اتل متل یه بابا
یه بابا و هزار گرگ
چ گرگای پلیدی
دندوناشون هم بزرگ
یه بابا توی دنیا
بابایی که غریبه
دوست داره آدمارو
مهربون و نجیبه
بابای قصهی ما
یه بابای قشنگه
دوسش دارن اهل بیت
با بدیا میجنگه
خیلی اذیت شده
بابای خوب و نازم
غریب شده و تنها
منتظر ما، بازم
میدونی اسمش چیه؟
بابای خوب و زیبا
اسمش بابا احمده
منجی کل دنیا
بابا احمد اومده
نجات بده ماهارو
از ظلم و جور دنیا
دور کنه آدمارو
اتل متل یه بچه
یه بچهای که شیره
میخواد برای بابا
کار کنه تا بمیره
وقتی که دیده باباش
منجی این زمونه
گرفته دشمناشو
با تیر حق نشونه
یاد گرفته از باباش
وصیتو میخونه
راه شناختو دیگه
بچهی ما میدونه
یاد گرفته از باباش
کلی حدیث و قرآن
میدونه که باباشه
همهی دین و ایمان
خلاصه بابا احمد
شده همهی دنیاش
بچهی قصهی ما
دیده اونو تو رؤیاش
اما دلش گرفته
از غریبی باباش
از اینکه آدم بدا
خیلی گذاشتن تنهاش
مثل بابا احمدش
تنهایی میره دعوت
شکر خدا میکنه
از نعمت ولایت
با گریه اون دستاشو
میبره تا آسمون
دعا میکنه هر روز
زودی بیا بابا جون
آخه میدونه خدا
خدای پاک و زیبا
میبینه و میشنوه
دعاهای بچهها
بیاین بیاین بچهها
دعا کنیم تو شبها
که ای خدا ای خدا
زودتر بیاد اون بابا
اتل متل بابا جون
دوسِت دارم مهربون
زودی بیا که دنیا
برام شده یه زندون