موضوعی که در این مطلب دستخوش بررسی و بحث قرار می گیرد، اتهامی است چالشی بر پیروان سید یمانی، سید احمد الحسن (ع) مبنی بر پذیرش هرگونه روایتی از راویان حدیث در طول تاریخ.
برخی معتقدند که از کلام یمانیون چنین برمی آید که آن ها هر روایتی از هر راوی حدیثی را بدون داشتن شاخصی مطمئن برای سنجش صحت احادیث می پذیرند و ازآن عقیده اخذ می کنند که همین مساله نیز شبهات و اتهامات دیگری را در پی دارد.
به همین جهت شبهه ای که امروز توفیق پاسخگویی به آن را داریم چنین است:
در تمام دورههای زندگی اهل بیت (ع) اشخاصی بودهاند که بهدلیل میل به دنیا و برای اهدافی پست، روایاتی جعل کرده یا بهدروغ آنها را به اهلبیت (ع) نسبت میدادند؛ مانند مغیرة بن سعد و…همین مسئله ضرورت وجود علمی برای سنجش صحت احادیث که به واسطۀ آن حدیث صحیح از دروغین شناخته شود را بیان میکند! پس چرا به راحتی علم رجال را رد میکنید؟!
منابعی که این شبهه در آنها مطرح شده است:
۱. لوح و قلم، ص۱۹، سیستانی؛
۲. کتاب نبرد (1)، ص ۶۱ و 361، سیستانی؛
3. برق لامع، ص ۲۶۹، محسن حجت؛
4. علم رجال، اکبر بیرامی، ص ۲۸ و ۲۹.
1. ما وجود راویان دروغ گو یا جاعل را نفی نکرده و نمیکنیم.
2. ما هرگز همه روایات را صادق ندانسته و نپذیرفتهایم.
3. برای پذیرش یا رد احادیث نیاز به معیار و قوانینی داریم اما به چه دلیلی بررسی راویان، ملاک سنجش احادیث صحیح از ضعیف است؟
4. تعیین معیار و قانون برای سنجش صحت احادیث باید برگرفته از ثقلین باشد، نه اینکه از طریق ظنون عقلی قاعدهای بسازیم و با آن، روایات را مورد محاکمه قرار دهیم.
5. پیامبر اکرم (ص) و اهلبیت ایشان، خود راهی برای سنجش صحت احادیث صحیح از جعلی ارائه دادهاند؛ پس چرا معیار آنها را در پذیرش یا رد احادیث کنار بگذاریم و قواعدی از پیشِ خود ساخته و به بدعت دچار شویم؟
6. معیار سنجش صحت احادیث از نگاه یمانیون اینگونه است: الف) در زمان وجود معصوم احادیث به حجت زمان ارجاع میشود تا صحت سنجی شود. ب) در صورت عدم دسترسی به معصوم، احادیث را با قرآن و روایات دیگر میسنجیم؛ همچنین قرائن متعدد دیگری نیز موجود است که به تفصیل بیان میشود.
معصومین (ع) در روایات متعدد اشاره کردهاند که بعضی از منحرفان و جاعلان حدیث در کتب اصحاب ایشان، روایات جعلی وارد کردهاند یا اینکه بر آنها از روی عمد دروغ بستهاند:
– امام صادق (ع) فرمود:«حدیثی را که به ما منتسب است نپذیرید؛ مگر آنکه موافق قرآن یا سنت باشد یا اینکه شاهدی از آن در احادیث قبلی ما باشد. پس همانا مغیرة بن سعید لعنتاللهعلیه در کتب اصحاب پدرم احادیثی را وارد کرد که پدرم آن را نگفته بود؛ پس از خدا بترسید و آنچه را مخالف سخن پروردگار ما و سنت محمد (ص) باشد قبول نکنید؛ پس ما اگر سخنی گفتیم میگوییم خدا فرمود و رسول خدا (ص) فرمود.»
« یونس بن عبدالرحمن عن هشام بن الحكم عن الصّادق علیهالسلام: «لا تقبلوا علینا حدیثا إلاّ ما وافق القرآن أو السنّة أو تجدون معه شاهدا من أحادیثنا المتقدّمة، فانّ المغیرة بن سعید لعنه اللّه دسّ فی كتاب أصحاب أبی أحادیث لم یحدّث بها أبی فاتّقوا اللّه و لا تقبلوا علینا ما خالف قول ربّنا و سنة نبینا محمّد صلّى اللّه علیه و آله فانّا إذا حدّثنا قلنا قال اللّه عزّ و جلّ و قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله» (نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین-جلد۱-صفحه۶۱-كتاب العلم-باب اختلاف الحدیث و التقصّی عنه و العلّة فیه»
– یونس بن عبدالرحمان از اصحاب صدیق امام رضا (علیهالسلام) میگوید: عراق را گشتم و در آن دیار گروهی از اصحاب امام باقر (علیهالسلام) را یافتم. در آن سرزمین اصحاب امام صادق (علیهالسلام) را كه به وفور حضور داشتند ملاقات كردم. از ایشان حدیث شنیدم و كتب حدیثشان را از آنان دریافت نمودم. پس از مدتی آن كتب را به علی بن موسیالرضا (علیهالسلام) عرضه داشتم. آن حضرت بسیاری از احادیث آن كتب را انكار كرد كه از احادیث امام صادق (علیهالسلام) باشد و فرمود:
«قال یونس: وافیت العراق فوجدت بها قطعة من أصحاب أبی جعفر (علیهالسلام) و وجدت أصحاب أبی عبد اللّه علیهالسلام متوافرین، فسمعت منهم و أخذت كتبهم، فعرضتها بعد على أبی الحسن الرّضا علیهالسلام فأنكر منها أحادیث كثیرة أن یكون من أحادیث أبی عبد اللّه علیهالسلام؛ و قال لی:
«إنّ أبا الخطّاب كذب على أبی عبد اللّه علیهالسلام. لعن اللّه أبا الخطّاب! و كذلك أصحاب أبی الخطّاب یدسّون هذه الأحادیث إلى یومنا هذا فی كتب أصحاب أبی عبد اللّه علیهالسلام، فلا تقبلوا علینا خلاف القرآن فإنّا ان حدّثنا حدّثنا بموافقة القرآن و موافقة السّنة، انّا عن اللّه و عن رسوله نحدّث، و لا نقول قال فلان و فلان فیتناقض كلامنا، انّ كلام آخرنا مثل كلام أوّلنا و كلام أوّلنا مصداق لكلام آخرنا، و اذا أتاكم من یحدّثكم بخلاف ذلك فردّوه علیه و قولوا أنت أعلم و ما جئت به: فانّ مع كل قول منّا حقیقة و علیه نور، فما لا حقیقة معه و لا نور علیه فذلك (من) قول الشّیطان.» (نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین-جلد 1-صفحه۶۱-كتاب العلم-باب اختلاف الحدیث و التقصّی عنه و العلّة فیه)
_امام صادق علیهالسلام:«ما اهلبیت صادق هستیم و هرگز دروغ نمیگوییم؛ دروغگویانی هستند كه به ما دروغ میبندند تا با دروغهایشان روایات راست ما را نزد مردم خراب كنند.» (إنّا اهلبیت صادقون، لا نخلو من كذّاب یكذب علینا فیسقط صدقنا بكذبه علینا عند الناس.» (رجال كشّی: ص 108 رقم 174، و 305 رقم 549)
سید احمدالحسن (ع) می فرمایند:
«…آنچه من میخواهم انصار بدانند این قاعده است که: عقیده از چنین روایات آشفتهای برگرفته نمیشود. و نیز اینکه: انصار نگویند ما هر روایتی را قبول میکنیم. این، سخن باطلی است و کسی که به آن قائل باشد نیز بر باطل است و بین او و کسی که روایات آلمحمد (ع) را طبق هوا و هوس خودش رد میکند تفاوتی وجود ندارد. بین کسی که روایات غُلات و روایات باطل را میپذیرد با کسی که روایات راستین آل محمد (ع) را رد میکند، تفاوتی وجود ندارد… .» (در محضر عبد صالح، ج۲،ایستگاه چهارم)
در بین اصولیون در زمان حاضر دو مبنای معروف وجود دارد:
الف) وثوق صدوری، یعنی اینکه ما میتوانیم از طرق مختلف به صحت صدور یک حدیث اطمینان پیدا کنیم؛ این مبنا در میان علما غالب بوده و اکثر آنها به این روش معتقد هستند.
ب) وثوق سندی یعنی اینکه تنها از طریق صفات راویان میتوانیم از صحت مطمئن شویم و این مبنای سید خویی ره و بعضی از شاگردان ایشان است؛ البته بسیاری از علما، انتقادات بسیاری نسبت به این مبنا دارند.
روشن است که مبنای دوم تنها معیار برای پذیرش احادیث را سند و راویان دانسته؛ ولی مبنای اول، معیارهای دیگر چون موافقت با قرآن و احادیث دیگر یا شهرت فتوایی و… را از قرائن دیگر به صحت احادیث میداند. با این حال هر دوی آنها صفات راویان را معیاری برای سنجش صحت احادیث میدانند. اما آیا دلیلی بر این مبنای خطرناک که موجب تحریف دین با امیال و آرای رجالیون میشود دارند؟!
مبنای استدلال اصولیون در تأسیس این مبنا (معیارسنجی احادیث با صفات راوی) بحث خبر واحد و حجیت آن در علم اصول است. بحثی طولانی که اختلافات وسیعی در آن در بین خود اصولیون موجود است؛ لذا بحث از آن را به کتب تخصصی ارجاع میدهیم.
دکتر ناظم العقیلی در رساله پایاننامه دکترای خود با عنوان «ارزش ذاتی متن دینی» بهتفصیل به این مبحث پرداختهاند. محققان میتوانند به آن رجوع کنند.
سید احمدالحسن (ع) فرمودند:
«…علم رجالی که آنها به آن شادمان و مفتخرند، دروغ بزرگی است که مردم را با آن میفریبند؛ و اصولاً دست آنها از هر مادۀ رجالی معتبر و کافی خالی است. ولی با آنها پایین آمدم تا شاید دروغ آنها بر مردم مظلوم فریبخورده کارگر نباشد…
…اصولاً هیچ مادۀ رجالیای از جرحوتعدیل که بتواند تعداد قابل توجهی از اصحاب محمد (ص) و آل محمد (ع) را پوشش دهد در دست ندارند؛ فلذا آنها حق ندارند در این باب سخن بگویند. آنها اصولاً از مادۀ جرحوتعدیل شایسته و قابلقبول بیبهرهاند؛ زیرا صدها هزار نفر از اصحاب پیامبر (ص) و ائمه (ع) وجود دارد که جز تعداد بسیار اندکی، از مابقیشان خبر و نشانی در کتابهای رجال پیشینیان نیست… .
…حال اگر قضیه بر این منوال باشد، پس آنها میتوانند هر روایتی را که نمیپسندند، یا هر حدیثی را که با خواستههایشان همسو نیست، بهآسانی و با این بهانه که این راوی مجهولالحال است یا در کتب رجال پیشینیان نامی از او نیامده، رد کنند. و حالآنکه از اکثریت، نامی به میان نیامده است. وانگهی حقیقتی که عامۀ مردم از آن بیخبرند این است که: این افراد اصولاً از هر نوع مبنای منطقی قابل قبول و محکمه پسند برای توثیق (تعیین وثاقت راویان احادیث) بیبهرهاند… .» (در محضر عبد صالح، ج۲، موضوع وصیت مقدسه)
_ کتب متقدم رجالی مثل فهرست و رجال طوسی و رجال نجاشی بسیار محدود به حال راویان پرداخته و حال اکثر راویان را ذکر نکرده است (حتماً میدانید که اگر حال یک راوی توسط رجالیون مشخص نباشد یا بهعبارت بهتر اگر رجالیون نسبت به حال یک راوی جاهل باشند، پس آن راوی مجهول است؛ در نتیجه روایتی که نقل کرده، ضعیف است و قابل عمل نیست!)
_گذشته از این، شهادت رجالیون به حال راویان اکثراً حدسی است؛ یعنی اجتهادی و ظنی است در نتیجه حجیت ندارد!
_حالِ بعضی از راویان توسط اشخاص معاصر آنها نقل شده که این نقلها نیز نیاز به سند دارد؛ چراکه فاصله طوسی یا نجاشی با راویان حداقل صدسال است؛ پس حال این ناقلان از کجا فهمیده میشود؟! حقیقتاً وضع اسفباری است.
دکتر ناظم العقیلی در بیان نقد مختصری بر رجال مینویسد:
«…هر فردی که به کتابهای اصلی رجال آگاهی داشته باشد، متوجه اختلاف میشود، حتی بین نَجّاشی و شیخ طوسی! یکی از آنها بعضی از رجال را توثیق میکند و دیگری همان افراد را تضعیف میکند. حتی بین سخنان یک فرد از علمای رجال نیز تناقض وجود دارد؛ به این صورت که در یکی از کتابهایش، فردی را توثیق نموده، در حالی که در کتاب دیگرش، او را ضعیف شمرده است. بهعنوان مثال «قمیها» هر فردی که روایاتی مخالف اعتقاد آنها دربارۀ جایگاه ائمه (ع) و هر چیزی شبیه این را نقل کند، ضعیف میشمارند و خبرهای این راویان را رد میکنند، هرچند به هزاران خبر رسیده باشد؛ ولی افرادی که بعد از آنها آمدند، اشتباه روش قمیها برایشان روشن شد، و اینکه این راویان، ثقه هستند، و باید به روایتهای آنان اعتماد نمود.
خدای متعال میفرماید:
(وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفاً كَثِیراً) (اگر (این قرآن) از سوی غیر خدا بود، اختلاف زیادی در آن مییافتی). (نساء، ۸۲)
اصلیترین کتابهای رجالی سه تا هستند: فهرست نجاشی و فهرست طوسی که هر دوی این کتابها برای ذکر نامهای راویان مؤلف و نویسندههای کتابهاست و همهی راویان را دربر نمیگیرند.
کتاب سوم، رجال طوسی است که «کتاب طَبَقات» است که بهجز برخی موارد اندک، به جرح وتعدیل مُتعرض نشده است. در واقع این کتابهای اصلی رجالی، فقط تعداد اندکی از راویان را بررسی نموده است. تعداد افراد در مُستَدرکهای رجالی معاصر، به پانزده هزار نفر میرسد؛ در حالی که بر اساس «معجم رجالالحدیث» سید خویی و «مستدرکات علم رجالالحدیث» شیخ نمازی، و افرادی که در تمام کتابهای اصلی رجالی، جرح وتعدیل شدند، به هزار نفر هم نمیرسد!
هرکس میخواهد به صورت تفصیلی منابع و تعداد آن را بداند، به کتاب «یاری وصیت» مراجعه نماید.
حتی جرح وتعدیلی که در کتابهای طوسی و نجاشی وجود دارد، یا از روی اجتهاد و نظر شخصی است یا از روی نقل نمودن از فَرد دیگر؛ در حالی که به صرف اجتهاد نمیتوان اعتماد و به آن احتجاج نمود، و نقل نمودن نیز خود نیاز به سَند دارد، و باید رجال سند را توثیق و بررسی کنیم.
این در حالیاست که تمام مطالبی که در کتابهای رجالی طوسی و نجاشی وجود دارد، سند ندارد، مگر تعداد اندکی از آنها. به این ترتیب، علم رجال، خود، بدون رجال میشود و در نتیجه در شأن بحث کردن نیست… .» (مقدمه کتاب وصیت مقدس، نوشتار بازدارنده از گمراهی)
برای صحت سنجی پیامبر (ص) و اهل بیت ایشان نیاز است از راهی استفاده کنیم که از طرف خود ایشان بیان شده باشد، نه اینکه خودمان معیاری برای سنجش صحت احادیث ایجاد کنیم.
نتیجه ایجاد معیارهای مختلف توسط علما، اختلافات وسیع آنها در فقه و عقاید استۀ زیرا مثلاً یک فقیه با پیشفرضهای خاص خود به ولایت عامه فقیه میرسد، اما دیگری به بطلان آن و فقط ولایت در امور حسبه. اما عدهای دیگر به حرمت حتی تقلید از فقها میرسند؛ با این اوضاع و با توجه به حکمت بالای معصومین (ع) حتماً معیاری از آنها برای سنجش صحت احادیث موجود است. بهعبارت دیگر اقتضای رحمت و حکمت الهی این است که برای جلوگیری از وقوع اختلافات با تعیین معیارهایی، راه سنجش صحت احادیث را بیان کنند نه اینکه ما را به حال خود رها کرده باشند!
دکتر ناظم العقیلی میفرماید:
«…بنابراین برای حکم دادن دربارۀ سنت نبوی (ص) و اهلبیت (ع)، بر اساس معیاری معین، خود این معیار و میزان باید از صاحب شرع نشئت گرفته باشد، نه از سر هواها و نظرات شخصیِ متناقض و مخالف و معیاری که اشتباه و توهّم در آن بهصورت نفرتآوری زیاد است. دین کامل، اگر به افرادی با عقلهای ناقص محتاج باشد تا آنها برای دین، قانون و روشی برای سنجش صحت احادیث و قبول یا ردِّ آن ها وضع نمایند، کامل نیست!
گروهی از آنها با تکیه و اعتماد بر روشی معین، صدها یا هزاران حدیث را صحیح میشمارند، در حالی که گروهی دیگر، با این روش مخالف هستند و این احادیث را ضعیف میشمارند یا آنها را ترک میکنند. گروهی از علمای رجال، مجموعهای از راویان را مُوثق و مورد اعتماد میشمارند و تمام روایتهای آنها را قبول میکنند، چه عقیدتی باشند و چه فقهی، اخلاقی یا مربوط به سیره؛ در حالی که گروهی دیگر، با آنها مخالفت میکنند و آن راویان را ضعیف میشمارند و در نتیجه، آن روایات عقایدی، فقهی و… را رد میکنند! اینچنین است که دین و صاحب دین، بهوسیلۀ دیگران محکوم میشود و میبیند که میراثش بین نظرات شخصی و هواهای علمای رجال و اختلاف آنها، غارت میشود… .» (مقدمه کتاب وصیت مقدس، نوشتار بازدارنده از گمراهی)
بهطور مختصر این معیارها را ذکر میکنیم؛ برای اطلاع تفصیلی میتوانید به کتاب «ارزش ذاتی متن دینی» از دکتر ناظم العقیلی (از صفحه 228 تا صفحه 250) مراجعه کنید:
1. عدم مخالفت با حکمت؛
2. عدم مخالفت با اخلاق و مروّت؛
3. عدم مخالفت با ادله قطعی:
الف. محکم قرآن کریم
ب. سنت قطعیالصدور و الدلاله
ج. مسلَّمات عقلیه
د.عدم مخالفت با تاریخ ثابت و مشهور
ه.علوم تجربی ثابتشده
و.حس و مشاهده
ز. رکاکت لفظ یا معنا
والحمدلله وحده.
منابع برای مطالعه بیشتر:
1. کتاب ارزش ذاتی نص دینی از دکتر ناظم العقیلی
2. کتاب علم رجال شیعی بین نظریه و تطبیق، از دکتر احمد حلی
3. کتاب پیروزی وصیت از دکتر ناظم العقیلی
4. کتاب در محضر عبد صالح از امام احمدالحسن (ع)
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More
View Comments