سلسلهمقالات پاسخ به بدعت شمارۀ ۱۰۱ یوحنای دمشقی
قسمت بیستم
• وقتی خودش نامهای کتب موجود در کتاب مقدس را ذکر میکرد، چرا بهجای اینکه به اولین کتاب عهد قدیم گفت «پیدایش»، آن را مثلاً «یک» ننامید؟!
• موضوع واضح این است که خدا مشکلی با اینکه یک مرد میتواند چند همسر داشته باشد، ندارد.
• آیا چون ابراهیم و داوود علیهماالسلام زنان صیغهای داشتند، پس خدا با آنان صحبت نکرد؟!
یوحنای دمشقی در ادامۀ کلماتش میگوید:
«همانطور که گفته شد، این محمد کتابهای مضحک زیادی نوشت، برای هریک از آنها عنوانی گذاشت. برای مثال، کتابی دربارۀ زنان [سورۀ نساء] وجود دارد که در آن بهصراحت، شرط قانونی برای گرفتن چهار زن گذاشت، و اگر مقدور بود، یک هزار همخوابه [صیغهای] یا هر تعدادی که فرد میتواند، در کنار چهار زن نگه دارد. او همچنین این را قانونی کرد که شخص هر زنی را که میخواهد طلاق دهد، و اگر کسی خواست، به همان روش، برای خودش یک نفر دیگر را اختیار کند.» پایان نقلقول.
ظاهراً او با این کلمات میخواهد به چهار موضوع خرده بگیرد: ۱. محتوای قرآن کریم؛ که او آن را مضحک میخواند و پیشتر به آن پاسخ داده شد؛ ۲. نامگذاری سورههای قرآن؛ ۳. تعدد همسران؛ ۴. ازدواج یا عقد موقت، یا داشتن همسر صیغهای. پس براساس آنچه خود او به آن معتقد است، پاسخش ارائه میشود.
• نامهای سورههای قرآن
پیشتر پاسخی به مضحک خواندن سورههای قرآن توسط او تقدیم شد؛ اما دربارۀ نامهای سورههای قرآن، برای هر محقق عادلی، واضح است که این ایراد حتی ارزش توجه ندارد، و دمشقی از آن بدون دلیل عقلی و علمی، و تنها برای برانگیختن احساسات استفاده کرده است؛ مثل بسیاری از ایرادات دیگر او؛ با اینحال، اگر او به این نامگذاریها به قصد تمسخر کردن اشاره میکند، پس میگویم: [1]
وقتی خودش نامهای کتب موجود در کتاب مقدس را ذکر میکرد، چرا بهجای اینکه به اولین کتاب عهد قدیم گفت «پیدایش»، آن را مثلاً «یک» ننامید؟! یا چرا کتب دیگر را «خروج»، «لاویان»، «اعداد» و «تثنیه» ذکر کرد؟[2] این نامگذاری را چهکسی انجام داد و چرا او نیز پیرو آن بود؟! آیا این نامگذاری اشتباه بود و اگر اشتباه بود چرا او و پدرانش نیز این اشتباه را تکرار کردند؟! اما اگر اشتباه نبود، پس چرا به این موضوع در قرآن اشاره میکند؟!
درهرحال، معتقدم هر مسیحیِ آزاداندیشی میداند: هر اشکالی که او میگرفت، تنها به ضررش تمام میشد و ظاهری بودن ایمانش را بیشازپیش نشان میداد.
۲. بررسی تعدد زوجات
همچنین، گویا او میخواهد به موضوع قانونی بودن چندهمسری در قرآن ایراد وارد کند؛ ازآنجاکه او به ظاهر معتقد به کتاب مقدس بود، سعی میکنم تا پاسخ او را از همان ارائه کنم.
مثال اول: در خصوص ابراهیم(ع) ـکسی که خدا با او صحبت میکردـ میخوانیم:
(و چون ده سال از اقامت ابرام در زمین کنعان سپری شد، سارای زوجۀ ابرام، کنیز خود هاجر مصری را برداشته، او را به شوهر خود، ابرام، به زنی داد). [3]
مثال دوم: دربارۀ یعقوب(ع) نیز میخوانیم:
(و شبانگاه، خودش برخاست و دو زوجه و دو کنیز و یازده پسرِ خویش را برداشته، ایشان را از معبر یبوق عبور داد). [4]
میبینیم آنها زنان دیگری داشتند؛ پس آیا خدا بر آنان اشکال گرفت؟ یا در کجای کتاب مقدس گفته شده است که گرفتن زنان دیگر ممنوع است؟
مثال سوم: در کتاب مقدس میخوانیم:
(۱۵ و اگر مردی را دو زن باشد، یکی محبوبه و یکی مکروهه، و محبوبه و مکروهه هر دو برایش پسران بزایند، و پسر مکروهه نخست زاده باشد، ۱۶ پس در روزی که اموال خود را به پسران خویش تقسیم نماید، نمیتواند پسر محبوبه را بر پسر مکروهه که نخست زاده است، حقِ نخستزادگی دهد). [5]
مثال چهارم: در این متون میخوانیم:
(اگر برادران، با هم ساکن باشند و یکی از آنها بیاولاد بمیرد، پس زن آن متوفی، خارج به شخص بیگانه داده نشود، بلکه برادرشوهرش به او درآمده، او را برای خود به زنی بگیرد، و حق برادرشوهری را با او به جا آورد). [6]
(۱۰ چون بیرون روی تا با دشمنان خود جنگ کنی، و یهُوَه خدایت ایشان را به دستت تسلیم نماید و ایشان را اسیر کنی، ۱۱ و در میان اسیران، زن خوبصورتی دیده، عاشق او بشَوی و بخواهی او را به زنی خود بگیری، ۱۲ پس او را به خانۀ خود ببر و او سر خود را بتراشد و ناخن خود را بگیرد. ۱۳ و رخت اسیری خود را بیرون کرده، در خانۀ تو بماند، و برای پدر و مادر خود یک ماه ماتم گیرد، و بعد از آن به او درآمده، شوهر او بشو و او زن تو خواهد بود). [7]
در این نوشتهها، همانطور که واضح است نمیبینیم که شرطِ گرفتن این زنان، نداشتن همسر است.
در نتیجه موضوع واضح این است که خدا مشکلی با اینکه یک مرد میتواند چند همسر داشته باشد، ندارد. [8]
• دربارۀ تعدد همسران در اسلام
سید احمدالحسن، علتِ جواز تعدد همسران در اسلام را توضیح میدهد [9] و علت این بود که:
«مردان، طی جنگها و راهزنی کشته میشدند و زنان نسبت به مردان، بیشتر شدند. زیاد بودن زنان باعث ایجاد فساد جنسی در جامعه و ظهورِ زنانِ صاحبِ پرچمهای قرمز شده بود و بسیاری از مردان هم، دختران را بهخاطر زیاد بودن و عدم دستیابی آنان به همسر و پناه بردن به شهوترانی میکشتند.»
سید احمدالحسن میگوید:
«پس تعدد همسران را با قانون اجتماعی که ضامن حق و کرامت زن است، در چنین حالت سرگردانی اجتماعی، تشریع کردند؛ بهگونهای که زن وسیلهای نباشد که مردان آن را دستبهدست کنند؛ مانند زنان صاحب پرچمها. بلکه همسری محترم با حقوق قانونی برای مردی باشد. و قانون تعدد همسران که پیامبر(ص) آورد، بهترین راهحل برای پدیدۀ اجتماعی سرگردانی زنان بود. و در طی چند سال اندک، پدیدۀ زندهبهگور کردن دختران و صاحبان پرچمهای قرمز، به پایان رسید.» پایان نقلقول.
در سایت مسیحی Got Questions در پاسخ به این سؤال که «چرا خدا در کتاب مقدس، چندهمسری/ دو همسری را روا داشت؟» به نکات خوبی در ارتباط با چندهمسری اشاره شده است که میتوانید آن را مطالعه کنید. [10]
۳. بررسیِ داشتن زنان صیغهای
• مثال اول: ابراهیم
ابراهیم(ع)، زنان دیگر (صیغهای) داشت؛ در پیدایش ۲۵: ۵ و ۶ و طبق ترجمۀ هزارۀ نو ـکه یک ترجمۀ مسیحی استـ میخوانیم:
(ابراهیم هرآنچه داشت به اسحاق بخشید. * ولی به پسران مُتَعِههایش هدایا داد و آنان را در زمان حیات خود از نزد پسرش اسحاق به سرزمین مشرق فرستاد).
عبارت «مُتَعِههایش» برگردانِ عبارت عبریِ «הפילגשים» است! در «ترجمۀ هزارۀ نو» بعد از عبارت «مُتَعِههایش» در آیه ۶، توضیحی دربارۀ عبارت «مُتَعِه» آمده است و آن توضیح این است: «یعنی صیغه و نکاح موقتی و ضد عقدی؛ همچنین در بقیۀ کتاب مقدس.»
همچنین به اول تواریخ ۳۲:۱ و طبق ترجمۀ قدیم ـاز ترجمههای بسیار خوب مسیحیـ رجوع میکنیم:
(و پسران قَطُورَه که مُتعه ابراهيم بود، پس او زِمران و يقشان و مَدان و مِديان و يشباق و شُوحا را زاييد و پسران يقشان: شَبا و دَدان بودند).
در ترجمۀ هزارۀ نو نیز آمده است:
(پسران قِطوره، مُتَعِۀ ابراهیم: قِطوره، زِمران و یُقشان و مِدان و مِدیان و یِشباق و شواَح را زایید. پسران یُقشان، صَبا و دِدان بودند).
• مثال دوم: داوود
داوود(ع) ـکه خدا با او صحبت میکردـ طبق اول تواریخ ۹:۳ زنان صیغهای داشت:
ترجمۀ قدیم: (همۀ اينها پسران داوود بودند، سوای پسران مُتعهها. و خواهر ايشان تامار بود).
ترجمۀ هزارۀ نو: (تمامی اینها پسران داوود بودند، و او افزون بر این از مُتَعِههایش نیز پسران داشت؛ و تامار خواهر اینها بود).
مشخص شد که ابراهیم و داوود علیهماالسلام زنان صیغهای داشتند و خدا به آنها اشکالی نگرفت و خدا با آنان صحبت میکرد؛ و اشکالی نمیتواند بر این حکم وارد باشد.
در پایان
دمشقی به نامهای سورههای قرآن و موضوعات زوجات و داشتن همسر موقت اشاره میکند که گویی قصد اشکالتراشی از آنها را داشته است. فرض را بر این گرفتم که او قصد تمسخر یا اشکال گرفتن داشت؛ بنابراین، از طریق آنچه خود به آن باور داشت نشان داده شد که نه اسم گذاشتن روی سورهها اشکال دارد و نه تعدد زوجات و نه صیغه داشتن.
منابع
1. این پاراگراف با همکاری برادر صابر حقجو تهیه شد.
2. ر.ک: شرحی از ایمانِ ارتدوکس، کتاب ۴، فصل ۱۷.
3. پیدایش ۳:۱۶.
4. پیدایش ۲۲:۳۳.
5. تثنیه، فصل ۲۱.
6. تثنیه ۵:۲۵.
7. تثنیه، فصل ۲۱.
8. متنی در کتاب تثنیه وجود دارد که میگوید: (۱۵ البته پادشاهی را که یهُوَه خدایت برگزیند بر خود نصب نما. یکی از برادرانت را بر خود پادشاه بساز، و مرد بیگانهای را که از برادرانت نباشد، نمیتوانی بر خود مسلط نمایی. ۱۶ لکن او برای خود اسبهای بسیار نگیرد، و قوم را به مصر پس نفرستد، تا اسبهای بسیار برای خود بگیرد، چونکه خداوند به شما گفته است بار دیگر به آن راه برنگردید. ۱۷ و برای خود زنان بسیار نگیرد، مبادا دلش منحرف شود، و نقره و طلا برای خود بسیار زیاده نیندوزد). نکتۀ اول: این اوامر و احکام، متوجه پادشاه است، و نه سایر مردم و علتش به این خاطر است که: (مبادا دلش منحرف شود). همچنین اگر علت آن حل شود، دیگر اشکالی متوجه گرفتن زنان بسیار نخواهد بود. همانند اینکه شخصی بخواهد غذایی بپزد و شخص دیگر به او بگوید یک مشت نمک در آن ظرف نریزی! مبادا شور شود! اما آشپز میتواند یک مشت نمک را بریزد و غذا شور نشود به شرط آنکه ظرف را بزرگتر بردارد و محتوایش چند برابر آنی باشد که قرار بود در ابتدا استفاده کند. نکتۀ دوم: در آیه آمده است: «زنان بسیار نگیرد»! به عبارت «بسیار» دقت کنید؛ در آیه اشاره نشده است «زنان دیگر نگیرد»!
9- صفحۀ رسمی فیسبوک، 23/06/1392