در نهایت از حجت خداوند جدا خواهی شد اگر…
بشنوید از شیخ ناظم عُقیلی
همراه امام بودن، همراه حجت خدا بودن، نیاز به تعقل دارد، نیاز به این دارد که انسان برای همراهی خداوند آماده باشد؛ بهطوری که این انسان، در خود ملاکهای برعکس آن را نداشته باشد؛ چراکه در آن صورت نمیتواند با حجت خدا همراهی کند؛ چراکه حجت خدا همان صراط مستقیم یا «راه راست» است. حجت خدا «صراط مستقیم» است.
پس وقتی در تو کجی باشد هرچقدر هم که ناچیز باشد، اما در نهایت از حجت خدا جدا خواهی شد. حتی اگر مسافتی را هم با او همراهی کرده باشی، مثلاً یک روز، دو روز، یک سال، دو سال، اما اگر انحراف داشته باشی، در نهایت از حجت خدا جدا خواهی شد.
بله، انسانها از ابتدا و از کودکی در راه راست نبودهاند؛ اما شایسته است که انسان، خواست خود را به «هدایت» معطوف کند، نه اینکه «هدایت» را بهسوی دلخواه خود معطوف سازد.
آری، هنگامی که همراه با هدایت است و هنگامی که همراه معصوم و همراه حجت خداوند است، انحراف دارد؛ اما این انحراف باید کمکم در همراهی با حجت خدا اصلاح شود تا اینکه تصویر حجت خدا بشود؛ تا اینکه مانند حجت خدا یا همراه با حجت خدا مستقیم شود؛ تا آنکه مانند سلمان فارسی شود که آنطور که نقل شده مراقبت میکرد که حرکتش در راه راست طوری باشد که قدمش را در جای پای علی ابنابیطالب (سلام الله تعالی علیه) بگذارد.
حال، این چه مصیبتی است؟ خداوند که راهنماست و ائمه نیز راهنما هستند و حجتهای خداوند سبحانهوتعالی راهنما هستند؛ اما مصیبت و مشکل از ماست؛ هنگامی که با حجتهای خداوند سبحانهوتعالی همراهی میکنیم، از حجتهای خداوند سبحانهوتعالی میخواهیم که با خواستههای ما موافقت کنند؛ نه اینکه خواستههایمان را بر حق تطبیق دهیم و بر راهنمایی معصومین (سلام الله تعالی علیهم) تطبیق دهیم و تربیت شویم و آنان را الگو قرار دهیم تا آنکه کمکم مانند آنان مستقیم و راسترُو شویم. در نتیجه این انحرافی که ما را از لحاظ روحی و جسمی از معصوم دور کرده، با مبارزه و جهاد، این انحراف کمکم برخواهد گشت تا اینکه با معصومان در راه راست باشیم.
(و الذین جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا)
(آنان که در راه ما جهاد کردند، آنها را به مسیرهایمان راهنمایی میکنیم)
نه اینکه مسئله برعکس باشد، و انحراف داشته باشی و آن را در همراهی معصوم اصلاح نکنی. اگر بر انحراف خودت بمانی، و بر این ویژگیهای ناپسندِ نفس باقی بمانی، بهیقین بدان که امروز یا فردا از حجت خداوند سبحانهوتعالی دور میشوی و دورتر و دورتر میشوی. هیچکس نمیتواند با فردِ «مستقیم» و راسترُو همراهی کند، مگر اینکه خودش هم مستقیم باشد. بله، اهلبیت (علیهمالسلام) آمدند تا کجی را اصلاح و راست کرده و مردم را در راه راست قرار دهند؛ اما «لا أمر لمن لايطاع»؛ یعنی کسی که اطاعت نشود، کاری از دستش برنمیآید، همانطور که با امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) رفتار شد و کار وی به جایی رسید که خطاب به اهل کوفه فرمود: «قد ملأتم قلبي قيحاً: دلم را خون کردید.» چه تلخیهایی که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) تحمل کرد، و چه تلخیهایی حسن (سلام الله علیه) کشید و چه تلخیهایی حسین و زینالعابدین کشیدند و به همین صورت تا امام مهدی (سلام الله علیه). و امروز نیز چه تلخیهایی احمدالحسن (سلام الله علیه) تحمل میکند. این چه سختی و تلخیای است! هنگامی که تمام هدایت و استقامتی پیشروی معصوم باشد و خداوند تمام آن را پیشاپیش او قرار داده باشد، و از سویی دیگر نیز او مردم را ببیند که از این دین روی گردانیده و (دور از جان شما) به زبالهها و چیزهای پست رو کرده و دُرّ و جواهر را رها کردهاند.
مظلومیت بزرگی برای حجتهای خداوند سبحانهوتعالی است که خداوند سبحانهوتعالی آنان را به این زمین پایین بیاورد. مظلومیت بزرگی است برای کسی که از دید خداوند سبحانهوتعالی نگاه میکند که با کسانی معاشرت و نشستوبرخاست کند که از دید مادی مینگرند. چیزی که احمدالحسن و پدرانش آن را اینچنین توصیف میکنند:
«عرق خوک در دست بیمار جذامی.»
عرق یعنی استخوانی که گوشت کمی دارد که آغشته به خون است، و این متعلق به خوک باشد، نه مال حیوان حلالگوشت، و این در دست انسانی که بیماری جذام دارد.
کسی که به این صورت به دنیا نگاه میکند، دورش را افرادی فراگرفته باشند که به دنیا بهگونهای نگاه میکنند که انگار تمام زیبایی است و همان هدف و آرزوی والایی است که انسان باید به آن برسد!
پس از خدا میخواهیم که بهحق فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش ما را در پیروی و همراهی و اتصال به حجتهای خداوند سبحانهوتعالی، محمد و آلمحمد، موفق کند.
بر آنها صلوات فرستاده و تسلیمشان باشید.
قسمتی از خطبههای نماز جمعۀ نجف اشرف
شیخ ناظم عُقیلی