انسانهای قبل از حضرت آدم (ع)
به قلم: کاظم محمدی
مقدمه
امروزه وقتی علم بر مرتجعین و علمای کلیسا پیروز شد، بسیاری از مردم به دلیل دلزدگی از رفتارهای وحشیانۀ دادگاههای قرون وسطایی از دین فراری شده و خدا را نمیخواهند. نه به این دلیل که خدا نیست، بلکه شاید بهدلیل ترس از اینکه شاید روزی دوباره کسانی به اسم خدا، مردم را در گمراهی فرو برده و در دادگاههای دینیشان آنها را شکنجه دهند.
روزگاری مردم میترسیدند بپرسند آن لاکپشتی که جهان بر روی لاک آن قرار گرفته خودش روی چهچیزی ایستاده یا چه میخورد و کجا میخوابد؟ اما امروز آن علمای بزرگ در لاک خود فرورفته و اگر هم برای برگ کاهویی سر از لاک در بیاورند مجبورند پیشینیان خود را به باد تمسخر بگیرند، تا مبادا برگ کاهو را از دست بدهند. [1]
مردم حق دارند از هرچه بوی دین میدهد فراری باشند؛ چون علمای دین هنوز هم حق را نپذیرفتند و با پذیرفتن چرخش زمین به دور خورشید فقط یکی از چندین خاکریز جهل و جهالت را از دست دادند. آنها هنوز معتقدند حضرت آدم (ع) اولین انسان روی زمین بوده و دگرگونش (فرگشت ـ تکامل) در خلقت انسان نقشی ندارد.
سید احمدالحسن در کتاب «توهمِ بیخدایی» مسئلۀ فرگشت را بهشکلی کاملاً علمی شرح داده است و بعضی از آیاتی را که به این مسئله اشاره دارند ذکر میکند. [2] همانگونه که سید احمدالحسن به روشنی توضیح داده است، فرگشت با دین هیچ منافات یا تناقضی ندارد. بدین شکل که فرگشت جسم انسان را پدید آورده و آنچه در بهشت دنیا آفریده شد، نفس انسانی است. [3]
شاهدی قرآنی
غیر از آیاتی که ایشان در کتاب توهم بیخدایی بدان اشاره کرده است شواهد دیگری نیز در قرآن یافت میشود.
ازجمله آیاتی که دراینخصوص میتوان به آن اشاره کرد این آیۀ شریفه است: (كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ) (مردم یک امت بودند؛ سپس خداوند انبیا را مبعوث کرد، بشارتدهنده [برای بشارت دادن] و ترساننده [برای ترساندن مردم از عقوبت کارهایشان]). [4]
مطابق این آیه مردم و انسانها در برههای از زمان یک امت واحد و غیرمختلف بودهاند تا زمانی که خداوند اراده کرد انبیا و رسولان را مبعوث کند. روایت زیر از امام صادق (ع) بهخوبی حقیقتِ این امت واحد را از انسانهای قبل از بعثت انبیای الهی شرح میدهد:
«عن ابن اذينة عن زرارة عن ابىعبداللّه (ع) قال: قلت له كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لا مؤمنين و لا مشركين فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ قال كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لا مؤمنين و لا مشركين فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ فثم وقع التصديق و التكذيب و لو سئلت الناس قالوا لم يزل و كذبوا انما هو شىء بدا لله» «زراره میگوید از امام صادق (ع) دربارۀ این آیه پرسیدم که مردم یک امت بودند نه مؤمن و نه مشرک؛ سپس خداوند انبیا را مبعوث کرد بشارتدهنده و ترساننده. امام (ع) فرمود: مردم یک امت بودند نه مؤمن و نه مشرک؛ سپس خداوند انبیا را مبعوث کرد بشارتدهنده و ترساننده؛ پس بعد از آن، تصدیق و تکذیب اتفاق افتاد. و اگر از مردم (دراینباره) بپرسی میگویند همیشه همینطور بوده است (یعنی همیشه و از ابتدا پیامبران مبعوث میشدند و مردم از ابتدا دچار تصدیق و تکذیب بوده و هرگز امت واحد نبودند) ولی دروغ میگویند، بلکه دراینخصوص برای خداوند بداء (تصمیمی پس از تصمیمی) حاصل شده است.» [5]
با دقت در کلمات امام صادق (ع) روشن میشود آن امتی که قبل از ارسال پیامبران (ع) بودند، نه مؤمن بودند و نه کافر. و این یعنی این دسته از انسانها به این دلیل که هنوز پیامبری بهسمت آنها نیامده بود و در نتیجه مکلف به پیروی از حجت خدا نبودند؛ نه مؤمن بودند و نه کافر؛ زیرا ایمان و کفر وقتی معنا پیدا میکند که کسی نسبت به چیزی تکلیف داشته باشد؛ و در این صورت اگر پیروی کرد مؤمن است و اگر پیروی نکرد کافر است.
در حقیقت ایمان و کفر بهمعنای تصدیق و ایمان به فرستادۀ الهی یا تکذیب و کفر اوست؛ همانطور که امام صادق (ع) به این نکته تصریح کرده و فرمودند: «سپس بعد از آن، تصدیق و تکذیب رخ داد.» یعنی قبل از این، مردم دعوتهای الهی را تصدیق و تکذیب نمیکردند چون اصلاً ارسال و بعثتی اتفاق نیفتاده بود که مردم مأمور و مکلف به تصدیق باشند یا بتوانند آن را تکذیب کنند. اما این چه بُرشی از تاریخ است که مردمی بودهاند اما به این دلیل که هنوز خداوند متعال اراده نکرده انبیا را مبعوث کند، یک امت واحد بودند؟ آیا غیر از این است که در این آیه خداوند از انسانهایی سخن میگوید که با فرستادگان الهی روبهرو نشدند تا تصدیق یا تکذیب کنند؟ و این یعنی مردمی قبل از حضرت آدم(ع) وجود داشتند و آنها همان کسانیاند که نه مؤمن بودند و نه کافر؛ چون هنوز پیامبری بهسمت آنها نیامده بود تا آنها مأمور به پیروی از او باشند.
شاهد جالب و ظریف در تأیید این ادعا انتهای همین روایت است. امام صادق (ع) فرمودند: «اگر از مردم بپرسی، میگویند همیشه همینطور بوده است، اما دروغ میگویند بلکه دراینباره برای خداوند بداء حاصل شد.»
یعنی مردم به اشتباه گمان میکنند که همیشه و از ابتدای خلقتِ انسانها پیامبران بودهاند و اولین انسانی که در روی زمین خلق شد حضرت آدم (ع) بود. در نتیجه خداوند هیچگاه تصمیمش را تغییر نداده و همیشه اینگونه اراده کرده است که مردم امت واحد نباشند و همیشه بهجهت تصدیق و تکذیب انبیای الهی دچار امتحان و فتنه شوند.
امام صادق (ع) تأکید میکند که برداشت اهلسنتِ آن زمان (و هرکسی که چنین تصور کند)، غلط و دروغ نسبت به خداست، و درست و حق این است که برای خدا در این امر بدا حاصل شده است؛ یعنی تصمیمی را بعد از تصمیم دیگر گرفته است و همیشه بر یک منوال نبوده است. به عبارت دیگر در ابتدا خداوند اراده کرده است که مردمانی در روی زمین با عدم ارسال پیامبران، امت واحده و یکدست باشند و سپس اراده کرد که رسولانش را بفرستد تا مردم دچار امتحان و فتنه در مقابل فرستادگانش شوند و پس از تصدیق و تکذیبِ آنها امتهای متفرق و مختلفی باشند:
(وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفين) (و اگر پروردگارت مىخواست، همۀ مردم را يك امّت (بدون هيچگونه اختلاف) قرار مىداد؛ ولى آنها همواره مختلفاند). [6]
پس حقیقت این است که خداوند برای امتحان مردم در این دنیا اراده کرد آنها مطابق اختیار و انتخاب خود با پیامبران مواجه شوند و هرگز با اکراه و اجبار، مردم را بر یک دین و آیین و امت واحد جمع نکند. اما میبینیم مطابق آیات دیگر بهصراحت میبینیم که در برههای از تاریخ مردمانی بودهاند که بهدلیل نداشتنِ آمادگی لازم برای مواجهه با انبیای الهی، خداوند چنین اراده کرده است که با عدم ارسال رسولان مردم دچار امتحان نشوند و مأمور به انجام اطاعت از ایشان نباشند و بدین ترتیب، امتی یکدست بودند:
(وَ ما كانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا) ([در آغاز] همۀ مردم امّت واحدى بودند؛ سپس اختلاف كردند). [7]
تا اینجا روشن شد که خداوند متعال در برخی آیات قرآن به این نکته تصریح میکند که مردم در برههای از زمان قبل از بعثت و ارسال رسولان، امت واحد و یکدستی بودهاند و سپس اراده کرده است که مردم با امتحان در مقابل فرستادگان الهی (بدون اجبار و اکراه) دچار اختلاف و تفرقه شوند. خوب است در تکمیل این بحث و دیدن زوایایی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است به بررسی برخی از روایاتی بپردازیم که در تفسیر و شرح امت واحده بودن مردم وارد شده است.
روایات متعددی در ذیل آیه 213 سوره بقره و در تعیین زمان برای امت واحد قبل از بعثت رسولان وارد شده است که طی آن ائمه (ع) فرمودند این مردم و این امت واحده قبل از حضرت نوح (ع) بوده است:
«عن يعقوب بن شعيب، أنه سأل أباعبدالله (ع) عن قول الله عز و جل: كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً. فقال: كان [الناس] قبل نوح (ع) امة ضلال، فبدا لله فبعث المرسلين، و ليس كما يقولون: لم يزل و كذبوا… » «یعقوب بن شعیب از امام صادق (ع) دربارۀ این آیه از کلام خداوند متعال که مردم امت واحده بودند سؤال کرد. امام فرمود: مردم قبل از حضرت نوح (ع) امت واحدی در ضلالت و گمراهی بودند. سپس برای خداوند در تصمیمش بداء حاصل شد و پیامبران را مبعوث کرد. و اینگونه نیست که مردم میگویند همیشه همینطور بوده و دروغ میگویند.» [8]
مطابق این دسته از روایات ممکن است کسی گمان کند که منظور از امت واحد در قرآن مردمِ قبل از حضرت نوح و بعد از حضرت آدم باشد. در این صورت استشهاد به آیۀ بالا برای وجود انسانهایی قبل از آدم (ع) نقض خواهد شد.
در پاسخ به این مسئله میگویم:
اول از همه مطابق تصریح آیۀ شریفه و نیز روایات مورد بحث، این امت واحد قبل از ارسال تمامی رسولان و پیامبران بودهاند و معنایی ندارد که گفته شود مردمِ بعد از آدم و اوصیای ایشان تا قبل از حضرت نوح امت واحدی بودند تا زمانی که خداوند پیامبران را مبعوث کرد؛ زیرا قبل از حضرت نوح(ع) و بعد از حضرت آدم (ع) پیامبران همواره مبعوث میشدند و مردم نیز با پیروی یا تکذیب آنان به دو دسته تقسیم میشدند. مطابق تفسیر و شرحی که امام صادق (ع) ارائه دادند نیز بداء الهی اتفاق افتاد و خداوند انبیا را مبعوث کرد. یعنی قبل از آن انبیا مبعوث نمیشدند. در نتیجه معنا ندارد که بگوییم خداوند بعد از ارسال آدم و اوصیایش تا قبل از نوح (ع) ارادهای برای ارسال پیامبران نداشت.
دوم اینکه در روایت فوق آمده است که این امت در گمراهی بودند؛ یعنی پیامبری به خودشان ندیده بودند که بخواهند هدایت شوند؛ در نتیجه درست نیست بگوییم مردمان بعد از حضرت آدم (ع) و اوصیای ایشان همگی گمراه بودند.
سوم اینکه در روایت دیگری که از امام صادق (ع) نقل کردیم بهصراحت آمده است که این جماعت نه مؤمن بودند و نه کافر؛ چراکه پیامبری ارسال نشده بود و در نتیجه تصدیق و تکذیب معنا نداشت. پس معنا ندارد که به مردمان بعد از آدم چنین چیزی اطلاق شود که نه مؤمن بوده باشند و نه کافر.
چهارم اینکه در روایات مورد بحث نیامده است که این مردم بعد از آدم (ع) بودهاند، بلکه فقط تصریح میکند که این ماجرا برای برههای از زمان قبل از نوح (ع) است و کاملاً مشخص است کلمۀ «قبل از نوح» شامل مردم قبل از آدم (ع) هم میشود؛ یعنی مردمِ قبل از حضرت آدم (ع)، مردمِ قبل از حضرت نوح (ع) نیز بودند، ولی گاهی و بنا به مصالحی که بدان اشاره خواهیم کرد، ائمه (ع) با صراحت کامل این مسئله را مطرح نفرمودند.
در نتیجه این مردمی که یک امت واحد در گمراهی بودند و البته نه کافر و نه مؤمن بودند، مردم و انسانهایی قبل از حضرت آدم (ع) بودند که البته خود آدم (ع) در میان آنها مبعوث و برانگیخته شد نه اینکه آدم (ع) باشد و انسان دیگری نبوده باشد. به روایت زیر دقت کنید:
«عن زرارة و حمران و محمد بن مسلم عن أبي جعفر و أبيعبدالله (ع) عن قوله (كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ) قال: كانوا ضلالا فبعث الله فيهم أنبياء و لو سألت الناس لقالوا: قد فرغ من الأمر» «از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در خصوص این آیه پرسیده شد. فرمودند: آنها امت گمراهی بودند تا اینکه خداوند انبیا را در میان آنها مبعوث کرد. و اگر از مردم دراینباره بپرسید میگویند: [خدا] از این امر فارغ شد [یعنی خدا از ازل تصمیمی گرفته و در تصمیم و ارادهاش بداء حاصل نمیشود].» [9]
مطابق این روایت، بعثت انبیای الهی اینگونه آغاز شده است که پیامبر الهی در میان مجموعهای از مردم انتخاب و برانگیخته شده است؛ همانطور که سید احمدالحسن به آیۀ زیر چنین استدلال کرده است:
«قرآن میفرماید: خداوند آدم (ع) را برگزید یعنی او را از مجموعهای برگزید. (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمين) (بىترديد خدا آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را [بهخاطر شايستگىهاى ويژهاى كه در آنان بود] بر جهانيان برگزيد.» [10]
اما علت اینکه چرا در این دسته از روایات به صراحت نفرمودند که این امتِ واحدِ گمراه که نه مؤمن بودند و نه کافر قبل از آدم(ع)بوده است؟ شاید بتوان گفت ائمه (ع) بهدلیل اعتقاد باطلی که مردم در زمینۀ خلقت انسان داشته و گمان میکردند اولین انسان روی زمین آدم ابوالبشر بوده است، بر این نکته تصریح و اصرار نمیکردند. مردم آمادگی لازم برای فهم مسئله دگرگونش (فرگشت و تکامل) را نداشتند. همانطور که امروزه با اینکه دگرگونش کاملاً بهشکل علمی اثبات شده است، هنوز عدهای بر تعصبات باطل خود اصرار ورزیده و این نظریه را باطل میدانند. اما کسی که اندک عقل و انصاف داشته باشد متوجه منظور روایات خواهد شد. به روایت زیر دقت کنید:
«عن يعقوب بن شعيب قال سألت أبا عبد الله (ع) عن قول الله (كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً) قال: كان هذا قبل نوح أمة واحدة فبدا لله- فأرسل الرسل قبل نوح، قلت أ على هدى كانوا أم على ضلالة قال: بل كانوا ضلالا، كانوا لا مؤمنين و لا كافرين و لا مشركين» «یعقوب بن شعیب گفت که از امام صادق (ع) در بارۀ آیۀ (مردم امت واحدی بودند) پرسیدم. فرمود: این امت واحد قبل از زمان نوح بوده است تا اینکه برای خداوند بدا حاصل شد؛ پس پیامبران را قبل از نوح ارسال کرد. گفتم: این امت بر هدایت بودند یا گمراهی؟ فرمود: بلکه گمراه بودند؛ البته نه مؤمن بودند و نه کافر و مشرک.» [11]
محقق عاقل و منصف منظور ائمه (ع) را از این روایت دریافت میکند. امام (ع) با اینکه اشاره کردند این مردم برای دورۀ زمانی قبل از نوح (ع) بودهاند، اما تصریح میکند که در تصمیم خداوند بداء حاصل شده و پیامبرانِ قبل از نوح (نه خود نوح (ع)) را ارسال کرده است تا مردم از گمراهی خارج شده و به نور ایمان هدایت شوند. آنچه پس از حاصل شدن بداء (امر جدید) اتفاق افتاد، فرستاده شدن پیامبران قبل از نوح (ع) بود؛ یعنی پیامبرانِ قبل از نوح (ع) برای این مردم ارسال نمیشدند تا اینکه بداء حاصل شد و آنها فرستاده شدند؛ و کاملاً پیداست که “پیامبرانِ قبل از نوح (ع)” شامل حضرت آدم (ع) هم میشود و بدین ترتیب نتیجه میگیریم آیه در خصوص زمانی صحبت میکند که هنوز حضرت آدم (ع) هم مبعوث نشده بود.
همین سؤال بین یعقوب بن شعیب و امام صادق (ع) در نقل دیگری وارد شده است که اگرچه در قسمتی از آن ابهام وجود دارد، اما ذکرش برای تکمیل و جمعبندی بحث مفید است. در این نقل آمده است:
«عن يعقوب بن شعيب قال سألت أباعبدالله (ع) عن هذه الآية (كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً) قال: قبل آدم و بعد نوح ضلالا فبدا لله فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ، أما إنك إن لقيت هؤلاء قالوا إن ذلك لم يزل و كذبوا إنما هو شيء بدا الله فيه» «یعقوب بن شعیب میگوید از امام صادق (ع) دربارۀ آیه (كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً) (مردم یک امت بودند) پرسیدم، امام (ع) فرمود: قبل از حضرت آدم (ع) و بعد از حضرت نوح (ع) درحالیکه گمراه بودند. پس برای خداوند بداء حاصل شد و پیامبران را بشارتدهندگان و انذارکنندگان فرستاد. اما اگر با این مردم برخورد کنی میگویند همیشه همینطور بوده است، درحالیکه دروغ میگویند؛ بلکه دراینباره برای خدا بداء حاصل شده است.» [12]
مطابق توضیحات گذشته روشن شد که منظور روایات از «قبل از نوح» زمان بین آدم (ع) و نوح (ع) نبوده است؛ بلکه منظورِ ائمه (ع) قبل از آدم (ع) بوده که البته از نظر لفظ و مفهوم هیچ ایرادی ندارد و میتوان به زمانِ قبل از آدم (ع)، قبل از نوح هم اطلاق کرد. همانگونه که میبینیم در روایت بهصراحت عبارت قبل از آدم (ع) وارد شده است و این تأیید و گواهی بر ادعای مذکور است. تنها ابهامی که ممکن است در این نقل وجود داشته باشد عبارت «بعد نوح» است که به احتمال زیاد دچار تصحیف (تحریف لفظی) در نقل روایت شده است؛ همانطور که برخی از محققین این احتمال را دادهاند؛ [13] چون معنا ندارد که این امت واحده هم قبل از آدم (ع) باشد و با آمدن انبیا و پیامبران دچار اختلاف شده باشند و در عین حال بعد از نوح (ع) هم هنوز بهشکل واحد و یکدست باقی مانده باشند. اگر اینطور است؛ آن تفرقه و دو دستگیِ مؤمن و کافر کجاست که امام صادق (ع) میفرماید با آمدن انبیا پیش آمد؟
مؤید این برداشت، روایات متعدد دیگری است که همگی تاریخِ یکدست بودن مردم را به قبل از حضرت نوح (ع) تفسیر میکنند که همانگونه که توضیح دادیم، منظور از “قبل از حضرت نوح (ع)” اینجا همان “قبل از حضرت آدم (ع)” است. پس میتوان اینطور نتیجه گرفت که این نقل به احتمال زیاد اینگونه بوده است: «قبل آدم و نوح ضلالاً.»
کلام آخر
آنچه از جهل اربابان ادیان که خود را زعیم دین پنداشتند تأسفبارتر است این است که میبینیم این عده نهتنها سر از لاک جهل خود بیرون نمیآورند و متوجه اشتباهات خود نمیشوند، بلکه تمام تلاشهایی را که برای دفاع از دین صورت میپذیرد و با علم نیز همخوانی دارد و بین دین و علم آشتی ایجاد میکند نیز سرکوب میکنند. این درحالی است که جوانان هر روز بیشتر نسبت به مسائل علمی آگاه شده و با دیدن مخالفتهای این عده با علم از دین فاصلۀ بیشتری میگیرند.
امیدوارم از میان این جمع کسانی باشند که هنوز آلوده به قدرت و ثروت نشده و تنها بهدلیل ناآگاهی با این جماعت همراه شده باشند. اگر چنین کسی این نوشتارِ خلاصه را ملاحظه کرد، از او خواهشمندم کتاب توهم بیخدایی، نوشتۀ سید احمدالحسن را بخواند تا بتواند برای دفاع از دین توانا گردد.
منابع
. ر.ک: علل گرایش به مادیگری، ص101-105.
2 . توهم بیخدایی، ص161.
3 . توهم بیخدایی، ص151- 163.
4 . بقره، 213.
5 . الأصول الستة عشر، ص161.
6 . هود، 118.
7 . یونس، 11.
8 . البرهان، ج1، ص450.
9 . تفسیر عیاشی، ج1، ص104.
10 . آلعمران، 33؛ توهم بیخدایی، ص171.
11 . تفسیر عیاشی، ج1، ص104.
12 . تفسیر عیاشی، ج1، ص104.
13 . پاورقی البرهان، ج1، ص451.