خانه > برگزیده > بنر > 171 – روش استدلال به قرآن کریم برای اثبات اصول امامت و مهدویت

171 – روش استدلال به قرآن کریم برای اثبات اصول امامت و مهدویت

حجت‌شناسی قرآنی (قسمت اول)

به قلم: عباس فتحیه

درآمد

چند سال پیش در بهار سال ۱۳۹۶هجری شمسی به درخواست دوستان عزیزم و خانوادهٔ حقیقی‌ام (انصار امام مهدی علیه‌السلام) ده جلسه تدریس در موضوع حجت‌شناسی قرآنی داشتم که فایل‌های صوتی ده جلسه در تاریخ ۳۰خرداد ۱۳۹۶ در تلگرام منتشر شد. این دورهٔ آموزشی –همچنان‌که از نامش آشکار است‌ـ درصدد اثبات اصول امامت و روش شناخت امام (قانون معرفت حجت‌های خدا) بر پایهٔ استدلال قرآنی برگزار شد. چندی بعد یکی از خواهران فرهیخته‌ام این سلسله درس‌ها را به‌صورت داوطلبانه حروف‌چینی کرد تا به‌شکل سلسله‌مقالات هم ارائه شود. خدا به ایشان پاداش خیر بدهد. ناخشنودم از اینکه به‌سبب مزاحمت‌های احتمالی امنیتی، اجازه ندارم حتی با ذکر نامشان کمترین قدردانی و سپاسگزاری را به‌جا آورم. امیدوارم این موانع به‌سرعت برداشته شود و پیروان اهل‌بیت (ع) هم مانند دیگر مکاتب و مذاهب حقّ انتشار باورها و آثار علمی‌شان را پیدا کنند.
قرار بود این مقالات در آن زمان منتشر شود، اما مدّتی بعد در تاریخ ۳شهریور ۱۳۹۷هجری شمسی اسیر ستم‌پیشگان شدم، تا اینکه به لطف خدا اواخر سال ۱۴۰۱ گشایشی حاصل شد. فایل حروف‌چینی‌شدهٔ سلسله درس‌های حجت‌شناسی قرآنی را مجدّداً برایم ارسال کردند. مدّتی گذشت تا فراغتی به دست آمد که بتوانم آن درس‌های پیاده‌شده را ویرایش و بازنویسی و تکمیل کنم تا به‌صورت سلسله‌مقالاتی در هفته‌نامهٔ زمان ظهور منتشر گردد.
آنچه پیشِ‌روی شماست همان قالب متنی درس‌های حجت‌شناسی قرآنی است که توسّط خواهر فرهیخته و بزرگوارم حروف‌چینی شده و اینک به تکمیل و ویرایش آن‌ها پرداخته‌ام. خداوند به ایشان و همهٔ دست‌اندرکاران در هفته‌نامهٔ زمان ظهور پاداش نیکو عنایت کند.

قرآن معجزه‌ای علمی و ملکوتی است

قرآن کلام خداست، به این معنا که حقایق و معارفی فراجسمانی است که از طرق وحی بر قلب رسول‌الله محمد (ص) نازل شده و بزرگ‌ترین فرستادهٔ خدا آن معارف وحیانی را با ادبیات خودش به زبان درآورده و کاتبان وحی آن کلمات را نوشته‌اند. کسی که به وحی و نبوت و رسالت حضرت محمد (ص) باور داشته باشد، کتاب آسمانی او را هم می‌پذیرد، هرچند بخشی از مفاهیم و آیات متشابه و رمزآلود آن را نفهمد یا پرسش‌ها و ابهاماتی در خصوص بعضی از جزئیات داشته باشد. به این افراد پیشنهاد می‌کنم کتاب «دفاع از قرآن» نوشتهٔ دانشمند بزرگ جهان اسلام «دکتر علاء السالم» را مطالعه کنند؛ چراکه در این کتاب ارزشمند پاسخ اغلب اشکالات و شبهات خود را خواهند یافت.
اعتقاد به نبوت رسول‌الله (ص) به این معناست که آنچه او می‌گوید از نزد خداست، نه هوای نفس او. بنابراین وقتی از قرآن کریم بحث می‌کنیم، در واقع مخاطبان ما حدود دو میلیارد مسلمان‌اند که قرآن را مهم‌ترین و اولین منبع معتبر دینی می‌دانند؛ صرف‌نظر از تمام اختلافات کلّی و جزئی در اعتقادات و احکام و پیدایش فرقه‌های متعدّد، همۀ مسلمانان و دست‌کم فرقه‌های بزرگ و معروف و شناخته‌شدهٔ آنها اختلاف و تردیدی در حجّیت و اعتبار قرآن به‌عنوان مهم‌ترین منبع دینی ندارند.

قرآن کریم مهم‌ترین معجزهٔ رسول‌الله (ص) است؛ معجزه‌ای که بارها مخالفان را تحدّی و دعوت به مبارزه کرده است. خداوند می‌فرماید: (اگر در آنچه ما بر بندهٔ‌مان فرستادیم تردید دارید یک سوره مانند او بیاورید و گواهان خود را غیر خدا فراخوان بدهید اگر راست می‌گویید) (وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ). [1] همچنین می‌فرماید: (یا می‌گویند که این قرآن را به دروغ به خدا بسته؛ بگو پس یک سوره مانند آن بیاورید و هرکه را می‌توانید به‌جز خدا فراخوان بدهید اگر راست می‌گویید) (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ). [2] نیز می‌فرماید: (یا می‌گویند این قرآن را به دروغ به خدا بسته؛ بگو پس ده سوره مثل آن را بیاورید که به دروغ نسبت داده شده باشد و هرکسی که می‌توانید غیر از خدا را فراخوان بدهید اگر راست می‌گویید) (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ). [3]

منصفانی که قرآن را به‌عنوان یک کتاب مطالعه می‌کنند متوجه غیرعادی و اعجازآمیز بودن آن می‌شوند، اما واقعاً این اعجاز در چه زمینه‌ای است؟ آیا در فصاحت و بلاغت عربی است؟ آیا در اطلاعات علوم تجربی یا فلسفی است؟ آیا در پیش‌گویی‌های خارق‌العاده و دقیق است؟
در این بخش‌ها (فصاحت و بلاغت ادبی، اطلاعات علمی و فلسفی، پیش‌گویی‌ها) آثار برجستهٔ دیگری هم وجود دارد که نمی‌توان به شیوهٔ علمی اثبات کرد که قرآن نسبت به آنها در این زمینه‌ها به اندازه‌ای برتر است که می‌توان آن را نوعی اعجاز قلمداد کرد.

آیا ما واقعاً ملاک‌های روشنی برای سنجش میزان فصاحت و بلاغت ادبی و سایر موارد مشابه داریم که بتوانیم به شیوهٔ علمی راستی‌آزمایی کنیم که کدام کتاب از نظر فصاحت و بلاغتِ ادبی یا اطلاعات علمی و فلسفی یا کمّیت و کیفیت پیش‌گویی‌ها برتر از دیگر کتاب‌هاست؟ خیر؛ ما ملاک‌های روشنی برای سنجش این برتری نداریم، چه رسد به اینکه بتوانیم ادّعا کنیم فلان کتاب مشخص در این زمینه (مثلاً فصاحت و بلاغت ادبی) معجزه‌آساست؛ یعنی هیچ کتابی در حدّ هماوردی و رقابت با آن نیست!

بنابراین اعجاز قرآن کریم در همان زمینه‌ای است که قرآن برای آن هدف نازل شده و رسول‌الله محمد (ص) برای آن هدف فرستاده شده و این اهداف قطعاً پیش‌گویی و آینده‌نگری یا نوآوری بلاغی و ادبی و ارائهٔ اطلاعات خیره‌کنندهٔ علمی و فلسفی و … نیست؛ بلکه هدفش بیرون کردن مردم از ظلمت حیوانیت و جسمانیت و فراخواندن آنها به‌سمت نور و ملکوت و غیب است. در واقع قرآن معجزه‌ای علمی ملکوتی است؛ چون تأثیری که در نفوس به‌جا می‌گذارد و نقشی که در ارتقای باطنی و ملکوتی افراد دارد، در سایر کتاب‌های هم‌سو و مشابه حتی در کتاب‌های آسمانی فرستادگان گذشته (عهد عتیق و عهد جدید) دیده نمی‌شود. خداوند می‌فرماید: (ا.ل.ر* کتابی که به تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکی‌ها به‌سمت روشنایی بیرون بیاوری به اجازه پروردگارشان به‌سمت راه عزیز حمید) (الَر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ). [4] آیا کتابی را جز قرآن سراغ دارید که چنین تأثیر عمیقی در روح و نفس خوانندگان بگذارد که گویا آنها را از جهان طبیعت بیرون آورده و به‌سمت خدا جذب می‌کند؟

برای ژرف‌پژوهی در زمینهٔ مبحث اعجاز قرآن پیشنهاد می‌کنم کتاب «إعجاز القرآن» نوشتهٔ دکتر علاء سالم را مطالعه کنید؛ زیرا سخنم در اینجا برداشتی آزاد از ره‌آورد این پژوهش ارزشمند بود.
قرآن کلام خداست، چون اختلاف در آن نیست و اگر از ناحیۀ غیر خدا بود اختلافات زیادی در آن دیده می‌شد: (أفلا یتدبّرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً). [5] در کلمات و علوم بشری همواره اختلاف وجود دارد؛ مثلاً کلام و کتاب یک اصولی و یک فیلسوف در یک زمان با کلام فقیه، عالم و فیلسوف دیگر در همان زمان و همچنین زمان دیگر تناقض دارد. حتی در کتاب‌ها و کلمات یک دانشمند نیز اختلاف وجود دارد؛ چون انسان است و در مسیر تکامل و پویایی. برای مثال، کسانی که در فلسفهٔ ملاصدرا (ره) کاوش کرده‌اند نیک می‌دانند که در نخستین کتاب‌هایش بسیار با نظرات و آرای فلاسفۀ جمهور (مشائین) همراه است و در کتاب‌های واپسینش به‌شدّت از آن نحلۀ فکری فاصله گرفته است.
یک انسان هرقدر نابغه باشد، باز هم یک انسان است و در طول زمان یافته‌های جدیدی دارد و لذا همواره در مسیرِ شدن و دگرگونی است و در نتیجه بین همهٔ آرا و نوشته‌هایش هماهنگی دیده نمی‌شود.

اختلافات ظاهری در قرآن برای چیست؟

در حدیث معروفی از امیرالمؤمنین (ع) آمده است که شخصی به نام ابن الکوّاء در مجلس وعظ امیرالمؤمنین (ع) در مسجد کوفه نشسته بود و در میانۀ خطبه حضرت بلند شد و تلاش کرد با ارائه نمونه‌هایی از اختلاف ظاهری تعابیر قرآنی اثبات کند که قرآن حاوی تعارض و تناقض است. امام علی (ع) به سؤالاتش پاسخ داد و به او نشان داد آنچه تو به‌عنوان اختلاف ظاهری در تعابیر قرآنی می‌بینی و تصوّر می‌کنی نشان‌دهندهٔ تعارض و اختلاف در قرآن است، ناشی از جهل تو به تفسیر و تأویل آیات است؛ پس به‌جای پیش‌داوری عجولانه باید از صاحب علم تأویل و تفسیر قرآن بپرسی تا معانی قرآن را برایت روشن کند. [6] آیا کسی که مثلاً اطلاع درستی از علم طبّ ندارد می‌تواند با یک مرور سطحی بر یک کتاب پزشکی اختلافات ظاهری آن را به‌عنوان تعارض و تناقض طبّ، برجسته کند؟ واضح است کسی جز فرد مطّلع و متخصّص نمی‌تواند به‌درستی دربارۀ یک کتاب معرفتی داوری کند؛ اما چه کسانی دین‌شناس و قرآن‌شناس‌اند و می‌توانند معنای آن را آشکار کنند؟

دو یادگار جدایی‌ناپذیر و گران‌بهای پیامبر (ص)

هر مسلمانی براساس سفارش صریح پیامبر خدا (ص) در حدیث معروف ثقلین و دیگر متون دینی، باید به قرآن چنگ بزند؛ اما به‌راستی قرآن کجاست و چگونه به آن چنگ بزنیم و آموزه‌هایش را دریافت کنیم؟
رسول خدا (ص) در حدیث متواتری که محققان منصف شیعه و سنی شکی در اصل صدور آن ندارند، می‌فرماید من در بین شما دو امر گران‌بها (قرآن و عترت) را به جا می‌گذارم که تا وقتی به آنها چنگ بزنید گمراه نخواهید شد و این دو تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد. این مضمون متواتر با الفاظ مشابهی در بیشتر منابع روایی فریقین (شیعه و سنی) نقل شده است و ما در اینجا درصدد احصاء آنها نیستیم؛ مثلاً در یکی از این نقل‌ها چنین آمده: «إِنِّی تَارِک فِیکمْ أَمْرَینِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا ـ‌کتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اهل‌بیتی عِتْرَتِی‌ـ أَیهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَ قَدْ بَلَّغْتُ إِنَّکمْ سَتَرِدُونَ عَلَی الْحَوْضَ فَأَسْأَلُکمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِی الثَّقَلَینِ وَ الثَّقَلَانِ کتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِکرُهُ وَ اهل‌بیتی.» [7] یعنی من در میان شما دو چیز باقی می‌گذارم که اگر آنها را دستاویز قرار دهید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم که اهل‌بیتم هستند. ای مردم بشنوید! من به شما رساندم که شما در کنار حوض بر من وارد می‌شوید، پس من از شما دربارۀ رفتارتان با این دو یادگار ارزشمند سؤال خواهم کرد؛ یعنی کتاب خدا و اهل‌بیتم.

در نقل دیگری آمده: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا.» [8] یعنی من بین شما دو امر گران‌بها باقی می‌گذارم که تا وقتی به آن دو چنگ بزنید هرگز گمراه نمی‌شوید: کتاب خدا و عترتم، اهل‌بیتم. و این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا اینکه بر من وارد حوض شوند. پس بنگرید در نبود من با این دو چه رفتاری می‌کنید.
بنابراین قرآن و عترت همیشه با هم‌اند و ممکن نیست یکی را بدون دیگری به دست آورد یا شناخت؛ مثلاً نمی‌توان گفت که قرآن را می‌شناسیم و به آن تمسک جسته‌ایم ولی مصداق اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را نمی‌شناسیم یا قبول نداریم.

قرآن کجاست؟

ره‌آورد حدیث ثقلین این است که هر زمانی قرآن در ضمن مصداقی از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است؛ یعنی اگر قرآن را به‌مثابهٔ یک متن یا قانون بدانیم، در هر زمان شخصی از اهل‌بیت عصمت (علیهم‌السلام) سخن‌گو و مفسّر و مجری آن کتاب قانون است. مخالفان مذهب اهل‌بیت (ع) بر این باورند که می‌توان به حقیقت قرآن بدون اهل‌بیت (علیهم‌السلام) تمسک کرد، و احیاناً خود را قرآن‌بسنده می‌نامند، درحالی‌که این عقیدهٔ آنها با خود قرآن کریم باطل می‌شود.
از آنها می‌خواهیم که اگر واقعاً از قرآن مطّلع‌اند و خود را قرآن‌بسنده می‌دانند تنها با قرآن جواب ما را بدهند. نخستین پرسش این است که قرآن کجاست که به آن تمسک جوییم؟
اگر بگویند قرآن در همان مصحف چاپ‌شده است، می‌گوییم که این جمله مستند قرآنی ندارد. خود قرآن فرموده من در سینهٔ کسانی‌ام که علم به آنها داده شده: (بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ) [9] «بلکه قرآن آیاتی است روشن که در سینهٔ کسانی که علم به آنها داده شده جای دارد و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی‌کنند).

اکنون از آنها می‌پرسیم آنان که علم به آنها داده شده و قرآن در سینهٔ آنهاست چه کسانی‌اند؟ اگر بگویند علمای فلان مذهب و مکتب یا فلان شخص یا مفتی، خواهم گفت: اینها را قرآن نگفته، پس این جواب هم قرآنی نیست. جواب قرآنی این پرسش مهم را به‌زودی در همین مقاله خواهید یافت.
همچنین می‌پرسیم چه کسانی محرم قرآن‌اند و می‌توانند معنای آن را لمس و مسح کنند؟ ما شیعیان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) یک پاسخ روشن قرآنی داریم: تنها مطهَّرون (پاک‌شدگان) قابلیت تماس با آن حقیقت مکنون را دارند: (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ *فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ *لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ *تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ) [10] (این قرآنی است گرامی‌قدر، در نوشته‌ای ذخیره‌شده که جز پاک‌شدگان دست بر آن نزنند، نازل‌شده از جانب پروردگار جهانیان است).
بنابراین تا اینجا دانستیم که قرآن در سینهٔ افرادی است که علم به آنها داده شده و تنها در دسترس افراد مطهَّر است و جز ایشان کسی دسترسی به حقیقت مکنون قرآن ندارد، اما مطهَّرون چه کسانی‌اند؟ پاسخ روشن قرآن این است: اهل‌بیت رسول‌الله (ص): (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) [11] (ای اهل‌بیت، خدا فقط می‌خواهد پلیدی را از شما دور کند و شما را چنان‌که باید پاک سازد).

آنها (عامّه) می‌گویند این امر مربوط به زنان پیامبر (ص) است، چون قسمت نخست آیه مربوط به زنان پیامبر (ص) است. باید بگویم صدر آیه که در خصوص زنان پیغمبر (ص) است از ضمایر مؤنث (کنّ) استفاده کرده، اما این بخش آیه که مربوط به تطهیر است عمداً ضمیر را تغییر داده و از ضمایر مذکر (کم) استفاده کرده و می‌گوید: خدا می‌خواهد پلیدی را فقط از شما اهل‌بیت بردارد و شما را پاکیزه کند!
بنابراین قسمت دوم آیه خطاب به کسانی غیر از زنان پیامبر (ص)، یعنی همان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است که همواره تا قیامت هستند و قرآن از آنها جدا نمی‌شود و همواره پاک و معصوم‌اند. این عقیده با قرآن و عقل و نیز حدیث متواتر ثقلین سازگار است، اما عامه (اهل‌سنت) که این آیه را به زنان پیامبر (ص) تطبیق می‌دهند، باید پاسخ بدهند که چطور ممکن است دو مطهّر با هم بجنگند و مخالفت کنند؟! آنها خوب می‌دانند که عایشه با امیرالمؤمنین (ع) جنگید و در فتنهٔ جمل جبههٔ بزرگی را برای محاربه با امام علی (ع) تشکیل داد. در نتیجه قطعاً یکی از این دو طرفِ جنگ خطاکار بوده‌اند و مطهّر نیستند!

البته این فقط یک شاهد تاریخی بود و جزو استدلال قرآنی ما نیست؛ چون بنا بر این است که فقط از قرآن استدلال کنیم، نه روایات و تاریخ. مهم این است که به شهادتِ حدیثِ متواتر ثقلین و آیات قرآنی، اهل‌بیت (علیهم‌السلام) تا قیامت با قرآن همراه‌اند و لذا در همهٔ این آیاتی که در این مقاله بررسی می‌کنیم از فعل مضارع (مستقبل) استفاده شده که دلالت بر استمرار در آینده دارد و لذا از نظر قرآنی نمی‌توان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را مساوی با زنان پیامبر (ص) دانست، چون آنها استمرار نداشتند، اما خاندان و جانشینان پیامبر (ص) تا قیامت استمرار دارند. این مطللب را نیز به‌زودی در همین سلسله‌مقالات، به دلایل قرآنی اثبات خواهیم کرد.
بنابراین اگر بخواهیم به قرآن تمسک جوییم هیچ راهی نداریم جز اینکه مصداق اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را بشناسیم، و اگر آنها را نشناسیم هیچ دسترسی‌ای به قرآن نداریم و این کتاب به‌تنهایی و جدای از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نمی‌تواند ما را هدایت کند.

قرآن خودش روشن است یا روشنگر می‌خواهد؟

معمولاً آنها (عامّه) در برابر این استدلال به آیاتی اشاره می‌کنند که قرآن را «بیان» و «برهان» و «نور» و «تبیان» می‌شمرد و می‌گویند: قرآن خودش فرموده که من روشنم و برهان و دلیل و نور و روشن‌کنندهٔ همه‌چیزم. پس برای فهم قرآن به انسان نیاز نداریم.
باید بگویم: این عقیده هم مانند دعاوی قبلی با متن قرآن مخالف است. درست است که قرآن روشن و بیان و نور و برهان است، اما به‌واسطهٔ تبیین و روشنگری خلیفهٔ خدا، نه به‌صورت خودبسنده. این قرآن هرگز از ثقل اصغر (اهل‌بیت) جدا نیست؛ پس اگر صاحبان علم و تطهیرشدگان را بشناسید و قرآن را از آنها بگیرید، همۀ تاریکی‌ها برایتان روشن خواهد شد. قرآن با مبیِّن (روشنگر) بیان (روشن) خواهد شد: (وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ) [12] (بر تو قرآن را نازل کردیم تا آنچه را برای مردم نازل شده است برایشان روشن کنی و باشد که بیندیشند).
اگر متن قرآن در روشنایی خودبسنده باشد، معنای «لتبیّن للناس» چیست؟ مگر می‌شود چیزی را که خودش روشن است روشن کرد؟!
افزون بر اینکه این ادّعا با قرآن تناقض دارد، با بداهت عقلی نیز متعارض است؛ چون اهل سنت وانمود می‌کنند این کتاب خودش گویا و روشن است و نیاز به مفسّر و سخن‌گو ندارد، درحالی‌که خودشان و بزرگانشان پرکارترین مفسّران قرآن‌اند و هر شخصی از آنها تفسیری متفاوت از قرآن ارائه کرده! آیا دو مفسّر بزرگ از عامه را می‌شناسید که یک تفسیر از قرآن ارائه کرده باشند و با هم اختلاف‌نظر نداشته باشند؟!

چه بسا بگویند مفسّران شیعه هم در تفسیر قرآن اختلاف دارند. می‌گویم: در این مسئله تفاوت مهمّی بین شما و آنها نیست و هر شخص و گروه و فرقه‌ای که از منبعی غیر اهل‌بیتِ تطهیر‌شدۀ رسول‌الله (ص) برای فهم و تفسیر معارف قرآن استفاده کند، به‌تصریح خودِ قرآن هرگز به فهم و معرفت صحیح قرآن نخواهد رسید و بیراهه خواهد رفت، چه اسمش سنی باشد و چه شیعه و چه مستشرق و ملحد.
این «تو هم همچنین» یکی از مغالطات رایج است؛ مثلاً وقتی به شخصی اثبات می‌کنید که دزدی کرده می‌گوید: فلانی و فلانی دزدی می‌کنند. این در نهایت می‌تواند اثبات کند که آنها هم دزد و مجرم‌اند، نه اینکه تو بی‌گناهی!

اگر تفسیرشان از سمت خدا بود اختلاف فراوان نداشت!

این اختلافات فاحش در تفسیر و فهم قرآن نشانهٔ این است که اولاً خودِ متن قرآن به‌تنهایی روشن و آشکار و هدایتگر نیست، بلکه یک متن صامت است که هرکس با معلومات و باورهای خودش به طریقی آن را تفسیربه‌رأی کرده؛ و ثانیاً آنچه به‌عنوان مکتب قرآن و معارف قرآنی ارائه کرده و مستقیماً به خدا و دین خدا و رسول‌الله (ص) نسبت می‌دهند، قطعاً نمی‌تواند به قرآن و خدا و دین خدا نسبت داده شود، چون اختلاف فراوان دارد و آنچه اختلاف فراوان دارد از سمت خدا نیست، بلکه از هوای نفس است: (أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً) [13] (آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنند، و اگر از نزد غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف فراوان می‌یافتند).
بنابراین آنچه این عالمان دینی ارائه می‌کنند قطعاً از نزد خدا نیست، و قرآن نیست، و کلام خدا نیست، و بالتبع قابل انتساب به قرآن و دین خدا و رسول خدا (ص) نیست؛ بلکه کلام این علماست و ما مکلّفیم که به قرآن چنگ بزنیم و کلام خدا را تبعیت کنیم، نه کلام بندگان خطاکار خدا!
آنها هرگز نمی‌توانند بر این‌همه اختلاف سرپوش بگذارند و بگویند متن قرآن روشن است و مفسّر و سخن‌گو و مبیّن نیاز ندارد؛ چون اگر نیازی به مفسّر و سخن‌گو ندارد، پس شما چه می‌کنید؟! ساکت شوید تا خود این متن روشن همهٔ مردم را هدایت کند!

متشابهات قرآن را چه کسانی می‌فهمند؟

خود متنِ قرآن گواهی می‌دهد که حاوی رمزها و متشابهاتی است که جز خدا و استواران در معرفت (الراسخون فی العلم) کسی از آنها مطّلع نیست: (هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْالألْبَابِ) [14] (اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد؛ بعضی از آیات محکمات‌اند که آنها امّ‌الکتاب‌اند و بعضی آیات متشابهات‌اند. اما آنها که در دلشان میل به باطل است به‌سبب فتنه‌جویی و میل به تأویل از متشابهات پیروی می‌کنند، درحالی‌که تأویل آن را جز خدا و آنان که استواران در علم نمی‌داند. می‌گویند ما بدان ایمان آوردیم؛ همه از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان پند نمی‌گیرند).
متشابهات و رمزهای مشتبه قرآن را فقط خدا درک می‌کند و کسانی که گام استوار در علم دارند، یعنی تزلزل و شک و وهم ندارند؛ چون علم را از وحی الهی دریافت می‌کنند، نه تفکر و اجتهاد بشری که پیوسته در حالت تکامل و تغییر است. چنین کسانی البته عصمت علمی دارند و همان کسانی‌اند که علم به آنها داده شده و همان مطهَّرون‌اند که می‌توانند کتاب مکنون (قرآن) را لمس کنند.

اهل‌سنت بر این امر اصرار دارند که جمله در «الا الله» تمام شده است و لذا علامت وقف را هم در رسم‌الخطّ مصحف شریف روی کلمه «الله» گذاشته‌اند تا مردم تصوّر کنند که جمله در اینجا تمام شده، یعنی مفهوم متشابه قرآنی را کسی جز خدا نمی‌داند؛ و راسخون در علم فقط می‌گویند خدایا ما ایمان آوردیم و نیازی به فهم متشابهات نداریم. از نظر آنها «واو» در «و الراسخون فی العلم» استینافی است و این جملهٔ جدیدی است و عطف به «الله» نیست. ما شیعیان معتقدیم «و الراسخون فی العلم» عطف به «الله» است و معنای جمله این است که کسی جز خدا و راسخون در علم متشابهات قرآنی را نمی‌داند.
خواهیم دید که این عقیدهٔ آنها هم خلاف قرآن است، چون طبق اِعراب آنها فقط خدا متشابه قرآن را می‌فهمد و حتی رسول‌الله (ص) هم علم به همهٔ قرآن ندارد! درحالی‌که به گواهی قرآن، رسول‌الله (ص) مبیّن و روشنگر قرآن است. مگر ممکن است کسی که خودش حقیقت این کلام را نمی‌داند مفسّر و مبیِّن آن برای دیگران باشد؟!

بنابراین رسول‌الله (ص) هم جزو استواران در علم (معصومان) است و «الراسخون فی العلم» عطف به «الله» است، یعنی کسی جز خدا و راسخان در علم دانای به آن نیست. راسخون در علم به صیغهٔ جمع بیان شده، و این نشان می‌دهد که پیامبر و بقیهٔ راسخان در علم از یک زمره و سنخ‌اند؛ یعنی بقیه راسخون هم از همانجا آمده‌اند که پیامبر (ص) آمده و همان‌طور که رسول‌الله (ص) با نصب و نصّ الهی به مقام نبوت مبعوث شد، بقیهٔ راسخان در علم هم توسط خدا تنصیب می‌شوند، نه با انتخابات و شورا! اساساً اگر از سمت خدا نیامده باشند و علم را از منبع وحیانی نگیرند چطور ممکن است راسخ و استوار در علم شوند؟!
در نتیجه برای درک قرآن و دستیابی به معارف واقعی آن و چنگ زدن به آن، چاره‌ای نداریم جز اینکه در هر زمان مصداق راسخون در علم را پیدا کنیم که همان اهل‌بیت و مطهّرون و اولوالعلم و نیز همان اهل‌الذکرند.

اهل‌الذکر چه کسانی‌اند؟!

در آغاز گفتیم که قرآن فرموده: (بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَآ إِلَّا الظَّالِمُونَ) [15] (بلکه این قرآن آیات روشنی است در سینه‌های کسانی که علم به آنها داده شده؛ و جز ستمکاران کسی آیات ما را انکار نمی‌کند).
اما این کسانی که علم به آنها داده شده و معرفت قرآن در سینهٔ آنهاست چه کسانی‌اند؟ و ما برای دستیابی به معرفت قرآن باید سراغ چه کسانی برویم؟ آیا قرآن پاسخ روشنی به ما می‌دهد؟
خداوند فرموده: (وَمَآ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِيٓ إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوٓا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ) [16] (قبل تو فقط مردانی را فرستادیم که به آنها وحی می‌کردیم؛ پس از اهل ذکر بپرسید اگر نمی‌دانید).
از مخالفان می‌پرسیم «اهل‌الذکر» چه کسانی‌اند؟ «اهل» به‌معنای خانواده و نزدیکان و خویشاوندان است، اما خانوادهٔ ذکر چه کسانی‌اند؟ و اصلاً ذکر چیست یا کیست؟
چه بسا بگویند اهل‌الذکر یعنی همان کسانی که اهل مطالعه و بحث در قرآن‌اند و با آن سروکار دارند. این پاسخ در اینجا اقلاً سه اشکال مهم دارد:
این تفسیر پشتوانهٔ قرآنی ندارد، بلکه مبتنی بر یک اصطلاح عرفی است که مثلاً به عده‌ای می‌گویند اهل کاسبی یا اهل عبادت یا اهل موسیقی. حتی این تفسیر پشتوانهٔ لغوی محکمی هم ندارد، چون اهل و آل (که تبدیل‌شدهٔ همان اهل است) نزد اهل لغت به‌معنای خانواده و فرزندان و کسانی است که در خانهٔ شخص جمع می‌شوند و دنبالهٔ اویند، و مجازاً به معانی دیگر مثل شایسته و … استعمال شده. [17] این تفسیر خلاف عقل است، چون همهٔ کسانی که با کتاب و ذکر و علوم دینی سروکار دارند طبق این تعریف اهل‌الذکر محسوب می‌شوند؛ پس همهٔ مردم باید از آنها بپرسند تا به علم برسند، درحالی‌که معلوم نیست کدام دسته از آنها به علم و معرفت وحی رسیده‌اند، چون این عالمان اهل کتاب و علوم دینی اختلاف بسیار دارند و صدها فرقه‌اند که همدیگر را تأیید نمی‌کنند. لذا این آیه با چنین تفسیری نه هیچ مشکلی را برطرف نمی‌کند، بلکه یک مشکل را تبدیل به هزاران مشکل کرده و می‌گوید: اگر نمی‌دانید به‌سراغ هریک از علمای دینی که خودش را اهل‌الذکر می‌داند بروید و از او بپرسید. طبعاً هدف از سؤال کردن این است که وحی را بشناسیم و به آن عمل کنیم. پس هر فرقه و گروهی موظف‌اند به هرکسی که خودش را اهل‌الذکر می‌داند یا آنها او را اهل‌الذکر می‌دانند بروند و معرفت قرآن را از او بگیرند و به آن عمل کنند. این دقیقاً مثل این است که خداوند بگوید: هر کاری دوست دارید انجام دهید و من هیچ اراده و مقصود مشخصی از وحی ندارم، اما شما به هر نتیجه‌ای برسید همان دستاورد شما کلام و پیام من است!

اساساً همان عالمان دینی که خودشان را اهل‌الذکر می‌دانند یا مردم آنها را اهل‌الذکر می‌دانند، چون جزو اهل‌بیت و مطهّرون نیستند، پس قطعاً علم و معرفت حقیقت قرآن را ندارند و خودشان مکلّف‌اند به اهل‌الذکر مراجعه کنند تا از جهل و خطا حفظ شوند و معرفت صحیح قرآن را پیدا کنند. این مسئله در دلایل قرآنی قبل توضیح داده شد. بنابراین اهل‌الذکر در این آیه نمی‌توانند کسانی باشند که جزو اهل‌بیت و مطهّرون نیستند و خودشان حقیقت قرآن را لمس نکرده‌اند؛ بلکه ارائه هر معنایی از اهل‌الذکر غیر از اهل‌بیت رسول‌الله (ص) منتهی به تناقض این آیه با آیات قبلی می‌شود!

اما واقعاً «اهل‌الذکر» چه کسانی‌اند؟ اگر بدانیم «ذکر» چیست طبعاً معنای اهل و خانواده و مقرّبین ذکر را هم می‌یابیم. ذکر همان رسول‌الله (ص) است. قرآن کریم فرموده: (فَاتَّقُوا اللَّهَ يَآ أُوْلِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا * رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ) [18] (یعنی از خدا پروا کنید ای خردمندان مؤمن؛ خداوند به‌سمت شما ذکری فرستاده، رسولی که بر شما آیات روشنگر خدا را می‌خواند…).
آشنایان با ادبیات عرب می‌دانند که کلمۀ «رسولاً» در آیهٔ ۱۱ سورهٔ طلاق یا عطف بیان یا بدل از کلمۀ «ذکراً» در آیهٔ قبل است؛ یعنی آن ذکری که برای شما فرستاده شده همان رسول‌الله (ص) است. پیامبر (ص) متذکّر حقیقی (یادآوری‌شده) و مذکّر حقیقی (یادآوری‌کننده) و خودش ذکر حقیقی (یاد) خدا بود. بنابراین اهل‌الذکر از نظر قرآن همان اهل محمد (ص) یا آل‌الرسول (ص) هستند.
این استدلال قرآنی را از مناظرهٔ یکی از افراد برجستهٔ همین خاندان عصمت و طهارت آموختم؛ یعنی امام علیّ بن موسی الرضا (ع) که در مجلس مأمون فرمود: «فَنَحْنُ أَهْلُ اَلذِّكْرِ اَلَّذِينَ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ فَنَحْنُ أَهْلُ اَلذِّكْرِ فَاسْأَلُونَا إِنْ كُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ فَقَالَتِ اَلْعُلَمَاءُ إِنَّمَا عَنَى اَللَّهُ بِذَلِكَ اَلْيَهُودَ وَ اَلنَّصَارَى فَقَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ هَلْ يَجُوزُ ذَلِكَ إِذاً يَدْعُونَّا إِلَى دِينِهِمْ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ أَفْضَلُ مِنْ دِينِ اَلْإِسْلاَمِ فَقَالَ اَلْمَأْمُونُ فَهَلْ عِنْدَكَ فِي ذَلِكَ شَرْحٌ بِخِلاَفِ مَا قَالُوهُ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ فَقَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ نَعَمْ اَلذِّكْرُ رسول‌الله وَ نَحْنُ أَهْلُهُ وَ ذَلِكَ بَيِّنٌ فِي كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَيْثُ يَقُولُ فِي سُورَةِ اَلطَّلاَقِ فَاتَّقُوا اَللّٰهَ يٰا أُولِي اَلْأَلْبٰابِ اَلَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اَللّٰهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً `رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آيٰاتِ اَللّٰهِ مُبَيِّنٰاتٍ فَالذِّكْرُ رسول‌الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ نَحْنُ أَهْلُهُ» [19] «ما اهل‌الذکر هستیم که خداوند فرموده: اگر نمی‌دانید از اهل‌الذکر بپرسید. پس ما اهل‌الذکر هستیم. پس از ما بپرسید اگر نمی‌دانید. علما گفتند: خداوند در این آیه فقط یهود و نصاری را اراده کرده. امام رضا (ع) فرمود: سبحان‌الله! و آیا در این صورت رواست که ما را به دینشان دعوت کنند و بگویند دین ما برتر از دین اسلام است؟! مأمون گفت: آیا تو توضیح و شرحی خلاف سخن این علما داری؟ ابوالحسن (ع) فرمود: بله. «الذکر» رسول‌الله (ص) است و ما اهل و خانوادهٔ اوییم و این مسئله در کتاب خداوند عزّوجلّ آشکار است، آنجا که در سورهٔ طلاق می‌فرماید: پس از خدا پروا کنید ای خردمندان مؤمن؛ خداوند به‌سمت شما ذکری فرستاده، رسولی که بر شما آیات روشن خدا را می‌خواند. پس ذکر همان رسول‌الله (ص) است و ما اهل و خانوادهٔ اوییم

شاید بگویید: قرار بود استدلال ما قرآنی باشد و از روایات استفاده نکنیم. باید بگویم: ما هم فقط از قرآن استدلال کردیم، و به سفارش قرآن برای یادگیری قرآن به اهل‌الذکر مراجعه کردیم. در واقع، این حدیث امام رضا (ع) یک استدلال قرآنی بود. حال اگر شما به ولایت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) باور ندارید، کافی است اسم گوینده را حذف کنید و این روایت را فقط به‌صورت یک استدلال قرآنی بنگرید!
پس اهل‌الذکر در قرآن همان اهل‌بیت رسول‌الله (ص) هستند و باید معرفت وحی را از آنها بگیریم و از آنها بپرسیم؛ چون بدون آموختن از آنها ما حتی معنای مراجعه به «اهل‌الذکر» را هم نمی‌دانستیم! من می‌توانستم سیاست بورزم و آنچه را از معدن علم آموختم از زبان خودم بگویم تا چنین اشکالی مطرح نشود، اما هدفم این بود که هم‌زمان اثبات کنم که فهم قرآن مختصّ اهل‌الذکر است و یکی از مصادیق اهل‌الذکر را هم به‌صورت عملی به شما نشان دهم. آری، اهل‌الذکر کسانی هستند مانند امام رضا (ع).
همان‌طور که دیدید این مطلب در قرآن به روشنی بیان شده بود، اما کسی جز اهل‌الذکر و اهل‌بیت رسول‌الله (ص) نتوانسته بود همین مطلب روشن را برایتان روشنگری کند؛ یعنی کسی جز اهل‌بیت (علیهم‌السلام) علم به وحی و قرآن ندارد؛ و این برای منصفان و اولی‌الألباب یک نشانهٔ آشکار است برای تصدیق استدلال قرآنیِ ما که گفتیم: به شهادت خود قرآن کسی جز اهل‌بیت مطهر رسول‌الله (ص) معنای قرآن را به‌درستی نمی‌فهمد!

منابع:
1. بقره، ۲۳.
2. یونس، ۳۸.
3. هود، ۱۳.
4. رعد، ۱.
5. نساء، ۸۲.
6. ر.ک: طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج ۱، ص ۲۵۹.
7. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۹۳.
8. مفید، الإرشاد، ج ۱، ص ۲۳۱.
9. عنکبوت، ۴۹.
10. واقعه، ۷۷ – ۸۰.
11. احزاب، ۳۳.
12. نحل، ۴۴.
13. نساء، ۸۲.
14. آل‌عمران، ۷.
15. عنکبوت، ۴۹.
16. انبیاء، ۷؛ همچنین همین مضمون با اندکی اختلاف در تعبیر: نحل، ۴۳.
17. ر.ک: شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ص ۳۴۵، المغرب فی ترتیب المعرب، ص ۵۰، المعجم الوسیط، ص ۳۱؛ لسان اللسان، ص ۵۱؛ فرهنگ ابجدی، ص ۱۶۰؛ الإفصاح فی فقه اللغة، ص ۳۰۶.
18. طلاق، ۱۰ – ۱۱.
19. عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۲۸؛ الأمالی (للصدوق)، ج ۱، ص ۵۲۲.

دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور

همچنین ببینید

گفت‌وگوی_داستانی_دربارۀ_دعوت_فرستادۀ_عیسای_مسیح

گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت سوم)

عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پس‌از او …