متن شبهه:
چگونه است که اتباع احمد اسماعیل مدعی هستند این همه روایتِ دلالت بر تواتر احادیث مهدیین وجود دارد، در حالی که هیچکدام از محدثین و علمای شیعه چه در زمان معاصر و چه در زمان قدیم به تواتر این روایات و صحت عقیده مهدیین پی نبردهاند؟
منابع شبهه:
1. از تبار دجال، ص 176، نصرتالله آیتی؛
2. بررسی و رد ادعاهای احمد اسماعیل، ص179، محمد ذکاوتصفت؛
3. فرقۀ احمد اسماعیل در بوتۀ نمود و نقد، ص327، اکبر بیرامی.
پاسخ مختصر:
1. چند تن از علما بر صحت روایت وصیت و اینکه بعد از امام مهدی(ع) خلافت به ذریه ایشان میرسد اقرار کردهاند.
2. قائم با امر جدیدی بهسوی مردم میآید؛ به همین دلیل، اینکه بسیاری از علما از این امر مطلع نبوده یا بهطور کامل از این مسئله آگاه نشدهاند مشکلی در صحت این اعتقاد ایجاد نمیکند.
پاسخ تفصیلی:
علما و مهدیین علیهمالسلام
ابتدا باید بدانیم که پیبردن علما یا عدمدرک آنان نسبت به تواتر روایات مهدیین چیزی را نفی یا اثبات نمیکند؛ بلکه عقیده طبق نصوص شرعی ثابت میشود نه با کلام علما و محدثین و افعال آنها.
علیرغم این مطلب، ما با متون بسیاری از علما و محدثین شیعه مواجه میشویم که در کتب خویش اشاره به امکان وجود ائمهای بعد از امام مهدی(ع) کردهاند؛ بلکه بعضی دیگر حکم قطعی به وجود و امامت آنان بعد از امام مهدی(ع) دادهاند؛ همانند شهید سید محمدباقر صدر (رحمةاللهعلیه) یا سید مرتضی و… .
شیخ ناظم العقیلی حفظه الله در کتاب «چهل حدیث درباره ذریۀ امام مهدی(ع)» این اقوال علما و محدثین شیعه را اینگونه نقل میکند:
بسياری از علما را میبينيم که از جواز استمرار امامت بعد از امام مهدی(ع) يا وجوب آن سخن میگويند اگر مسئلۀ حصر امامت در دوازده امام امری بديهی و از ضروريات مذهب بوده است، پس چرا اين علما با آن به مخالفت برخاستند؟!
اما کسانی که به امکان استمرار امامت بعد از امام مهدی(ع) يا وجوب آن معتقدند، چه کسانی هستند؟
۱. شيخ صدوق در کتاب (کمالالدین و تمام النعمه) ص ۷۷، میگويد: «تعداد ائمه دوازده تن است و دوازدهمين نفر کسی است که زمين را پر از عدل و داد میکند، همان طور که از ظلم و جور پر شده است؛ و پس از او نيز همان خواهد بود، كه او فرمايد؛ يا پس از او امامى خواهد بود يا آنکه قيامت بر پا خواهد شد و اعتقاد ما در اين باب، اقرار به امامت ائمۀ دوازدهگانه است و آنچه او دربارۀ پس از آن فرمايد.»
سخنان شيخ صدوق بهصراحت نشان میدهد که او به محصوربودن امامت دوازده امام اعتقاد نداشته است؛ زيرا در اين باب گفته است: «و پس از او نيز همان خواهد بود كه او فرمايد؛ يا پس از او امامى خواهد بود يا آنکه قيامت بر پا خواهد شد.» يعنی اینکه شيخ صدوق بين نصب امام يا قيام قيامت مردد است؛ پس او نصب امام جديد بيشتر از دوازده امام را جايز دانسته و بهطور قطع به محصوربودن امامت نزد دوازده امام سخن نگفته است؛ پس اگر ايشان يقين قطعی دربارۀ امامان بعد از ولیعصر ندارد، يقين و اعتقاد قطعی در محصوربودن امامت در دوازده امام هم ندارد.
۲. شيخ مفيد، در کتاب ارشاد، ج۲، ص۳۸۷ میگويد: «و بعد از دولت قائم برای هیچکس دولتی نيست، مگر آنچه در روايت از قيام فرزندش انشاءالله به ارمغان آورده است و بهصورت قطعويقين و اثبات به آن پاسخ داده نشده و بسياری از روايات ذکر کردهاند که مهدی(ع) اين امت وفات نمیيابد مگر چهل روز قبل از قيام قيامت؛ روزی که در آن هرجومرج میشود و علامت آن خروج مردگان و قيام ساعت حساب و جزاست و خداوند داناتر است که او ولی توفيق و حق است و از او خواهان عصمت از گمراهی هستيم. اوست که ما را به راه راست هدايت میکند….»
آشکار است که شيخ مفيد در سخنان خود بيان میکند امامت با وفات امام مهدی(ع) پايان نمیيابد؛ بلکه ممکن است فرزندش بعد از ايشان زمام امامت را به دست گيرد؛ همانطور که در روايت آمده و البته او در اين امر به يقين نرسيده است؛ پس شيخ مفيد هم به محصوربودن امامت در دوازده امام اعتقاد نداشته؛ زيرا در اين باره به يقين نرسيده بود و بين قيام فرزند امام مهدی(ع) بعد از ايشان يا قيام قيامت، چهل روز بعد از وفات صاحبالزمان در ترديد بوده است.
سپس فرمايش رسولالله(ص): «… برای دولت او پايانی نيست، مگر چهل روز قبل از قيام قيامت.»اين حديث با حکم مهديين از نسل امام مهدی(ع) هيچ تعارض و تناقضی ندارد؛ زيرا روايت میفرمايد: «برای دولت او پايانی نيست.» و هرگز نگفته برای عمر يا زندگی ايشان پايانی نيست و دولت امام مهدی(ع) به عمر امام وابسته نيست؛ زيرا بعد از حضرت توسط فرزندان ايشان، يکی پس از ديگری استمرار میيابد و حکم مهديين حکم پدرشان امام مهدی(ع) است؛ همان طور که حکم دوازده امام حکم رسولالله(ص) بود؛ همۀ آنان از يک منبع سرچشمه میگيرند. بنابراين مقصود از روايت اين است که بعد از قيام امام مهدی(ع) تا روز قيامت، دولتی نيست مگر برای آل محمد؛ و پنهان نيست که مهديين از آل محمد هستند و آنان عترت قائماند که در حديث ديگر بيان شده است:
رسولالله(ص) میفرمايند: «… دنيا هرگز برای احدی قبل از ما و بعد از ما باقی نمیماند. دولت ما آخرين دولتهاست که بهجای هر روز، دو روز و بهجای هر سال، دو سال است؛ و از ما اهلبیت از فرزندانم، کسی است که زمين را پر از عدل و داد میکند، همان طور که پر از ظلم و ستم شده است.» (کتاب سليم بن قيس هلالی، تحقيق محمد باقر انصاری، ص ۴۲۷)
فرمايش ايشان که «دنيا هرگز برای احدی، قبل از ما و بعد از ما باقی نمیماند؛ دولت ما آخرين دولتهاست» يعنی تمام دولتهایی که قبل از قيام قائم هستند، همه به زوال و نابودی میگرايند و بعد از قيام قائم هيچ دولتی باقی نمیماند، مگر برای اهلبیت؛ دولتی که مؤسس آن، قائم آل محمد است و آن آخرين دولتی است که تا روز قيامت بر پا میماند.
و امام باقر(ع) میفرمايد: «دولت ما آخرينِ دولتهاست و برای اهلبیت دولتی نخواهد بود، مگر بعد از همۀ دولتها. شايد هنگامی که سيرۀ ما را ببينند، بگويند: اگر حکومت میکرديم، سيرۀ آنان را در پيش میگرفتيم و آن قول خداوند است که میفرمايد: (و عاقبت از آن پرهيزگاران است).» (الغيبه، شيخ طوسی، ص 472 و 473)
۳. شيخ طبرسی در اعلام الوری باعلام الهدی، ج۲، ص۲۹۵ میگويد: «روايت صحيحالسندی هست که میفرمايد بعد از دولت قائم دولتی برای هيچ احدی باقی نمیماند، جز آنکه دربارۀ قيام فرزندش انشاءالله روايت شده و روايت به قطع و اثبات نرسيده و بيشتر روايات ذکر کردهاند که امام مهدی(ع) وفات نمیيابد، مگر چهل روز قبل از روز قيامت که در آن روز هرجومرج میشود و نشانۀ آن خروج اموات و قيام ساعت است و خداوند داناتر است.»
سخنان شيخ مفيد و ترديد شيخ طبرسی و عدم قطعیت در پايانيافتن امامت با وفات امام مهدی(ع) با هم نزديکی دارند.
۴. ابن ابیفتح اربلی در کشف الغمه، ج۳، ص۲۶۶ میگويد: «و بعد از دولت قائم دولتی برای احدی باقی نمیماند، جز آنچه دربارۀ قيام فرزندش انشاءالله روايت شده و روايت به قطع و اثبات نرسيده و بيشتر روايات ذکر کردهاند که امام مهدی(ع) وفات نمیيابد، مگر چهل روز قبل از قيامت که در آن هرجومرج میشود و نشانۀ آن خروج اموات و قيام ساعت است و خداوند داناتر است به آنچه هست و او ولی توفيق برای حق است و از او عصمت از گمراهی را مسئلت میداريم و بهوسیلۀ او به راه راست هدايت خواهيم شد.»
و اين کلام مانند کلام شيخ مفيد است که قبلاً ذکر کرديم.
۵. شريف مرتضی در رسائل، ج۳، ص ۱۴۵ و ۱۴۶ میگويد: «ما به قطعیت نرسيديم که بعد از وفات حضرت صاحبالزمان محمد بن حسن تکليف بر زمين گزارده میشود؛ بلکه ممکن است که عالم بعد از ايشان زمانی طولانی را طی کند و جايز نيست که زمان از وجود ائمه بعد از ايشان خالی باشد؛ بلکه شايسته است که بعد از ايشان ائمهای باشند تا به حفاظت و صيانت از دين و مصالح اهل آن قائم باشند و اين امر با راه و روش امامیه تناقضی ندارد؛ زیرا از آنچه تعبد به آن به عهدۀ ماست برمیآید که ما دوازدهامامی هستيم و گفتن اين قول باعث خارجشدن از اصل مذهب دوازدهامامی نمیشود؛ چراکه دوازدهامامی کسی است که به دوازده امام اعتقاد داشته باشد و ما اين را ثابت کردیم و اين چيزی است که بهشکل منحصربهفرد فقط ما شيعيان بهوسیلۀ آن از ديگران جدا شدهايم.»
کلام شريف مرتضی از هرگونه بيان و توضيح بینیاز است. او نيز بهطور قطع و يقين اعتقاد ندارد که امامت با وفات امام مهدی(ع) پايان يابد؛ بلکه به وجود ائمهای بعد از حضرت نيز اشاره میکند.
۶. شيخ علی نمازی شاهرودی در مستدرک سفينة البحار، ج۱۰، ص516 و 517 میگويد: ابوبصير میگويد به امام صادق(ع) عرض کردم: يابن رسولالله از پدر بزرگوارتان شنيدم که فرمودند: بعد از قائم دوازده مهدی(ع) هستند. حضرت فرمودند: «پدرم فرمودند دوازده مهدی(ع) و نفرمودند دوازده امام؛ اما آنان قومی از شیعیان ما هستند که مردم را به مودت معرفت حق ما دعوت میکنند.»
میگويم: «اين روايت مبين مقصود روايت ابوحمزه و منتخبالبصائر است و هيچ اشکالی در آن نيست و حتی بر وجود دوازده مهدی(ع) بعد از امام زمان دلالت میکند. زيرا آنان هدایتکنندگان از اوصيای قائم و قائمان به امر ايشان ع هستند تا زمان و زمين خالی از حجت الهی نباشد.»
و شيخ نمازی در اینجا نهتنها وجود ائمه بعد از امام زمان را جايز میداند، بلکه میگويد هيچ اشکالی در آن نيست؛ زيرا زمان و زمين خالی از حجت خدا نمیماند.
۷. ميرزای نوری در نجم الثاقب، ج۲، ص۷۳، بعد از اینکه دوازده دليل بر وجود ذريۀ امام مهدی(ع) ذکر میکند، میگويد: «… و هرگز خبری معارض با اين اخبار نرسيده، جز يک حديث که شيخ ثقه فضل بن شادان نيشابوری به سند صحيح از حسن بن علی خراز نقل میکند و میگويد: علی بن حمزه بر امام رضا وارد شد و به ايشان گفت: آيا شما امام هستيد؟ فرمود: «آری.» گفت: من از جد شما جعفر بن محمد شنيدم که فرمودند هيچ امامی نيست مگر اینکه برای ايشان فرزندی باشد. امام رضا فرمود: «ای شيخ! آيا فراموش کردهای يا خودت را به فراموشی ميزنی؟! جعفر اینطور نفرمودند؛ بلکه فرمودند: امامی نيست که فرزندی نداشته باشد جز آن امامی که حسين بن علی در زمان او خروج میکند، زيرا برای او فرزندی نيست.» گفت: راست گفتيد فدايتان شوم، جدتان اینچنین فرمودند.
شيخ طوسی در کتاب غيبت خود، اين خبر را نقل کرده و گفته مقصود از امامی که فرزندی ندارد، يعنی آن امام که فرزندی ندارد که امام باشد و او همان خاتم اوصياست و فرزند امامی بعد از خود ندارد، يا کسی که حسين بن علی در زمان او خروج میکند، فرزندی ندارد و با اخبار يادشده تعارضی ندارد و خداوند داناتر است.»
کمترين چيزی که ميرزای نوری در کلام خويش گفته است جايزبودن بيشترشدن امامان از دوازده امام است؛ بلکه هرکس کلام ميرزای نوری در النجمالثاقب را خوانده باشد به قطعیت میرسد که ميرزای نوری به امامت مهديين از نسل امام مهدی(ع) اعتقاد داشته و در اینجا دچار ترديد شده است؛ زيرا او در مقام استدلال پاسخ با اين حديث از امام مهدی(ع) که ذريهای ندارد ناتوان شده، اما با وجود اين ذکر کرده و فرموده که: امامی که حسين بن علی بر او خروج میکند فرزندی ندارد؛ يعنی امام حسين ممکن است بر يکی از مهديين از ذريۀ امام مهدی(ع) که فرزندی ندارد، خروج کند.
۸. شهيد سيد محمد باقر صدر در کتاب (جامعۀ فرعونی) فرمود: «بهزودی مهدی(ع) تمام اسباب فساد و انحراف را که در رأس آن ظلم فراعنه و ستم آنان است، ويران و جامعۀ عدل و قسط الهی را تأسيس و در تمام عرصههای حيات بشری راههایی ترسيم میکند. سپس بعد از ايشان دوازده خليفه میآيند که در ميان مردم با سنت و شيوهای که حضرت بنيانگذاری کردهاند پيش میروند و در خلال حکومت اين دوازده خليفه جامعۀ انسانی به درجهای از کمال انسانیت و علم و اخلاق میرسد که به هیچچیزی جز خداوند ميل و رغبت ندارند و در اين برهه از زمان است که وارثان حقيقی زمين پديدار میشوند که خداوند دربارۀ آن فرمود: (در زبور، بعد از ذکر نوشته بوديم که زمين را بندگان صالح من به ارث میبرند).» جامعۀ فرعونی، باب ۴، فصل ۳، ص ۱۷۵.
۹. شهيد سيد محمد صادق صدر در کتاب تاريخ ما بعد از ظهور، ج۳، ص۷۷۹ در اين باب میگويد: «و اما سخن ايشان ـمقصود طبرسیـ و بيشتر روايات که ذکر کردند ايشان وفات نمیيابد مگر چهل روز قبل از قيامت… و اين روايات را که میگويد حجت چهل روز قبل از قيامت رفع خواهد شد ـوفات میيابدـ پاسخ خواهيم داد که مقصود از حجت، امام مهدی(ع) نيست؛ بلکه شخص ديگری است که در مدتزمان طولانی بعد از امام مهدی(ع) پدیدار شده است.
… و اما از زاويۀ کافیبودن روايات اوليا برای اثبات تاريخی، طبق روش ما در بررسی وقايع واضح و قابلاثبات است؛ زيرا تعداد روايات دراينباره زياد است و اين روايات تأییدکنندۀ يکديگر هستند و تا حد زيادی معنای مشابه دارند.
… و ما نيز درمییابیم که روايات رجعت غیرقابلاثبات است و روايات اوليا را همان طور که شنيديم، قابلاثبات میبينيم. لذا راهی نخواهيم داشت جز تصديق روايات اوليا، همان گونه که هست.»
۱۰. شيخ علی کورانی در کتاب (معجم موضوعی امام مهدی)، فصل (يمانی کعب بعد از مهدی(ع) است و او قريش را نابود میکند). میگويد: «اما احاديث منابع ما دلالت میکند که دولت موعود الهی، قرنها به دست امام مهدی(ع) ادامه میيابد و بعد از ايشان به دست مهديين از فرزندان ايشان ادامه خواهد داشت و خداوند در طول حکومت بر زمين برنامههایی خواهد داشت و پيامبر و ائمه ع به مدت طولانی به زندگی دنیایی (در حال زندگی عادی يا حکومت) بازمیگردند؛ همچنين نزول عيسی در زمان مهدی(ع) رخ میدهد. ايشان مدتی زندگی کرده و وفات میيابند و نيز دجال،در زمان امام مهدی(ع) خروج کرده و حضرت گمراهی او را علاج نموده و او را میکشد.»
پس ترويج اعتقاد پيروان اهلبیت منحصر به دوازده امام صحيح نيست و سخنان علمای متقدم و متأخر و معاصر شاهد ديگری بر اين مدعاست. (شیخ ناظم العقیلی، کتاب چهل حدیث دربارۀ مهدیین، صفحه 10 الی 17)
مهدیین همان امر مخفی و جدید
همان گونه که مشاهده کردید بسیاری از علما یا به جایزبودن وجود ائمهای بعد از امام مهدی(ع) یا به وجوب آن اقرار کردهاند؛ اما اگر همچنین نظراتی از آنان موجود نبود باز هم مشکلی پیش نمیآمد؛ به این دلیل که طبق روایات قائم آل محمد با امر جدیدی قیام میکند که قبل از ایشان بر مردم مخفی بوده؛ یعنی یا اصلاً دربارۀ آن اطلاعی نداشتهاند یا درک کاملی از آن پیدا نکرده و در نتیجه مفهوم اصلی آن در نزد آنان پنهان است؛ همان گونه که در تعدادی از روایات مشاهده میشود اهلبیت(ع) درصدد کتمان و مخفی نگهداشتن امر مهدیین بودهاند تا زمانی که صاحب آن بیاید و آن را برای مردم آشکار کرده و راز آن را برای آنها فاش نماید.
اما ممکن است در ذهن کسی که طالب حقیقت باشد چنین نقش ببندد که از کجا معلوم منظور از امر جدیدی که امام مهدی(ع) آن را منتشر میکند ولایت مهدیین هست؟ اینگونه پاسخ میدهیم که طبق روایات آن امر اسلام جدیدی هست که مردم از آن منحرف شدهاند و از آنجایی که اصل و حقیقت اسلام همان خلیفۀ خداوند است پس مقصود از آن امر ولایت و خلافتی جدید است که بسیاری از مردم از آن بیاطلاع بودهاند.
شیخ ناظم عقیلی در کتاب استمرار امامت بعد از صاحبالزمان تعدادی از روایاتی که به این امر (آمدن قائم با امر جدیدی که پیش از آن بر مردم مخفی بوده هست) مرتبط است و ارتباط آنها به ولایت مهدیین را توضیح میدهند:
«برخی روایات تأکید دارند بر اینکه امام مهدی(ع) امری جدید میآورد که هرکس به آن اقرار کند هدایت میشود و هرکس آن را انکار کند گمراه میگردد. پیش از بیان استدلال به این روایات نگاهی به آنها میاندازیم؛ از جمله:
۱. امام صادق(ع) میفرماید: «هنگامیکه صاحب شمشیر [قائم] بیاید، امری غیر از آنچه بود میآوَرَد.» غیبت نعمانی، ص 238.
۲. ابوبصیر از ابوجعفر روایت میکند که میفرماید: «قائم با امری جدید، کتابی جدید و قضاوتی جدید قیام میکند که بر عرب سخت است… .» غیبت نعمانی، ص 238.
۳. امام صادق(ع) فرمود: «وقتی قائم قیام کند مردم را به اسلامی جدید فرامیخواند و آنها را به امری هدایت میکند که بیشتر مردم از آن منحرف و گمراه شدهاند. قائم “مهدی” نامیده میشود زیرا به امری هدایت میکند که از آن گمراه شدهاند و قائم نامیده میشود زیرا به حق قیام میکند.» بحارالانوار، ج 51، ص30.
۴. از امام ابوجعفر(ع) روایت شده است که فرمود: «چون قائم ما به پا خیزد امری جدید میآورد؛ همان گونه که رسول خدا(ص) در ابتدای اسلام به امری جدید دعوت نمود. اسلام غریبانه آغاز شد و غریبانه بازخواهد گشت، پس خوشا به حال غریبان.» غیبت نعمانی، ص 336.
۵. امام باقر(ع) فرمود: «… و مهدی، مهدی(ع) نامیده میشود زیرا به امری مخفی هدایت میکند… .»غیبت نعمانی، ص 242 و 243.
۶. از امیرالمؤمنین(ع) در خطبهای بسیار طولانی نقل شده است که فرمود: «…و برای مردم کتابی جدید میآورد که بر کافران بسیار سخت و شدید است. مردم را به امری دعوت میکند که کسی که به آن اقرار کند هدایت مییابد و کسی که آن را انکار کند گمراه میشود… .» الزام الناصب، ج 2، ص 199.
این امر سختِ جدیدِ مخفی چیست که تا پیش از آن برای عامۀ مردم شناختهشده نبود؟! امری که سببی برای هدایت و گمراهی میشود و آشکارترین چیزی است که امام مهدی(ع) میآورد؛ بهطوریکه اهلبیت در توجهدادن امت و زمینهسازی افکار برای پذیرش آن و اقامۀ حجت بر منکرانش تا این درجه مبالغه کردهاند!
این امری که مردم در عصر غیبت از آن منحرف شدهاند چیست؟ بهگونهای که لازم میآید امام مهدی(ع) مردم را از نو به اسلام دعوت کند؟! ممکن نیست این امر بیارتباط به ولایت الهی اوصیا باشد و نیز ممکن نیست این امر هدایت بهسوی شناخت امامتِ خود امام مهدی(ع) باشد؛ چراکه روایت میگوید: امام مردم را به امری هدایت میکند که بیشتر مردم از آن منحرف شدهاند و امام آنها را بهسوی آن هدایت میکند.
اگر مردم به امامت امام مهدی(ع) اقرار نکرده باشند چگونه با سخن خود امام هدایت خواهند شد؟ زیرا برای کسی که از او اطاعت نمیشود دیگر امری باقی نخواهد ماند.
حال که امامت امام مهدی(ع) را پذیرفتهاند، پس از امام مهدی(ع) جز ولایت مهدیین از نسل آن حضرت ولایتی باقی نمیماند تا مردم را به آن فرابخوانَد؛ مهدیین که بسیاری از روایات صحیح ذکر آنها را آوردهاند.
امام باقر(ع) میفرماید: «قائم ما هنگامی که قیام کند مردم را به امری جدید فرامیخوانَد؛ همانطور که رسول خدا(ص) به آن فراخواند.»
سنگینترین چیزی که رسول خدا(ص) به آن دعوت کرد امامت علی بن ابیطالب(ع) و امامان از نسل او بود که بر عرب بسیار سخت بود تا جایی که جز اندکشماری به آن اقرار نکردند. وضعیت امام مهدی(ع) نیز به همین صورت است؛ از سنگینترین چیزهایی که آشکار کرده و آشکار خواهد نمود ولایت مهدیین از نسل خودش است و در اینجا نیز جز عدۀ اندکی که به عهد خود با خداوند وفادار ماندهاند به آن اقرار نمیکنند.
امام صادق(ع) میفرماید: «وقتی قائم قیام کند امری میآورد غیر از آنچه بود.» آنچه پیش از قیام امام مهدی(ع) بوده و مردم آن را میشناسند و از آن غافل نیستند امامت ائمۀ دوازدهگانه است؛ بنابراین این امر جدید چه میتواند باشد جز امامت مهدیین دوازدهگانه از نسل امام مهدی(ع)، همان که مردم از آن منحرف شده و به آن هدایت نشدهاند.
روشن است که هدایت و گمراهی از ملزومات امامت است؛ هرکس به همۀ اوصیا اقرار کند هدایت یافته و هرکس یکی از آنان را انکار کند گمراه شده است.
در تفسیر این سخن حقتعالی (وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى) (و بیشک من بخشایندۀ آنکسی هستم که توبه کند، ایمان آوَرَد و عمل صالح انجام دهد، سپس [به راه راست] هدایت شود) آمده است: یعنی بهسوی ولایت اهلبیت هدایت شود. این ولایت جدیدی که امام مهدی(ع) به آن فرا خواهد خواند چهچیزی غیر از ولایت اوصیا از فرزندانش است؟!
از امام باقر(ع)روایت شده است که فرمود: «بهطورقطع هرکسی را که در اسلام به ولایت پیشوای ستمگری که از سوی خدا نباشد گردن نهند، عذاب خواهم نمود؛ هرچند آن فرد در کارهای خویش نیک و پرهیزگار باشد؛ و از هرکسی که در قلمرو اسلام به حاکمیت هر امام عادلی که از سوی خداوند باشد تن دهد قطعاً درمیگذرم؛ هرچند آن فرد نسبت به خویشتن ستمکار و گنهکار باشد.»
و از اباعبدالله(ع) روایت شده است که فرمود: «خداوند از عذابکردن امتی که به پیشوایی گردن نهد که از جانب خداوند نباشد حیا نمیکند، هرچند در اعمالشان نیکوکار و پرهیزگار باشند و خداوند برای عذابکردن امتی که به امام منصوب از سوی خدا گردن نهد حیا میکند، هرچند در اعمالشان ستمکار و گنهکار باشند.»
پس این امر جدیدی که امام مهدی(ع) خواهد آورد باید به امامت مرتبط باشد و شهید محمد صدر نیز در دایرةالمعارف امام مهدی(ع) ـتاریخ پس از ظهور صفحه ۵۴۲ـ به این مطلب اشاره کرده است؛ آنجا که در بیان وجوه محتمل برای امر جدیدی که امام مهدی(ع) به آن فرامیخوانَد میگوید:
«سوم: امر بهمعنای اِمارت، امامت یا خلافت است ـهر طور که میخواهی تعبیر کنـ و این عبارت در تعدادی از روایات به این معنا نیز آمده است.»
(شیخ ناظم العقیلی، کتاب استمرار امامت بعد از صاحبالزمان، قرینۀ یازدهم)
منابع جهت مطالعه بیشتر:
- کتاب الوصیة والوصی احمد؛ ص 157؛ همچنین ص 160 الی161؛
- کتاب اخبار طاهرین دربارۀ مهدی(ع) و مهدیین، ص 129 الی138؛
- کتاب استمرار امامت بعد از صاحبالزمان(ع)
- کتاب استمرار امامت بعد از صاحبالزمان(ع)