خانه > برگزیده > بنر > 166-پاسخ به دمشقی دربارۀ صلیب و حجرالأسود

166-پاسخ به دمشقی دربارۀ صلیب و حجرالأسود

تعداد بسیار زیادی از مسلمان‌ها دربارۀ قضیۀ صلیب به خطا رفتند.

• صلیبی که آن را ارج می‌نهیم، یادآور فدا شدن سیزدهمین وصی رسول خدا (ص) به‌جای عیسی (ع) است.

• در ادیان پیشین، ذکر سنگ در تورات و انجیل نیز آمده است

به قلم: متیاس

یوحنای دمشقی در ادامۀ سخنان خود می‌گوید:

«آن‌ها همچنین ما را به بت‌پرست بودن متهم می‌کنند، زیرا ما صلیبی را که از آن نفرت دارند، ارج می‌نهیم. و ما به آن‌ها پاسخ می‌دهیم: چگونه است که شما خودتان را به سنگی که در کعبه خود دارید می‌مالید، و آن را می‌بوسید و در آغوش می‌گیرید؟» پایان نقل‌قول.

وی در ابتدای این بخش از کلام خود به نفرت مسلمانان از صلیب اشاره می‌کند. در پاسخ می‌گوییم:

متأسفانه تعداد بسیار زیادی از مسلمان‌ها در خصوص قضیۀ صلیب به خطا رفتند، همان‌طور که مسیحیان نیز دراین‌باره به ظنّ باطل دچار شده‌اند. سردرگمی و گمراهی هر دو گروه نتیجۀ چشم دوختن به دهان امثال یوحنای دمشقی است که نمی‌فهمند، اما ادعای دانستن و درک آیات کتاب‌های آسمانی را دارند.

(کاش شما به کلّی ساکت می‌شدید که این برای شما حکمت می‌بود). [1]

اگر کلیسا و معلمین کذبه به‌جای بیان برداشت‌های سخیف و اشتباه خود از قضیۀ صلیب، سکوت می‌کردند یا دیگران را به پذیرش باورهای خودساختۀ خویش مجبور نمی‌کردند، شاید امروزه مسیحیان آزادۀ بسیاری وجود داشتند که به حقیقت شخص مصلوب پی برده بودند. همچنین اگر علمای بی‌عمل و ناآگاه منسوب به اسلام نیز براساس ساخته‌‌وپرداختۀ ذهن خود، به داستان‌سرایی دربارۀ قضیۀ صلیب نمی‌پرداختند، پذیرش این حقیقت که شخص مصلوب همان قائم و مهدی وعده‌داده‌شده است، از سوی مسلمانان آسان‌ بود.

صلیب و شخص مصلوب نزد ما ـ‌ایمان‌داران به فرستادۀ عیسی‌ـ نه‌تنها منفور نیستند، بلکه با روشنگری‌های احمدالحسن برایمان ثابت شده است که وی سیزدهمین وصی رسول خدا محمد (ص) و شبیه‌عیسی در نسل امیرالمؤمنین علی (ع) است. [2]

در نهمین قسمت از سلسله‌پاسخ‌ها به سخنان یوحنای دمشقی، به‌طور کامل به موضوع صلیب پرداخته شده است و علاقه‌مندان محقق می‌توانند دوباره به آن بخش مراجعه کنند.

اما این بخش از سخنان وی که می‌گوید: «چگونه است که شما خودتان را به سنگی که در کعبۀ خود دارید می‌مالید، و آن را می‌بوسید و در آغوش می‌گیرید؟» پایان نقل‌قول.

یوحنای دمشقی به‌گونه‌ای از سنگ مورد نظر صحبت می‌کند که گویی آیات مربوط به این سنگ را در کتاب مقدسی که خود به آن معتقد است نخوانده، یا خوانده است و قطعاً راز موجود در آن را ندانسته، یا در مقابل فهمیدن این موضوع که سنگ موجود در کعبه، همان سنگی است که عیسی و داوود (ع) از آن سخن گفته‌اند، مقاومت می‌کند.

(دروازه‌های عدالت را برای من بگشایید! به آن‌ها داخل شده، یاه را حمد خواهم گفت. * دروازه خداوند این است. عادلان بدان داخل خواهند شد. * تو را حمد می‌گویم؛ زیرا مرا اجابت فرموده و نجات من شده‌ای. * سنگی را که معماران رد کردند، همان سر زاویه شده است. * این از جانب خداوند شده و در نظر ما عجیب است. * این است روزی که خداوند ظاهر کرده است. در آن وجد و شادی خواهیم نمود. * آه، ای خداوند نجات ببخش! آه، ای خداوند سعادت عطا فرما! * متبارک باد او که به نام خداوند می‌آید. شما را از خانه خداوند برکت می‌دهیم). [3]

همچنین می‌خوانیم:

(عیسی به آن‌ها گفت: «مگر در کتب هرگز نخوانده‌اید اینکه سنگی را که معمارانش رد نمودند، همان سر زاویه شده است. این از جانب خداوند آمد و در نظر ما عجیب است. * از این جهت شما را می‌گویم که ملکوت خدا از شما گرفته شده، به امتی که میوه‌‌اش را بیاورند، عطا خواهد شد. * و هرکه بر آن سنگ افتد، منکسر شود و اگر آن بر کسی افتد، نرمش سازد). [4]

سید احمدالحسن در توضیح «سنگ» در کتاب مقدس می‌گوید:

«در ادیان پیشین، ذکر سنگ در تورات و انجیل نیز آمده است: (عیسی به آن‌ها فرمود: مگر در کتب نخوانده‌اید که آن سنگی که معماران ردّش نمودند، رأس زاویه شد. این کار پروردگار است و به نظر ما عجیب است. بنابراین به شما می‌گویم که ملکوت خدا از شما گرفته و به امتی داده خواهد شد که ثمرات و میوه‌هایی شایسته به بار آورد. اگر کسی بر روی این سنگ بیفتد، خرد خواهد شد و هرگاه آن سنگ بر روی کسی بیفتد او را له می‌کند).» (انجیل مَتّیٰ، اصحاح بیست و یک)

سنگی که عیسی (ع) دربارۀ آن صحبت کرده، در امت دیگری غیر از امتی است که او آن‌ها را خطاب قرار داده بود. ملکوت از امتی که عیسی(ع) آن‌ها را مخاطب قرار داده بود یعنی بنی‌اسرائیل و کسانی که به عیسی(ع) گرویدند ستانده می‌شود ـ‌‌زیرا او این سخنان را خطاب به شاگردانش که به او ایمان داشتند و نیز دیگر مردمان بیان کرده بود‌ـ و این سنگ به امتِ مرتبط با سنگ که به دستاوردهای ملکوت عمل می‌کنند، داده می‌شود. کاملاً واضح است که سخن عیسی(ع) در مقام بیان فضیلت «سنگ زاویه» ایراد شده است و اینکه زمامداری در نهایت از کسانی که مدعی پیروی از عیسی هستند گرفته می‌شود و به امت سنگ که امت محمد و آل‌محمد (ع) هستند عطا می‌شود. عیسی(ع) ارتباط بین سنگ و امتی را که در نهایت ملکوت و پادشاهی به ایشان داده می‌شود به‌صورتی حکیمانه به تصویر کشیده است.

ایشان همچنین این امت را با بنی‌اسرائیل و کسانی که ادعای پیروی از او را دارند مقایسه کرده و بیان داشته که این‌ها در نهایت به زمامداری نمی‌رسند؛ بنابراین عیسی(ع) سنگ را علتِ دادن ملکوت و پادشاهی به امت دیگری غیر از امتی که مدعی پیروی از موسی(ع) و عیسی(ع) هستند برمی‌شمارد؛ یعنی کسانی که حجر گواهی می‌دهد که به عهد و میثاق وفا کرده‌اند و او را یاری رسانده‌اند، همان کسانی‌اند که پادشاهی را به ارث می‌برند، چه در این زمین باشد با برپایی حاکمیت خدا و چه در آسمان‌ها آن‌گاه که خدا از ملکوتش برای آن‌ها پرده بردارد و آن‌ها را کسانی قرار دهد که در آن نظاره می‌کنند یا در نهایت خدا ایشان را در بهشت ملکوتی جای می‌دهد.» [5]

سید احمدالحسن همچنین می‌گوید:

«کسی که مصرانه می‌خواهد این کلام را به‌صورت دیگری تفسیر کند و بگوید منظور عیسی(ع) از این حرف خودش بوده است، در واقع مغلطه‌گری می‌کند و به‌دنبال شناخت حق و حقیقت نیست. این شخص باید اصل کلام را که سخن داوود(ع) در مزامیر است بخواند. اینجا نیز ممکن است یهودیان بگویند که داوود خودش را قصد کرده است؛ که در این صورت این مناقشه را پایانی نیست؛ ولی حقیقت آن است که داوود(ع) و عیسی(ع) نجات‌دهنده‌ای را که در آخرالزمان به نام پروردگار می‌آید قصد کرده‌اند. عیسی(ع) در جاهای دیگری در انجیل به او بشارت داده و وی را تسلی‌دهنده و غلام حکیم نام نهاده است و در اینجا نیز “حجر زاویه” می‌خواندش.» [6]

همچنین می‌گوید:

«اینجا سؤالی پیش می‌آید: چه کسی است که سنگ زاویه را شناخت یا ممکن است او را بشناسد و بداند که سنگ زاویه کیست؟ آیا به داوود یا عیسی(ع) گفته شده است که آن‌ها خود، سنگ زاویه در خانۀ پروردگارند؟ یا در جایی دیگر به آن‌ها یادآوری شده است که ایشان سنگ زاویه در خانۀ خدایند؟ و آیا در گوشۀ خانۀ خدا یا در هیکل، سنگی قرار داده شده است تا یهود و نصارا را هدایت کند که سنگ بر داوود یا عیسی(ع) دلالت دارد؟

واقعیت آن است که چنین چیزی وجود ندارد؛ ولی در امت دیگری از فرزندان ابراهیم(ع) موجود است؛ و در خانۀ خدایی که ابراهیم(ع) و پسرش اسماعیل(ع) بنا نهادند وجود دارد و در گوشه و دقیقاً در گوشه‌ای که رکن عراقی نام دارد، استقرار یافته است. تمام این نکات به یک چیز دلالت دارد و آن نجات‌دهنده‌ای است که در آخرالزمان می‌آید یا کسی که داوود در مزامیر به او با “سنگ زاویه” اشاره کرده و گفته است که به نام پروردگار می‌آید.» [7]

برای مطالعۀ بیشترِ توضیحات ایشان می‌توانید به کتاب «پاسخ‌های روشنگرانه، ج 4، پرسش ۳۲۷» مراجعه کنید.

حسن‌ختام این بخش از پاسخ‌‌هایمان به اتهامات یوحنای دمشقی این است که صلیبی که آن را ارج می‌نهیم، یادآور فدا شدن سیزدهمین وصی رسول خدا (ص) به‌جای عیسی (ع) است و او همان سنگ بنایی است که داوود و عیسی (ع) ذکر کرده‌اند و نیز همان سنگی است که در بیان دانیال (ع) حکومت طاغوت را منهدم می‌سازد و در نهایت همان منجی وعده‌داده‌شده‌ای است که در آخرالزمان آمده و تمامی این بشارت‌ها را تحقق بخشیده است.

منابع

1. ایوب، ۵:۱۳.

2. ر.ک. غیبت نعمانی، ص ۱۴۴.

3. مزامیر ۱۹:۱۱۸ تا ۲۶.

4. متی 42:21 تا 44.

5. پاسخ‌های روشنگرانه، ج۴، س۳۲۷.

6. پاسخ‌های روشنگرانه، ج۴، س۳۲۷.

7. پاسخ‌های روشنگرانه، ج۴، س۳۲۷.

دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور

همچنین ببینید

مصیبت برتر

مدعیان خیر

مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، …