نویسنده: کاظم محمدی
اگر خانهای ساخته شود و از آن مراقبت و نگهداری نشود، به مرور زمان به مخروبهای تبدیل میشود. اگر کسی روز اول بدان نگاه کند تغییری حس نمیکند؛ ماه اول و دوم نیز چندان تغییری مشاهده نمیشود؛ اما وقتی یک سال از رهاسازی آن (به هر دلیلی) بگذرد کمکم آثار خرابی قابل مشاهده است. سال دوم و سوم بیشتر و اگر به همین شکل بماند بعد از صد سال این خانه تبدیل به بیغولهای شده که تنها راهش انهدام آن و پایهریزی مجدد آن است.
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرامگرفت
حالِ جامعههای انسانی نیز همین است؛ یعنی تغییر در آن تدریجی است و اگر از آن بهدرستی مراقبت و سرپرستی نشود، به مرور زمان به انحراف کشیده میشود.
قوم نوح تندیسهایی از بزرگان و مشاهیر خود ساخته بودند تا یادبودی از آنان و تجلیلی از خدماتشان باشد؛ اما وقتی آن نسل از بین رفتند و نسل جدید پا به عرصه گذاشت، آن تندیسها بهعنوان خدایان پرستش شدند. [[1]]
خداوند در قرآن میفرماید: (فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا) (سپس كسانى جانشين اينان شدند كه نماز را ضايع کردند و از خواستههایشان دنبالروی کردند و بهزودى با گمراهی ـیا نابودیـ روبهرو میشوند). [[2]]
خوانندۀ عزیز تأیید میکند که عادتهای اجتماعی ـخوب یا بدـ یکشبه اتفاق نمیافتد؛ و حتی این تغییرات در ابتدا با مقاومتهایی نیز روبهرو میشود. روزگاری یخچال کالایی اعیانی بود که فقط مرفهین جامعه از آن استفاده میکردند، اما در زمان ما خانۀ بدون یخچال قابل تصور نیست. این اتفاق که حدوداً پنجاه سال زمان برد، ممکن است در ابتدا یک ضد ارزش بوده، اما اکنون تبدیل به ضروریات شده است.
سؤالی که مطرح میشود این است که آیا جامعۀ اسلامی یا شیعی یک استثناست که «بودونبود امام زمان (ع)» که معمار و سرپرست جامعه است، تغییری در آن ایجاد نمیکند و وضعیت جامعه در نبود ایشان (ع) همان است که اگر امام حجت (ع) باشد آنطور میشود؟ اگر اینچنین است، چرا در دعاها باید اسمی از امام زمان آورد؟ اگر بودن امام مهدی (ع) با نبودش تفاوتی ندارد و ظهورش فایدهای ندارد که در نبودش به آن نرسیده باشیم؛ چرا باید منتظر بود؟
آنچه از اهلبیت (ع) به ما رسیده، دقیقاً عکس آن را بیان میکند. «اذا خرج القائم يقوم بامر جديد، و كتاب جديد، و سنّة جديد و قضاء جديد» «هنگامى كه قائم خروج كند امر تازه، و روش تازه و داورى تازهاى با خود مىآورد.» [[3]]
این مسئله تا حدودی مرتبط به حدیث بعدی است که میفرماید در نبود ائمه، اثری از دین باقی نمیماند: «و انّ الثّانى عشر من ولدى يغيب حتّى لايرى و يأتى على امّتى بزمن لايبقى من الاسلام الاّ اسمه ولايبقى من القرآن الاّ رسمه فحينئذ يأذن اللّه له تبارك و تعالى بالخروج فيظهر الاسلام به و يجدّده» «دوازدهمین فرزندم از نظرها پنهان مىگردد و ديده نمىشود؛ و زمانى بر پيروان من خواهد آمد كه از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشى باقى نماند؛ در اين هنگام خداوند بزرگ به او اجازۀ خروج مىدهد و اسلام را با او آشكار و تجديد مىكند.» [[4]]
یعنی به مرور زمان در نبود حجت خدا و با میدانداری غریبهها چنان تغییری در دین به وجود میآید که حقیقت آن کاملاً دگرگون شده و از دین خدا چیزی باقی نمیماند. و در این هنگام، خانهای که به بیغوله تبدیل شده را باید منهدم کرد و اساس آن را از نو بنیان نهاد: «يصنع ما صنع رسولالله (ص) يهدم ما كان قبله كما هدم رسولالله (ص) امر الجاهليّة و يستأنف الاسلام جديداً» «همان كارى را كه رسول خدا (ص) انجام داد، انجام مىدهد. آنچه را که قبل از او بوده ويران مىسازد؛ همانگونه كه رسول خدا (ص) اعمال جاهليّت را ويران ساخت، و اسلام را از نو بنا میکند.» [[5]]
اگر اینچنین است، بیایید بیندیشیم تا بفهمیم کجای راه را اشتباه رفتهایم که بهمرور دین خدا را تبدیل به چنان خرابهای کردهایم که وقتی امامِ قائم (ع) میآید، برای ساختن آن راهی جز انهدامش ندارد؟
آیا ممکن است آنچنانکه قوم نوح کردند، اولین گام اشتباه شیعه، ستودن گروهی باشد که بعدها تبدیل به بُت شدهاند؟ یا اینکه اولین خشتِ کجِ این دیوار، سؤال شرعی یا اعتقادی از غیرِمعصوم بوده؟
منابع
[1]. علل الشرائع، ج ۱، ص۳.
[2]. مریم، ۵۹.
[3]. اثباة الهداة، ج۷، ص۸۳.
[4]. منتخب الاثر، ص۹۸.
[5]. غیبت نعمانی، ص۲۳۱.