اصل و اساس عذاب و گرفتاریهای امت مسلمان، ظلمی است که در حق اصل و اساس خلافت الهی روا داشته شد. نقش حضرت فاطمه س در خلافت الهی، نقش اصل و مبدأ است.
سید احمدالحسن علیهالسلام میفرمایند:
«رحیم ـیا فاطمهـ ارتباطی خاص با آخرت دارد. او کسی است که شیعیانش را ـیعنی اهل حق و توحید و اخلاص برای خدای سبحانـ روز قیامت برمیچیند، و اینها عبارتاند از حسن و حسین و ائمه، نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و انبیا و اوصیا (ع) و پایینتر از آنها از مخلصین؛ از همین رو پیامبر خدا(ص) دربارۀ او فرموده است: «فاطمه امّ ابیها» «فاطمه، مادر پدرش.» مادر، مبدائی است که به آن بازگردانیده میشود و از همینرو امام حسن عسکری چنین معنایی را میفرماید: ما حجتهای خداوند بر خلق هستیم و فاطمه حجّت خدا بر ما.» (متشابهات، جلد1،پرسش 8)
همچنین در تفسیر حرف «الم» فرمودند:
«فاطمه زهرا (ع) «الف» اصل و پایۀ حروف و نخستینِ آنها و اولین چیزی است که بعد از نقطه به وجود آمده است، و سایر حروف نیز از آن ترکیب مییابند؛ و این، حرف فاطمه زهرا (است که پیامبر) بهنقل از خدای سبحان دربارۀ او فرموده است:
«یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک، و لو لا علی لما خلقتک، و لو لا فاطمه لما خلقتکما» «ای احمد! اگر تو نبودی، آسمانها را خلق نمیکردم، و اگر علی نبود تو را خلق نمیکردم، و اگر فاطمه نبود شما دو تن را خلق نمینمودم.» بنابراین در این مقام، حرف زهرا (ع) یعنی «ا» بر حرف علی یعنی «ل» و بر حرف محمد (ص) یعنی «م» برای بیان «لو لا فاطمه لما خلقتکما» «اگر فاطمه نبود شما دو تن را خلق نمینمودم) پیشی گرفته است؛
یعنی اگر آخرت که محل تجلی معرفت حقیقی است، وجود نداشت، و اگر معرفت وجود نداشت، مخلوقات آفریده نمیشدند؛ خداوند آنها را آفرید تا بدانند و بشناسند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)
(جن و انس را جز برای پرستش خود نیافریدم).»
(پاسخهای روشنگرانه ، جلد 6، پرسش 529)
علاوه بر آنچه تاکنون در خصوص ارتباط بین خلافت الهی، با فاطمه زهرا دانستیم، نمونۀ دیگر این ماجرا را در حدیث کساء میبینیم که در آنجا فاطمه بهعنوان اصل و محور معرفی شده و خلفای الهی، بر اساس نسبتی که با او دارند مورد اشاره قرار گرفتهاند؛ (هم فاطمه و ابوها، وبعلها و بنوها)
یکی از کنیههای حضرت فاطمه، امالائمه است؛ در واقع ایشان بهمثابه ظرفی است که سلسله امامت و خلافت الهی از وجود مقدس او به عرصه عالم مادی قدم نهاد.
از سویی دیگر، امام صادق (ع) ظلمی را که در حق فاطمه روا داشته شد، اصل و ریشۀ تمامی اتفاقات و مصیبتهای بعدی دانسته و میفرمایند:
«و لا کیوم محنتنا بکربلا و إن کان یوم السقیفه و إحراق النار علی باب امیرالمؤمنین والحسن والحسین وفاطمه و زینب و ام کلثوم وفضه و قتل محسن بالرفسه أعظم و أدهی و أمرّ لأنه أصل یوم العذاب.»
«و هیچ روزی مانند محنت ما در کربلا نیست؛ اما روز سقیفه و آتشبهپاکردن بر درب خانۀ امیرالمؤمنین و حسن و حسین و فاطمه و زینب و امکلثوم و فضه سلاماللهعلیهم و کشتن محسن سلاماللهعلیه با لگد، بالاتر و سختتر و تلختر است؛ چراکه اصل روز عذاب و سختی، آن روز است.»
(نوائبالدهور، ج۳، ص۱۵۷؛ انساب النواصب، ص۵۶؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۶۴)
امت اسلام، از زمانی که هیزم بر درب خانۀ یگانهدخت نبی خدا گردآوری کرد، بهرۀ خود را از دست داد.
در حقیقت، مبدأ و آغاز نزول عذابها بر امت، آن هنگامی است که به اصل و اساس خلافت الهی یعنی فاطمه، ظلم کرده و او را به شهادت رساندند.
میتوان به تاریخ نگریست و آنچه را که مسلمانان در دوران حکومتهای مختلف با آن روبهرو بودند، ملاحظه نمود؛ از ابوبکر تا عمر و عثمان، و در ادامه سلسلههای پادشاهی بنیامیه و بنیعباس… .
واقعیت آن است که آنچه را که مردم پس از تشکیل شورا و سقیفه و بهشهادترساندن دخت پیغمبر به دست آوردند؛ حیاتی ذلیلانه و خفتبار زیر یوغ حاکمان ستمگر بود؛ چیزی که ثمرۀ بیتفاوتی نسبت به غصب حق فاطمه س و در ادامه، با پشتکردن به فرزندان پاک ایشان به آن دچار شدند… .
بهراستی، چه عذابی بالاتر از حاکم ظالم!
صدیقۀ طاهره، رکنی از ارکان هدایت و درب باطنی شهر رسول خدا ص و تجلی اسم رحیم بین خلایق است؛ پس مردم با جسارتکردن و بهشهادترساندن آن حضرت، رحمت را از خود دور ساخته و نقمت و بدبختی را انتخاب کردند.
آنها جهل را بهجای علم، و شورا را در عوض امامت برگزیدند؛ آری آنها بهرۀ خود را از دست دادند؛ چراکه هدف از خلقت خویش را فراموش کرده و با قتل دختر پیامبر به جامعهای که سراسر جهل و نادانی بود روی آوردند و جهل، نتیجهای جز ظلم و عصیان و فساد به بار نمیآورد.
امام حسن مجتبی ع در حضور معاویه و در مجلس صلح فرمودند:
به خداوند سوگندِ قاطع میخورم اگر مردم به حرف خدا و رسولش گوش سپرده بودند، اگر خلافت پدرم علی را همان ابتدا میپذیرفتند، روزگار جور دیگری بود؛ آسمان بارانش را نثار زمین میکرد، زمین همۀ برکاتش را به اهلش میبخشید، اختلاف برای همیشه از میان مردم رخت برمیبست، مردم تا قیامت از سبزی و خرمی زمین بهره میبردند و کسی چون تو ای معاویه به ردای خلافت طمع نمیورزید؛ ولی افسوس پیشینیان خلافت را از جایگاه حقیقیاش جابهجا کردند و پایههایش را واژگون ساختند.»
کلام امام حسن مجتبی(ع) به همان حقیقتی اشاره دارد که در ابتدای متن از امام صادق خواندیم؛ اگر مسیر خلافت تغییر نمییافت، امروز معاویهای در مقابل امام حسن مجتبی وجود نداشت؛ بنابراین تمامی مشکلات و مصیبتهای امت مسلمان ریشه در اولین فاجعه دارد؛ فاجعهای که جهل را جایگزین علم نمود و زمینههای تربیت افراد ناصالح را فراهم آورد.
پس عذاب بزرگتر که سالهاست درگیر آن شدهایم و اصل و اعظمِ عذابهاست، دنیای بدون فاطمۀ زهراست؛ با حمله به بیت وحی، خوشبختی مردم به پایان رسید و دوران ظلمات آغاز شد و زندگی مردم در تاریکی مطلق فرورفت…چنان که قرآن کریم نیز از دوران حکام جور به شب تاریک تعبیر کرده است؛
ابوبصیر میگوید از ابوعبدالله امام جعفر صادق (ع) دربارۀ این سخن خدا (والشمس وضحاها) (سوگند به آفتاب و روشنی آن) سؤال کردم. حضرت فرمود: «خورشید، رسول خدا(ص) است که خدا بهوسیلۀ آن، برای مردم دینشان را روشن ساخت … .» عرض کردم: (وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا) (و سوگند به ماه چون از پیِ آن برآید). حضرت فرمود: «آن، امیرالمؤمنین(ع) است». عرض کردم: (وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها) (و سوگند به روز چون آن را روشن کند). فرمود: «منظور، امام از فرزندان فاطمه(ع) است، که از رسولالله(ص) میپرسد و او برای هرکه از او بپرسد، آشکار میشود؛ پس خداوند سبحان دربارۀ او چنین حکایت میکند: (وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها).
عرض کردم: (وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا) (و سوگند به شب چون فرو پوشدش). فرمود: «آنان پیشوایان جور هستند که بهجای آل محمد(ع) بر مسند حکومت نشستند و بر آن صندلی که آلمحمد(ع) برایش شایستهتر بودند، جای گرفتند. پس با ظلم و ستم، دین رسول خدا(ص) را پوشانیدند و این سخن حقتعالی است که میفرماید (وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا) یعنی (تاریکی شب، روشنایی روز را میپوشاند)… .» (بحارالانوار، ج24، ص70)
آنچه را که در ارتباط با عظمت مظلومیت حضرت فاطمه و تأثیر زیاد آن بر مظلومیتهای پس از آن، در کلام امام صادق(ع) و امام مجتبی (ع) خواندیم، در کلام سید احمدالحسن نیز قابلملاحظه است.
سید احمدالحسن (ع) در تفسیر آیهای که از سجدۀ خانوادۀ یوسف بر او سخن میگوید چنین میفرماید:
«… سجده در اینجا به هنگام تأویل آن بر قائم برای فاطمه و سرّ به ودیعه نهادهشده در اوست؛ درست مانند اینکه سجده برای کعبه و حجرالأسودِ نهادهشده در آن است؛ بنابراین در اینجا خورشید، محمد(ص) است و ماه، علی(ع) و یازده ستاره نیز ائمه(ع) از فرزندان علی(ع) و فاطمه (ع) هستند که عبارتاند از:
«حسن، حسین، علی، محمد، جعفر، موسی، علی، محمد، علی، حسن و محمد» و سجدۀ آنها به این معناست که آنها برای قائم و برای برپایی عدل و دادخواهی از مظلوم زمینهسازی میکنند؛ بهویژه برای احقاق حق آن بانویی که از زمانی که خداوند خلق را آفرید تا آنگاه که قیامت برپا شود، صاحب نخستین و عظیمترین مظلومیت است ….»
بنابراین دانستیم که از یکسو فاطمۀ زهرا اصل و اساس خلافت الهی است و از سویی دیگر، تمامی حوادث ناگواری که امت مسلمان با اون روبهرو شد، ریشه در ظلمی داشت که در ابتدا در حق فاطمه روا داشته شد؛
ناگفته پیداست که دشمنی دشمنان با فاطمه و بهشهادترساندن او هم در نتیجۀ پایداری ایشان در دفاع از حاکمیت الهی و «نه» گفتن به حاکمیت شوراییِ مردم بود.
در این خصوص سید احمدالحسن در تفسیر حرف (لام) در حروف مقطعه فرمودند:«لام متعلق به علی (ع) است؛ هرچند علی (ع) در ظاهر، درب است و فاطمه (ع) باطن آن. به «ا» و «ل» دقت کن؛ اگر این دو با هم ترکیب شوند، شکل آنها اینگونه میشود: «لا» یعنی «ا» در باطن «ل» نوشته میشود؛ پس «ل» ظاهر و آشکار است و بر «ا» احاطه دارد. این «لا» بهمعنای رد و نپذیرفتن حاکمیت مردم است و همان است که کلمۀ توحید یعنی «لا اله الا اللّه» نیز با آن آغاز میشود.»
(پاسخهای روشنگرانه، جلد 6، پرسش 529)
پس فاطمه زهرا س دلیل روشنی برای رد حاکمیتهای باطل است؛ ازاینرو قیام قائم نیز که بر حاکمیت الهی و رد حاکمیت مردمی استوار است یکی از اهدافش ـچنانکه دانستیمـ انتقام حق مادرش زهرا (سلاماللهعلیها) است.
یک نظر
تعقيب: فاطمه زهرا (س)، صديقه شهيده، تجلّی "الرحیم" | سایت رسمی دعوت سید احمد الحسن یمانی