قسمت نهم: حاکم را خدا انتخاب میکند یا مردم؟
نویسنده: میعاد مسعودی
یکی از اصلی ترین راههای شناخت حجت خدا که در روایات ائمه (ع) بیان شده «دعوت به حاکمیت خدا» است، که در کنار «وصیت» و «علم» بهعنوان سومین نشان حقانیت، توسط قائم عرضه خواهد شد… . [۱]در مقالات گذشته علاوه بر نص تشخیصی احتجاجشده توسط سید احمدالحسن به معجزه علم او پرداختیم. علمی که با وجود سانسورها و تلاشهای عاجزانه مخالفان برای مخدوشکردن آن، در حال تکامل بشریت برای پذیرش حاکمیت خدا و زمینهسازی حکومت «مصلح منتظر» است.
حاکم منتخب خدا:
در سومین مقاله از سلسلهمقالات «شناخت خداوند فقط با شناخت حجت خدا» با قرآن و روایات صریح اثبات شد که حکومت و قانونگذاری فقط مخصوص نمایندۀ خداست و این موضوعی است که همۀ ادیان الهی و متون دینی به آن اذعان دارند.
زمان فترت (دوران نبود حجت ناطق خدا بنا به دلایلی همچون عدم وجود قابل یا در خطر بودن جان حجت خدا) و آموزههای برخی علمای ادیان باعث شده بدعتهای بسیاری وارد دین الهی شود؛ اما پیروان همۀ ادیان الهی در صورت حاضر بودن حجت خدا فقط او را لایق حکومت میدانند؛ بنابراین دموکراسی یا انتخابات مردمی برای ولایتدادن به شخص حاکم، رنگ باخته و باطل میشود؛ زیرا تنها حجت خداست که مصلحت جامعۀ بشری را در جنگ یا صلح و در احکامی همچون اعدام و قصاص و… میداند؛ البته این به آن معنا نیست که در سطوح پایین حکومت انتخابات وجود نداشته باشد؛ بلکه منظور فقط حاکم و قانونگذاری است که بر جان مردم ولایت دارد و حکم جنگ و صلح را تعیین میکند.
سید احمدالحسن در کتاب «حاکمیت خدا، نه حاکمیت مردم» مینویسد:
کسی که قانون را وضع میکند خداوند سبحانومتعال است. اوست آفرینندۀ این زمین و ساکنانش، و آنچه را که به صلاح اهل زمین و ساکنانش است می داند؛ از جمله صلاح انسانها، جنیان، حیوانات، گیاهان و موجودات دیگری که از آنها آگاهی داریم یا بیاطلاعیم.
او گذشته، حال و آینده را میداند و از آنچه به صلاح جسم و نفْس انسانی و از آنچه بهطور کلی به صلاح نوع انسانی است، آگاه است.
قانون باید گذشته، حال آینده جسم و نفس انسانی، مصلحت فردی و اجتماعی و مصلحت سایر مخلوقات حتى مصلحت جمادات، همچون زمین، آب، محیطزیست و … را در نظر بگیرد. حال از چه منبعی غیر از خداوند سبحانومتعال، تفاصیل و جزئیات تمامی اینها میتواند شناخته شود؟! با توجه به اینکه بسیاری از آنها قابل درک و یادگیری نیستند؛ یعنی نمیشود به آنها و خصوصیاتشان علم پیدا کرد و… .
به علاوه، اگر فرض کنیم کسی همۀ این جزئیات را بشناسد از کجا میتواند قانونی وضع کند که تمام این تفاصیل و جزئیات را در نظر گرفته باشد؟! با توجه به اینکه در عمل، برخی از این جزئیات با برخی دیگر در تناقضاند؛ پس مصلحت در چیست و در کدام قانون میگنجد؟
مطمئناً مصلحت در جایی غیر از قانون الهی و شریعت آسمانی نخواهد بود؛ زیرا وضعکنندهاش آفریدگار مخلوقات است و او امور پیدا و پنهان را میداند و میتواند کارها را هرطور که بخواهد به جریان بیندازد؛ پاک و منزه است او و بسی والاتر از آنچه است که شریکش میدارند!» [۲]تبیین سید احمدالحسن از حاکمیت خدا کاملاً منطقی و عقلانی است و هیچ ایدئولوژی توانایی نزدیکشدن به آن را ندارد؛ اما مدتهاست تفکری با نام حاکمیت مردم (دموکراسی) پا به میدان سیاست گذاشته که طرفداران آن مدعی هستند این شیوه، عدالت و پیشرفت و تعالی را به ارمغان خواهد آورد؛ امروزه میتوان آمریکا را بزرگترین مدعی و مبلغ دموکراسی دانست؛ اما سید احمدالحسن با دلایل منطقی و عقلانی چهرۀ حقیقی حاکمیت مردم را آشکار ساخته و به معنای حقیقی، دعوت به حاکمیت خدا میکند.
ابلیس در ظاهر دموکراسی:
دموکراسی بهمعنای حکومت مردم بر مردم (حکومت مردمسالاری) است که با انتخابات معنا پیدا میکند. در واقع دموکراسی قصد دارد قدرت را در دست مردم قرار دهد و در ظاهر، دیکتاتوری را از صحنۀ حکومت خارج کند؛
سؤالی که مطرح میشود این است که آیا دموکراسی در صحنۀ عمل توانسته بهاندازۀ ظاهر و تئوری فریبندهاش نجاتدهندۀ بشریت باشد؟
سید احمدالحسن در کتاب «حاکمیت خدا، نه حاکمیت مردم» چند نمونه از اشکالات دموکراسی را مطرح میکند که بهاختصار آن را بیان میکنیم.
«1. دیکتاتوری در دل دموکراسی نهفته است:
این ویژگی در میدان عمل کاملاً مشهود است؛ زیرا هر روش فکری وقتی از طريق حزب مشخصی به قدرت میرسد تلاش میکند نظریۀ سیاسی خود را به هر شکلی که ممکن باشد بر آن سرزمین مسلط گرداند. شاید این طور گفته شود این خودِ مردم هستند که انتخاب کردند و این طرز فکر را به قدرت رساندند! میگویم قطعاً مردم این حزب و روش فکری را با توجه به آنچه در عرصۀ سیاسی زمان انتخابات وجود داشته است به قدرت رسانیدهاند؛ اما اینکه بعد از یک سال وضعیت به چه شکلی خواهد شد مردم نمیدانند. اگر وضعیت بهگونهای رقم بخورد که به زیان منافع دینی یا دنیوی این نظام حاکم باشد، مردم نمیتوانند نظام حاکم را رد کنند و به قول معروف تبر با سر افتاد.
چنین شرایطی منجر به بروز امثال هیتلرها میشود… . [۳]
بزرگترین کشور دموکراتیک دنیا با دیکتاتوری اداره میشود:
با وجود اینکه نظام حکومتی آمریکا بهظاهر دموکراسی است، اما با مردم دنیا با بدترین روشهای دیکتاتوری و زورگویی رفتار میکند و این تناقضی است واضح. کسی که طرز تفکری استوار و پایدار دارد باید در هر زمان و مکانی و بی هیچ استثنایی این طرز تفکر خود را بر همگان پیاده نماید؛ در حالی که آمریکا، بهخواریکشیدن مردم زمین و مسلطشدن بر آنان را میخواهد و بهطور خاص با مسلمانان با تحقیر و توهین رفتار میکند… .» [4]
دموکراسی و ثروت:
کسی که پولی برای هزینهکردن در تبلیغات دروغپراکنی، پوشاندن حقایق و اجیر کردن جیرهخواران و اراذل در اختیار ندارد جایگاهی هم در دموکراسی ندارد و اینچنین قدرت ثروت در نظام دموکراسی بهشکلی غیرطبیعی آشکار میشود… . (۵)
هرچند نمونههای فوق برای ابطال این تئوری کافی است، اما در مقالۀ آینده که آخرین مقاله از سلسلهمقالات «شناخت خداوند فقط با شناخت حجت خدا» است به ادامۀ اشکالات دموکراسی که میتواند حتی منجر به انقراض بشر شود خواهیم پرداخت.
با ما همراه باشید…
منابع:
۱. رجوع به سومین مقاله از سلسلهمقالات «شناخت خداوند فقط با شناخت حجت خدا».
۲. کتاب «حاکمیت خدا، نه حاکمیت مردم»، ص۴۹ و ۵۰.
۳. کتاب «حاکمیت خدا، نه حاکمیت مردم»، ص۲۱.
۴. کتاب «حاکمیت خدا، نه حاکمیت مردم»، ص۲۲.
۵. کتاب «حاکمیت خدا، نه حاکمیت مردم»، ص۲۳.