چند وقتی است که از فوت شیخ محمدعلی ناصری میگذرد. او در شمار یکی از بزرگترین اساتید اخلاق حوزۀ علمیه اصفهان بود و در بین مردم اصفهان و بلکه بسیاری از مردم ایران مورداحترام و ارزش بود. صحبتهای اخلاقی و احساسی وی از امام زمان (ع) و غربت و تنهایی ایشان در زمان غیبت توجه بسیاری از مریدان او را جلب کرده بود؛ اما از بین تمامی آثار و سخنان وی، یک صحبت و یک بشارت از نزدیکی زمان ظهور بسیار موردتوجه مردم قرار گرفت و کاربران زیادی در فضای مجازی در این سالها آن را منتشر و دستبهدست کردهاند.
آقای ناصری خاطرهای را از ملاقات خودش با مرجع معروف شیخ محمدتقی بهجت نقل میکند. شیخ محمدتقی بهجت که نیازی به معرفی او نیست از عرفا و علمای بنام دهههای اخیر و آخرین بازمانده از شاگردان سلوکی استاد بزرگ عرفان در حوزۀ نجف یعنی سید علی قاضی بود. بسیاری از مردم و حوزویان، آقای بهجت را یکهتاز عرصه علم و عمل دانسته، تا جایی که پس از مرگ او کسی را تا به امروز در حد و اندازۀ جانشینی معنوی او در بین مردم نمیدانند.
آقای ناصری نقل میکند در ملاقاتی که با آقای بهجت داشته است از او دربارۀ ظهور و بشارتهایی دربارۀ نزدیکی فرج سؤال میکند. آقای بهجت در پاسخ میگوید من دوستی دارم که با امام زمان (ع) ارتباط و ملاقات دارد؛ و آقای بهجت نیز همین سؤال را از این دوستش میپرسد. این دوستِ آقای بهجت که به گفتۀ خودِ آقای بهجت با امام مهدی (ع) ملاقات داشته است از امام زمان (ع) سؤال میکند: «یابن رسولالله، فرج شما برای عامۀ مسلمانها چه وقتی است؟ امام زمان(ع) در پاسخ فرمودند: نزدیک است. او در پاسخ به حضرت فرمودند: آیا من هم ظهور شما را درک میکنم؟ حضرت پاسخ دادند: پیرمردتر از شما هم درک خواهد کرد.» آقای ناصری از سنّ این شخص از آقای بهجت میپرسد و وی در پاسخ میگوید 62 سال.
در پی انتشار این بشارت از زبان آقای ناصری، برخی از شاگردان آقای بهجت از صحتوسقم این ماجرا و بشارت، از آقای بهجت سؤال میکنند. آقای بهجت در پاسخ، صحت این ماجرا را تأیید کرده، اما میگوید قرار نبود این بشارت به عموم مردم گفته شود. در جای دیگری نیز که هر دو فیلم آن در فضای مجازی موجود است شخص دیگری از او سؤال میکند که آیا شما گفتید که انقلابِ آقا را پیرمردها هم درک میکنند؟ شیخ بهجت در تأیید این گفته و بشارت، آن را مستند به گفتۀ شخص دیگری میکند که منظورش همان دوستی است که با امام ملاقات دارند.
این داستان برای اولین بار توسط شیخ علیرضا پناهیان در سال 1380 در دانشگاه تهران مطرح شد و در ادامه در سال 1383 فیلم سخنرانی آقای ناصری که این بشارت را از آقای بهجت نقل میکند در اینترنت منتشر شد. دقیقاً معلوم نیست که این ملاقات و این داستان چند سال قبل از سال 1380 اتفاق افتاده است اما از ظواهر حال پیداست که نباید خیلی از آن زمان دور باشد.
آقای بهجت در سال 1388 و در سن 93 سالگی از دنیا رفت. آقای ناصری نیز امسال یعنی 1401 و در سن 92 سالگی از دنیا رفت. این در حالی است که نه آقای بهجت و نه آقای ناصری و نه پیرمردتر از آنها بهزعم خودشان ظهور را درک نکردند و طبق اعتقاد پیروانشان هنوز فرج امام زمان(ع) برای عموم مردم محقق نشده است. همین امر سبب شده است مخالفان اسلام و مخالفان شیعه بر این موجسواری کنند و اعتقادات شیعیان دربارۀ امام مهدی(ع) را به سخره بگیرند.
این جماعت با درنظرگرفتن اعتمادی که مردم به این دو نفر داشتند نهتنها مردم و احترامشان به این دو نفر را به سخره گرفتند، بلکه اشکال و شبهه را به اصل امام مهدی(ع) و ظهور مبارک ایشان متوجه ساخته و این ظهور را خرافهای دانستند که علما و حوزویان از آن نان میخورند. این جماعت و رسانههای مرتبط با آنها از این ماجرا چنین برداشت کردهاند که معلوم نیست آقای بهجت دروغ گفته است یا رفیقِ مجهولالهویهاش یا اینکه نعوذ بالله خود امام زمان(ع) دروغ گفته است یا اینکه از اساس امامی در کار نبوده است!
از آنجا که بسیاری از مردم و متدینین و حتی بزرگان و حوزویان به آقای بهجت، اعتماد خاص و بلکه ارادت ویژه داشتند، هیچ احتمالی مبنی بر کذب این ماجرا و بشارت ندادند و تنها پاسخشان برای فرار از این فضاحت بزرگ این بوده است که در امر الهی و ظهور امام مهدی(ع) بداء صورت گرفته است؛ یعنی خداوند در این موضوع اراده کرده بود که ظهور در زمانی محقق شود که پیرمردتر از آنها هم درک کنند اما این ارادهاش را به تأخیر انداخت.
اما بهراستی این ماجرا چگونه باید تحلیل شود و چگونه بررسی شود تا هم پاسخِ مخالفان شیعه و مردم علاقهمند به امام مهدی(ع) داده شود و هم بتوان از این بشارت و این خبرِ واقعی تمام بهره را برد. حقیقت این است که آقای بهجت مورد اعتماد و وثوق بوده است و خبری که ایشان داده، حتماً صحیح و درست بوده است؛ اما آیا در این خبر صحیح و این بشارت بزرگ بداء اتفاق افتاده و امام مهدی(ع) به زمانی بشارت داده است که دانسته یا ندانسته قرار بوده در آن بداء الهی واقع شود؟
آیا نمیتوان این بشارت و این داستان را از زاویۀ دیگری تحلیل کرد؟ آیا احتمال دارد ظهور و وعدهای که امام مهدی(ع) داده بود مبنی بر اینکه پیرمردتر از آنها هم درک خواهند کرد محقق شده باشد؟ ممکن است این سؤال پیش بیاید که اگر ظهور برای عامۀ مردم محقق شده است پس کو؟ چرا مردم نه امامی را دیدهاند و نه ظهوری را؟ این ظهور چه شکلی است که کسی متوجه نشده است؟ آیا امکان دارد این راویان از نزدیکی این ظهور خبر دهند و خودشان از این ظهور جامانده باشند؟
ابتدا پاسخ قطعی را بگوییم و سپس تحلیلش کنیم. حقیقت این است که هم خبر و بشارت درست بوده است و هم اینکه طبق همان بشارت، ظهور برای عموم مردم محقق شده است و پیرمردتر از آن راویان نیز این ظهور را درک کردهاند. تنها یک سال بعد از اولین نقل این ماجرا توسط شیخ علیرضا پناهیان، یعنی در سال 1381 دعوت یمانی آلمحمد(ع) سید احمدالحسن، علنی و به گوش عموم مردم رسید. یقیناً چه آقای ناصری و چه آقای بهجت و چه آن دوستش که توفیق زیارت حضرت را داشته است نباید انتظار داشته باشند که امر ظهور امام مهدی(ع) بدون مقدمه و بدون زمینهساز و خارج از بشارتهایی که در روایات ائمۀ معصومین(ع) بوده است محقق شود.
بدین معنا که وقتی شیعیان طبق روایات شریفه به ظهور پرچم حقی از سمت امام زمان(ع) یعنی پرچم حق یمانی بشارت داده شدند، پس عاقلانه این است که ظهور این شخص و ارسال ایشان توسط امام مهدی(ع) را آغازی بر پروژۀ عظیم ظهور بدانیم. جدای از تمامی اسرار و ناگفتههایی که در روایات ظهور وجود داشته و توسط شخصِ سید احمدالحسن رمزگشایی شده است، این حداقلی از فهم و منطق مورد انتظار است که مدعیان علم و صاحبان اندیشه و مدعیان انتظار و محبت امام مهدی(ع) و ظهورشان باید بر آن دقت کنند و به آن اقرار کنند، و آن اینکه نمیتوان تمامی علائم ظهور را از جمله ظهور شخصیت بسیار مهم یمانی را نادیده انگاشت و همچون کوفیان از یاری مسلمِ زمان دست کشید و منتظر امام مهدی(ع) ماند.
یقیناً به غلط رفتهاند کسانی که این بشارت بزرگ را شنیدهاند و در ذهن و فکر خود اینگونه تصور میکنند؛ این تصور که پیرمردتر از راویانِ مذکور نیز ظهور را درک خواهند کرد، اما بدین شکل که خودِ امام مهدی(ع) بدون مقدمه و بدون ارسال فرستادهاش ـهمان یمانی وعدهدادهشدهـ بیاید و با اعمال خارقالعاده و با معجزات کثیره خودش را بر آنها اثبات کند.
مهمترین اشتباه این افراد بهدنبالِ اشتباهی که خود راویان این بشارت مرتکب شدند این بوده که انتظار داشتند امام مهدی(ع) طبق هواهای نفس آنها و همان گونه که آنها انتظار دارند یا میپسندند ظهور کند. آنها گمان میکردند وقتی امام مهدی(ع) طبق مصلحتی خبر نزدیکی ظهور خویش را میدهد باید همان طور ظهور کند که آنها گمان میکنند. این جماعت و پیروانشان بهجای اینکه از این خبر و این بشارت به فکر فرو روند و در رابطه با امر ظهور با دقت و انصاف تحقیق کنند، بر همان خواستههای نفس خویش در امر ظهور اصرار ورزیدند و با شنیدن دعوت مبارک یمانی همان برخورد را کردند که در روایات به آن اشاره شده بود.
دیگر جای ذکر این روایات که مکرر بیان شد نیست و آن اینکه قائم در وقت ظهورش انکار خواهد شد و با او همانند کذابین برخورد میشود؛ یا اینکه قائم از شیعیانش مأیوس میشود؛ یا جالبتر اینکه همان کسانی که انتظار میرفت در صف اول ولایت امام مهدی(ع) قرار بگیرند از ولایت حضرت خارج میشوند و کسانی وارد این امر میشوند که گویی مسلمان نیستند. در جای دیگری در صحبتهای شیخ محمدتقی بهجت دربارۀ امام زمان(ع) آمده است که او به این نکته اشاره میکند که تعدادی از علما به حضرت در وقت ظهورش میگویند به تو احتیاجی نداریم!
با اینکه در روایات اهلبیت(ع) از دلایل حقانیت قائم(ع) سخن به میان آمده است و امامان معصوم(ع) قرنها قبل به ما آموزش دادند که راه شناخت قائم و جدایی صادق از راستگو در این امر چیست، اما وقتی خبر ظهور یمانی و دعوت سید احمدالحسن به شیخ محمدعلی ناصری میرسد، او بدون در نظرگرفتن امور مهم ذکرشده در روایات و بدون در نظرگرفتن این بشارت بزرگ که خود ناقل آن بوده است، سریعاً درخواست اعجاز میکند و طبق نقل برخی از مؤمنینِ دعوت یمانی او اعجازی را طلبیده بود که دندانهای فاسدش مثل روز اول خوب شوند یا حافظ قرآن شود.
این شیخ با درسهای اخلاقش و غربت امام مهدی(ع) گریه میکرد، اما هنگام شنیدن همان وعدهای که از امام مهدی(ع) شنیده بود همانند دشمنان پیامبران در تاریخ، از او طلب اعجاز میکند و یقیناً انتظار داشته است که مدعی صادق و مهدی موعود اگر همان مهدی باشد باید به خواستهاش احترام بگذارد و کارخانهای از اعجاز همراه خود بیاورد تا هرکس را طبق خواستهاش راضی کند! یکی میخواهد امام مهدی(ع) اگر مهدی واقعی است دندانش را اصلاح کند یا یکشبه پیرمردی را حافظ قرآن کند. دیگری همچون شیخ علی کورانی درخواست میکند محاسن سفیدش را سیاه کند و بالاخره هرکسی طبق تمایلاتش روزها و سالها مهدی واقعی را منتظر امتحانات خود قرار دهند.
این جماعت غافلاند از اینکه خداوند متعال خودش برای معرفی خلفایش راهی دارد و طبق سنت همیشگی، تمامی انبیا و اوصیای الهی با نصّ و معرفینامه معرفی میشوند؛ اگرچه در برخی شرایط طبق مصلحت الهی کرامات و معجزاتی غیرقاهره از آنها سر میزند. طبق روایات شریف، این نصّ و معرفینامه برای مدعی واقعی این امر در زمان ظهور، وصیت پیامبر اکرم (ص) است که در روایات متعددی بهعنوان وصیت عاصم و بازدارنده از گمراهی تا روز قیامت معرفی شده است و این یعنی نصّی که از سوی خدا و رسولش محافظت و ضمانت شده است که متوسلین به این وصیت را تا روز قیامت از گمراهی محفوظ بدارد.
امام باقر(ع) به جابر جعفی فرمودند: «بر حذر باشید از معدود سادات آلمحمد و بدانید که برای محمد و علی تنها یک پرچم است و برای دیگران پرچمها؛ بنابراین، از زمین تکان نخور و هرگز مردی از این سادات را تبعیت نکن تا اینکه مردی از فرزندان حسین را ببینی که با او وصیت و سلاح و پرچم رسول خداست.» (تفسیر عیاشی، ج1، ص 65)
این جماعتِ مدعی که با نقل اینگونه بشارتها ذوق و شوق نشان میدهند و از باب نزدیکی ظهور اشک از چشمانشان جاری میشود بهراحتی از کنار دعوت یمانی گذشته و خود و دیگران را از شنیدن سخنان و ادلۀ دعوت سید احمدالحسن بر حذر میدارند. آنها که منابر را پُر کرده بودند از بشارت ظهور، اما امروز عزمشان را جزم کردهاند که با دعوت فرستادۀ امام مهدی(ع) مقابله کنند و در این راه از هر حربهای استفاده میکنند. بهراستی ائمۀ معصومین(ع) از بیان این همه علائم ظهور و معرفی ادلۀ شناخت قائم(ع) بهدنبال چه بودهاند؟ بهراستی امام مهدی(ع) از بیان این بشارت به دوستِ آقای بهجت بهدنبال چه بوده است؟ به قولِ آقای پناهیان آیا اهلبیت(ع) برای سرگرمی ما این روایات و علائم را ذکر کردهاند و قصدشان این نبوده است که ما به مدعیِ حقیقی برسیم؟!
چگونه امکان دارد دقیقاً در همان زمانی که طبق روایات و علائم ظهور، انتظار ظهور میرود، مدعی کذابی پیدا شود و تنها وصیتِ بهجامانده از رسول خدا (ص) را بهنام خود و دعوت خود جا بزند؟ تا جایی که هرجا اسمی از وصیت پیامبر به میان آید همه ذهنشان بهسمت دعوت سید احمدالحسن میرود؟ و این امر تا جایی مهم شده است که مدعیان علم، عزم خود را جزم کردهاند که بهصورت کلی از دست این وصیت خلاص شوند و این وصیت را با راههای مختلفی از جمله سند و دلالت مورد هجمه قرار دهند و همان مصیبت روز پنجشنبه را تکرار کنند.
چگونه امکان دارد وقتی همه با این بشارتِ بزرگ شیخ بهجت، منتظر ظهور امر امام مهدی(ع) هستند، مدعی کذابی پیدا شود و پرچم «البیعة لله» را بهنام خود بزند؛ تا جایی که همه سعی میکنند این پرچم مقدس از عرصۀ ایمانی مردم حذف شود؟
چگونه امکان دارد اهلبیت(ع) ما را به ظهور شخصیت مبارکی همچون یمانی قبل از ظهور امام مهدی(ع) بشارت دهند، اما امروزه که باید منتظر یمانی و دعوت مبارک ایشان باشیم مدعی کذابی بیاید و این نام مبارک را بهنام دعوت خود ثبت کند؛ تا جایی که حتی در برگۀ بازجوییها و احکام زندان مؤمنین به دعوت سید احمدالحسن اینگونه ثبت شود که جرمش عضویت در فرقۀ یمانی است؟ و بدتر از همۀ این مسائل، این است که عدهای نادان از مخالفین دعوت سید احمدالحسن، برای تشویق مؤمنین به ایشان برای خروج از دعوت مبارک، در انتهای کلیپهای تبلیغاتی خود مینویسند: «انتخاب با توست… که شیعه بمانی یا یمانی؟» این جماعت نادان نمیدانند که وقتی اهلبیت(ع) به ظهور یمانی بشارت دادهاند، در زمان ظهور او، شیعهماندن و یمانینبودن عین ضلالت و گمراهی است: «و چون يمانى خروج كرد بهسوی او بشتاب كه همانا پرچم او پرچم هدايت است. بر هيچ مسلمانى جایز نیست از آن پرچم روی برگرداند؛ پس هركس چنين كند از اهل آتش است؛ زيرا او بهسوی حق و راه مستقيم فرامیخواند.» (غیبت نعمانی، ص255)
شاید به جرئت بتوان گفت شیوع ویروس کرونا و انتشار این بیماری در کل جهان بهصورتی که نقطهای را جا نگذاشته است، عذابی همگانی است که تاریخ به خود ندیده است. چه بسیار انسانها که در این عذاب جان خود را از دست دادند و چه ترسهایی که انسانها در این بیماری به خود دیدند؛ تا جایی که شیعیان روزهایی را با توسل جانانه به امام مهدی(ع) و دعا برای ظهورشان سپری کردند، اما خیلی زود همهچیز به فراموشی سپرده شد.
کیست که متوجه این کلام الهی باشد که عذابی نازل نمیشود مگر اینکه رسولی از قبل فرستاده شده باشد (اسراء، 15)؟ عذابی بالاتر و همگانیتر از این وجود داشته است؟ بهراستی آقای ناصری چگونه این عذاب را دیده است و با یاد این بشارت بزرگ به خود اجازه داده است بهراحتی از کنار این دعوت مبارک عبور کند؟ و چگونه راضی شده است از دنیا برود و شبهۀ این بشارت را برای خود و مریدانش باقی بگذارد؟
چگونه علمای حوزه به خود اجازه میدهند امروزه تعداد زیادی از بهترینها و پاکترینهای طلاب بهصِرف ایمان به دعوت سید احمدالحسن در زندان باشند؟ آیا این همه گریۀ از روی شوق با شنیدن این بشارتها، با اینگونه رفتارها جمع میشود که تعدادی از طلبهها و جوانان را بهصِرف داشتن این عقیده که سید احمدالحسن حق است، راهی زندان کنند؟
یکی از طلبههای یمانی نقل میکرد که یکی از پامنبریهای آقای ناصری به دعوت یمانی ایمان آورده بود و گفته بود من چه کنم در حالی که در یک شب هم خودم و هم همسرم و هم پدر و مادرم، امام مهدی(ع) را در خواب دیدیم که فرمود فردا سربازم پیش شما میآید؛ و فردای آن روز برادرم ـکه به کربلا رفته بود و با دعوت یمانی آشنا شده و به آن ایمان آورده بودـ پیش ما آمد. آقای ناصری در پاسخ این بندهخدا گفته بود آنکس که تو دیدی شیطان بوده نه امام زمان (ع).
عجیب است از شیخ ناصری که در صحبتهایش مکرراً از خواب نقل کرده و خواب را حجتِ سخنانش قرار داده، ولی در اینجا خوابِ امام زمان(ع) آن هم در رؤیای چهار نفر شیطانی میشود! در حالی که طبق روایات، شیطان قدرت ندارد بهصورت ائمه(ع) ظاهر شود.
لازم است به این شبهه نیز اشاره کنم که برخی گمان میکنند آقای ناصری یا آقای بهجت یا همان دوستش، بهطور خاص و ویژه متوجه ظهور و شخص مهدی موعود میشوند و آنها احتیاجی به ادله و بررسی دعوت یمانی یا امام مهدی(ع) ندارند. این اعتقاد، اعتقاد ناصوابی است و کسی بهصِرف کسب توفیق برای ملاقات امام مهدی(ع) از امتحان و آزمایش شناختِ فرستادۀ امام مهدی(ع) بینیاز نمیشود.
ممکن است شخصی به هر روشی توفیق زیارت امام مهدی(ع) را کسب کند و حتی شخصِ امام مهدی(ع) دربارۀ نزدیکی ظهورش به او بشارتی دهد؛ اما این دلیل نمیشود که او را از جزئیات امتحان و فتنۀ الهی در این امر باخبر سازد. آنها نیز همانند همۀ مردم از بزرگ و کوچک باید در فتنه و امتحان الهی قرار گیرند تا عیار خویش را در ادعای سلوکی خویش بسنجند.
تاریخ کم به خود ندیده است کسانی که توفیق همراهی انبیای الهی را داشتهاند، اما در کوچکترین فتنهها سقوط کردهاند چه برسد به فتنۀ پذیرش ولایتِ جدید. از همین رو بوده است که سید احمدالحسن در اوایل دعوت خویش در بیانیهای خطابش را متوجه تعدادی از مقربین و متصلین به امام مهدی(ع) قرار داد و خطاب به ایشان نوشت که بر آنها نیز واجب است به فرستادۀ امام مهدی(ع) ایمان بیاورند.
در هر حال آنچه به نظر میرسد این است که یکی از مشکلات اصلی مدعیانِ انتظار در ایماننیاوردن به دعوت یمانی این است که ظهورِ اینچنینیِ امرِ امام مهدی(ع) برای آنها غیرمنتظره بوده است. سید احمدالحسن در بیانیۀ نصیحتی برای طلبههای حوزه فرمودند:
«امیدوارم طلبههای حوزههای علمیه در نجف، قم و در هر جای دیگر این نصیحت و اندرزی را ـکه پیشاپیش عذابی دردناک استـ بپذیرند، و گفتار آلمحمد(ع) را ـهمان طور که خداوند به آنها امر فرموده استـ ارج و منزلت دهند و حکمت یمانیه را چون پَرِ کاهی بر باد ندهند؛ که پشیمان میشوند و پشیمانی را چه سود! ای قوم (أُبَلِّغُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَأَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ امین) (پيامهای پروردگارم را به شما میرسانم و برای شما اندرزگويی امين هستم). (اعراف، 68)… .»
ابوخدیجه از امام صادق(ع) روایت میکند که فرمود: «وقتی قائم(ع) قیام کند با امری جدید میآید؛ همان طور که رسول خدا (ص) در ابتدای اسلام به امری جدید دعوت میکردند.» (ارشاد، ج 2، ص 384)
هر انسان جویای حقی وقتی این روایت را میخواند باید خود را برای پذیرفتن امری جدید ـغیر از آنچه به آن خو کرده استـ آماده کند؛ حتی برخی روایات، امر قائم(ع) را غریب و اصحابش را غریبان توصیف کردهاند: «اسلام غریبانه آغاز شد و غریبانه بازخواهد گشت؛ پس خوشا به حال غریبان!» (تفسیر عیاشی، ج2، ص303)
ولی با تأسف، هر حزب و گروهی میخواهد امام (ع) موافق با همان برداشت خودش و برحسب طرح و نقشهای که خودش برای قیام آن حضرت برنامهریزی کرده است بیاید؛ حتی امام باید از طریق کسانی که برای پیروی از آن حضرت برنامهریزی کردهاند بیاید، و به این ترتیب (کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ) (و هر فرقهای به آنچه نزدشان بود دلخوش کردند). (مؤمنون، 53)
بنابراین اگر امام از طریقی دیگر بیاید (قَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَی رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ) (گفتند: چرا اين قرآن بر بزرگمردی از آن دو شهر نازل نشده است؟). (زخرف، 31) و اگر با طرح و برنامهای که به ذهن آنها خطور نکرده و با امری جدید بیاید از نظر آنها امام محسوب نمیشود و باید با تکذیب، تمسخر و استهزا رویارو شود؛ و گویا این گفتار حقتعالی (یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَایَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ) (ای دريغ بر اين بندگان! هيچ فرستادهای بهسوی آنها نیامد مگر آنکه به سخرهاش گرفتند). (یس، 30) گوشهایشان را نمیکوبد و آنها را قصد نمیکند. وضعیت به همین صورت بوده، هست و خواهد بود؛ تا آنجا که کار برای آنها به پیکار با امام مهدی(ع) بینجامد!
از امام باقر (ع) روایت شده است: «هنگامی که قائم(ع) به پا خیزد بهسوی کوفه میرود. چند ده هزار نفر از بتریه که با خود سلاح دارند به او میگویند: “از همان جا که آمدهای برگرد؛ ما به فرزندان فاطمه نیازی نداریم.” پس شمشیر را در میانشان قرار میدهد و تا آخرینشان را میکُشد. سپس به کوفه داخل شده، تمام منافقین شکاک را از بین میبرد، کاخهایشان را ویران میکند و مبارزینشان را میکُشد تا خداوند عزّوجل راضی شود.» (ارشاد، ج 2، ص 384) و این اندرزی برای هرکسی است که از بازگشت میترسد و نمیخواهد با امام(ع) با این سخن که «ای پسر فاطمه برگرد» رویارو شود.
نویسنده: محمد شاکری