به قلم: ستاره شرقی
(اِنَّ الصَّفا وَ المَروَهَ مِن شَعائرَ الله فَمَن حَجَّ البَیتَ اَوِاعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ اَن یَطّوَّفَ بِهِما وَ مَن تَطَوَّعَ خَیراَ فَانَّ الله شاکِر عَلیم) (بیتردید صفا و مروه از نشانههای خداست؛ پس کسی که حج خانۀ کعبه کند یا عمره انجام دهد بر او مشقتی نیست که فاصلۀ میان آن دو را بپیماید و کسی که [به خواست خودش افزون بر واجبات] کار نیکی [چون طواف و سعی مستحب] انجام دهد بدون تردید خدا [در برابر عمل او] پاداشدهنده و [به کار و احوال او] داناست). [۱]این آیه مرا به یاد رؤیایی که چند سال پیش دیدم، میاندازد که بیارتباط به موضوع نوشتهام نیست.
در عالم رؤیا یکی از ائمه اطهار (ع) دست مرا گرفته بود و خطاب به من اینگونه فرمود: «تو بهخاطر گناهی که مرتکب شدهای باید سعی صفا و مروه را انجام دهی.» این رؤیا انذاری از سوی اولاد پیامبر(ص) بود که بر روح پرخطا و عاصی من وحی شد. گویی صفا و مروه عامل بخشش گناهانم بود؛ اما چگونه و چطور خود را راهی حج کنم؟
گویا رسیدن به مسجدالحرام آرزویی دستنیافتنی بود!
سالهای طولانی بود که رؤیا را دیده بودم. آن زمان با دعوت سید احمدالحسن آشنایی داشتم، اما دسترسی به کتابهای ایشان بهراحتی ممکن نبود. آنچه در خاطرم از صفا و مروه بود هاجر بود و طفل تشنهاش! بیتابی مادری که برای رسیدن به جرعهای آب از صفا به مروه در رفتوآمد بود!
داستان هاجر و اسماعیل (ع) در احادیث چنین حکایت شده: «ابراهیم (ع) به دستور الهی همسرش هاجر و فرزندش اسماعیل را در سرزمین خشک مکه رها کرد و رفت. اسماعیل تشنه شد و هاجر در پی آب برآمد. نخست به صفا رفت و صدا زد: هل بالوادی من انیس؟ آیا در این سرزمین مونس و همدمی هست؟ سپس به مروه رفت و این حرکت را هفت بار انجام داد، آنگاه به سراغ کودک آمد و دید او با پای خود زمین را ساییده و چشمۀ زمزم هویدا شده است.» [۲] چه رازی در صفا و مروه بود که سبب شد هاجر دواندوان برای یافتن جرعه آبی به آن دو کوه پناه آورد؟ آن دو کوه باصلابت به چه اشاره میکند؟ آیا حاجیان حجرفته از راز این دویدنها خبر دارند؟ هدف از رفتوآمد بین دو کوه چیست؟
شاید رفتوآمد بین صفا و مروه رازی درون خویش داشت که من بیاطلاع بودم. اشتیاق رسیدن به این راز سربهمُهر مرا به آن واداشت تا گذری بر سایتها بیندازم، تا شاید اندکی از ولع این جان تشنه کم شود.
«صفا و مروه از شعائر دین خداست. شعائر جمع شعیره و به معنی علامت است؛ شعائر الله مکانهای نشانداری است که خدا در آنها یاد و عبادت میشود.» [۳]مکان نشانداری که خدا در آنها یاد و عبادت میشود! تلنگری به جانم زده شد، با خود گفتم: شاید حاجیان سفرکرده به خانۀ وحی، آن سعیرفتههای صفا و مروه جوابی از این سرّ در چنته داشته باشند و آن را نثار این جان حریص کنند.
حاجیه خانم دونده!
با شعفی بیحد راهی خانۀ حاجیه خانمی شدم که در همسایگی ما یکهتاز حاجیان بود! وارد خانه شدم حاجیه خانم را بر روی صندلی راک دیدم؛ عینکش را روی بینی گذاشته و با صدای بلند قرآن میخواند. سلام کردم و علت آمدنم را برایش شرح دادم، پاسخم را داد و با لبخندی به گوشۀ لب به نشانۀ غرور شروع کرد به توضیح اعمال عبادیاش: «… خلاصه سعی یعنی هفت بار پیمودن مسافت صفا و مروه، به هر دور این عمل شوط گفته میشود. سعی از واجباته که اگر ترک شود حج و عمرهات قبول نیست؛ در ضمن سعی باید از صفا آغاز و به مروه ختم شود…» حاجیه خانم همچنان در حال توضیح بود، و از قدرت و پیروزی خودش بر سایر همراهانش صحبت میکرد که صفا و مروه را در کمتر زمانی نسبت به آنها طی کرده است.
گوشهایم دیگر چیزی نمیشنید، به فکر مسابقۀ دوومیدانی افتادم که از میان حاجیان سفیدپوش گویی حاجیه خانم مدال طلا را به چنگ آورده! و به یاد نماز صبح نقی با صدای بلند در سریال پایتخت!
مدتها از آن روز گذشت و کتابها را میتوانستیم بهصورت pdf در گوشی همراهمان داشته باشیم. به کتاب پاسخهای روشنگرانه از سید احمدالحسن مراجعه کردم. ایشان در پاسخ به پرسشی که در خصوص شعائر الهی بود، چنین پاسخ دادند: «شعائر خدا همان دلایل خداوند سبحانومتعالاند که ازجملۀ آنها صفا و مروه است؛ چراکه در بین آنها قدرت خداوند برای آدم و حوا و ابراهیم و هاجر(ع) و در نهایت برای تمام مردم تجلی یافت. برای ابراهیم و هاجر با چشمۀ زمزم تجلی یافت و برای آدم و حوا وقتی آدم بر کوه صفا قرار گرفت و حوا روی کوه مروه؛ و با آمیختن این دو کوه آدم و حوا حیات انسانی بر این زمین جریان یافت، همانگونه که بعدها چشمه زمزم جاری شد…» [۴]
سید احمدالحسن در کتاب متشابهات اینگونه مینویسد: «مقصود از حج، حج گزاردن خانۀ حقیقی خداوند است که همان محمد و آلمحمد (علیهم السلام) است. کسی که حج خانۀ خدا گزارد و دهگانه را تمام کند (مقامهای ایمان و حج) و حج خانۀ خدا گزارد و در زمرۀ «از ما اهلبیت است» شود، میتواند از میوۀ درخت علم آلمحمد (ع) بخورد و این اجازه، در برابر ممنوعیتی است که حضرت آدم (ع) از آن ممنوع شد… (صفا) حضرت علی(ع) و (مروه) حضرت فاطمه (س).» [۵](لا جُناحَ عَلیهِ ان یَطَّوَّفَ بِهِما) (بر او گناهی نیست که میان آن دو سعی به جا آورد)؛ یعنی مانعی ندارد که از این دو (علم) برگیرد؛ چراکه اینها دروازۀ شهر علم حضرت محمد (ص) هستند و دریافت از آنها از طریق دریافت از ائمه و مهدیین(ع) صورت میگیرد. انسان باید بکوشد تا به حج حقیقی برسد و درجات دهگانۀ ایمان را کامل کند و بهدنبال آن به جایگاه (از ما اهلبیت) نائل شود؛ که در آن صورت میتواند از ثمرات این درخت مبارک برگیرد.» [۶]با توجه به کلام سید احمدالحسن کسانی میتوانند از ثمرات درخت مبارک بخورند که به جایگاه اهلبیت (ع) نائل گردیده باشند و درجات دهگانۀ ایمان را کامل کنند. حضرت آدم (ع) با نزدیک شدن به درخت ممنوعه مرتکب خطا شد؛ زیرا هنوز به جایگاه اهلبیت نائل نشده بود؛ یعنی مقام آنها را نداشت؛ لذا از بهشت هبوط کرد.
سید احمدالحسن مینویسد: «سعی و تلاش بر انسان واجب است و از ابتداییترین سعیها حج در این عالم جسمانی است. مطلبی که باقی میماند این است که انسان به مقدار تلاش خود و بهاندازۀ فضل خداوند بر او توشه برمیگیرد. اگر برسد و خانۀ حقیقی خداوند را حج گزارد، و جزو کسانی باشد که بهمراتب دهگانۀ ایمان نائل شده باشد، و از ما (اهلبیت) گردد میتواند از درخت علم آلمحمد (ع) میوهها بچیند و از آنها بخورد؛ همانطور که هرکس حج کعبه را به جا میآورد، مجاز است بین صفا و مروه سعی کند… .»[۷]آدم و حوا برای بخشودگیِ خطایی که مرتکب شدند باید به اهلبیت (ع) توسل میکردند؛ همانهایی که نامشان بر ساق عرش نقش بسته بود. سید احمدالحسن دراینباره میگوید: «استغفار و طلب آمرزش از خداوند به حق اصحاب کساء بود؛ همان کسانی که آدم نامهای نوشتهشدۀ آنها را بر ساق عرش خواند.» [۸]همچنین ایشان در جایی دیگر میگوید: «این دو کوه، نماد فاطمه (س) و علی(ع) است و سعی بین این دو نفر به معنای توسل به فاطمه (س) و علی (ع) و به ذریه یا نسل آنهاست.» [۹]بنا بر آنچه تا به اینجا از کلام سید احمدالحسن خواندیم، خطایی که آدم و حوا (ع) مرتکب شدند جز با توسل به محمد(ص)، علی (ع)، فاطمه (س)، حسن (ع) و حسین (ع) و ائمه اطهار (ع) راه دیگری برای بخشودگیاش نداشت و استغفار و طلب آمرزش از خداوند جز به حق اصحاب کساء و ائمه اطهار(ع) میسر نمیشود؛ نهتنها آدم و حوا بلکه هر بنیبشری با توسل و التجا به درگاه ائمه معصومین (ع) میتواند طلب آمرزش کند.
آنچه در روایات و احادیث گفته شده سعی هاجر بین صفا و مروه است. مادری که برای رفع تشنگی پسرش با تمام توان و تلاشش بهدنبال جرعه آبی از صفا به مروه در رفتوآمد بود.
آیا این عمل، رفتار یک مادر شوریدهحال است؟ یا اینکه دویدن بین کوه صفا و مروه خود علتی برای جوشیدن آب به قدرت خدا شد؟ [۱۰]چنانچه از کلام سید احمدالحسن خواندیم، کوه صفا و مروه نماد امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و دویدن بین آن دو یعنی توسل به علی(ع) و فاطمه (س) و ذریۀ پاک آنهاست. همانطور که آدم و حوا (ع) با توسل به اصحاب کساء بخشش و آمرزش از جانب خداوند را بهرۀ خویش ساختند.
سید احمدالحسن میگوید: «همین سعی هاجر باعث شد که خداوند بر او تفضل نماید و (بهاینترتیب) حسین (ع) فدایی اسماعیل گردد. ببین! این بلاگردانی اول است، قربانی برای عطش. اسماعیل (ع) باید از تشنگی جان میداد، ولی حسین (ع) پسر علی و فاطمه (ع)، یا همان صفا و مروهای که هاجر بین آن دو سعی نمود و به آنها توسل جست، بلاگردان او شد.
قربانی دوم، فدیه از ذبح شدن است که شما آن را میدانی.
امام حسین (ع) بلاگردان اسماعیل شد و خداوند در قرآن از آن یاد کرده است: (وَ فَدیناهُ بِذِبحٍ عظیم) (و او را به قربانی بزرگ بازخریدیم). [۱۱] حسین (ع) بلاگردان او از تشنگی و از ذبح شدن شد و به همین دلیل امام حسین(ع) تشنه و سربُریده جان داد. در دین خدا یا زندگی پیامبران (ع) هیچچیز بیهوده و بیحکمتی وجود ندارد؛ برخلاف تصور کسانی که از درک واقعیت برکنارند و چنین گمان میکنند که هاجر بهدلیل تشنگی پسرش و اینکه چون اسماعیل در شرف مرگ بود، گیج و منگ شد و لذا این سعی (دویدن) وی هیچ معنی و مفهومی در بر نداشته است!
به همین دلیل کسی که به حج میرود درحالیکه از حقایق آگاه نیست و نمیداند چه میکند، خداوند حج او را به صفیر کشیدن و دست زدن توصیف فرموده: (وَ ما کان صَلاتُهُم عِندَ البیتِ اِلّا مُکاء و تَصِدیَهَ فَذُوقوا العذابَ بِما کُنتُم تَکفُرُون) (و دعایشان نزد خانۀ کعبه جز صفیر کشیدن و دست زدن هیچ نبود؛ پس به پاداش انکارتان عذاب را بچشید). [۱۲]کاری که انجام بدهی ولی معنایش را ندانی و چیزی از آن نفهمی، هیچ ارزشی ندارد.
(اَم تَحسَبُ اَنَّ اَکثَرَهُم یَسمَعوُنَ اِن هُم اِلّا کالاَنعامِ بَل هُم اَضَلُّ سَبیلاً) (یا گمان کردهای که بیشترشان میشنوند و میفهمند؟ اینان چون چهارپایانی بیش نیستند، بلکه از چهارپایان هم گمراهترند). [۱۳]تو را به خدایت سوگند چه تفاوتی وجود دارد میان چهارپایی که بین دو کوه میدود با کسی که ندانسته بین صفا و مروه سعی میکند؟! موضوع این نیست که انسان بین دو کوه هروله کند یا بدود یا سعی کند، بلکه آدمی باید بداند چه میکند و چرا انجام میدهد! رفتن بهسوی کعبه، سعی بین صفا و مروه و دیگر اعمال حج، همگی اعمالی است که به امام علی و امام حسین و آلمحمد(ع) تعلق دارد.» [۱۴]سعی صفا و مروه که هاجر انجام داد، یعنی توسل کردن به امام علی(ع) و فاطمه(س)؛ این توسل سبب جاری شدن چشمۀ زمزم در زیر پای اسماعیل شد؛ چشمهای که اسماعیل را از تشنگی و هلاکت نجات میداد.
از چشمۀ نابِ علم سید احمدالحسن معنای صفا و مروه، این راز پوشیدهشده را نثار جانهای تشنهمان میکنیم. این حقیقتی است در وجود امام علی(ع)، فاطمه(س) و ذریۀ آنها.
صفا و مروه همان علی و فاطمه است که توسل جستن به آنها سبب نجات و آمرزش از جانب خداوند کریم است. همان توسلی که هاجر بهسبب آن، فرزند تشنهاش را سیراب کرد. و این همان حقیقت فراموششدهای است که حاجیان حجرفته از فلسفۀ آن بیاطلاعاند؛ عملی که از دیدگاه فرشتگان ملکوت جز سوت و کف زدن چیز دیگری نیست، که اگر حقیقت آن را میدانستند چه بسا سبب آمرزش و نجاتشان میشد؛ اما فلسفۀ درست آن را تنها کسانی میدانند که از چشمۀ علوم آلمحمد (ع) بنوشند.
منابع
۱. سوره بقره، آیه 85.
۲. شیخ صدوق محمد بن علی، علل الشرائع، ج۲، ص۴۳۲؛ مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۹، ص۲۳۳ و۲۳۴.
۳. دانشنامه اسلامی. wiki.ahlolbait.com
۴. سید احمدالحسن، پاسخهای روشنگرانه، ج۲، سؤال ۶۱.
۵. از آنچه پیشتر ارائه گردید مشخص شد که دابة الارض (جنبندۀ زمین) ـکه همانطور که در موارد متعدد در متشابهات توضیح داده شد یک انسان استـ از بین صفا و مروه یعنی علی و فاطمه خارج میشود. از علی بن مهزیار هنگام دیدارش با امام مهدی(ع) روایت شده است: عرض کردم: آقای من! این امر چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: «آنگاه که میان شما و راه کعبه جدایی افتاد و خورشید و ماه با هم جمع گردند و کواکب و ستارگان به آنان بپیوندند.» پس گفتم: ای فرزند رسول خدا آن چه هنگام خواهد بود؟ به من فرمود: «در سال فلان و فلان، جنبندۀ زمین از بین صفا و مروه برمیخیزد درحالیکه عصای موسی و انگشتری سلیمان با اوست و مردم را بهسوی محشر سوق میدهد.» (غیبت طوسی، ح۲۲۸) و معنای آن چنین است که این انسان از علی و فاطمه است و از آنها و نیز از میان آنها خارج میشود؛ پس او از آنهاست، چون آنها والدینش هستند و به همین صورت در این عالم نیز از میان آنها خارج میشود چراکه بصره ـکه مهدی اول به آن منتسب استـ میان مکان امیرالمؤمنین یعنی نجف و مکان حضرت فاطمه یعنی مدینه منوره است؛ پس خارج شدن دابة الارض یا همان مهدی اول از میان صفا و مروه است؛ والله اعلم و احکم.
۶. سید احمدالحسن، متشابهات، ج۴، سؤال ۱۵۶.
۷. همان.
۸. سید احمدالحسن متشابهات، ج۱، سؤال ۳.
۹. سید احمدالحسن، در محضر عبد صالح، ج۲، جمعآوری و تألیف: دکتر علاءالسالم، ایستگاه اول.
۱۰. برگرفته از کتاب در محضر عبد صالح، ج ۲، ایستگاه اول.
۱۱. سوره صافات، آیه 107.
۱۲. سوره انفال، آیه 35.
۱۳. سوره فرقان، آیه ۴۴.
۱۴. سید احمدالحسن، در محضر عبد صالح، ج۲، جمعآوری و تألیف: دکتر علاءالسالم، ایستگاه اول: در سایه لطف و رحمت حسین (ع) و پسرش که سحاب سایهافکن اوست.
هفته نامه شماره 179
دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More