خانه > دین آخرالزمان > عصمت تبلیغی واسطه‌های معصوم

عصمت تبلیغی واسطه‌های معصوم

شیخ ناظم عُقیلی بخشی از فصل چهارم رسالۀ پایان‌نامۀ دکترای خود را به «راه‌های اخذ معارف دین از معصوم» اختصاص داده است.


به‌طور خلاصه طرق اخذ معارف الهی از معصوم عبارت‌اند از:
. شنیدن مستقیم از معصوم که راه اصلی است؛
. شنیدن از طریق نایبانی که توسط معصوم معین شده‌اند؛
. روایاتی که موافق قرآن باشد.

در این نوشتار قصد داریم به راه دوم پرداخته و از این رهگذر، جایگاه نایبان و نمایندگان معصوم را که اخذ از آن‌ها به‌منزلۀ اخذ از خود معصوم است، تبیین کنیم

در روایات بسیاری، شنیدن از نایبان و حواریون ائمه که با نام معین و منصوب شده‌اند، به‌منزلۀ شنیدن از خود ائمه(ع) عنوان شده است (و این مطلب اجمالاً از روایات متواتر فهمیده می‌شود)؛ در حقیقت شنیدن از آن‌ها گرچه شنیدن از خود ائمه(ع) نیست، اما در حکم شنیدن از آن‌ها به شمار می‌رود.

امام مهدی(ع) می‌فرمایند: «هیچ‌یک از شیعیان ما حق ندارند در آنچه ثقات و معتمدین ما از جانب ما نقل می‌کنند تشکیک کنند. آن‌ها دانسته‌اند که ما سِر خود را به‌عنوان فیض بر آن‌ها می‌فرستیم و آن را فقط بر آن‌ها حمل می‌کنیم… .» «فإنه لا عذر لاحد من موالينا في التشكيك فيما يؤديه عنا ثقاتنا، قد عرفوا بأننا نفاوضهم سرنا، ونحمله إياه إليهم» (رجال الکشی، ج2، ص816)

تشکیکی که مطابق این روایت دربارۀ روایات افراد ثقه و معتمد ممنوع قلمداد شده، به‌طور خاص تشکیک در روایت ثقات و معتمدین اهل‌بیت است، نه هر ثقه‌ای؛ در اینجا تفاوت جوهری وجود دارد بین کسی که ائمه(ع) او را به‌عنوان فرد ثقه و مورداطمینان نسبت به امور شریعت منصوب می‌کنند و بین کسی که از نگاه مردم ثقه و معتمد است؛ زیرا:

1. این‌گونه نیست که هرکسی که مردم او را ثقه و معتمد بدانند، حقیقتاً و واقعاً ثقه باشد؛ به دلیل امکان وجودِ نفاق و دروغ و ریا که اموری باطنی و پنهان است.
2. این‌گونه نیست که هرکسی که از نگاه مردم ثقه و معتمد باشد، از خطا و اشتباه و سهو و نسیان در نقل روایت در امان باشد؛ بلکه امکان بروز خطا و اشتباه و سهو و نسیان وجود دارد.

و نمی‌توان به نفیِ این دو امر، اطمینان پیدا کرد مگر از طریق امام معصوم؛ زیرا این امور معمولاً از نگاه عموم مردم پنهان است… .

بنابراین بین فردی که معصوم او را به‌عنوان ثقه و معتمد خود معرفی کرده و فردی که مردم او را ثقه می‌دانند از دو جهت تفاوت وجود دارد و روشن است که در روایتی که از امام مهدی خواندیم منظور از عبارتِ «ثقاتنا» «معتمدین ما» همان نایبان و سفیران و امینان ائمه(ع) هستند، نه هر فرد ثقه و معتمدی؛ چون در اینجا کلمۀ ثقه و معتمد به اهل‌بیت اضافه شده (معتمدین ما)، و نیز به این دلیل که امام در ادامه فرموده است که: «آن‌ها دانستند که ما سِر خود را به‌عنوان فیض بر ایشان می‌فرستیم و آن را فقط بر آن‌ها حمل می‌کنیم.»
و این عبارت به‌صراحت حکایت از این دارد که ثقات و معتمدینِ اشاره‌شده، همان حواریون و معتمدین و امینان و سفیران ائمه‌اند که واسطۀ آن‌ها و شیعیان هستند؛ یعنی همان نایب خاص یا کسی در حکم آن.

مؤيد این مطلب آنکه این توقیع در پاسخ برخی از شیعیان صادر شد که نسبت به توقیع صادرشده در لعن احمد بن هلال عبرتائی و برائت از او تشکیک کرده بودند؛ بنابراین تشکیکی که در این توقیع از آن نهی شده، تشکیک نسبت به روایت‌کردن نایبان و سفیران خاص است…

این ثقات و معتمدین از سوی ائمه منصوب شده و بر مردم حجت هستند؛ همان ‌طور که در توقیعی از سوی امام مهدی(ع) بر این مطلب تصریح شده است:
«اما در حوادث و رویدادها، به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آن‌ها حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنان هستم.» «وأما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا (٢) فإنهم حجتي عليكم وأنا حجة الله عليهم.» (اکمال‌الدین، شیخ صدوق، ص484)

در اینجا امام مهدی(ع) شیعیان را به نایبان و سفیران ارجاع داده و آن‌ها را حجت بر مردم قرار داده است؛ این یعنی شنیدن از آن‌ها به‌منزلۀ شنیدن از امام مهدی(ع) است و کلام آن‌ها کلام ایشان و دست‌نوشتۀ آن‌ها دست‌نوشتۀ اوست؛
این همان چیزی است که آن را در وصف سفیر و نایب دوم خود محمد بن عثمان عمری بیان نموده و چنین فرمود: «و اما محمد ابن عثمان عمری ـ‌خدا از او و پدرش راضی باشدـ او ثقۀ من است و دست‌نوشتۀ او، دست‌نوشتۀ من است.» (اکمال‌الدین، شیخ صدوق، ص485)

همچنین امام هادی(ع) در پاسخ احمد بن اسحاق که از ایشان پرسیده بود «با چه کسی تعامل کنم و از چه کسی [تعالیم دینم را] بگیرم و سخن چه کسی را بپذیرم»، دربارۀ عثمان بن سعید (وکیل امام هادی و امام عسکری و سفیر اول امام مهدی (ع)) چنین فرمود:
«عمری فرد مورداطمینان من است؛ پس هرچه از من به تو رساند، از من رسانده است و هرچه دربارۀ من به تو گفت دربارۀ من می‌گوید؛ پس به او گوش بده و از او پیروی کن؛ زیرا او فرد مورداطمینان و معتمد است.» «و أما محمد بن عثمان العمري ـ‌رضي الله عنه وعن أبيه من قبل‌ـ‌ فإنه ثقتي و كتابه كتابي. العمري ثقتي فما أدى إليك عني فعني يؤدي وما قال لك عني فعني يقول، فاسمع له وأطع، فإنه الثقة المأمون

همچنین امام عسکری(ع) در پاسخ به سؤالی شبیه به همین سؤال، در وصف عثمان بن سعید و محمد بن عثمان فرمود: «عمری و پسرش دو فرد مورداطمینان من هستند؛ پس هر چه از من به تو رساندند حقیقتاً از من رسانده‌اند و آنچه به تو گفتند از من می‌گویند؛ پس به آن دو گوش بده و از آن‌ها پیروی کن؛ زیر این‌ها دو فرد مورداطمینان معتمد من هستند.» «العمري وابنه ثقتان، فما أديا إليك عني فعني يؤديان وما قالا لك فعني يقولان، فاسمع لهما وأطعمها فإنهما الثقتان المأمونان.» (کافی، ج1، ص۳۲۹)

ملاحظه کنید که با چه شدتی نسبت به سفارت و نمایندگی این افراد تأکید شده و گفتار و رفتار آن‌ها، گفتار و رفتار ائمه خطاب شده است. امام هادی، امام عسکری و امام مهدی (ع) هر سه به‌گونه‌ای در حق آن‌ها سخن گفته‌اند که جا برای هیچ شکی در نقل و روایت این افراد امین و معتمد باقی نمی‌مانَد، نه از روی عمد، نه از روی توهم، و نه از روی نسیان یا اشتباه دچار خطا نمی‌شوند؛ این مطلب هیچ تفاوتی با این سخن ندارد که بگوییم این افراد در تبلیغ عصمت دارند (عصمت در تبلیغ)؛ زیرا عبارت‌های به‌کار‌رفته توسط ائمه(ع) در حق این‌ها به‌گونه‌ای است که نمی‌توان اشتباه در نقل را برای این بزرگان ممکن دانست و آنان اوامر و نواهی و کلمات معصوم را بدون هیچ کم یا زیادی نقل می‌کنند؛

این (عصمت از خطا و سهو و نسیان و توهم) موضوعی است که نمی‌توان آن را به همۀ افراد ثقه و معتمد سرایت داد و تنها به ثقات و معتمدین معصوم اختصاص دارد.
و پیش از امام هادی، امام عسکری و امام مهدی (ع)، سایر ائمه نیز نسبت به نایبان و سفیرانشان بسیار تأکید می‌کردند که آن‌ها نمایندگان رسمی ائمه‌اند و شیعه حق ندارد نسبت به آن تشکیک یا آن را رد کند.
برای ملاحظه روایات بسیاری که دراین‌باره وجود دارد به کتاب «القيمة الذاتية للنص الديني» تألیف شیخ ناظم عُقیلی، ص335 تا340 مراجعه کنید.

تأکید می‌شود این افراد مُحدَّث (برخوردار از الهامات غیبی) نیز هستند؛ همان ‌طور که در روایات زیر بیان شده است:
امام صادق(ع) فرمود: «جایگاه شیعیان ما را به‌اندازه‌ای که به نیکویی از ما روایت می‌کنند بشناسید. ما آن‌ها را فقیه نمی‌شماریم تا آنکه محدَّث باشند. به ایشان گفته شد: آیا مؤمن، محدَّث می‌شود؟ فرمود: او مفهَّم است و مفهم، محدث است.» «اعرفوا منازل شيعتنا بقدر ما يحسنون من رواياتهم عنا، فانا لا نعد الفقيه منهم فقيها حتى يكون محدثا، فقيل له: أو يكون المؤمن محدثا؟ قال: يكون مفهما، والمفهم المحدث.» (رجال الکشی، ج1، ص6. وسائل‌الشیعه(آل البیت)، ج27، ص149)

عبید ابن هلال می‌گوید شنیدم امام رضا(ع) می‌گوید: «همانا من دوست دارم مؤمن، محدَّث باشد» به ایشان گفتم محدث چه چیزی است؟ فرمود: «مفهَّم» «إِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَكُونَ اَلْمُؤْمِنُ مُحَدَّثاً قَالَ قُلْتُ وَ أَيُّ شَيْءٍ اَلْمُحَدَّثُ قَالَ اَلْمُفَهَّمُ.» (عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص275)

و سلمان محمدی بر اساس روایات محدَّث بود؛ امام صادق(ع) فرمود: «علی(ع) محدَّث بود و سلمان محدَّث بود.» از ایشان سؤال شد ویژگی محدَّث چیست؟ فرمود: «فرشته‌ای به‌سوی او می‌آید و فلان خبر و فلان خبر را در قلب او می‌نگارد.» «كان علي عليه السلام محدثا وكان سلمان محدثا قال قلت فما آية المحدث قال يأتيه ملك فينكت في قلبه كيت وكيت.» (بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ص342)

از ابی‌بصير از ابی‌عبدالله(ع) روايت است: «به خدا سوگند علی(ع)، محدث بود و سلمان محدث بود.» گفتم برایم شرح دهيد. فرمود: «خدا فرشته‌ای را به‌سوی او می‌فرستد و در گوش او ندا می‌دهد و اين خبر و فلان خبر را به او می‌گوید.» «كان والله علي (عليه السلام) محدثا، وكان سلمان محدثا، قلت: اشرح لي، قال: يبعث الله إليه ملكا ينقر في اذنيه يقول: كيت وكيت.» (بحار‌الانوار، ج22، ص350)

امام باقر(ع) فرمود: «علی(ع) محدث بود و سلمان (محدث) بود.» «كان علي (عليه السلام) محدثا، وكان سلمان محدث.» (بحارالانوار، ج22، ص349)
امام باقر(ع) فرمود: «سلمان از متوسمين بود (یعنی از كسانی كه از روی نشانه‌ها حقيقت را می‌فهمند).» «سمعت أبا جعفر (عليه السلام) يقول: كان سلمان من المتوسمين.» (بحار‌الانوار، ج2، ص349)

این یعنی محدث‌بودن و الهام، منحصر به خلفای خداوند نیست؛ هرچند آن‌ها در مرتبۀ والای آن قرار دارند.

بنابراین در خصوص واسطه‌ها و نمایندگان ائمه، مسئله فقط وثاقت و عدالت نیست؛ بلکه امر بسیار بزرگ‌تر و ژرف‌تر از آن است؛ به همین خاطر، تعیین این افراد از تشخیص مردم خارج بوده و گزینش و تشخیص آن، تنها در توان ائمه(ع) است.

نهایت چیزی که مردم می‌توانند بشناسند ظاهر است و نه باطن و حقیقت… مردم تنها قادر به تشخیصِ آن وثاقتی هستند که اشتباه و توهم و فراموشی هم در آن ممکن است؛ در حالی که چنانچه گفتیم در خصوص نمایندگان معصوم، امر به نحو دیگری است؛ قرآن می‌فرماید:
(آنان ظاهری از زندگی دنیا را می‌دانند و از آخرت غافل و بی‌خبر هستند.) (يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ) (روم، 7)
برگرفته از: «القيمة الذاتية للنص الديني» تألیف شیخ ناظم عُقیلی، ص330 الی340.

در پایان، مناسب می‌دانم تا کلامی از امام احمدالحسن(ع) نقل کنم که با موضوع این مقاله ارتباط دارد؛ ایشان در بخشی از پاسخ به افرادی که نسبت به مکتب مبارک شک‌و‌شبهه می‌کردند چنین فرمودند:
«قد وصلني هذه الايام تشكيك بعض من يدعون الايمان بي بالمكتب الرسمي في النجف الاشرف وبهذه الصفحة المباركة التي نشرت فيها رسالة بصوتي فبعد هذه الرسالة الصوتية لم يبق عذر لأحد من هؤلاء فان كانوا مشتبهين فليعلنوا الآن توبتهم واستغفارهم وإلا فليجتنبوني ولا يدعون الايمان بي»

ترجمه: «در این روزها به من رسیده است که بعضی از کسانی که ادعای ایمان به مرا دارند، دربارۀ مکتب رسمی در نجف اشرف و نسبت به این صفحۀ مبارک که در آن پیام صوتی خود را منتشر کردم، تشکیک کرده‌اند. پس بعد از این پیام صوتی عذری برای هیچ‌یک از اینان باقی نمی‌ماند. پس اگر در اشتباه افتاده‌اند، باید هم‌اکنون به‌طور علنی توبه و استغفار کنند. در غیر این صورت باید از من دور شوند و ادعای ایمان به مرا نداشته باشند.» (صفحۀ مبارک فیس‌بوک، 17فوريه2014)

همچنین ببینید

گفت‌وگوی سید احمدالحسن با دکتر عبدالرزاق دیراوی، پیرامون «الحاد و خداناباوری»

گفت‌وگوی سید احمدالحسن با دکتر عبدالرزاق دیراوی، پیرامون «الحاد و خداناباوری»

گفت‌وگوی سید احمدالحسن با دکتر عبدالرزاق دیراوی، پیرامون «الحاد و خداناباوری» به تاریخ: 27آذرماه 1394هـ.ش …

7 نظر

  1. سلام علیکم و رحمة الله و بركاته
    مطالبی که در پایان نامه شیخ ناظم العقیلی حفظه الله ذکر شده است مطالبی بسیار ارزنده و مهم هستند که می‌بایست انصار الله به آن اشراف داشته باشند تا بتوانند در برابر فتنه‌های مختلف سربلند بیرون بیایند.

    از خداوند خواستاریم که ما را جزء متمسکین به اهل‌بیت علیهم السللم قرار بدهد.

  2. بسیار عالی بود

  3. بسیار عالی

  4. جزاکم الله خيرا جزاء المحسنين

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 − ده =