متن شبهه:
اگر از باب جدل کوتاه بیاییم و صحت حدیث وصیت را بپذیریم، در فقرۀ آخر این حدیث بیان شده که مهدی اول فرزند امام مهدی(ع) است؛ یعنی فرزند بلاواسطه؛ در حالی که احمد اسماعیل ادعا دارد با چندین نسل به امام مهدی(ع) میرسد و از نوادگان ایشان است.
منابع:
1. ره افسانه، صفحه171الی174، محمد شهبازیان.
2. درسنامه نقد و بررسی، صفحه297-298، علی محمدی هوشیار.
3. لوح و قلم، صفحه128، مهدی مجتهد سیستانی.
4. دوازدۀ خورشید، صفحه176-177، مهدی مجتهد سیستانی.
5. نبرد، صفحه141، مهدی مجتهد سیستانی.
6. بررسی و رد ادعاهای احمداسماعیل، صفحه79-80-137، محمد ذکاوتصفت.
7. برق لامع، صفحه 254-253-145-120-100-101، محسن حجت.
8. بررسی احادیث مهدیین، ص6، محمد حجازی.
پاسخ مختصر:
1- کسی که ادعا میکند همیشه منظور از فرزند، فرزند بدون واسطه است باید برای ادعای خود دلیل محکم ارائه کند؛
2- در بسیاری از ادعیه و روایات، اهلبیت(ع) بهعنوان فرزندان رسولالله(ص) خطاب شدهاند؛
3- در همین حدیثِ وصیت، امام حسین(ع) وامام حسن مجتبی(ع) بهعنوان فرزندان رسولالله(ص) خطاب شدهاند؛ در حالی که میدانیم مستقیماً از نسل رسولالله نیستند.
پاسخ تفصیلی:
آوردن دلیل بهعهدۀ مدعی است
میدانیم که در بحث علمی اگر کسی مطلبی را ادعا کند باید دلیل محکم برای اثبات آن ادعا ارائه دهد و در شبهۀ مذکور کسانی که ادعا میکنند منظور از فرزند در این حدیث، فرزند بلاواسطه است باید دلیل قطعی مبنی بر این ادعا ارائه دهند.
“دکتر عبدالرزاق دیراوی” در پاسخ به جناب “علی کورانی” مبنی بر اینکه منظور از فرزند در اینجا بهمعنای فرزند مستقیم است نه با واسطه، مینویسد:
این سخن کورانی: «با فرض صحیحبودن این روایت، در این وصیت به امام فرمان داده شده است که آن را به پسرش تسلیم کند؛ یعنی به پسر بیواسطهاش.»
پاسخ: در این روایت، قرینهای وجود ندارد که نشان دهد پیامبر پسرِ بیواسطه را اراده فرموده است؛ پس سخن کورانی، افترا و دروغی بیاساس است. بلکه در این روایت، دلیل عکس آنچه کورانی گمان برده است وجود دارد. رسول خدا(ص) به علی(ع) میفرماید: «زمانی که وفات تو فرارسید وصایت و جانشینیِ مرا به پسرم حسن که نیکوکار و رسیده به حق است تسلیم کن. زمان وفات او که فرارسید آن را به فرزندم حسین پاک و شهید بسپارد.»
یعنی رسول خدا، حسن و حسین را پسران خودش مینامد؛ در حالی که آنان پسران بیواسطهاش نیستند! آیا رسول خدا زمان و نَسَبها را تباه کرده است؟ یا عقل برخی آشکارا دچار انحراف شده است؟»
(کتاب پاسخهایی به نوشتههای معاندان صفحه 65)
فرزندان زهرا(س) پسر پیامبر خوانده شدهاند
با وجود اینکه مخالفین دعوت یمانی دلیل محکمی دربارۀ ادعای خود ندارند؛ اما در طرف مقابل ما قرائنی داریم که دلالت بر این دارد که کلمۀ “ابن” تنها به فرزندِ مستقیم خطاب نمیشود؛ چراکه در بسیاری از ادعیه و… مشاهده شده است اهلبیت(ع) فرزندان رسولالله(ص) خطاب شدهاند؛ درحالی که میدانیم آنان فرزندان مستقیم رسولالله(ص) نیستند؛ بلکه از نوادگان ایشان هستند.
شیخ ناظم العُقیلی مینویسد:
«و معنی فرزند بر ذریۀ امام مهدی(ع) صدق میکند؛ همان طور که بهطور مستقیم بر فرزند صدق میکند که در دهها روایت در وصف ائمه از ذریۀ امام علی(ع) آمده که آنها فرزندان رسول خدا(ص) هستند نه اینکه آنها فرزندان مستقیم او هستند؛ بلکه چون آنها از ذریۀ دخترش فاطمه زهرا(س) هستند و این امر واضحی است که به توضیح بیشتر نیاز ندارد و هرکس تفاصیل بیشتری در این خصوص بخواهد به کتاب (الرد الحاسم)، (سامری عصر ظهور) مراجعه کند که این مسئله در آنها به تفاصیل بیان شده است.» [کتاب الوصیة والوصی احمد، صفحه83.]
یا در حدیثی از امام کاظم(ع) مشاهده میکنیم که ایشان(ع) رسولالله(ص) را پدر خویش خطاب میکنند؛ خب اگر رسولالله(ص) پدر ایشان باشند، قطعاً ایشان فرزند رسولالله(ص) محسوب میشود. حال آیا رسولالله پدر مستقیم امام کاظم است که ایشان(ع) آن حضرت را اینگونه خطاب میکنند؟
دکتر عبدالرزاق دیراوی اینگونه پاسخ میدهد:
(… خیلی خب، اگر امام حسین(ع)، در حالی که فرزند دخترش زهرا (س) است فرزند مستقیم پیامبر اکرم(ص) محسوب میشود؛ پس چرا سید احمدالحسن(ع) از طریق سلمان فرزند مستقیم امام مهدی(ع) محسوب نشود؟ حال، وقتی که امام حسین(ع) را فرزند مستقیم پیامبر اکرم(ص) می دانید، بگویید که فرزند مستقیم در نزد شما چه معنایی دارد؟
اصلاً از کدام سیاق سخن میگویی؟ اینکه امامت در «فرزندان» و «فرزندانِ فرزندان» قرار دارد، مسئلهای است که نصب الهی آن را تعیین میکند، «ذريةً بعضُها من بعضٍ» فرزند، فرزند است هر چقدر که پایین رود و پدر، پدر است هر چقدر که بالا رود. به کلام امام کاظم(ع) که به حضرت رسول(ص) سلام میدهد توجه کنید: «سلام بر تو ای پدرم»؛ اگر حضرت رسول(ص) پدر اوست، او(ع) نیز قطعاً فرزند پیامبر(ص) است؛ در حالی که میبینیم پدرانِ بینِ امام کاظم(ع) و پیامبر(ص) بسیار بیشترند تا پدران بین سید احمدالحسن(ع) و امام مهدی(ع). در کافی روایت شده که: «عدهای از اصحاب ما، از سهل بن زياد، از علی بن حسان، از بعضی اصحاب ما نقل میکنند: نزد امام کاظم(ع) و هارون خلیفۀ وقت و عيسى بن جعفر و جعفر بن يحيى در مدينه بودم. بهسوی قبر پیامبر(ص) رفتند، هارون به امام کاظم(ع) گفت: پیشقدم شو؛ ولی او نپذیرفت. هارون سلام کرد و به گوشهای ایستاد. عيسی بن جعفر به امام کاظم(ع) گفت: پیشقدم شو؛ ولی او باز نپذیرفت. عيسى نیز سلام کرد و بعد کنار هارون ایستاد. جعفر نیز به ایشان گفت: پیشقدم شو؛ ولی او نپذیرفت، او هم سلام کرد و کنار هارون ایستاد. آنگاه أبوالحسن(ع) پیش رفت و گفت: سلام بر تو ای پدرم. از خدایی که تو را انتخاب کرد و از بین بهترینها تو را برگزید و تو را هدایت نمود و هدایت را به دست تو سپرد میخواهم که بر تو صلوات فرستد. هارون به عيسى گفت: شنیدی که او چه گفت؟ گفت: بله، هارون گفت: شهادت میدهم که او(ص) پدر بر حقش(ع) است). [كافی، شيخ كلينی، ج4، ص553]
از شما میخواهم دستکم مانند هارون(لعنة الله) انصاف داشته باشید!) [کتاب دعوت احمدالحسن همان حق آشکار است، صفحه114]
افسوسِ یمانیون در اینجاست که مخالفین دعوتِ یمانی قبل از نقد این حدیث و واردکردن اشکال به استدلال ما، حتی حدیث وصیت را از روی انصاف و طلبِ حق نخواندهاند تا ببینند خود رسولالله(ص)، امام حسین(ع) و امام حسن مجتبی(ع) را فرزند و “ابن” خویش میخواند با اینکه میدانیم آنان فرزند مستقیم آن حضرت نیستند!
منابع برای مطالعۀ بیشتر:
- کتاب چهل حدیث دربارۀ ذریه امام مهدی(ع)، شیخ ناظم العقیلی.
- کتاب الوصیة والوصی احمد، شیخ ناظم العقیلی.
- کتاب استمرار امامت بعد از صاحب الزمان(ع)، شیخ ناظم العقیلی.
- کتاب مهدیین دوازدهگانه فرزندان امام مهدی(ع)، شیخ عبدالرزاق هاشم محمدی.
- کتاب اخبار طاهرین دربارۀ مهدی و مهدیین، شیخ اسماعیل موسوی.
اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیما کثیرا 🔯