امام علی (ع) در خطبۀ 38 نهجالبلاغه در تعریف شبهه فرمودند: «وَ اِنَّما سُمِّیَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاِنَّها تُشْبِهُ الْحَقَّ. فَاَمّا اَوْلِیاءُ اللّهِ فَضِیاؤُهُمْ فیهَا الْیَقینُ، وَ دَلیلُهُمْ سَمْتُ الْهُدى. وَ اَمّا اَعْداءُ اللّهِ فَدُعاؤُهُمْ فیهَا الضَّلالُ، وَ دَلیلُهُمُ الْعَمى. فَما یَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خافَهُ، وَلا یُعْطَى الْبَقاءَ مَنْ اَحَبَّهُ» «شبهه را براى اين شبهه ناميدند كه به حق شباهت دارد. اما نور هدايتكنندۀ اولیای خدا در شبهات، يقين است و راهنماى آنان، مسير هدايت الهى است. ولی دشمنان خدا، دعوتكنندهشان در شبهات، گمراهى است و راهنماى آنان كورى است. آنكس كه از مرگ بترسد نجات نمىيابد و آنكس كه زندهماندن را دوست دارد براى هميشه در دنيا نخواهد ماند.»
شبهۀ آمدن فرزند امام مهدی(ع) قبل از پدرش.
شیخ كورانی ـبهزعم خودشـ گفتوگویی فرضی میان خودش و یكی از انصار به تصویر کشیده و در صفحۀ 38 گفته است: «به فرستادۀ احمد گفتم: آیا او همان پسر و وصی امام مهدی(ع) است که پس از او حكومت میكند؟ گفت: بله. گفتم: پس چرا قبل از پدرش آمده است؟ او از پاسخدادن بازماند و خاموش شد!»
ـ بدترین مصیبتها آنچیزی است که انسان را به خنده وامیدارد؛ برخی مردم وقتی با خیالات خود خلوت میکنند، برای خودشان قهرمانهای كارتونی میسازند. بههرحال، این سخنی نیست که از یک عالِم و اندیشمند صادر میشود. امام مهدی(ع) بیش از هزار سال، امام است؛ پس برخلاف گمان شیخ كورانی، سید احمدالحسن (ع) پیش از پدرش نیامده است. این یک نكته.
ـ نكتۀ دیگر اینكه لازم بود شیخ كورانی دقت كند و ـمثلاًـ اینطور بگوید: روایت وصیت تصریح كرده است: «وقتی زمان وفات او رسید، وصایت و جانشینی مرا به فرزندش که اولین و برترین مقربین است تسلیم نماید و او سه نام دارد، یک نامش مانند نام من، و نام دیگرش مثل نام پدر من است و آن عبدالله و احمد است و سومین نام او مهدی است.» آیا این وصیت دلالت نمیكند كه نقش احمد یا حجتبودنش پس از وفات پدرش امام مهدی (ع) واقع خواهد شد؟ پس چرا میگویید احمد اكنون حجت است؟
در این صورت پاسخ میدهیم: بودنِ او پس از امام مهدی (ع) به این معنا نیست كه او هیچ نقش یا حجیتی در زمان حیات پدرش نخواهد داشت! چنین عقیدهای كه بدون دلیل ترویج میکنید، وجودِ خارجی ندارد؛ بلكه دلیل ثابتشدهای بر این نکته وجود دارد كه حجت بعدی میتواند نقش و حجیتی در زمان حجت قبلی داشته باشد و چنین معنایی در حدیث آل محمد (ع) وارد شده است:
شیخ صدوق در خصال، ص430 روایت كرده است: از اباعبدالله امام صادق (ع) نقل کردهاند که فرمود: «امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: مرا از رسول خدا(ص) ده خصلت نصيب است كه اگر آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب میكند بهجای يكی از آنها میبود آنگونه خوشحال نمیشدم. فرمود: ای علی! تو برادر من در دنیا و آخرت هستی… (تا آنجا که میفرماید) تو وصی و وارث من بر اموال و داراییهای من و اهلبیتم و مسلمانان در تمام غیبتها [در تمام مسائلی که من حضور ندارم] هستی. شفاعت تو شفاعت من است. دوستدار تو دوستدار من و دوستدار من دوستدار خدا، و دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خداست.»
همچنین در خصال، ص553 تا 558 از عامر بن وائله روایت میكند که من در روز شوری (بعد از عمر) در آن خانه بودم. شنیدم علی(ع) میفرمود: «ابوبکر خلیفۀ مردم شد و به خدا سوگند که من به امر خلافت مُحِقتر و نسبت به او شایستهتر بودم… .» سپس فرمود: «شما را به خدا قسم میدهم آیا در میان شما کسی هست که رسول خدا(ص) دربارهاش فرموده باشد: تو وصی و وارث من بر اموال و داراییهای من و اهلبیتم و مسلمانان در تمام غیبتها [در تمام مسائلی که من حضور ندارم] هستی… .»
و در كتاب مناقب امیرالمؤمنین، محمد بن سلیمان كوفی، ج1، ص392 و 393 از زید بن علی از پدرش از جدش روایت شده است که به ما گفت: از علی(ع) که فرمود: «رسول خدا(ص) فرمود: ای علی، تو وصی و وارث من بر اموال و داراییهای من و اهلبیتم و در تمام غیبتها [در تمام مسائلی که من حضور ندارم] هستی.» یعنی در زمان حیات رسول خدا(ص) اینچنین هستی.»
مجلسی در بحارالأنوار، ج32، ص168 گفته است: «احمد بن اعثم كوفی در کتاب تاریخ خود گفته است كه عایشه نزد امسلمه آمد و گفت: تو برای رسول خدا(ص) گرامیتر هستی… تا آنجا كه میگوید: امسلمه خطاب به عبدالله بن زبیر گفت: آیا میخواهی علیه جانشین رسول خدا خروج كنیم؟ علیه كسی كه مهاجرین و انصار میدانند رسول خدا(ص) او را والی امر این امت قرار داده است؟ گفت: ما این را از رسول خدا نشنیدیم. امسلمه گفت: اگر تو نشنیدی خالۀ تو این را شنیده است؛ از او سؤال كن تا بگوید. من از رسول خدا شنیدم كه به علی بن ابیطالب میفرمود: تو جانشین من در زمان زندگی و پس از مرگم هستی. هركس تو را نافرمانی كند مرا نافرمانی كرده است. ای عایشه آیا اینچنین است؟ عایشه گفت: آری، از رسول خدا(ص) چنین شنیدم… .»
این احادیث بهصراحت بیان میکنند كه علی(ع) در غیبت و در زمان زندهبودن رسول خدا، حجت بر مردم بود. حال که چنین خصوصیتی ـحجت بر مردمـ برای علی (ع) امکانپذیر بوده است در مورد غیر او نیز میتواند امکانپذیر باشد.
سید احمدالحسن چگونه سفیر امام مهدی(ع) بهسوی اهل عالم است، درحالیکه در قرائت قرآن اشتباه میکند؟!
شیخ کورانی دربارۀ قرائتهای قرآنی چنین میگوید: «به اصحاب خاص احمد گفته شد: آیا نمیبینید که امام شما در قرائت قرآن خطا میکند؟ او چگونه سفیر امام مهدی(ع) بهسوی اهل عالم و همچنین فرزند معتمدش است که در قرائت قرآن دچار اشتباه میشود؟! ما در عبارتی کوتاه از او دو غلط یافتیم. برخی پاسخ دادند: این غلط نیست؛ بلکه از جملۀ قرائتهاست! پاسخ دادم: خطا غیر از قرائت است. قرائت باید از طریق یکی از قاریان معتبر ثابت شود! اما آنها سکوت کردند و پاسخی ندادند.»
وی همچنین میگوید: «جای شگفتی است که برخی از روشنفکران از او پیروی میکنند؛ گویا آنان را جادو کرده است و حتی یک نفر از آنان احساس نمیکند که این امامشان قرائت قرآن را به شکل صحیح نمیداند و خطاهای واضحی در مفردات زبان عربی و قواعد نحوی آن مرتکب میشود! اگر عقل خود را به کار میگرفتند میگفتند: چگونه او میتواند امام و فرزند امام معصوم باشد، درحالیکه در قرائت قرآن اشتباه میکند و زبان عربی نمیداند و در یک صفحه چندین خطا دارد که نشان از عامیبودنش است. کتابهای او در دسترس عموم است. مردم باید بخوانند و خودشان قضاوت کنند.»
همچنین میگوید: «به برخی از اصحابش گفته شد: یکی از اعتقادات ما این است که امام(ع) زبان همۀ مردم را میداند؛ زیرا ممکن نیست حجت بر مردمی باشد، درحالیکه زبانشان را نمیداند.»
همچنین در این کتاب با سند از سالم بن سلمه روایت کرده است که مردی خدمت امام صادق(ع) قرآن تلاوت کرد و من حروفی از قرآن را برخلاف آنچه عموم مردم میخواندند شنیدم. امام صادق(ع) به وی فرمود: «از این قرائت دست بردار. آنگونه بخوان که مردم قرائت میکنند تا آنکه قائم قیام کند.»
کلینی با سند از سالم بن ابیسلمه روایت کرده است: مردی خدمت امام صادق(ع) قرآن تلاوت کرد و من حروفی از قرآن را برخلاف آنچه عموم مردم میخواندند، شنیدم. امام صادق(ع) به وی فرمود: «از این قرائت دست بردار. آنگونه بخوان که مردم قرائت میکنند تا قائم قیام کند. وقتی قائم قیام کند کتاب را بهصورت واقعیاش خواهد خواند.»
پس روایات نشان میدهد اهلبیت(ع) قرائتی دارند که با قرائت متداول بین مردم تفاوت دارد و این قرائتها از باب آسانگیری و تقیه مجازند. بسیاری از فقها نیز چنین نظری دارند؛ از جمله محقق بحرانی در «حدائقالناضرة» و دیگران.
وی در پایان سخن خود میگوید: «قاعدۀ نوین عربی وقتی با قرآن مخالفت داشته باشد، نقضی برای آن قاعده به شمار میرود، نه برای قواعدی که قرآن به کار برده است.» پس قواعد نحوی بر اساس همۀ کلام اعراب نیست و ملاک و میزانی محسوب نمیشود که صحیحبودن یا صحیحنبودن قرائت با آن شناخته شود.
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More
View Comments
ای مردم و ای علما و ای تحصیل کرده های این جامعه، کمی انصاف داشته باشید؛ ببینید چه کسی در این زمان غیر از معصومین علیهمالسلام بر اساس قرآن هم ثابت میکند که قبل از آدم ع هم انسانها در زمین زندگی کرده اند و آدم خلیفه خدا بر آنان شد، و هم بر اساس تحقیقات علمی که ثابت شده، قبل از آدم انسانها زندگی می کردند و این موضوع را علمای اسلام رد کردند و دانشمندان زیست شناسی هم به همین خاطر دین و مذهب و کتاب خدا را رد کردند؛ چون هیچکدام نتوانستند به حقیقت واقعی پی ببرند اما سید احمد الحسن (ع) اینها را در «کتاب وهم الالحاد» توضیح می دهد و هرکدام را به اشتباهاتشان بر اساس علم و قرآن آگاه میکند.
آیا آنها از درک آن عاجزند و یا بخاطر تکبر و غرور واهی خود آن را به ظاهر رد میکنند با اینکه پی به حقیقت برده اند، و به همین دلیل آنان مورد نفرین آیندگان و بندگان خدا و خدا میشوند.
اللهم مکن لقائم آل محمد ع
«مناظره علنی» یعنی اینکه حق انتخاب را آزاد بگذارند تا هر که هر چه خواست تصمیم بگیرد و قضاوت کند که کدام طرف بر حق هستند که متاسفانه چنین چیزی در خون این افراد لجوج و متعصب مراجع تقلید و طرفداران مراجع نیست.
آنها اسلام را انحصاری کردند و با وجود تمام اشتباهات آشکاری که خود هم قبول دارند، باز هم دست از اعتقادات باطل خود برنمیدارند، آنها یا باید بپذیرند که جزو غیر معصومین هستند یا جزو معصومین اند،
مسلما خواهند گفت ما از معصومین نیستیم و چنین ادعایی نداریم، پس در پاسخ باید گفت به همین دلیل دچار اشتباهات زیادی همچون سایر مردم هستید، و این دلیل محکمی است برای اینکه در تشخیص معصوم و امام زمان هم دچار اشتباه شوید.
و اگر باز بگویند تخصص ما در این زمینه از همه بیشتر است و نظر ما نظر صحیح است، باید گفت این همان است که خود را در جایگاه امام معصوم قرار میدهید به این دلیل که اقرار نمیکنید شاید دچار اشتباه شوید.