خانه > پاسخ شبهات > اشخاص > پاسخ به شبهات شیخ علی کورانی ، قسمت دوم

پاسخ به شبهات شیخ علی کورانی ، قسمت دوم

قسمت قبل…

امام علی (ع) در خطبۀ 38 نهج‌البلاغه در تعریف شبهه فرمودند: «وَ اِنَّما سُمِّیَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاِنَّها تُشْبِهُ الْحَقَّ. فَاَمّا اَوْلِیاءُ اللّهِ فَضِیاؤُهُمْ فیهَا الْیَقینُ، وَ دَلیلُهُمْ سَمْتُ الْهُدى. وَ اَمّا اَعْداءُ اللّهِ فَدُعاؤُهُمْ فیهَا الضَّلالُ، وَ دَلیلُهُمُ الْعَمى. فَما یَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خافَهُ، وَلا یُعْطَى الْبَقاءَ مَنْ اَحَبَّهُ» «شبهه‏ را براى اين شبهه‏ ناميدند كه به حق شباهت دارد. اما نور هدايت كنندۀ اولیای خدا در شبهات، يقين است و راهنماى آنان، مسير هدايت الهى است. ولی دشمنان خدا، دعوت‌كننده‏شان در شبهات، گمراهى است و راهنماى آنان كورى است. آن‌كس كه از مرگ بترسد نجات نمى‏يابد و آن‌كس كه زنده‌ماندن را دوست دارد براى هميشه در دنيا نخواهد ماند.»

کورانی اسم صحیح را در کتاب خود به‌صورت « احمدالحسن ‌بن اسماعیل بن صالح» نوشته است و فقط همین نیست؛ او در کتاب خود نوشته است که این اطلاعات پس از ملاقات با اهل آنجا جمع‌آوری شده است؛ یعنی منابع آن‌ها اسناد و مدارک رسمی ـ‌مثل هویت اجتماعی‌ـ بوده است.

پرسش 3:

اگر همین روایتی (دجله بصره) را که کورانی به آن استناد می‌کند مورد بحث و بررسی قرار دهیم، آیا می‌توان برداشت کورانی را رد کرد؟

 

پاسخ:

  1. این روایت از نظر سند ضعیف است ـ‌آن‌ها به سند اعتماد می‌کنند‌ـ و حتی از «عامه» (اهل سنت) نقل شده است.
  2. از نظر دلالت: حتی اگر کوتاه بیاییم و از همۀ گفته‌های پیشین چشم‌پوشی کنیم و بگوییم دجالی وجود دارد که از شهر بصرۀ شناخته‌شدۀ کنونی خارج خواهد شد، چنین معنایی نخواهد داشت که هر صاحب دعوتی از بصره را به دجال‌بودن متهم کنیم، آن هم تنها به این دلیل که یک دجال از بصره خروج خواهد کرد! بلکه در نهایت باید به دلایل توجه داشته باشیم؛ زیرا دلیل، حکم‌کننده خواهد بود. این نتیجه‌ای است که هر عاقلی به آن ایمان دارد و شیخ کورانی و دیگران نیز باید به آن اعتراف کنند. خودِ همین روایت می‌فرماید: «برحذر باشید از دجالان از فرزندان فاطمه؛ زیرا از فرزندان فاطمه دجال‌هایی خواهند بود.» آیا این بدان معنا خواهد بود که همۀ فرزندان فاطمه را متهم کنیم؟! هیچ‌کس چنین نظری ندارد، بلکه مردم از افراد بسیاری که منتسب به فاطمه (ع) است پیروی می‌کنند و وجود دجال‌هایی در میان فرزندان فاطمه، مانع آن‌ها نمی‌شود. در ضمن تنها یک دجال وجود ندارد.

 

پرسش 4:

آیا اسم سید احمدالحسن از نظر کورانی، «احمد اسماعیل کویطع» است؟!

یکی از مسائل جنجالی کتاب شیخ کورانی، عنوانی است که در مورد اسم سید احمدالحسن مورد‌ استفاده قرار گرفته. آیا این اسم از نظر کورانی، «احمد اسماعیل کویطع» است؟!

 

پاسخ:

این یکی از افتراهای پست و حقیر است؛ یعنی تلفظ اسم یک شخص با چنین روشی ـ‌به‌خصوص توسط پیرمردی با این سن‌و‌سال‌ـ کاری سبک و حقیر است. اگر این اسم، اسم حقیقی او نباشد چه خواهید گفت؟ وقتی شما می‌خواهی تفکری را مورد بحث و بررسی قرار دهی، روش درست، توجه به دلایل و برهان‌ها و بحث و بررسی آن‌هاست؛ اما اگر از این روش دوری گزینیم و با زبان تحقیر و استفاده از القاب زشت صحبت کنیم این رویکرد از یک‌سو نشان‌دهندۀ شکست علمی و از سوی دیگر آشکارکنندۀ درون‌مایۀ این شخص است؛ یعنی اخلاقی نادرست در نفْس او وجود دارد كه در رفتارش بازتاب می‌یابد.

اما در خصوص افترای مدنظر ما، این دروغ‌پردازی از «كاطع» و «قاطع» شروع شد تا در نهایت توسط کورانی به‌صورت صیغۀ مصغّر «كویطع» [1] منتهی گردید و قبل از هر‌چیز، منعکس‌کنندۀ واقعیت ذهنی، نفْسانی و اخلاقی گوینده‌اش است. جای شگفتی است که شیخ کورانی اسم درست سید احمدالحسن (ع) را در کتاب خود نقل می‌کند اما با این وجود بر اسم «کویطع» اصرار می‌ورزد!

او اسم صحیح را در کتاب خود به‌صورت «احمدالحسن ‌بن اسماعیل بن صالح» نوشته است و فقط همین نیست؛ او در کتاب خود نوشته است که این اطلاعات پس از ملاقات با اهل آنجا جمع‌آوری شده است؛ یعنی منابع آن‌ها اسناد و مدارک رسمی ـ‌مثل هویت اجتماعی‌ـ بوده است.

به‌علاوه اسم سید (ع) در ثبت‌احوال رسمی عراق به شکل «احمد اسماعیل صالح حسین سلمان» وجود دارد و اثری از اسم «کاطع» یا «قاطع» دیده نمی‌شود.

حق‌تعالی می‌فرماید: «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون‏» (حجرات، آیۀ 11) (و به یکدیگر لقب‌هاى زشت نسبت ندهید؛ چه ناپسندیده است نام ناروا پس از ایمان‌آوردن؛ و هر‌كه توبه نکند، اینان خود ستمكارند).

در وسائل‌الشیعه، ج21، ص400 باب «كراهت استفاده از لقب و كنیه‌ای كه خوشایند صاحبش نیست یا احتمال ناخوشایند بودنش می‌رود» آمده است: از محمد بن ‌یحیی بن‌ـ ابی‌عباد از عمویش از امام رضا (ع) : امام (ع) سه بیت شعر خواند و سپس فرمود: «چه كم شعر می‌سراید.» عرض كردم: این اشعار از آنِ كیست؟ فرمود: «از یک عراقی برای شما.» عرض كردم: این را ابوالعتاهیه برای خودش سروده است. فرمود: «اسمش را بگو و این كنیه را رها کن که خداوند عزوجل می‌فرماید: «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ‏» (و به یکدیگر لقب‌هاى زشت نسبت ندهید). شاید این مرد این كنیه را خوش نداشته باشد.»

 

پرسش 5 در قسمت بعدی مطرح می‌شود.

 

پرسش 6:

آیا مطالب علمی در این کتاب مطرح شده است؟ مثل پاسخ‌های علمی به برخی مطالب مطرح‌شده در کتاب‌ها و ادبیات این دعوت مبارک؟

 

پاسخ:

ویژگی‌های رویکردی كه اندکی قبل بیان داشتیم، ‌به‌خصوص، تحریف عمدی، پنهان‌داشتن منابع و خلط بین امور‌، در تمامی صفحات این كتاب، ‌حتی در مقدمه‌ای که كورانی در ابتدای کتاب نوشته‌، موجود است.

به‌عنوان‌مثال در ابتدای كتاب، شیخ كورانی از گروه‌های بسیاری سخن به میان می‌آورد که آن‌ها را به‌عنوان گروه‌های منحرف، و اصحاب این گروه‌ها را دجال توصیف می‌كند. باطل‌بودن برخی از این گروه‌ها روشن است و شیخ كورانی این دعوت مبارک مهدوی را نیز در میان این گروه‌ها جای می‌دهد. رازی که در این روش نهفته، این است كه با این كار، خواننده را آمادۀ پذیرفتن این ایده می‌كند كه دعوت مهدوی همانند دیگر دعوت‌های باطل است و به‌این‌ترتیب حكمی كه بر این جماعت‌ها جاری می‌شود بر این دعوت مهدوی نیز منطق خواهد شد. این كار ـ‌به‌روشنی‌ـ فریب‌كاری و گمراه‌سازی است.

در مورد سؤال شما، در ادامه به‌طور مفصل، محتویات كتاب او و پاسخ‌هایی را كه به جنبۀ علمی این دعوت ارائه کرده است بررسی خواهیم كرد. این جنبه‌ای است كه برای ما اهمیت دارد؛ اما در خصوص دیگر مواردی كه ارتباطی با علم ندارد، خوانندگان باهوش هستند و واقعیت ما نیز بی‌پرده و شناخته‌شده است. جنبش ما حرکتی مخفی و سرّی نیست، بلكه ما از همین ملت و به‌سوی همین ملت هستیم؛ بنابراین قضاوت را بر عهدۀ اهل انصاف می‌گذاریم. همان‌طور كه شاعر «طرفة بن ‌العبد» گفته است:

روزگار روشنت خواهد ساخت كه جاهل نبودم و خبر خواهد داد كه چه‌كسی توشه‌ای برنگرفت. [2]

 

ادامه دارد…

 

پاورقی‌ها:

  1. صیغۀ مصغّر در زبان عربی گاهی برای کوچک‌شمردن و تحقیر به کار می‌رود، همان‌گونه که در اینجا مشاهده می‌کنیم. (مترجم)
  2. ستبدی لک الایام ما کنت جاهلاً/ و یأتیک بالأخبار من لم تزود

همچنین ببینید

173 – تفسیرِ صلابت، «زینب»

شکوه حماسه در سراپردۀ حیرت به قلم: ستایش حکمت «مخاطبم» هرکه می‌خواهی باش؛ دستت را …

2 نظر

  1. با سلام و خسته نباشید از مدیر این سایت مبارک و عزیزان!
    لطفا این مقاله‌های زیبا حذف نشود، چون بعضا دیدیم مقالاتی بعد از مدتی از سایت حذف شدند.
    با تشکر از زحماتی که می‌کشید

  2. احسنتم مقاله خوب و کاملاً مفید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده + 16 =