خانه > پاسخ شبهات > 144 – مروری بر نوشته‌های مخالفان؛ قسمت هشتم

144 – مروری بر نوشته‌های مخالفان؛ قسمت هشتم


تشت رسوایی سید حسن سید پورآذر و علی شریفی در بررسی حدیث وصیت
به قلم: محمد شاکری

سید حسن سید پورآذر که به‌دلیل تاب‌نیاوردن در مقابل فشارهای امنیتی نتوانست بر عقیدۀ خود مبنی بر حق‌بودن دعوت سید احمدالحسن استقامت ورزد، این‌روزها تلاش می‌کند تا به دیگران بفهماند که برگشت او از دعوت یمانی به‌جهت فشارها و تهدیدهای امنیتی نبوده! بلکه بر اساس علم و دلیل به راه سابق خود بازگشته است. او در جلسۀ به‌اصطلاح کارشناسی خود با علی شریفی در برنامۀ مهدی‌یار شبکه جهانی حضرت ولیعصر (ع)، سخنانی را نسبت به وصیت پیامبر (ص) و نص تشخیصی حجت‌های الهی بر زبان راند. او در ادامه بر استدلال عقلی سید احمدالحسن دربارۀ ادعا به وصیت در کتاب وصیت مقدس اشکال گرفته و این استدلال را غیرعقلی و فاقد ارزش منطقی عنوان کرد. او گفت: «نسبت به این کتاب وصیت هم که همۀ مراجع را دعوت می‌کنند که ردّیه‌ای بر آن بنویسند، ما همان سال‌های اول بود که این کتاب را مطالعه می‌کردیم دیدیم که اینجا دلیل عقلی می‌خواهد اقامه کند بر این ادعا که ممکن نیست مدعی دروغین به وصیت اسناد دروغ کند. خوب چند بار احمدالحسن تو این کتاب بیان می‌کنند که دلیل عقلی این است در حالی که ما نگاه می‌کنیم و دلیل عقلی در اینجا وجود ندارد؛ اما به‌عنوان دلیل عقلی مطرح می‌شود. اولین دلیلی که احمدالحسن در این کتاب ارائه می‌کند، برای اثبات ادعای اختصاصی خودش هست؛ یعنی اینکه مدعی اگر صرفاً ادعای وصیت کند برای صدقش کفایت می‌کند. اولین دلیل که می‌آورد دلیل عقلی است. خوب دلیل عقلی کجاست؟ می‌گوید (سید احمدالحسن): وصیت در آیات و روایات توصیف شده به بازدارنده از گمراهی و کسی که به آن تمسک کند گمراه نمی‌شود و هدایت می‌شود؛ و اگر طبق این توصیفِ آیات و روایات، وصیت، بازدارنده از گمراهی نباشد باعث می‌شود که ما به خدا و پیامبر، جهل و عجز و دروغ را نسبت بدهیم و این خلاف حکمت الهی است. این را به‌عنوان دلیل عقلی مطرح می‌کنند، ولی اگر این استدلال را (با دقت گوش کنید) با بیان منطقی بیان کنیم یک قیاس استثنایی شکل می‌گیرد.»
آقای سید پورآذر در ادامه، استدلال منطقی قیاس را چنین بیان می‌کند: «اگر وصیت متصف به بازدارنده از گمراهی باشد کسی که به آن تمسک کند گمراه نمی‌شود، ولکن این وصیت به بازدارنده از گمراهی متصف شده است؛ پس کسی (که به این وصیت تمسک کند) گمراه نمی‌شود.» او پس از ذکر این قیاس منطقی برای اینکه به عقلی‌بودن قیاس‌ اشکال بگیرد می‌گوید: «مقدمۀ دومِ قیاس یعنی این وصیت به بازدارنده از گمراهی متصف شده است یک بحث نقلی است نه عقلی.» او در ادامه می‌گوید: «ما وقتی خودمان این دلیل را می‌خواندیم متوجه می‌شدیم که این دلیل عقلی نیست و یک جایش می‌لنگد؛ در حالی که این یک بحث نقلی است و بحث در روایات هست نه بحث عقلی؛ لذا خودمان آن را تکمیل می‌کردیم… .» آقای علی شریفی نیز بدتر از او برای تأییدش می‌گوید: «این آقای احمد تفاوت بین ادله عقلی و نقلی را نفهمیده است.»
آقای سید پورآذر خود را به‌عنوان انسان عاقل و دانا و عالم معرفی می‌کند که با دقت در دعوت یمانی پی به ناحق‌بودنش برده است! او به کرات در جلسات ادعا می‌کند که ایمانِ اولیه‌اش به دعوت یمانی از روی ناآگاهی بوده و اکنون با دقت در نکات متعدد پی برده که اشکالات اساسی و لاینحل در این دعوت باقی مانده است که کسی نمی‌تواند پاسخ آن را بدهد و در همین جلسه آقای علی شریفی نیز به پشتوانۀ او به مؤمنین دعوت یمانی نصیحت می‌کند که این چه عقیده‌ای است که شما دارید و قادر به دفاع از آن نیستید. امثال علی شریفی که از دروغ‌گفتن ابایی ندارند و حتی از جهل و بی‌سوادی خویش نیز شرمسار نیستند و هرگاه برای مقابله با دعوت یمانی نیاز باشد هرکسی را نیز دعوت می‌کنند، ولو با کلمات غلط و سخیف علمی. در اینجا آقای سید پورآذر مخاطبین و مؤمنین به سید احمدالحسن را دعوت به‌دقت و انصاف می‌کند، اما خود ببینید که این دو نفر حتی ساده‌ترین مسائل علمی را نه‌تنها نمی‌دانند، بلکه آن را بزرگ و باعث کفرشان به دعوت اعلام می‌کنند. او گمان می‌کند به استدلالی عقلی گفته می‌شود که هر دو مقدمۀ آن عقلی محض باشد و چون مقدمۀ دوم در استدلال به وصیت، نقلی است پس استدلال عقلی نخواهد بود و ادعای سید احمدالحسن مبنی بر استدلال عقلی اشتباه است و به‌زعم خودش از ابتدای دعوت این کتاب را می‌خوانده، اما متوجه عقلی‌بودنش نشده است. این جماعت با وقاحت تمام ادعا می‌کنند که شبهات بزرگی دارند و در بین مؤمنین به دعوت کسی وجود ندارد که پاسخ اشکالات آن‌ها را بدهد!
آقای سید پورآذر و رفیق همراهش که آخر نفهمیدیم سیکل دارد یا ندارد! هنوز نمی‌دانند که استدلال عقلی به این معنا نیست که تمام مقدماتش عقلی محض باشند:
اساساً استدلال‌کردن، عملی عقلانی است و آدمی با عقل خويش می‌تواند بر مطلبی اقامۀ دليل کند؛ اما استدلال از لحاظ مبادی عقلی دو نوع است: نوع اول، استدلالی است که همۀ مبادی آن عقلی است. چنين استدلالی، استدلال عقلی محض است و به مؤدای آن مستقلات عقلی می‌گويند. نوع دوم، استدلالی است که يکي از مقدمات آن، عقلی است و ديگری نقلی. اين نوع استدلال، استدلال عقلی غيرمحض است و به مؤدای آن غيرمستقلات عقلی می‌گويند. [1]
آیا این دو نفر تاکنون با خود نیندیشیدند که وقتی فقها از این صحبت می‌کنند که در کنار قرآن و سنت و اجماع، عقل نیز به‌عنوان یکی از چهار منبعِ حکم است این چه عقل و چه استدلال عقلی است؟ آیا این جماعت گمان می‌کردند که علما و فقها در حکم شرعی، از استدلال عقلی محض که همۀ مقدماتش را گزاره‌های عقلی محض تشکیل داده‌اند بهره می‌برند؟
سید احمدالحسن در کتاب وصیت مقدس بیان می‌کند که از نظر عقل و قرآن و روایات، مدعی کذاب نمی‌تواند به نصّی که به‌عنوان نصّ تشخیصی برگزیده شده است دست‌درازی و به دروغ و باطل آن را ادعا کند و این نصّ به‌عنوان نصّ بازدارنده از گمراهی توصیف می‌شود. در این ادعا، قرآن جداگانه به این نکته اشاره می‌کند که مدعی دروغین به نص تشخیصی استناد نمی‌کند (حاقه، 44 تا 46)؛ همچنین طبق برخی روایات (کافی، ج1، 372، 434) مدعی کذاب نیز به نص تشخیصی استناد نمی‌کند؛ اما وقتی صحبت از عقل و استدلال عقلی می‌شود یعنی به کمک یک مقدمۀ نقلیِ ثابت (توصیف وصیت پیامبر به بازدارنده از گمراهی تا روز قیامت) یک استدلال عقلی درست می‌شود؛ یعنی اگر این وصیت به بازدارنده از گمراهی تا روز قیامت متصف شده است، پس باید متمسکین به آن هدایت شده و از گمراهی نجات یابند؛ وگرنه یا جهل است یا دروغ است یا عجز از سوی خداست العیاذ بالله.
او اگر با دقت کتاب وصیت مقدس را مطالعه کرده بود می‌فهمید که چرا در ابتدا با روایات متعدد از کتب شیعه و سنی اثبات شده است که پیامبر وصیتش را به بازدارنده از گمراهی تا روز قیامت متصف کرده است. علتش این بود که در ابتدا باید این مقدمۀ نقلی ثابت می‌شد و وقتی ثابت شد، عقل از آن یک قیاس و برهان منطقی درست می‌کند. او این سخن و استدلال را از همان اول نفهمیده بود و همین باعث شد اتهام دیگری را به دکتر علاء السالم نسبت دهد و بگوید او در صدد تکمیل بحث عقلی برآمده است. به قول معروف «خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می‌رود دیوار کج».
آقای سید پورآذر چون متوجه استدلال عقلی در کتاب وصیت مقدس نشد گمان کرد دکتر علاء السالم در مباحث وصیت این نقص را جبران کرده است؛ در حالی که آن توضیحات همان است که گفتیم و چیز متفاوتی نیست.
شما چگونه می‌اندیشید؟ آیا گمان می‌کنید که وصیتی که به بازدارنده از گمراهی تا روز قیامت متصف شده است اکنون و در عصر ظهور باعث گمراهی عدۀ زیادی شده است؟

پانوشت:
. «عقل‌گرایی شیخ صدوق و متکلم‌بودن او»، گردآورندگان رضا برنجکار و سید محسن موسوی، فصل‌نامۀ علمی پژوهشی علوم حدیث، ش 57، پاییز 1389.

144 – هفته نامه زمان ظهور- 7 بهمن 1401

دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور

همچنین ببینید

گفت‌وگوی_داستانی_دربارۀ_دعوت_فرستادۀ_عیسای_مسیح

گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت سوم)

عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پس‌از او …