ریشههای کودکهمسری در اسلام و داستان عروس ۹ سالهٔ خانهٔ پیامبر (ص)
به قلم: نوردخت مهدوی
مقدمه
نگاهش کردم؛ سنش کم بود؛ کوچک بود؛ کودک بود؛ آرایشی غلیظ داشت؛ روی تابی نشسته بود؛ تابی که او را گاهی به زمین نزدیک میکرد و گاهی به آسمان. خندههایش و نگاه معصومانهاش هنوز در ذهنم هیاهو میکند. گاهی دلواپسی به سراغش میآمد. نگاهم به کودک دو سالهای جلب شد که با سنگهای کنار همان تاب، بازی میکرد. دختر دو ساله فرزند همان کودک روی تاب بود. بهراستی تو چه وقت کودکیات را تبدیل به مادری کردی؟ چه کسی لباس کودکی را از تو گرفت و قبای مادری بر تنت پوشاند؟! زود بود برای زنانگی؛ اما بههرحال، این کودکنورس یکی از قربانیان کودکهمسری بود.
آری، کودکهمسری!!
بهراستی چه کسی مجوز کودکهمسری را صادر کرده است؟ اسلام؟ خدای اسلام؟ پیامبر اسلام؟ ادیان ابراهیمی؟
وقتی این واژه به گوش میرسد، میگویند: وقتی پیامبر شما (محمد مصطفی (ص)) با دختری 6 یا 9 ساله ازدواج کرده (منظورشان عایشه است)، خودش این مجوز را به مردان دیگر هم داده؛ و بوالهوسان مسلماننما چقدر مشتاق احیای این سنّت موهوم و ساختگیاند!!
در این مجال مختصر قصد داریم به قضیۀ کودکهمسری بپردازیم و این سؤالات را پاسخ بگوییم که:
آیا اسلام مجوز کودکهمسری را صادر کرده؟
آیا محمد (ص) با کودکی 9 ساله ازدواج کرده و آن را سنت قرار داده است؟
آیا ممکن است دخترانی در سن ۹ سالگی حقّ ازدواج شرعی داشته باشند؟
محمد (ص) فرستادۀ خداست
نبوت محمد (ص) با نصوص دینی در انجیل نزد مسیحیان، و تورات نزد یهودیان ثابت شده است؛ پس فهم نبوّت او و بشارتهای فرستادگان گذشته بر او دشوار نیست، گرچه شاید پذیرش این حقّ برای بسیاری دشوار باشد: (الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ) (همانهایی که از رسول، آن نبی امی پیروی میکنند، همانکه خواهند دید در کتابهایشان تورات و انجیل نامش نوشته شده است).[1]
در حبقوق، باب 3 میخوانیم:
«… خدا از تیمان آمد و قدّوس از جبلِ فاران… پرتوِ او مثل نور بود و از دست وی شعاع ساطع گردید. و ستر قوّت او در آنجا بود. پیشِ روی وی وبا میرفت و آتش تب نزد پاهای او میبود.»
تیمان کجاست؟ فاران کدام منطقه است؟
سید احمدالحسن مینویسد:
«تیمان یعنی یمن و فاران یعنی مکه. در نتیجه معنای متن بالا [حبقوق، باب3] این است:
خدا از تیمان آمد: خداوند از یمن آمد. قدّوس از جبلِ فاران: قدوس از مکه آمد.»[2]
فردی که از تیمان یا یمن، و فاران یا مکه میآید، خداوند متعال نیست (تعالی الله علواً کبیرا)؛ زیرا لازمۀ رفتوآمد، حرکت است. خداوند متعال جسم نیست که چنین ویژگیهایی را داشته باشد (خدا از تیمان آمد… از دست وی شعاع ساطع گردید… آتش تب نزد پاهای او بود).
پس او مخلوقی از مخلوقات خداوند است؛ او بندۀ خدا و فرستادهاش محمد و بعد از ایشان خاندان اوست؛ چراکه آنان از مکه یا همان «فاران» آمدهاند؛ به این خاطر که مکه از تهامه و تهامه از یمن یا تیمان است.[3] اکنون میتوان پرسید که چرا گفته شده خدا از تیمان آمد؟ پاسخ این است که محمد (ص) «الله در خلق» و لاهوت مقید [4] است که وجودش قائم به لاهوت مطلق است؛ یعنی مخلوقی است که آکنده از صفات خالق خویش است و هرکه او را ببیند گویا خدا را دیده، همچنانکه در دعای سمات میخوانیم:«… و به ظهور پرفروغت در فاران…»[5]
علاوه بر شهادتها و نصوص مکتوب فرستادگان و کتابهای مقدّس، خداوند نیز مستقیماً بر حقانیت و رسالت او شهادت میدهد و این معرفینامهٔ حضوری و نص ملکوتی الهی در صدرِ شهادتدهندگان به محمد (ص) قرار میگیرد، چنانکه باریتعالی فرموده: (وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ) (و كسانى كه كافر شدند مىگويند: تو فرستاده نيستى. بگو كافى است خدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است ميان من و شما گواه باشد). [6] خداوند خودش را شاهدی بر محمد (ص) قرار میدهد و کدام گواهی را بالاتر از این میشناسید؟! او چنان گسترده و عیان بر حقانیت رسولش محمد (ص) شهادت میدهد که کافر و مؤمن از این شهادت الهی (رؤیای صادقه) بهرهمند بودهاند.
برای اطلاع بیشتر میتوانید به کتاب «عقاید اسلام» [7] سید احمدالحسن، مبحث «خلافت محمد (ص)» مراجعه کنید. همچنین برای درک بایستهٔ معنای شهادت و معرفینامۀ کتبی (وصیتنامه) و شفاهی خداوند (رؤیای صادقه)، به فصلهای آغازین همین کتاب مراجعه کنید.
ازدواج محمد (ص) با عایشه
در سالهای اخیر فضای مجازی پر شده از جسارتهایی به رسولالله (ص). هرجا بحث کودکهمسری گشوده میشود، بیدرنگ آن را به ازدواج محمد (ص) با عایشه دختر ابیبکر پیوند میزنند؛ از رسانههای اسلامستیز گرفته تا شخصیتهای کماطلاعی که بیش از آنکه بخوانند و بدانند سخن میرانند.
بهراستی آیا محمد مصطفی (ص)، مخلوق اول و عقل اول، کسی که افلاک از برایِ او و به دست مبارک او آفریده شده، پیشگام در لبیکگویی به پروردگار در عالم ذر، رحمة للعالمین، با دختری نابالغ و ناتوان ازدواج کرده و در حقّ یک کودک ستم روا داشته؟ برای هر ادعا، نیازمند دلیل هستیم؛ پس نخست رواست که دلایل این تئوری دهشتناک را بررسی کنیم:
تاریخ ازدواج عایشه به روایت بخاری و مسلم
بخاری و مسلم در دو کتاب مشهور خود نزد اهلسنت (صحیحین) نوشتهاند:
»از عایشه (رضیاللهعنها) روایت شده است، گفت: پیامبر(ص) مرا درحالیکه 6 سال داشتم عقد کرد. ما به مدینه رفتیم و در منزل بنیالحرث ساکن شدیم. من گرمازده شدم و موی بالای سرم ریخت. مادرم «ام رومان» بهسوی من آمد، درحالیکه من داشتم با دوستانم تاببازی میکردم. مرا صدا زد و به نزدش آمدم درحالیکه نمیدانستم چه میخواهد. او دست مرا گرفت و مرا بر آستانۀ خانه نگه داشت. من هیچچیز نمیدانستم و تا حدودی آرام بودم. قدری آب برداشتم و به سروصورتم زدم. سپس [مادرم] مرا داخل خانه کرد. دیدم عدهای از زنان انصار در خانه بودند و گفتند: خیر و برکت باشد، و به فال نیک میگیریم. او مرا به آنها داد. آنها مرا آراستند، و کسی جز رسول خدا (ص) از من مراقبت نمیکرد. مرا به ایشان سپردند درحالیکه من در آن زمان 9 ساله بودم.»[8]
شبههکنندگان، این روایت را دستاویز قرار داده و گریبان دریدند که ای وای، ببینید پیامبر اسلام با دختر 9 سالهای که تاببازی میکند ازدواج کرده؛ و با تأسف فراوان ایشان را با بدترین الفاظ مورد هجمه قرار دادند.
آیا در حقیقت چنین بوده است؟ بد نیست به حدیثی از رسول مظلوم اسلام، محمد مصطفی (ص) مراجعه کنیم، بلکه اندکی پرده برداشته شود از شیطنتهای بازیگران بنیامیه:
پیامبر (ص) فرمود: «کسانی که بر من دروغ میبندند، بسیار شدهاند و بعد از من بسیار خواهند بود، هرکس بهعمد بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حدیثی از من برای شما نقل شد، آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه کنید، آنچه با کتاب خدا و سنت من موافق بود، بگیرید و آنچه مخالف کتاب خدا و سنت من بود، رها کنید.»[9]
«تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل»!
سید یمانی تاریخ ازدواج عایشه را تصحیح میکند
از سید احمدالحسن در خصوص سن عایشه در هنگام ازدواج با رسولالله (ص) میپرسند و ایشان اینگونه پاسخ میدهند:
«پیامبر با عایشه در این سن ازدواج نکرد؛ بلکه او بزرگسال بود.»[10]
بسیار خوب؛ سخن سید احمدالحسن برای انصار امام مهدی (ع) حجت است و آنان نیاز به دلیل بیشتری ندارند، چون روایت آلمحمد (ص) را از تاریخ ازدواج عایشه میپذیرند، نه روایت بنیامیه را، اما آیا این سخنِ خردپذیر و اخلاقی را میتوان به کسانی که هنوز از انصار امام مهدی (ع) نشدهاند، اثبات کرد؟
میدانیم که مدت دعوت رسول خدا (ص) 23 سال بوده و شیعه و سنی نسبت به این تاریخ اتفاق نظر دارند.
دکتر علاء سالم مینویسد:
«روایت بخاری و مسلم چنین به تصویر میکشند که رسول خدا (ص) با عایشه در سن 6 سالگی ازدواج کرد و در سال اول هجری درحالیکه عایشه دختری 9 ساله بود با وی همخانه شد؛ و این یعنی تولد عایشه ـ طبق روایت بخاری و مسلم ـ در مکه و 8 سال پیش از هجرت رسول خدا (ص) یعنی در سال پنجم بعثت بوده است. ولی ما میتوانیم درستی این نتیجه را با مقایسۀ آن با تاریخ ولادت و وفات خواهرش به نام «اسماء بنت ابوبکر» ارزیابی کنیم که مهمترین کتابهای تاریخ و سیره بیان کردهاند. وی ده سال و چه بسا بیشتر، از عایشه بزرگتر بود.»[11]
دکتر علاء سالم بزرگتر بودن سن اسماء نسبت به عایشه را با نقلقولهای تاریخی به اثبات میرساند. اسماء خواهر عایشه 27 سال قبل از هجرت متولد شد؛ بنابراین با این تفاوت سنی بین این دو، عایشه در آن زمان 17 ساله بوده و وقتی پیامبر با او ازدواج کرد (پایان سال اول یا ابتدای سال دوم هجرت) او دستکم 18 ساله بوده است.[12]
سالها این گفتههای دور از شأنِ پیامبر (ص) دهانبهدهان میچرخید و افرادی مسلماننما آن را دستاویز مشروعیتبخشی به ازدواج با کودکان نابالغ قرار میدادند. گویا همهٔ این هیاهو از یک اشتباه عمدی در خواندن تاریخ کارت عروسی عایشه رخ داده؛ اشتباهی که البته کمی مشکوک به نظر میرسد. این بار هم بنیامیه به اشتباه بر رسولالله (ص) دروغ بستند و مردی از آلمحمد (ص) غبار را از چهرهٔ آفتاب کنار زد.
شاید بگویید: فاطمه زهرا (س) نیز در سن 9 سالگی بر سر سفرۀ عقد نشسته بود. لازم است تأکید کنم سید یمانی تاریخ ازدواج حضرت فاطمه (س) را هم تصحیح کرده و میگوید:
«ازدواج فاطمه (س) در سن 9 سالگی نبود.» [13] شایان ذکر است که سن شهادت ایشان هم در 18 سالگی نبوده است. [14]
شایان ذکر است در منابع مختلف شیعه و اهلسنت نسبت به سن ازدواج حضرت زهرا (س) اختلافنظر وجود داشته و این چندگانگی از اختلاف در تاریخ ولادت حضرت (س) نشئت گرفته است. علمای شیعه سن ازدواج ایشان را بیش از 14 سال نگفتهاند. [15] برخی ازدواج ایشان را در سن 15 سال ذکر کرده [16] و عدۀ دیگر گفتهاند: حضرت فاطمه (ع) به هنگام ازدواج 18 سال داشته است [17] (ابنحجر در الإصابة و ابنسعد در طبقات الکبیر نیز همین قول را روایت کرده اند).
کودکهمسری در اسلام
اکنون بیدرنگ به سراغ کلام سید احمدالحسن میروم؛ کسی که مرا زنده کرد و از مسیری منتهی به پرتگاه نجاتم داد؛ با دین آشتیام داد. باید زن باشی تا بدانی مسائلی از این دست (کودکهمسری و…) تا چهاندازه میتواند دیدگاهت را نسبت به دین با خشمی خفته توأمان کند؛ بهخصوص زمانی که داعیهدارانش آن را همچون پتک بر سرت میکوبند!
سید احمدالحسن مینویسد:
«موضوع جایز بودن ازدواج دختر 9 ساله در اسلام عبارت است از: بیان حدود وضعیت شرعی، و اگر شرایط حکمرانی برای خلیفۀ خدا مهیا شود و قانون ازدواج را وضع نماید، این قانونی نیست که (الزاماً) حکومت الهی طبق آن عمل کند.
بنابراین اگر حکومت به خلیفۀ خدا داده شود، میتواند برای منع ازدواج با دختر در سنی که بهطور معمول اعضای تناسلی زنانهاش کامل نشده باشد قیدهایی را وضع نماید؛ مثلاً شرط کند ضرورتی برای این نوع ازدواج وجود داشته باشد، و اینکه وضعیت جسمانی دختران از نظر معاینات پزشکی قانونی برای ازدواج مناسب باشد و…؛ بهطور کلی حلال دانستن این نوع ازدواج در شریعت اسلام –همانگونه که بیان شد- دلالتی بر طبیعی بودن این وضعیت ندارد؛ بلکه این تشریع تنها بیانگر نهایت سنی است که در آن سن، دختران جوان -در صورت وجود ضرورت- امکان ازدواج پیدا میکنند؛ بهعنوان مثال اگر تصور کنیم فاجعهای روی زمین رخ دهد و تنها اندکی از نوع بشر یا از مؤمنان باقی بمانند، در چنین وضعیتی مسئلۀ ازدواج و زادآوری زودهنگام ـ با در نظر گرفتن اقدامات احتیاطی ـ بهجهت ضرورتِ حفاظت از نوع بشر یا حفظ مؤمنان خواهد بود؛ وگرنه احتمال انقراض نوع بشر بیشتر خواهد شد. کسی که نظریۀ «تکامل» و چگونگی عملکرد مجموعۀ ژنها را در طبیعت درک میکند آنچه را من میگویم [بهخوبی] خواهد فهمید. در این مسئلۀ بهخصوص، اگر ضرورتی برای ازدواج زودهنگام ـ یا به عبارت دیگر آمادگی جنس مادۀ نوع بشر برای لقاح در سنین پایین ـ در محافظت از نوع بشر در ادوار پیشین تکامل «هومو»ها وجود نمیداشت، بدن نوع مؤنث به این صورت تکامل نمییافت؛ یعنی بهصورتی که آمادگی تلقیح در سنین پایین را داشته باشد.
اما دربارۀ اینکه برخی طبق نظر شخصی خودشان این حکم شرعی را پیاده میکنند، آن هم بدون ضوابطش و باعث آسیب رساندن به جسم دختران کمسنوسال میشوند، این خطایی از سوی آنهاست و خطای شریعت نیست. آنها و فقهایشان، نه شایستگی پیادهسازی شریعت را دارند و نه حدود آن را بهصورت کامل میشناسند؛ از همین رو خداوند موضوع تطبیق و پیادهسازی را بر عهدۀ خلیفه و جانشین خود در زمینش قرار داده است.» [18]
سخن پایانی
با لباس دین، چه ظلمها که بر دین نکردند! تاجاییکه تبر برداشته بهسمت ریشۀ دین هجوم بردند؛ اما از آنجا که خداوند حافظ دین خود در زمانۀ فتنههای سهمگین و فسادها و انحرافهای چشمگیر در بین امتهاست، این بار هم در بزنگاه فرستادۀ خویش را جهت نجات بندگانش میفرستد تا راهنمای کسانی باشد که خواهان هدایتاند و دوست دارند سخن خدا را از گویانهٔ خودش بشنوند، نه از بوق دلخراش تاجران اجارهنشین.
سخنم را با حدیثی از امام صادق (ع) به پایان میرسانم؛ سخنی که خود گویای همهچیز است: «همانا دین و اصل دین مردی است و این مرد همان یقین است، و او همان ایمان است، و او همان امام امت و اهل زمانش است، پس هرکه او را بشناسد خدا و دینش را شناخته، و هرکه او را انکار کند خدا و دینش را انکار نموده است، و هرکه او را نشناسد –بدون این امام- خداوند و دین و حدود و شرایع او را نشناخته است… .»[19]
منابع:
1. اعراف، 157.
2. سید احمدالحسن، عقاید اسلام، خلافت محمد (ص)، ص 159.
3. همان.
4. ر.ک: سید احمدالحسن، توحید، مبحث «خدا در خلق».
5. دعای سمات.
6. رعد، 43.
7- سایت المهدیون
8. بخاری، صحیح بخاری،4/252؛ مسلم، صحیح مسلم، 4/141.
9. طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 245- 246.
10. سید احمدالحسن، پیک صفحه، ج 1.
11. دکتر علاء سالم، دفاع از رسول (ص)، ص 553 و 554.
12. ر.ک: دکتر علاء سالم، دفاع از رسول (ص)، مبحث «شبهۀ 71؛ ازدواج رسول خدا (ص) با عایشه در سن کودکی».
13. به نقل از دکتر عبدالعالی منصوری:
14. سید احمدالحسن، صفحۀ فیسبوک، پاسخ به کامنتها، 25نوامبر2017م.
15. ر.ک: امین، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 1، ص 313، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1406ق.
16. ر.ک: ابن عبدالبر، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب ، ج 4، ص 1893، بیروت، دار الجیل، ط الأولى، 1412/1992.
17. ر.ک: ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص 59، دار المعرفة، بیروت، بی تا.
18. سید احمدالحسن، پیک صفحه، ج 1.
19. بصائر الدرجات (محمد بن حسن صفار)، ص 549؛ مختصر بصائر الدرجات (حسن بن سلیمان حلی)، ص 82 و… .