﴿بگو من بدعـــتـــــی از فرستادگانْ نيـــستـــــم﴾
قسمت سیزدهم | نقد عقیدۀ خدا بودن عیسی (ع)
به قسمت سیزدهم رسیدیم؛ قسمتی که در آن با یکی دیگر از ادعاهای یوحنای دمشقی و نقد آن روبهرو میشوید. پس بدون درنگ به سراغ ادامۀ کلمات دمشقی میرویم.
دمشقی میگوید: «علاوه بر این، آنها ما را مشرک یا شریککنندگان میخوانند؛ زیرا آنها میگویند ما بهخاطر قلمداد کردن مسیح بهعنوان پسر خدا و خدا، برای خدا شریک قائل شدیم.
ما در جواب به آنها میگوییم: ‘پیامبرها و کتب مقدس این را به ما رساندهاند و شما همان طور که اصرار دارید پیامبران را قبول دارید، بنابراین، اگر ما بهاشتباه اظهار کنیم، مسیح پسر خداست، این آنها بودند که این را به ما آموختند و به ما تحویل دادند.’ اما برخی از آنها میگویند: ‘بهواسطۀ تفسیر غلط است که ما پیامبران را با گفتن چنین چیزهایی، اینطور نشان دادهایم،’ درحالیکه برخی دیگر میگویند ‘یهودیان، از ما نفرت داشتند، و با نوشتن بهنام پیامبران، ما را فریب دادند، تا شاید سردرگم شویم’.» پایان نقلقول.
پس دمشقی ادعا کرد که پیامبرانْ «پسر خدا» و «خدا» بودن عیسی (ع) را آموزش داده بودند.
نخست این را بگویم که بحث دربارۀ «پسر خدا» بودن عیسی (ع) را بهطور مجزا در قسمت بعدی پِی خواهیم گرفت و در این قسمت عقیدۀ خدا بودن عیسی (ع) را بررسی میکنیم. لازم به توجه است که این قسمت پیوندی محکم با قسمت بعدی خواهد داشت.
• پاسخی مختصر به دمشقی
در قسمت چهارم بهطور دقیق و از طریق مَرقُس ۳۲:۱۳ دلیل الوهیت مطلق نداشتن عیسی (ع) از طریق کلام خود ایشان ارائه شد؛ همچنین اینکه دمشقی ادعا کند که این پیامبران و کتب مقدس دربارۀ خدا بودن عیسی (ع) صحبت کردهاند، نه فایدهای دارد و نه ارزشی؛ چراکه این عقیده چنانکه گذشت، مخالف کلام محکم عیسی (ع) است؛ پس هر متنی که مخالف کلام محکم باشد، یا متنی متشابه ـیعنی متنی که بر مخاطب خود مشتبه میشود و معنایی فراتر داردـ است یا جزو تحریفات راهیافته به کتاب مقدس.
• یکی از متون متشابه در عهد قدیم
او نمیگوید در کدام کلامِ پیامبران دربارۀ خدا بودن عیسی (ع) صحبت شده است؛ بنابراین قصد دارم به متنی از کتب پیامبران بپردازم که پدرانِ کلیساییِ دمشقی در تلاش بودند تا از آن، خدا بودن عیسی (ع) را نتیجهگیری کنند!
در مقدمه؛ در انجیلِ مَتّیٰ میخوانیم:
(و این همه برای آن واقع شد تا کلامی که خداوند به زبان نبی گفته بود، تمام گردد * «که اینک باکره آبستن شده پسری خواهد زایید و نـام او را عمانوئیل خواهند خواند که تفسیرش این است: خدا با ما.»). [۱]این متن انجیل نشان میدهد در قضیۀ به دنیا آمدنِ عیسی (ع) از باکره، پیشگویی اِشَعْیا (ع) ـکه در عهد قدیم استـ محقق شد. [۲] پس طبق انجیل و آن پیشگوییْ عمانوئیل ـکه بهمعنی «خدا با ما» استـ عیسی (ع) است.
در ادامه به کلمات پدرانِ دمشقی توجه کنید:
آتاناسیوس یا اَثِنِیژیوس ـهمان که در شورای نیقیه حضور و نقش پر رنگی داشتـ اینگونه میگوید:
«زیرا پیامبران میگویند: ‘کلمه و حقیقت خود را روانه کن،’ و ‘اینک باکره آبستن خواهد شد و پسری خواهد زایید، و آنها نام او را عمانوئیل خواهند خواند، که تفسیر میشود به: خدا با ما’. اما آنچه معنی میدهد، مگر نه اینکه خدا در جسم آمده است؟» [۳]
همچنین آگوستین یا آگستین میگوید:
«چی؟ تردید میکنید، یا از باور به درد زایمان یک باکره سر باز میزنید؟ حال آنکه بر شما بهتر است باور کنید این شایسته بود که خدا باید [در قالب] انسان زاییده شود؛ زیرا این را نیز میپذیرید که توسط پیامبر پیشگویی شده است؛ ‘اینک، باکرهای در رحم آبستن شده، و پسری خواهد آورد، و آنها او را عمانوئیل خواهند نامید، که تفسیر میشود خدا با ما’. بنابراین شما در زاییدن یک باکره شک نخواهید کرد، اگر بخواهید به زاییدهشدن یک خدا باور کنید. ترکنکردن فرمانروایی جهان، و آمدن بهسوی انسانها در جسم؛ بهسوی مادرش با آوردن باروری، [و] نبُردن دوشیزگی.» [۴]در نتیجه آنها از پیشگویی اِشَعْیا (ع) اینگونه برداشت کردهاند که عیسی (ع) خداست!
• روشنگری دربارۀ علت عمانوئیل بودن عیسی (ع)
اما شاید بپرسید چرا عیسی مسیح (ع) عمانوئیل (خدا با ما) خطاب شده است؟
سید احمدالحسن علت را شرح میدهد:
«جانشین خدا بر زمینش، نماینده و تمثیل خداست، و از آنجا که او دست خدا و صورت خداست پس او خدای در خلق است، اما لاهوت مطلق نیست؛ بلکه مخلوقی فقیر و نیازمند است و نیز او نوری بدون ظلمت نیست بلکه نور و ظلمت با هم است.» [۵]پس عیسی (عمانوئیل = خدا با ما) تمثیل خدا یا بهعبارت دیگر، خدا در خلق است؛ اما طبق سخن عیسی (ع) یا مَرقُس ۳۲:۱۳ این لاهوت یا خدا بودنْ را نمیتوان بهمعنای لاهوت مطلق بودن یا نور مطلق بودن برداشت کرد؛ آنگونه که دربارۀ خدا یا پدر صادق است.
• رسالات و اعمالْ مخالف باور دمشقی
سید احمدالحسن در ادامه میگوید:
«حتی با همۀ رسالهها و اعمالی که به عهد جدید اضافه شده است علمای غیرعامل باز هم نمیتوانند ثابت کنند یک انسان، لاهوت مطلق باشد؛ مگر اینکه از آنچه معنایش بر ایشان متشابه است پیروی کنند و آن را طبق خواست خودشان تأویل و تفسیر نمایند؛ وگرنه در همین رسالهها و اعمال، نقض عقاید آنها موجود است، آن هم بهصورتی که جای هیچ شکوتردیدی بر جای نمیگذارد.» [۶]
آری؛ طبق همین رسالات و اعمال میتوان ثابت کرد عیسی (ع) خدا نبود و الوهیت مطلق نداشت؛ طبق آنها:
او انسان و واسطه بین خدا و مردم بود. [۷]او بندۀ خدا بود. [۸]معجزاتش از خدا بود. [۹]متمایز از خدا بود. [۱۰]
• عهد قدیم مخالف باور دمشقی
سید احمدالحسن در ادامه میگوید:
«آنچه محکم و مبیّن است این است که عیسی(ع) یا یسوع(ع) بنده و مخلوق است و این ادعای آنها حتی با عهد قدیم که به آن ایمان دارند و سخنان تمام انبیای سابق که مدعیاند به ایشان ایمان دارند، در تعارض است.» [۱۱]آری؛ در عهد قدیم نمییابیم که گفته شده باشد سه خدا وجود دارد؛ [۱۲] بلکه تنها یک خدا وجود دارد:
(الآن ببینید که من خود، او هستم و با من خدای دیگری نیست). [۱۳](من اول هستم و من آخر هستم و غیر از من خدایی نیست). [۱۴](آیا یک خدا ما را نیافریده است؟). [۱۵]و میتوانیم اثبات کنیم عیسی (ع) خدا نبود!
او بیان کرد «پدر» تنها خدای حقیقی است. [۱۶]بین خود و خدا فرق قرار داد. [۱۷]اعلام کرد که از پدر کوچکتر است. [۱۸]مشخص کرد که دانای مطلق نیست. [۱۹]
تا اینجا…
یوحنای دمشقی ادعا کرد خدا بودن عیسی (ع) توسط پیامبران پیشین گفته شده بود! بنابراین برای اینکه دانسته شود دمشقی و امثال او تا چه اندازه در تفسیر متون بهاشتباه افتادهاند، یکی از متون عهد قدیم که پدران دمشقی در تلاش بودند تا از آن خدا بودن عیسی (ع) را نتیجهگیری کنند، ارائه و روشنگری سید احمدالحسن دربارۀ آن متن تقدیم شد؛ تا هر عاقلی بداند که آنچه پدران کلیسا در تلاش برای اثبات آن بودند صرفاً دستوپا زدنهای بیارزشی بوده است که هیچ فایدهای به حال عقیدۀ اشتباهشان نداشت؛ متأسفانه آنها حتی برای کلام محکم عیسی (ع) ارزشی قائل نبودند؛ کلامی که تمام باور اشتباه دمشقی و سایر پدران کلیسا را در هم شکسته است. بههرحال در کنار روشنگری سید احمدالحسن، سایر روشنگریهای او در کنار آیات کتاب مقدس تقدیم شد، تا هیچ بهانهای برای مسیحیان نباشد.
هدیه به روح پاک یکی از مادران انصاری
پانوشتها
۱. انجیلِ مَتّیٰ ۱: ۲۲-۲۳.
۲. (بنابراین خود خداوند به شما آیتی خواهد داد: اینک باکره حامله شده، پسری خواهد زایید و او را عمانوئیل خواهد خواند). اِشَعْیا ۱۴:۷
۳. نامۀ ۶۰، بند ۶.
۴. دربارۀ ایمان به چیزهای دیده نشده، بند ۵.
۵. توحید، ص۱۱۸.
۶. همان.
۷. (زیرا خدا واحد است و در میان خدا و انسان یک متوسطی است یعنی انسانی که مسیح عیسی باشد). ۱تیموتائوس ۵:۲.
۸. (خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب، خدای اجداد ما، بندۀ خود عیسی را جلال داد که شما تسلیم نموده، او را در حضور پیلاطس انکار کردید، هنگامی که او حکم به رهانیدنش داد). اعمال ۱۳:۳.
۹. (ای مردان اسرائیلی این سخنان را بشنوید. عیسی ناصری مردی که نزد شما از جانب خدا مبرهن گشت به قوات و عجایب و آیاتی که خدا در میان شما از او صادر گردانید؛ چنانکه خود میدانید). اعمال ۲۲:۲؛ (یعنی عیسی ناصری را که خدا او را چگونه به روحالقدس و قوت مسح نمود که او سیر کرده، اعمال نیکو بهجا میآورد و همۀ مقهورین ابلیس را شفا میبخشید؛ زیرا خدا با وی میبود). اعمال ۳۸:۱۰.
۱۰. (تا خدای خداوند ما عیسی مسیح که پدر ذوالجلال است، روح حکمت و کشف را در معرفت خود به شما عطا فرماید). اَفَسُسیان ۱۷:۱؛ (متبارک باد خدا و پدر خداوند ما عیسی مسیح که بهحسب رحمت عظیم خود ما را به وساطت برخاستن عیسی مسیح از مردگان از نو تولید نمود برای امید زنده). ۱پطرس ۳:۱.
۱۱. توحید، ص ۱۱۸.
۱۲. البته آنها نمیگویند که به سه خدا معتقدند؛ زیرا با گفتن این سخن میدانند که از طریق کتاب مقدس محکوم میشوند؛ بنابراین از طریق بازی با کلمات به این مضمون میگویند که ما یک خدا را در سه شخص میپرستیم. این سه از یکدیگر متمایزند، اما یک ذات دارند؛ یعنی پدر همان پسر نیست! پسر همان روحالقدس نیست! پدر همان روحالقدس نیست! اما هر سه یک ذات دارند! و خدا یگانه است! سپس در تبیین آن برای دیگران اعلام درماندگی میکنند و اعلام میکنند که ما نمیتوانیم آن را درک کنیم! با این حال متون صریح کتاب مقدس خلاف عقیدۀشان را تعلیم میدهد.
۱۳. تثنیه ۳۹:۳۲.
۱۴. اشعیا ۶:۴۴.
۱۵. ملاکی ۱۰:۲.
۱۶. (و حیات جاودانی این است که تو را خدای واحد حقیقی و عیسی مسیح را که فرستادی بشناسند). یوحنا ۳:۱۷.
۱۷. (عیسی به ایشان گفت: «اگر خدا پدر شما میبود، مرا دوست میداشتید؛ زیرا من از جانب خدا صادر شده و آمدهام؛ زیرا من از پیش خود نیامدهام بلکه او مرا فرستاده است). یوحنا ۴۲:۸؛ (دل شما مضطرب نشود! به خدا ایمان آورید به من نیز ایمان آورید). یوحنا ۱:۱۴؛ (عیسی بدو گفت: «مرا لمس مکن زیرا هنوز نزد پدر خود بالا نرفتهام؛ و لیکن نزد برادران من رفته، به ایشان بگو که نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما میروم.»). یوحنا ۱۷:۲۰.
۱۸. (شنیدهاید که من به شما گفتم میروم و نزد شما میآیم. اگر مرا محبت مینمودید، خوشحال میگشتید که گفتم نزد پدر میروم، زیرا پدر بزرگتر از من است). یوحنا ۲۸:۱۴.
۱۹. (پس [عیسی] از پدر وی پرسید: «چند وقت است که او را این حالت است؟» [پدر آن پسر] گفت: «از طفولیت.»). مَرقُس ۲۱:۹؛ (ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچکس اطلاع ندارد؛ نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم). مَرقُس ۳۲:۱۳.