویش، احمدالحسن و مهدی خیالی خویش راه به جایی نمیبرد.
سید(ع) به این مضمون میفرمایند: «من سنگ نشانی هستم که راه را گم نکنید. نگویید انصار احمدالحسن هستیم؛ بلکه بگویید انصار خداییم.» او ما را متوجه کار برای خدا میکند.
سید احمدالحسن (ع) در ادامه پس از بیان تفکر ابلیس در مواجهه با آدم راجع به توقع گریهکنندگان بر حسین خیالی متذکر میشوند که:
«این افراد در گذشته همراه رسول خدا(ص) بودند و اینان را امروز دوباره چنین میبینیم که راه و روششان در نقد و ارزیابی پیامبران و اوصیا(ع) همانند روش ابلیس است؛ این همان راه و روش دیرینِ ابلیس است که بهروشنی میگوید: معصوم یا حجت خدا بر خلق باید ـطبق ملاکهای ظاهریـ برتر از دیگران باشد؛ یعنی از قدرتی فراتر از معمول برخوردار بوده باشد؛ بهطوریکه بهعنوانمثال برای هرکسی که بخواهد، معجزهای ارائه دهد و قادر به انجام کارهایی باشد که همۀ افراد دیگر از انجامش ناتوان باشند. به همین دلیل ـبهعنوانمثالـ وقتی آنها میگویند: «ما بر حسین گریه کردیم و گریه بر حسین، ما را وارد بهشت میکند» خداوند ـدر نهایت سادگیـ به آنان میفرماید: ای علمای گمراه! عمل شما همچون غباری پراکنده شده است.
(وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً) (فرقان، 23) (و ما به اعمالی که انجام دادهاند خواهیم پرداخت و همه را همچون غبار در هوا پراکنده خواهیم ساخت).
زیرا شما بر حسین حقیقی(ع) گریه نمیکنید بلکه بر حسینی گریه میکنید که تنها در مخیّلۀ خودتان است. حسینی که هیچ ارتباط و پیوندی ـنه در معنای دور و نه در معنای نزدیکـ با حسین بن علی(ع) ندارد؛ در نتیجه عمل شما بهطور کامل چون غبار پراکنده شد؛ درست مثل کسی که قطعهآهنی بیاورد، آن را در صحرا بکارد و بر آن نفت بریزد درحالیکه میگوید: من نخلی در باغستانی کاشتم و به آن آبی گوارا دادم؛ ولی در پایان خواهد دید کاری که انجام داده ـبیهیچ ارزشیـ همچون غباری پراکنده شده است. شما ـهمچون گذشتگانتانـ میخواهید صاحب حق، شما را به ایمانآوردن وادار نماید؛ در نتیجه نمیپذیرید که صاحب حق، فردی همچون خودِ شما باشد با این تفاوت که به جهت پاکبودن نفْس و اخلاصی که داشته، خداوند او را بر شما برتری داده و شما را به اطاعت از وی فرمان داده است. این در حالی است که خداوند این راه و روشِ واژگونشدۀ ابلیسی را بهسادگی پاسخ میدهد؛ بهطوری که هرکس خواهان فهمیدن باشد این فرمایش حقتعالی را درک خواهد کرد:
(وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلينَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصيراً) (فرقان، 20) (و پیش از تو هیچیک از فرستادگان را نفرستادیم مگر اینکه غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند و برخی از شما را وسیلهای برای امتحان عدهای دیگر قرار دادهایم، آيا شكيبايى مىورزيد؟).»
پس ای عزیز
بسیار عالی بود واقعا استفاده کردم