به قلم: ستاره شرقی
مقدمه
(قَد نَرَی تَقَلُّبَ وَجهِکَ فِی السَّماء فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبلَه تَرضَهَا فَوَلِّ وَجهَکَ شَطرَ المَسجِدِالحَرام وَ حَیثُ ما کُنتُم فَوَلّوا وُجوُهَکُم شَطرَهُ وَ اِنَّ الَّذینَ اُوتُوالکِتَبَ لَیَعلَموُنُ اَنَّهُ الحَقُّ مِن رَّبِّهِم وَ مَاللهُ بِغَافِلِ عَمّا یعمَلُون) (ما رو کردن تو به اطراف آسمان را میبینیم تو را بهسوی قبلهای که میپسندی میگردانیم، پس روی به جانب مسجدالحرام کن و هر کجا که باشید روی خود را به آن سو کنید). (بقره، 144)
۱. منظور از قبله چیست و چرا رو کردن به قبله مهم است؟
۲. چرا قبله از بیتالمقدس به مکه تغییر جهت داد؟ مهمترین عامل این تغییر چه بود؟
۳. آیا منظور از قبله همان سنگهایی است که بهسمتش نماز گزارده میشود؟
۴. چه رمز و رازی پشت ولادت امیرالمؤمنین (ع) در خانۀ کعبه و قبلهگاه مسلمانان نهفته است؟
۵. منظور از اینکه برای اجسام قبلهای است و برای ارواح قبلهای چیست؟
۶. چرا در روایات بهترین حالت ممکن برای خوابیدن را به پهلوی راست و روبهقبله میدانند؟
۷. چرا فرد محتضر را روبهقبله کرده و جسد میت را روبهقبله دفن میکنند؟
۸. چرا مسلمانان در همۀ کارها به یک مبدأ و یک ملجأ توجه داشته و حیات و مماتشان را براساس آن تنظیم میکنند؟
قبله مکانی است که مسلمانان بهسوی آن رو کرده و در پیشگاه پروردگار عالم به خضوع و خشوع مشغول میشوند.
این جهت در بسیاری از احکام اسلامی همچون نماز، ذبح حیوانات و دفن مردگان اهمیت دارد. [۱]
بنا به اهمیت قبله، بر آن شدیم تا مقالۀ کوتاهی برگرفته از آیات، روایات و کلام معصومین و نیز سید احمدالحسن بیاوریم تا حقیقت امر برایمان روشن شود و به پاسخ پرسشهایی برسیم که در ابتدا ذکر کردهایم.
قبله در احکام اسلامی
ذبح
این آدابی است که بیشتر مسلمانان در هنگام ذبح، حیوانات حلالگوشت را رو بهسوی قبله میکنند و با «بسم الله» حیوان را ذبح میکنند. در اینجا روایاتی را میآوریم که به روبهقبله بودن ذبیحه اشاره میکند:
روبهقبله بودن ذبیحه هنگام ذبح در صورت امکان. [۲]
روایت دیگر: در اینکه همۀ قسمت جلوی بدن، یعنی صورت، سینه، گلو و شکم، حیوان باید روبهقبله باشد یا روبهقبله بودن محل ذبح (گلو) کفایت میکند، اختلاف است. [۳]
محتضر
محتضر شخصی است که هنگام وفاتش فرا رسیده است. احتضار نیز آدابی دارد که شایسته است اطرافیان آن را انجام دهند. ازجمله آداب روبهقبله کردن محتضر است.
در روایتی از امیرالمؤمنین علی (ع) آمده که: «پیامبر اکرم (ص) دربارۀ محتضر به توجه او بهسمت قبله امر کردند و این کار را موجب توجه و اقبال ملائکه و خداوند به محتضر دانستهاند.» [۴]
همچنین در روایتی دیگر گفته شده: «تنها عملی که دربارۀ وجوبش هنگام احتضار بحث شده است، روبهقبله قرار دادن شخص محتضر است.» [۵]
در این خصوص سید احمدالحسن چنین میگویند: «محتضر انسانی زنده است؛ یعنی روح او همچنان به جسمش اتصال دارد. محل اتصال روح در بدن سینه است. محتضر درحالیکه بر پشت خوابیده است روبهقبله میشود تا روح او متوجه بالا و صورتش و صورت جسمش در برابر قبله باشد و بهاینترتیب به استقبال خداوند سبحان و فرشتگان برود.» [۶]
اموات
همانطور که روبهقبله بودن از آداب محتضر است، برای اموات هم روبهقبله بودن شرط است و این امر به اهمیت قبله اشاره دارد. در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: «صورت میت را در قبر روبهقبله قرار دهید؛ چراکه با این کار ملائکه و خداوند به او روی خواهند کرد و رحمت الهی شامل او خواهد شد.» [۷]
روایتی دیگر از امام صادق (ع) که میفرمایند: «براء بن معرور انصاری در مدینه بود و پیامبر اسلام در مکه که براء در آستانۀ مرگ قرار گرفت [این زمانی بود که پیامبر (ص) و مسلمانان بهسمت بیتالمقدس نماز میخواندند] سفارش نمود که صورتش را در قبر بهسمت پیامبر (ص) که در مکه بود قرار دهند و به ثلث مالش نیز سفارش نمود و این سنت قرار گرفت.» [۸]
چنانچه در روایت فوق آمده پیامبر (ص) سفارش نمودند که صورت براء بن معرور را بهسمت پیامبر (ص) که در مکه بود قرار دهند، درحالیکه آن زمان قبلۀ مسلمانان بیتالمقدس بود! این نشاندهندۀ چیست؟
آیا رو کردن به امام مهم است یا روبهقبله بودن؟
رمز این قبله در چیست؟ حیات و ممات ما باید به کدامین سو باشد؟
سید احمدالحسن در چگونگی قرار گرفتن جسد میت اینگونه بیان داشتهاند: «جسم میت، جسمی است که روح از آن جدا گشته است؛ بنابراین با صورت جسمانی او را متوجه قبله میکنند، و بهترین شکل برای روبهقبله کردنِ صورت این است که بر پهلوی راست بخوابد و روبهقبله کند.» [۹]
خوابیدن
طریقۀ صحیح خوابیدن هم از نظر علمی و هم روایی مورد بحث است. در بسیاری از سایتها در طریقۀ خوابیدن چنین نظری را بیان داشتهاند. «هارولد بور از دانشگاه ییل برای اولین بار به وجود مغناطیسی در اطراف موجود زنده پی برد. نزدیک به ۷۰ درصد از بدن ما را آب فرا گرفته و مولکولهای آب بهصورت دو قطبی هستند و زمانی که ما در معرض یک میدان مغناطیسی خارجی قرار میگیریم، این مولکولها در جهت آن میدان قرار میگیرند. این پدیده باعث بههمریختگی نظم مغناطیسی ما میشود. بر طبق تصاویر بهدستآمده از میدان مغناطیسی زمین، اگر انسان در هر نقطه از زمین روبهقبله بایستد، میدان مغناطیسی بدنش بر میدان مغناطیسی زمین منطبق میگردد. پس بهترین جهت برای خوابیدن همان خوابیدن روبهقبله است.
خوابیدن روبهقبله یعنی بدن در جهت مغناطیسی باشد. هنگامی که روبهقبله میخوابیم در واقع آهن تنظیم شده و باعث سالم ماندن بدنمان میشود. در نتیجه به بیماریهای قلبی دچار نمیشویم؛ در غیر این صورت آهن در جدار رگها رسوب کرده و مقدار آهن بدن کاهش مییابد. این امر سبب تصلب رگها و عوارض قلبی میشود و به کبد بهعنوان قسمتکنندۀ آهن بدن لطمه شدیدی میزند.» [۱۰]
جدای از توصیههای پزشکی در روایات شیعه به این شکل خوابیدن اشاره شده است: عبدالله بن احمد بن عامر طائی از امام رضا (ع) و او از پدرانش نقل میکند که حسین بن علی (ع) فرمود: «علی بن ابیطالب (ع) در مسجد کوفه بود که مردی از اهل شام به پا خاست و از او مسئلههایی پرسید. در میان سؤالهای او یکی هم این بود که گفت: به من خبر بده که خوابیدن چند نوع است؟ فرمود: خوابیدن بر چهار وجه است. پیامبران به پشت میخوابیدند، چشمانشان نمیخوابید و در انتظار وحی خدا بودند، و مؤمن به پهلوی راست و روبهقبله میخوابد و پادشاهان و فرزندان آنها بر پهلوی چپ میخوابند تا آنچه خوردهاند گوارا گردد و شیطان و برادرانش و هر دیوانه و مریض بر روی خود میخوابند.» [۱۱]
ذوالقبلتین
مسجد ذوالقبلتین مسجدی است که در آن، قبلۀ مسلمانان در حین یک نماز ظهر از بیتالمقدس به بیت الله الحرام تغییر یافت. پیامبر اسلام در این نماز دو رکعت را بهسوی بیتالمقدس و دو رکعت دیگر را به جانب کعبه گزارد. این امر در مسجد بنیسالم مدینه انجام شد که بعدها به مسجد ذوالقبلتین یا دو قبلهای مشهور گشت. [۱۲]
سید احمدالحسن در کتاب روشنگریهایی از دعوتهای فرستادگان، در خصوص تغییر جهت قبله روایتی از امام باقر(ع) میآورند که فرمودهاند: «هنگامی که رسول خدا (ص) در مکه بود، خداوند به او دستور داد که در نمازش بهسمت بیتالمقدس رو کند… رسولالله (ص) این عمل را طی ۱۳ سال اقامتش در آنجا انجام میداد. هنگامی که در مدینه بود و عبادتش را باید رو به بیتالمقدس به جا میآورد، این عمل را انجام داد و بهمدت ۱۷ یا ۱۶ ماه به کعبه رو نمیکرد. گروهی از خودبزرگبینان یهود اینگونه میگفتند: به خدا قسم، نمیدانیم چگونه است که محمد بهسوی قبلۀ ما نماز میخواند و در نمازش هدایتها و اعمال ما را برگرفته است؟ این موضوع بر رسول خدا (ص) گران آمد… جبرائیل عرض کرد: از پروردگارت درخواست کن تا آن را برایت تغییر دهد که او درخواست تو را رد نمیکند و تمنای تو را بیپاسخ نمیگذارد. وقتی دعای ایشان کامل شد، جبرائیل بالا رفت و در همان ساعت بازگشت و عرض کرد: ای محمد! بخوان: (قَد نَرَی تَقَلُّبَ وَجهِکَ فِی السَّماء فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبلَه تَرضَهَا فَوَلِّ وَجهَکَ شَطرَ المَسجِدِالحَرام وَ حَیثُ ما کُنتُم فَوَلّوا وُجوُهَکُم شَطرَهُ) (ما رو کردن تو به اطراف آسمان را میبینیم. تو را بهسوی قبلهای که میپسندی میگردانیم، پس روی به جانب مسجدالحرام کن و هرکجا که باشید روی خود را به آن سو کنید). [۱۳] تا آخر آیات.
در این هنگام یهودیان گفتند: (ما ولاهم عن قبلتهم التی کانوا علیها) (چهچیز آنها را از قبلهای که به آن روی کردند برگردانید؟). خداوند به آنان بهترین پاسخ را داد و فرمود: (قل الله المشرق و المغرب) (بگو مشرق و مغرب از آنِ خداوند است) و او مالک آنهاست و مکلف کردن خداوند به تغییر دادن به سویی همانند تغییر دادن شما به هر سوی دیگر است… .» [۱۴]
امام حسن عسکری (ع) در بیان علت و ماجرای این تغییر قبله چنین میفرمایند: «زمانی که میل و کشش اهل مکه به کعبه بود، خداوند اراده فرمود که پیروان محمد (ص) را از مخالفین او با متابعت و پیروی از قبلهای که آن را خوش نمیداشتند، مشخص سازد و محمد (ص) را به چنینچیزی دستور داد و هنگامی که میل و کشش مردم مدینه در بیتالمقدس بود به خلاف آن فرمان داد و اینکه به کعبه رو کنند تا کسی که با محمد (ص) موافقت دارد و او را تصدیق میکند، بهواسطۀ آنچه از آن کراهت دارد، آشکار گردد. سپس فرمود: این مسئلهای سخت و بزرگ بود، مگر بر کسانی که خداوند آنان را هدایت فرموده بود. رو کردن بهسوی بیتالمقدس در آن زمان مسئلهای سخت و گران بود، مگر برای کسانی که خداوند هدایتشان کرده بود؛ در نتیجه دانست که خداوند به خلاف آنچه خواست بنده است فرمان میدهد، تا اطاعت از خودش را در مخالفت با هوا و هوسش بیازماید.» [۱۵]
چنانچه در روایت مشاهده میکنیم تغییر قبله بنا بر آزمایش و امتحانی برای مردم آن زمان بود، تا مخالفان و پیروان حقیقی مشخص شود که کدامیک حقیقتاً پیرو حضرت رسول اکرم (ص) هستند و از او متابعت میکنند. چراکه فرمان او همان فرمان خداست و کسانی که از فرمان رسول مکرم اسلام سرپیچی کنند، همانند این است که نسبت به خداوند عناد و سرپیچی کردهاند.
رو به کعبه یا رو به امام؟
روایتی از علی بن جعفر (ع) است که از برادرش امام کاظم (ع) سؤال میکند: «نحوۀ نشستن نمازگزاران هنگام خطبهخوانی امام در نمازهای جمعه و عیدین (فطر و قربان) باید چگونه باشد؟ رو به قبله یا رو به امام؟ امام (ع) میفرمایند: رو به امام.» [۱۶]
روایت فوق بهصورت دیگری هم نقل شده است: «کل واعظِ قبلة و کُلُّ موعوظِ قبلة للواعِظِ» «هر موعظهکنندهای، قبلۀ موعظهشونده و هر موعظهشوندهای قبلۀ موعظهکننده است.» [۱۷]
همانطور که در مطلب پیشین در مبحث اموات گفته شد: (صورت براء بن معرور را در قبر بهسمت پیامبر (ص) که در مکه بود قرار دادند، درحالیکه آن زمان قبلۀ مسلمانان بیتالمقدس بود). وجه مشترک این دو روایت در چیست؟ آیا غیر از آن است که در هر دو، رو کردن به امام مدنظر است نه قبله؟! همسو شدن با کدامیک درست است قبله یا امام؟!
مفهوم قبله از دیدگاه عالمان دین
محقق حلی میفرماید: «استقبال واجب است؛ برای قریب عین کعبه و برای بعید جهت آن است.» [۱۸] سید خمینی توجه به کعبه را استقبال به کعبه میداند و کسی که در برابر خداوند ایستاده است در امتداد آسمان چهارم بیتالمعمور است که آن راز قلب است؛ بنابراین راز کعبه بیتالمعمور است و راز بیتالمعمور قلب است و سرّ سرّ آن یدالله و سرّ مستر آن اسم الله اعظم است. [۱۹] همچنین ایشان استقبال را توجه قلب به قبلۀ حقیقی و توجه نکردن به جهات متکثره و متفرق و سد روبهقبله بودن میداند؛ ازاینرو لازم است سالک توجه خود را به قبلۀ حقیقی معطوف کند که مطابق فطرت جبلی اوست؛ زیرا این فطرت متوجه کمال مطلق است. [۲۰]
آنچه از بیانات محقق حلی برمیآید ایشان تنها به رو کردن از جهتهای دور یا نزدیک به کعبه اشاره دارد و در بیان اهمیت استقبال به کعبه چیزی بیان نمیکنند؛ اما سید خمینی توجه قلبی به قبلۀ حقیقی که همان بیتالمعمور در آسمان چهارم است را در نظر میگیرد و آن را مطابق فطرت سالک میداند که تمام توجهش باید به قبلۀ حقیقی باشد؛ چراکه این فطرت متوجه کمال مطلق است.
کعبه، بیت المعمور، ضراح
در این قسمت قصد داریم بیان کاملی از اسامی کعبه در آسمانها را از کلام سید احمدالحسن بیاوریم.
ایشان میفرمایند: «کعبه تجلی و ظهور بیتالمعمور است که خود تجلی و ظهور ضراح است. ضراح در آسمان ششم که بالاترین آسمان مثالی ملکوتی است قرار دارد و بالاتر از آن، آسمان هفتم که آسمان کلی و نه مثالی است قرار دارد. ضراح پس از پاسخ دادن ملائکه هنگامی که خداوند از خلقت آدم به آنها خبر داد خلق شد و ملائکه بر آن طواف کردند تا پساز بیحرمتی و اعتراضشان بر خداوند سبحان و متعال، خداوند آنها را بیامرزد و توبهشان را بپذیرد.» [۲۱]
ضراح در آسمانهای پنجگانۀ پایینتر از آسمان ششم متجلی شد و در هر آسمان، خانهای مناسب با جایگاه آن پدیدار گشت که فرشتگانِ آن آسمان بر آن طواف میکنند، تا خداوند سبحان آنها را ببخشاید و توبهشان را بپذیرد. در آسمان چهارم بیتالمعمور [۲۲] است و این خانه در زمین تجلی و ظهور یافت و بیت الله الحرام یا کعبه شد.» [۲۳]
این کعبه و تجلیاتش به چهچیزی اشاره میکند؟!
زمینیان و افلاکیان به چه طواف میکنند؟!
راز این قبله و طواف به دور آن چیست؟!
مفهوم قبلهشناسی از منظر سید احمدالحسن
سید احمدالحسن میفرمایند: «اگر برای سجدۀ اجسام قبلهای باشد که همان کعبه است بهطور قطع برای سجدۀ ارواح نیز باید قبلهای وجود داشته باشد، قبلهگاه ارواح همان ولی خدا (حجت خدا بر آفریدههایش) است. با اطاعت از او خداوند اطاعت میشود و با سرپیچی از او خداوند معصیت میشود.»[۲۴] ایشان در نصیحتی به انصار میفرمایند: «یاران احمدالحسن، بندهای فانی که میمیرد و صاحب چیزی نیست نباشید؛ بلکه یاران آن زندهای باشید که نمیمیرد و هرچه را بخواهد انجام میدهد؛ یعنی قبله شما را از حقیقتی که هدف شماست باز ندارد.» [۲۵]
هدف از آفرینش ما چیست؟
خداوند در آیۀ ۵۶ سورۀ ذاریات میفرماید: (و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون) (جن و انس را جز برای پرستش خود نیافریدم)؛ یعنی (لیعرفون؛ تا مرا بشناسند). [۲۶]
آیا ما انسانها میتوانیم با نقص و ظلمتی که داریم کمال مطلق، عدل مطلق، قادر مطلق، رحمان مطلق و… را بشناسیم؟
این کاملاً و بعینه مشخص است که انسان بهدلیل نقص و ظلمتش نمیتواند کامل مطلق را بشناسد؛ لذا برای شناخت خداوند به حجتهای الهی روی میآوریم؛ چراکه آنها به شناخت خداوند آنطور که شایسته و بايسته است رسیدهاند و تنها کسانی هستند که معرفت و اطاعت از آنان ما را به معرفت الهی میرساند (بکم عرف الله، من عرفکم فقدعرف الله).
حال این اطاعت باید چگونه باشد؟
سید احمدالحسن در ادامه میفرمایند: «باید قلبهای شما متعلق به آن معبود سبحان و متعال باشد، نه بندهای از بندگان او! اگرچه آن بنده خلیفۀ خدا در زمینش باشد، تابع خلیفۀ خدا باشید؛ زیرا خداوند شما را به آن فرمان میدهد و باید تلاش و کوشش و عرق ریختنتان بههمراه خلیفه خدا باشد، نه به این دلیل که این انسانی را که خدا خلیفۀ خود در زمینش کرده، دوست میدارید که این شرکی است که انسان مؤمن و صالح را از ارتقا در راههای آسمان باز میدارد؛ بلکه به این دلیل که خدا شما را به آن فرمان داده است. (و ما یؤمِنُ اکثرهم بالله اِلّا وَ هُم مُشرِکون) (و بیشترشان به خدا ایمان نمیآورند مگر همراه با شرک). [۲۷]» [۲۸]
بیایید این سؤال را از خود بپرسیم: آیا قلبهایمان خالصانه برای معبود تپیده است؟!
در شناخت او چه کسانی را شریک قرار دادهایم؟!
سید احمدالحسن در ادامه میفرماید: «بدانید که خداوند برای ما در دلهای مؤمنان دوستی و محبت نهاده است. قلبهای آنها با یاد ما رقیق و نرم میشود و اشکهای آنها با شوق ما روان میگردد و شما نیز با این آزموده میشوید؛ پس این محبت، شما را از یاد خدا غافل نسازد و مانند کسی نباشید که آینه او را به خود مشغول میکند درحالیکه از دیدن تصویر در آینه باز میدارد. بدانید که آینه ساخته شده تا شما را به تصویری برساند که در آن قرار دارد. خداوند شما را مشمول رحمت خویش قرار دهد. پس بدانید که خلفای خدا در زمینش، راهنمایانی هستند که مردم آنها را میشناسند و بهوسیلۀ آنها خدا شناخته میشود و غایت و هدف نهایی شما خداست و غرض از خلقتتان معرفت او سبحان و متعال است. پس مبادا و مبادا که به آن دلیلها و راهنمایان که سلام خدا بر همۀ آنها باد مشغول شوید و از هدفتان که آنها بر آن خواندند و میخوانند دور شوید.» [۲۹]
سخن پایانی
هدف از روبهقبله بودن کعبه و سنگها نیست؛ بلکه آن مولودی است که در کعبه به دنیا آمد [۳۰] و این مولود همان علی بن ابیطالب (ع) است؛ کسی که خداوند را به خوبی شناخت و ما انسانها برای شناخت خداوند و رسیدن به آن معرفت حقیقی رو بهسوی او و دیگر حجتهای الهی میکنیم؛ زیرا آنها همان چراغ راه و تابلوهای مسیر هستند که ما را به هدف که همان شناخت خداست میرسانند؛ و البته که باید از پرداختن و توقف کردن در حجتهای الهی به دور باشیم؛ چراکه این همان شرکی است که مؤمن را از ارتقا در راههای آسمان باز میدارد. تنها اطاعت از حجتهای الهی باید به این دلیل باشد که آنها همان راه نهایی برای رسیدن به معرفت خدا هستند.
سید احمدالحسن میفرماید: «شما را برحذر میدارم که به قبله مشغول شوید؛ قبلهای که به شما فرمان داده شده است تا از درونش بنگرید. شما را برحذر میدارم که به قبله مشغول شوید، قبلهای که آنچه فراسویش قرار دارد خواسته شده است. برحذرتان میدارم از اینکه چیزی از دستورات خلیفۀ خدا در زمینش را مهمل بگذارید که او قبلۀ شما بهسوی خداست و شما را برحذر میدارم که مشغول شدنتان به خلیفۀ خدا، شما را از یاد خدای سبحان باز دارد؛ چراکه خلیفۀ خدا، جز قبلهای بهسوی او نیست.» [۳۱]
از خداوند منان همراهی و همسو شدن با حجتهای الهی را عاجزانه طلب میکنیم و از او میخواهیم یاریمان کند تا از طریق قبله به هدف نهایی که شناخت اوست برسیم.
منابع:
۱. سایت ویکی پدیا دانشنامه آزاد fa.m.wikipedia.org
2. جواهر الکلام، ج۳۶، ص۱۱۰ و ص۱۱۱.
۳. مسالک الافهام، ج۱۱، ص۴۷۶؛ مجمع الفائده، ج۱۱، ص۱۱۴؛ مستند الشیعه، ج۱۵، ص۴۱۱. (سایت ویکی فقه).
۴. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائلالشیعه، ج۲، ب۳۵، ح۶، ص۶۶۲. (سایت ویکی فقه).
۵. طوسی، محمد بن علی، الوسیله، ص۶۲. (سایت ویکی فقه).
۶. احمدالحسن، متشابهات، ج۲، سؤال ۳۰.
۷. عللالشرائع، باب ۲۳۴. (سایت Persianv.com)
۸. شیخ حر عاملی، وسائلالشیعه، ج۳، ص۲۳۱، مؤسسه آلالبیت علیهمالسلام، قم، ۱۴۰۹ق؛ شیخ حر عاملی، وسائلالشیعه، ج۱۹، ص۲۷۱، مؤسسه آلالبیت علیهمالسلام، قم، ۱۴۰۹ق.
۹. احمدالحسن، متشابهات، ج۲، سؤال۳۰.
۱۰. سایت طبایع tabaye.ir؛ خبرگزاری آنا http://Ana.ir؛ باشگاه خبرنگاران جوان
https://www.yjc.ir
https://forum.moshaver.co
تأثیرات مغناطیسی نماز بر بدن انسان،
۱۱. شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۲۶۲، انتشارات جامعه مدرسین قم،۱۴۰۳ق؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۲۳.
۱۲. ویکی پدیا، دانشنامۀ آزاد.
۱۳. سورۀ بقره، آیۀ ۱۴۴.
۱۴. سید احمدالحسن، روشنگریهایی از دعوتهای فرستادگان، ج۳، ص۱۹ و ۲۰.
۱۵. مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص ۱۰۵ تا ۱۰۷؛ سید احمدالحسن، روشنگریهایی از دعوتهای فرستادگان، ج ۳، ص۲۲.
۱۶. ر.ک: حر عاملی، وسائلالشیعه، محقق گروه پژوهش مؤسسه آلالبیت (ع)، ج۷، ص ۴۰۷.
۱۷. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۸۰.
۱۸. کتاب معتبر، ج۲، ص۱۶۴. (سایت ویکی فقه)
۱۹. خمینی (ره)، سر الصلاة، ص۶۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار خمینی، ۱۳۸۸. (سایت ویکی فقه).
۲۰. خمینی (ره)، آداب الصلاة، ص۱۱۵و۱۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸. (سایت ویکی فقه)
۲۱. در حدیثی از ابوعبدالله (ع) روایت شده است که فرمود: «… اما آغاز و پیدایش این خانه چنین بود که خداوند به فرشتگان فرمود: (انی جاعل فی الارض خلیفه) (من در زمین جانشینی قرار میدهم). فرشتگان به خداوند عزوجل پاسخ دادند: آیا در زمین، کسی را قرار میدهی که فساد میکند و خونها میریزد؟! خداوند از فرشتگان روی گرداند. آنها دیدند که این روی گردانیدن از خشم خداوند است. پس به عرش او پناهنده شدند. خداوند به ملکی از ملائکه فرمان داد تا در آسمان ششم در برابر عرش او برایش خانهای به نام ضراح برای اهل آسمان قرار دهد که هر روز ۷۰ هزار فرشته طوافش میکنند و باز نمیگردند و استغفار میکنند. چون آدم به آسمان دنیا فرود آمد، خداوند فرمانش داد که این خانه را ـکه در مقابل آن بودـ بازسازی کند. پس خداوند این را برای آدم و نسل او قرار داد؛ همچنانکه آن خانه را برای آسمانیان قرار داده بود.» کافی، ج۴، ص۱۸۷، باب آغاز خانه و طواف؛ سید احمدالحسن، متشابهات، ج۲، پرسش ۴۰.
۲۲. ابوحمزه ثمالی از علی بن حسین (ع) روایت میکند که فرمود: «به پدرم گفتم: چرا طواف هفت دور است؟ فرمود: ازآنجاکه خداوند به ملائکه فرمود: من در زمین جانشینی قرار میدهم. فرشتگان به خداوند پاسخ دادند: آیا در آن کسی را قرار میدهی که فساد میکند و خونها میریزد؟ خداوند فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید. خداوند مانع ملائکه از نور خود نمیشد، ولی در اثر این اعتراض هفت هزار سال آنان را از نور خود محجوب کرد. ملائکه ۷ هزار سال به عرش پناه آوردند تا خداوند به آنان رحم کرد و از خطایشان درگذشت. خداوند در آسمان چهارم بیتالمعمور را پناهگاه آنان و بیتالله را در زیر بیتالمعمور پناهگاه و محل آرامش مردم قرار داد، پس طواف را هفت دور بر بندگانش واجب کرد؛ برای هر هزار سال یک دور.» شرائع الاسلام، ج۲، ص۴۰۶ و ۴۰۷، باب۱۴۳، ح۱؛ سید احمدالحسن، متشابهات، ج۲، سؤال ۴۰.
۲۳. سید احمدالحسن، متشابهات، ج۲، سؤال۴۰.
۲۴. سید احمدالحسن، روشنگریهایی از دعوتهای فرستادگان، ج۳، ص۱5.
۲۵. سید احمدالحسن، پاسخهای روشنگرانه، ج۳، سؤال۲۳۴.
۲۶. از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «حسین بن علی به یارانش فرمود: ای مردم بهراستی خداوند متعال مردم را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند. پس هرگاه او را بشناسند، عبادتش کنند و آنگاه که عبادتش کردند از عبادت غیر او بینیاز میگردند. مردی گفت: ای فرزند پیامبر خدا! پدر و مادرم فدای شما! شناخت خدا چگونه است؟ حضرت فرمود: شناخت خدا به این است که مردم هر عصری امام واجبالاطاعۀ خود را بشناسند.» عللالشرائع، ج۱،ص۹؛ سید احمدالحسن، متشابهات، ج۳، سؤال۷۳.
۲۷. سوره یوسف، آیه 106.
۲۸. سید احمدالحسن، پاسخهای روشنگرانه، ج۳، سؤال۲۳۴.
۲۹. همان.
۳۰. سید احمدالحسن، متشابهات، ج۳، سؤال ۸۷.
۳۱. سید احمدالحسن، پاسخهای روشنگرانه، ج۳، سؤال۲۳۴.