به قلم: نوردخت مهدوی
جملهای که در کودکی با آن از جانب عموی بزرگم بسیار مواجه میشدم:
(الرجال قوامون علی النساء)؛ نه اینکه بهطور خاص مخاطبش من باشم نه، اما در جمعهای خانوادگی مکرراً این جمله از جانب ایشان بازگو میشد و بعدش هم قاهقاه میخندید و زیرچشمی به همۀ ما نگاهی میانداخت و فخرفروشی میکرد از اینکه مرد است و این آیه هم در حق او نازل شده است. این قضیه تا همین چند سال پیش ادامه داشت که دیگر او را از دست دادیم. منظورم این نیست که فقط این جمله را تکرار میکرد و میخندید و تمام، نه، بهخاطر برداشت نادرستش از آیه، گمانش بر این بود که مردان باید در هر امری بر زنان مسلط باشند و هرچه میگویند از جانب زنان نزدیکشان با پاسخ «بله، چشم آقا» مواجه شوند. خدا عموی مرا بیامرزد، اما این مسئله فقط مختص او نبوده و نیست. مردانی هستند که با استفاده از چنین جملاتی از قرآن، خواهان تسلط، زورگویی، بهرهکشی از زنان و به کرسی نشاندن حرفشان به هر قیمتی هستند. شاید شما هم با اینگونه افراد و تفکراتشان مواجه شده باشید.
حال سؤالی که مطرح میشود این است: منظور از این آیۀ قرآنی (الرجال قوامون علی النساء) (نساء، 34) چیست؟ و آیا ناظر بر این است که مردان در هرچیزی برتر از زنان بوده و باید در هر عرصهای بر آنان مسلط شوند و زور بگویند؟
به گفتۀ برخی، این آیۀ قرآنی یکی از جنجالیترین آیات در خصوص مسائل زنان برشمرده میشود و بسیاری از شبههکنندگان، آن را دستاویزی جهت زنستیزیِ دین اسلام و قرآن قرار داده و با تمام قوا با آن علیه دین اسلام میتازند.
آیا در حقیقت، اسلام دین زنستیزی است؟ آیا برای زن و جایگاهش ارزشی قائل نیست؟ آیا زن را پست و بیارزش قلمداد میکند؟ آیا همانگونه که ملحدین و مشککین میگویند قوانین قرآنی علیه زنان است و سبب تسلطِ افسارگسیخته و حیوانیگونۀ مردان بر زنان میشود؟
این مجال، مختصرتر از آن است که بتوان بهصورت کامل و جامع در خصوص مبحث «اسلام و زنان» قلم زد، اما آنچه را نیاز است به بیانش بپردازیم بهصورت مختصر خواهیم آورد.
خوب است بدانیم اسلام در زمانهای آمد که عرب در جاهلیت عجیبی به سر میبرد، هرکسی مقداری به تحقیق و پژوهش در جامعۀ پیش از ظهور اسلام بپردازد، متوجه خواهد شد که زنان در جامعۀ عرب جاهلی، بسیار کمارزش بوده، و قیمتی در بین مردان نداشتند، مردان زن را مملوک و دارایی خود به شمار میآوردند و نگاهشان به زن اینگونه بود که زنان آفریده شدند تا در خدمت مردان باشند. زنان در آن زمان مالک هیچچیزی نبودند و حتی نمیتوانستند برای خود تصمیمی بگیرند؛ بلکه همواره زیر سلطۀ مردان به سر میبردند، تاجاییکه اموالشان در معرض تسلط مردانی همچون پدر، برادر، همسر و حتی فرزندان ذکورشان میبود. بدون مهریه به ازدواج در میآمدند و متأسفانه به ارث برده میشدند مثل هر کالای دیگری؛ و چه دردناک!
واقعیت مصیبتبار دیگری که در آن جامعۀ جاهلی، نسبت به زنان قابل بررسی است، اینکه زن از ابتدای تولد و ورودش به جامعه، مرگ و حتی زندگیاش منوط به تصمیم و ارادۀ مردان میبود؛ اینکه آیا زندگی کند یا زندهبهگور شود؟ در خصوص زندهبهگور شدن دختران نقلهای تاریخی و روایی فراتر از حد تواتر است که به شماره درآید. تنها به ذکر یکی از نمونههایی بسنده میکنیم که برای عمر بن خطاب رخ داده بود (شایان ذکر است عمر به گفتۀ خودش به زندهبهگور کردن دخترانش شهره بود):
«خود او میگوید: گفتم ای رسول خدا! من در جاهلیت دخترانم را زندهبهگور کردم. فرمود: در ازای هر دختری که زندهبهگور کردی، بردهای آزاد کن.»
خداوند متعال در قرآن کریم این مسئله را بیان میکند:
(وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ * يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ) (و هرگاه يكى از آنان را به دختر مژده آورند چهرهاش سياه مىگردد، درحالىكه خشم [و اندوه] خود را فرو مىخورد * از بدى آنچه بدو بشارت داده شده، از قبيلۀ [خود] روى مىپوشاند. آيا او را با خوارى نگاه دارد يا در خاک پنهانش كند. وه، چه بد داورى مىكنند).
خود تصور کنید قاطبۀ مردان جامعهای را که با خبر دختردار شدن، رخ از همه برتافته و بر این اندیشه باشد که آیا او را نگه دارد که ارمغانش خواری است، یا با دستان خود، او را زنده به خاک بسپارد؟! «چه بد داوری میکنند». این یعنی در هر دو حالت، از اینکه خدا به او دختری عطا کرده، کراهت دارد و بیزار است (البته او بهعنوان عطای خدا به آن نگاه نمیکرده، و شاید از خود میپرسیده: این دختر عقوبت کدام گناهش بوده است؟!) ظاهراً خود را به فراموشی زده بود که یک زن (مادرش) او را به سختی حمل کرد و به دنیایش آورد و شبانهروز از خود گذشت تا او مردی قدَرقُدرت شود و حال دندان بساید و چهره در هم کشد از اینکه چرا در ناصیهاش تولد دختری نوشته شده است!
بگذریم… این حالواحوال زنان در جامعۀ پیش از صدر اسلام است و رسولالله محمد (ص) در چنین جامعهای مبعوث شد و کرامت بخشید به زنان؛ به آن جامعۀ افسارگسیختۀ جاهلی فهماند که در سطح ارزش انسانی و ادراکات عقلی، هر دو طرف (مرد و زن) مساویاند؛ برای زنان هنگام ازدواج مهریه در نظر گرفت و پرداختش را بر مرد واجب نمود؛ زنان را از زندهبهگور شدن رهانید؛ قوانینی را وضع کرد تا طبق آن جامعه، حقوق اجتماعی و شرعیشان به آنها بازگردانیده شود. تصورش را بکنید! انقلابی واضح، آشکار و چشمگیر در خصوص زنان رخ داد و شرایط تغییر کرد؛ زیرا دین اسلام و رسولش به زن همچون مرد به دیدۀ عدالت و برابری و انسان بودن از جهت قوۀ ادراک و ارتقا، فارغ از هرگونه جنسیتزدگی نگاه میکند و ارزش انسانی و کرامت زن و مرد را کاملاً یکسان فرض میکند، تاجاییکه قرآن زن را هم در کنار مرد مورد خطاب قرار میدهد و هرگز او را حذف نمیکند؛ شاهد مثالش هم آیۀ 35 سورۀ احزاب است: (إِنَّ المُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ وَالمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ وَالقانِتينَ وَالقانِتاتِ وَالصّادِقينَ وَالصّادِقاتِ وَالصّابِرينَ وَالصّابِراتِ وَالخاشِعينَ وَالخاشِعاتِ وَالمُتَصَدِّقينَ وَالمُتَصَدِّقاتِ وَالصّائِمينَ وَالصّائِماتِ وَالحافِظينَ فُروجَهُم وَالحافِظاتِ وَالذّاكِرينَ اللَّهَ كَثيرًا وَالذّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَغفِرَةً وَأَجرًا عَظيمًا) (به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاقکننده و زنان انفاقکننده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار خدا را یاد میکنند و زنانی که بسیار خدا را یاد میکنند، خداوند برای همۀ آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است).
سخن دراینخصوص بسیار است؛ اما آنچه مشخص است جامعهای است که محمد (ص) در سایۀ اخلاق والایش، و وضع قوانین عادلانه و منصفانه در خصوص زنان، در پرتو تعالیم الهی و آسمانی ترسیم کرد و تمایزش با آنچه پیش از اسلام بود بسیار واضح و چشمگیر بود و این مسئله عیان است و کسی جز فرد معاند و لجوج منکرش نمیشود.
خداوند متعال میفرماید: (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ) (نساء، 34) (مردان سرپرست زناناند، بهدلیل آنكه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داده و [نیز] بهدلیل آنكه از اموال خود [برای زنان] خرج مىكنند).
دکتر علاء سالم در کتاب «دفاع از رسول (ص)» به بیان پاسخ به شبهات حول محور این آیه پرداخته و مینویسد:
«این شبهه با توجه به چند نکته مردود است:
۱. سرپرستی مرد بر زن بهمعنای برتر بودن ارزش انسانی مرد بر زن نیست؛ بلکه بهمعنای آن است که مرد عهدهدار کارهای زن، و برآوردن هزینهها و نفقه و نیازهای زن است.»
خداوند متعال میفرماید:
(يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ) (حجرات، 13) (اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملتملت و قبيلهقبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزکارترين شماست. بىترديد خداوند داناى آگاه است).
طبق این آیۀ صریح قرآنی، آنچه انسان را نزد خداوند والامرتبه و ارجمند میگرداند، جنسیت او نیست، بلکه تقوای اوست.
دکتر علاء سالم در ادامه مینویسد:
«اما مسئلۀ ارزش انسانی، هیچ ارتباطی با سرپرستی ندارد، و ـهمانطور که پیشتر هم اشاره کردمـ فقط به میزان تفاوت و برتری در تقوا و تقرب الهی مربوط میشود، و طبق این معیار هیچ منعی وجود ندارد که از نظر خدا و رسولش، زن (همسر) ارزشمندتر و برتر از مرد (شوهر) باشد؛ بهرغم اینکه حقِ سرپرستی زن برعهدۀ مرد گذاشته شده است؛ یعنی واجب است مرد هزینههای زن را بدهد و نیازهایش را برآورده کند.
2. سرپرستی یعنی متکفل و عهدهدار شدن، و چنین مسئولیتی باید در هر جامعۀ انسانی وجود داشته باشد تا از انفکاک و تکهتکهشدن و در نتیجه نابودی محافظت شود، و این یک مسئلۀ عقلانی و منطقی است و فقط بهعنوان یک امر ثابتشدۀ دینی مطرح نمیشود؛ هم در سطح جوامع بشری بزرگ و هم در سطح جوامع بشری کوچک.
در خصوص خانواده، خانواده قطعاً از یک مرد و زن و هرآنچه از آن دو نتیجه میشود تشکیل شده است؛ در نتیجه اگر ما بخواهیم از خانواده محافظت کنیم و روحیۀ محبت و انسجام میان اعضای آن گسترش یابد ـبهگونهای که خانواده را تبدیل به خشتی سودمند در ساختمان جامعۀ شایستۀ انسانی تبدیل کندـ چارهای نداریم جز اینکه یکی از این دو راه را برگزینیم: یا مرد عهدهدار زن و بچههایش شود، یا برعکس؛ و نمیشود هرکدام عهدهدار کارهای خودشان باشند و هرکدام فقط کارهای شخصی خودشان را اداره کنند؛ و اگر کسی قائل به چنین سخنی باشد، یا نمیداند منظور مطلوب از تشکیل خانواده چه بوده است و در نتیجه خودخواهی نفرتانگیز را در عرصۀ خانوادگی غالب و حکمفرما میکند و طبیعتاً چنین وضعیتی به تفکیک خانواده و ازهمپاشیدن آن منتهی میشود؛ یا او واقعاً طرح ازهمپاشیدن خانواده و از بین بردن تمام ارتباطات میان اعضای آن را در سر میپروراند؛ و این ایده و نگاهی است که در عرصۀ امروزه وجود دارد و برخی از مدعیان آزادی ـآنگونه که خودشان را چنین نامیدهاندـ برای این دیدگاه خود نظریهپردازی میکنند و بهویژه طرفداران همجنسگرایی چنین ایدهای را ترویج میکنند.
اما ـبنا به نظر اسلامـ با توجه به وجود مرد که میدانیم بنیۀ جسمانی قویتری دارد، نمیتوان پذیرفت وظیفۀ تأمین هزینههای خانواده برعهدۀ زن قرار بگیرد؛ زیرا کنارگذاشتن آنکه بدن قویتری دارد (یعنی مرد) و قرار دادن این وظیفه و تمام مسئولیتهای ناشی از آن برعهدۀ کسی که بدن ضعیفتری دارد (زن) با وجود تمام سختیها و مشقتهایی که در این مسئولیت وجود دارد ظلم صریحی در حق زن خواهد بود، این از یک سو؛ از سوی دیگر انجام چنین کاری (قرار دادن مسئولیت تأمین هزینهها برعهدۀ زن) با دیدگاه کلی که شریعت الهی دربارۀ زن مطرح میکند تا هنگامی که مرد موجود است و میتواند به انجام این وظیفه اقدام کند همخوانی ندارد؛ وظیفهای که اختلاط و ارتباط با عموم مردم را میطلبد.
بهاینترتیب، روشن میشود اینکه مرد را به وظیفۀ تأمین هزینههای زن تکلیف کنیم ظلم نخواهد بود؛ بلکه وقتی ظلم خواهد شد که کسی بخواهد زن را مکلف به کار کند، و مرد راحت و آسوده رها شود!
۳. سرپرست بودن مرد در اسلام، یک مسئولیت شرعی و قانونی است که باید او عهدهدارش شود و آن را انجام دهد، و این حقی برای زن به بار میآورد نه علیه زن؛ در نتیجه وظیفۀ سرپرستی ـبهعنوان مثالـ با حق تملک و کار یا انجام فعالیتهای اقتصادی که به زن اختصاص دارد هیچ منافاتی ندارد، با در نظر داشتن این نکته که این واجبی برعهدۀ مرد است و هیچ ارتباطی به وضعیت مادی فعلی زن ندارد. بر مرد واجب است مسئولیت تأمین هزینهها را بر عهده بگیرد حتی اگر زن در رفاه باشد و کار و شغل و درآمد خودش را داشته باشد، مگر اینکه زن از حق خودش بگذرد و ذمۀ مرد را از واجبی که برعهدهاش است بَری کند.
پس این مسئله ـهمانگونه که ملاحظه میکنیمـ یک مسلۀ حقوقی است و به حقوق زن ارتباط دارد؛ به همین دلیل است که اسلام به زن حق میدهد علیه مرد طرح دعوای قضایی کند، اگر مرد در انجام مسئولیت خود کوتاهی کند و هزینۀ خانوادهاش را تأمین نکند؛ و در این صورت حاکم باید او را وادار کند وظیفۀ خود را انجام بدهد. »
دکتر علاء سالم در گفتوگویی از سید احمدالحسن میپرسد:
آیا از نظر اسلام مانعی برای یک زن برای تصدی پست ریاست جمهوری، «رهبری مردمی» یا قوۀ قضائیه یا سایر مناصب عالی کشور وجود دارد؟
پاسخ سید احمدالحسن را میخوانیم:
«زیر نظر حکومت معصوم بله [جایز است] و در این امر اشکالی وجود ندارد؛ چنانچه معصوم نفع و فایدهای در آن ببیند. بهطور کلی امر حکومت در اسلام در اختیار معصوم است و ازاینرو مناصب اجرایی و قضائیه و مانند آن به او برمیگردد و اشکالی ندارد که زنان یا مردان را براساس آنچه خود او اصلح و انفع میداند انتخاب کند.»
در خصوص آیۀ 228 سورۀ بقره یعنی (لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ) (مردان را بر زنان مرتبتی است) که آن هم شبههبرانگیز بوده است، سید احمدالحسن اینگونه پاسخ میدهند:
«مرتبت یعنی «امامت عامّه» و نیز خاصّه در نماز؛ خواه نماز جمعه، جماعت، عید، آیات یا سایر موارد باشد.»
با توجه به نکات بالا روشن شد به سرپرستی گرفتن زن از جانب مرد بهمعنای ظلم و تعدی و تسلط بر او نیست، و حتی به مرد اجازه نمیدهد زورگویی کند و هرطور دلش خواست با زن رفتار کند (حتی اگر عدهای از مردان بر این باور باشند، این مسئله به برداشت و فهم نادرست آنان از آیه بازمیگردد و ارتباطی به نازلکنندۀ آن کلام ندارد)؛ بلکه این امر فقط واجبی شرعی و مسئولیتی است که اسلام بر عهدۀ مرد گذاشته و او را به انجام این مسئولیت ملزم کرده است، و این مسئله به نفع زن است و مرد از طریق این قانون به انجام دادنش ملزم است؛ و نتیجهای که اسلام از برقراری چنین شرایطی انتظار دارد، حفظ کانون خانواده و تضمین بقای آن است؛ اما اینکه بعضی از مسلمانان این مسئله را بد و اشتباه فهمیدهاند یا بعضی از رفتارهای نادرست در برابر خانوادۀ خود را با این قانون توجیه میکنند این موارد به پای خودشان نوشته میشود، و هیچ ربطی به اسلام و فرستادۀ والامرتبهاش محمد (ص) ندارد؛ زیرا ایشان در زمانهای که زن از هیچ کرامتی در جامعۀ جاهلیت شبهجزیره عربستان بهرهمند نبود، او را با وضع قوانینی که جامعه را از مردسالاری خارج میکرد، کرامت بخشید، او را عزت بخشید و از کالای در دست مرد بودن رهانید.
سخن را با کلماتی از سید احمدالحسن، وصی و فرستادۀ امام مهدی (ع) به پایان میرسانم؛ کلماتی که پرده از حقیقت و ارزش والای زن در اسلام برمیدارد:
سید احمدالحسن:
«زن میتواند در بسیاری از موقعیتها در دولت الهی نقش داشته باشد، اگر خدا بخواهد و حکومت در زمانی برقرار شود. زن در بسیاری از موقعیتها و کارها کمتر از مرد نیست و حتی در برخی از کارها از مرد خیلی بهتر است؛ و اسلام هیچ محدودیتی برای زنان نمیگذارد حتی در مناصب رهبری جامعه، زمانی که آنها واجد شرایط باشند و کار را کامل و بهدرستی انجام دهند.»
همچنین میگوید:
«زن قطعاً نقش بزرگی دارد، بلکه مرد نمیتواند نقش زن را جبران کند؛ زیرا او ویژگیهایی دارد که مرد ندارد؛ و تأثیر اجتماعی زنان گاهی اوقات بسیار بیشتر از تأثیر مردان است و زن تحصیلکردهای که توانایی صحبتکردن و تأثیرگذاری در جامعه را دارد، قطعاً وظیفۀ اخلاقی در قبال جامعهاش دارد؛ بهخصوص وقتی که میبیند ظلم، فرزندان وطنش را از بین میبرد و حقوق مردم را میگیرد و قطعاً دیگر بانوان باید از او حمایت و دفاع کنند… .»
دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More