امام علی (ع) در خطبۀ 38 نهجالبلاغه در تعریف شبهه فرمودند: «وَ اِنَّما سُمِّیَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاِنَّها تُشْبِهُ الْحَقَّ. فَاَمّا اَوْلِیاءُ اللّهِ فَضِیاؤُهُمْ فیهَا الْیَقینُ، وَ دَلیلُهُمْ سَمْتُ الْهُدى. وَ اَمّا اَعْداءُ اللّهِ فَدُعاؤُهُمْ فیهَا الضَّلالُ، وَ دَلیلُهُمُ الْعَمى. فَما یَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خافَهُ، وَلا یُعْطَى الْبَقاءَ مَنْ اَحَبَّهُ» «شبهه را براى اين شبهه ناميدند كه به حق شباهت دارد. اما نور هدايت كنندۀ اولیای خدا در شبهات، يقين است و راهنماى آنان، مسير هدايت الهى است. ولی دشمنان خدا، دعوتكنندهشان در شبهات، گمراهى است و راهنماى آنان كورى است. آنكس كه از مرگ بترسد نجات نمىيابد و آنكس كه زندهماندن را دوست دارد براى هميشه در دنيا نخواهد ماند.»
پرسش 1:
عنوان فعلی کتاب « دجال بصره » است؛ ولی در چاپ اول، عنوانش «فعالیتهای صهیونیسم وهابی در عراق» بود!
به نظر میرسد این کتاب بیش از یک عنوان دارد. عنوان فعلی آن «دجال بصره» است، ولی در چاپ اول، عنوانش «فعالیتهای صهیونیسم وهابی در عراق» بود. چرا عنوان این کتاب تغییر کرده است؟
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم. سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند، آن پروردگار جهانیان است! و سلام و صلوات تام و تمام و بسیار خداوند بر محمد و آل محمد، ائمه و مهدیین باد!
عنوان کتاب دجال بصره در اصل «فعالیتهای صهیونیسم وهابی در عراق» بود و کورانی چند جا به این حقیقت اعتراف کرده است، از جمله: در مقدمۀ کتاب دجال بصره چنین نوشته است: «هفت سال پیش کتاب «فعالیتهایی در عراق» را نوشتم و این کتاب تجدید و تکمیلشدۀ آن است.»
بنابراین عنوان این کتاب «فعالیتهای صهیونیسم وهابی در عراق» بود. اگر در حال حاضر در شبکۀ اینترنت عنوان این کتاب یعنی «فعالیات صهیونیة وهابیة فی العراق» (فعالیتهای صهیونیسم وهابی در عراق) را جستوجو کنید این کتاب را در برخی سایتها با نام مؤلف شیخ علی کورانی خواهید یافت.
تنها این مورد نیست. شما همین کتاب ـیعنی فعالیتهای صهیونیسم وهابی در عراقـ را به اسم شخص دیگری یعنی محمد علی نصرالدین نیز خواهید یافت! و حتی در نسخۀ دوم از «انتشارات الکترونیکی اهلبیت»، این کتاب را به اسم محمد علی نصرالدین خواهید یافت.
بهعلاوه در نسخهای که به نام کورانی منتشر شده است مقدمهای با نام «محمد علی نصرالدین» وجود دارد و این یعنی این دو شخص بهصورت مشترک این کتاب را تألیف کردهاند (البته عبارت «تألیف» برای این کتاب مناسبت چندانی ندارد، که علت آن در ادامه خواهد آمد). پس از آن ـبه نظر میرسدـ این دو نفر اختلاف پیدا کردهاند یا محمد علی نصرالدین وقتی دیده است کورانی کتاب را به اسم خودش منتشر کرده است احساس کرد در معرض نوعی بیوفایی و پیمانشکنی قرار گرفته و تصمیم به انتشار این کتاب به نام خودش گرفته است و به نظر میرسد که بیشتر این کتاب متعلق به محمد علی نصرالدین بوده باشد به دلیل اینکه کورانی پس از تغییر عنوان و برخی مفاد کتاب، یک بار دیگر آن را به چاپ رسانده و بهاینترتیب عنوان کتاب به «دجال بصره» تغییر کرده است.
بنابراین داستان شرمآوری پشت این کتاب وجود دارد که نمیخواهم در آن وارد شوم. اختلافی که بین آنها وجود دارد نشان میدهد انگیزههای نگارش این کتاب به درآمد مادی آن مربوط میشود و نه ارتباطی با علم دارد، نه با حقیقت.
پرسش 2:
معنای اسم «دجال بصره» چیست؟ و آیا چیزی به نام دجال بصره وجود دارد؟
پاسخ:
در مورد این سؤال شما «آیا چیزی با نام دجال بصره وجود دارد؟» در حقیقت چیزی به نام دجال بصره وجود ندارد و این یکی از دروغپردازیهای بسیار این مرد است. روایتی از اهل سنت وجود دارد که سید بن طاووس در کتاب الملاحم و الفتن نقل کرده است و برخی افراد ـاز جمله شیخ کورانیـ پس از تحریف این روایت از آن سوءاستفاده کردهاند. این روایت بهشرح زیر است:
«ابنطاووس گفته است: حدیث کرد ما را ابوسهل و گفت: حدیث کرد ما را محمد بن عبدالمؤمن و گفت: حدیث کرد ما را احمد بن محمدـ بن غالب و گفت: خبر داد ما را هدیة بن عبدالوهاب از عبدالحمید از عبدالله بن عبدالعزیز و گفت: علی بن ابیطالب (ع) در کوفه خطبهای ایراد فرمود و گفت: «ای مردم! پس از من در جای خود بمانید و شما را برحذر میدارم از آنان که بهدروغ به آلمحمد نسبت داده میشوند؛ زیرا عدهای به اسم آل محمد خروج خواهند کرد ولی آنچه را که دوست دارند نخواهند دید؛ زیرا از امر من نافرمانی کرده، عهد مرا پشت سر انداختهاند. پرچمی از فرزندان حسین خروج خواهد کرد که در کوفه به رهبری اُمَیّة آشکار میشود، مردم مشمول بلا میشوند و خداوند بهترین خلایق را مبتلا میگرداند، تا آنجا که ناپاک از پاک جدا شود.
مردم از یکدیگر بیزاری خواهند جست و این وضعیت تا آنجا طول خواهد کشید که خداوند با مردی از آل محمد گشایش فرماید. هرکدام از فرزندان من که خروج کند و به غیر عمل من عمل نماید و به غیر سیرۀ من رفتار کند من از او بیزارم. هرکدام از فرزندان من که قبل از مهدی خروج کند گوسفند قربانی خواهد بود. برحذر باشید از دجالان از فرزندان فاطمه؛ زیرا از فرزندان فاطمه دجالهایی خواهند بود؛ دجالی از دِجلۀ بصره [رودخانۀ دجله در بصره] خروج خواهد کرد که از من نیست و او پیشاهنگ همۀ دجالهاست.»
برخی تحریف کردهاند و میگویند «دَجَلۀ بصره» (دجالهای بصره) که این بهوضوح نوعی حقهبازی است؛ زیرا چنین جمعی در زبان عربی وجود ندارد. کلمۀ دجال یا بهصورت مکسر جمع بسته و گفته میشود «دجاجله» و یا بهصورت جمع مذکر سالم و گفته میشود «دجالون».
بههرحال «دِجلۀ بصره» شناختهشده است و کتابهای جغرافیا و سرزمینشناسی از آن سخن گفتهاند. «دِجلۀ بصره» ـآنگونه که یاقوت حموی در معجم البلدان، ج3، ص167 بیان کرده استـ «دِجلة العوراء» نیز نامیده میشود.
نویری در کتاب «نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج1، ص269» نحوۀ شکلگیری دجلۀ بصره یا دجلة العوراء را چنین توضیح میدهد:
«در زمان «قباد بن فیروز» آب در پاییندست کَسکَر بهشدت جوشید و بالا گرفت. مردم اهمیت ندادند تا آنجا که طغیان کرد و مردان و زنان و کودکان را غرق کرد و به سمت بطائح روان شد. این جوشش آب «دجلة العوراء» نامیده شد، زیرا باعث شد آب تغییر مسیر دهد؛ و میان دجلۀ کنونی و دجلة العوراء مسافتی طولانی پدید آمد که «بطن جوخی» نامیده میشود و از سرحدّات فارس از نواحی واسط تا نزدیک سوس در خوزستان است.»
یعنی در زمان کسرای مذکور (قباد بن فیروز) طغیانی پدید آمد که در نتیجۀ آن، مسیر رودخانۀ دجله به چنین شکلی تغییر کرد و نام «دجلة العوراء» بر آن نهاده شد که همان «دجلۀ بصره» است. او میگوید مسافتی طولانی میان مسیر دجلۀ کنونی و مسیری که تغییر جهت داد ـیعنی دجلة العوراءـ پدید آمد که این فاصله «بطن جوخی» نامیده میشود و از سرزمینهای فارس است (یکی از مرزهای سرزمین فارس) و از توابع واسط نیز هست. اینکه گفته است «نزدیک سوس» یعنی به سمت سوس یا در مقابل سوس است؛ و سوس از توابع اهواز محسوب میشود که روبهروی واسط و میسان است.
پس این متن روشن میکند که «دجلۀ بصره» در شهر بصرۀ شناختهشدۀ امروزی نیست، بلکه نزدیک میسان قرار دارد.
دلایل بسیاری بر این حقیقت مُهر تأکید میزنند از جمله ـبهعنوانمثالـ وقتی حموی دربارۀ شهر لَوبَة سخن میگوید: «لَوبَة با فتحه سپس سکون و فتحۀ باء: مکانی است در عراق از آبادیهای کَسکَر بین واسط و بطائح.»
و این، یعنی «کسکر» ـکه نویری دربارهاش گفته بود جوشش آب در پاییندست آن صورت گرفت و طغیان و تغییر مسیر دجله و در نتیجه دجلة العوراء پدید آمدـ بین واسط و بطائح یعنی اهواز، یعنی شمال بصرۀ شناختهشدۀ کنونی واقع شده است. حموی در معجمالبلدان، ج4، ص461 دربارۀ «کسکر» گفته است: «شهر امروزی آن واسط است؛ یعنی همان شهری که بین کوفه و بصره قرار دارد.» و در ج3، ص273 میگوید: «سرزمین کوفه، کسکر تا زاب و حلوان تا قادسیه است.»
از همۀ این متون چنین استدلال میشود که «دجلة العوراء» یا «دجلۀ بصره» ارتباطی به بصرۀ شناختهشدۀ امروزی ندارد.
بنابراین جاهلانه یا دروغبستن عمدی خواهد بود، اگر گفته شود چیزی به نام دجال بصره وجود دارد و منظور از آن، همین بصرۀ معروف امروزی است.
طبیعتاً بصره در دوران قدیم با امروز تفاوت داشت و حتی میسان را نیز شامل میشد؛ به همین جهت در روایتی از سید بن طاووس در ملاحم و فتن، ص266، از جعفر بن محمد، امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: «برای ما در بصره واقعهای بزرگ خواهد بود و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) فرموده است.» (سپس حدیث علی بن محمد صاحب زنج و دیگران را نقل کرده) سپس فرمود:
«…و حکومت به زورا بازمیگردد و امور، شورایی میشود و هرکه بر هرچه غالب شود همان کند. در آن هنگام سفیانی خروج میکند و نُه ماه در زمین میتازد که بدترین عذابها را به آنان میچشاند. پس وای بر مصر، وای بر زورا، وای بر کوفه و وای بر واسط! گویا من به واسط و آنچه در آن است مینگرم؛ که ندادهندهای خبر میدهد. آری، در آن هنگام سفیانی خروج میکند، غذا کم میشود، مردم دچار قحطی میشوند، باران کم میشود، گیاهی در زمین نمیروید و آسمان نمیبارد. سپس مهدی هدایتگرِ هدایتشده خارج میشود؛ کسی که پرچم را از دست عیسی بن مریم (ع) میستاند. سپس دجال خارج میشود. پس از آن، دجال از میسان از نواحی بصره خروج میکند.»
برخی، روایتِ دجالی را که در دِجلۀ بصره ظاهر میشود، چنین تفسیر کردهاند که مقصود از آن «صاحب زنج» است؛ زیرا او ظهور کرده و بر این منطقۀ مابین بصره و واسط تسلط یافته و ادعا کرده، علوی است.
شاید نزدیکتر به واقعیت این باشد که گفته شود: مقصود همان کسی است که ابنکثیر در «البدایة و النهایة» بیان کرده و در صفحۀ 24 از کتاب «العرف الوری» از سیوطی به تحقیق «ابو یعلی بیضاوی» چاپ دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 2006 آمده است:
«در جمادیالاول سال 482 هجری، اهل بصره توسط مردی مورد هجوم قرار گرفتند که «بلیا» نامیده میشد. او ستارهشناسی میکرد و بهاینترتیب عدهای از مردم آنجا را فریب داد و ادعا کرد «مهدی» است. او بیشتر بصره را سوزاند، از جمله کتابخانهای را که وقف مسلمانان شده بود. در اسلام همانند او دیده نشده است. او دولابها(1) و آب انبارها و… را نابود کرد. وی گوید: در ماه محرم سال 484 همان منجمی که بصره را سوزاند، نامهای به اهل واسط نوشت و آنان را به اطاعت از خویشتن فراخواند. او در نوشتۀ خود گفته بود همان مهدی صاحبالزمانی است که امربهمعروف و نهیازمنکر، و خلق را به حق هدایت میکند. اگر اطاعت کنید از عذاب در امانید و اگر نافرمانی کنید زمین، شما را میبلعد. پس به خدا و امام مهدی ایمان بیاورید.
در ماه ذیحجه، همین منجم خبیث را ـکه بصره را سوزاند و ادعا کرده بود مهدی استـ سوار بر شتری به بغداد آوردند و مردم شروع به سب و لعن و دشنامدادن به او کردند… .»
پاورقیها:
1ـ چرخاب، چرخ مورد استفاده برای آبیاری. (مترجم)
اللهم مکن لقائم آل محمد علیه السلام
احسنت انصارالله
ماشاءالله به وجودتون
با سلام
از همه مراجعه کنندگان درخواست میکنم که به عقل خودشان احترام بزارن و برای اثبات و نفی هر چیزی اقدام به مطالعه و تحقیق نمایند تا فردا حسرت پیروی کورکورانه رو نداشته باشن
با تشکر
سلام
پاسخ زیبا و کاملی بود ..در مورد دعوت احمدالحسن تحقیق میکنم ..حرفهای او شباهت زیادی به حق و حقیقت دارد