قسمت دوم
به قلم: یهوشوع ربوبی
در قسمت پیشین پاسخی به موسی بن میمون دربارۀ دیوانه خواندن پیامبر اسلام (ص) و قدرتطلبی او تقدیم شد؛ در این قسمت به بررسی برخی دیگر از کلمات او خواهیم پرداخت.
موسی بن مَیمون معتقد است که اسلام کپیشده از یهودیت است؛ او میگوید:
«همۀ این مردان قصد داشتند آموزههای خود را با دین الهی ما در یک سطح قرار دهند. اما فقط یک آدم سادهلوح که از هر دو آگاهی ندارد، نهادهای الهی را به نهادهای انسانی تشبیه میکند. [موسی بن میمون در ادامه میگوید:] اصول ادیان دیگر که شبیه [مذاهب] کتاب مقدس هستند معنای عمیق تری ندارند، بلکه تقلیدهای سطحی هستند که از آن کپی شده و الگوبرداری شدهاند. آنها مذاهب خود را از ما الگوبرداری کردند تا خود را تجلیل کنند و با این خیال خوش باشند که شبیه فلان و فلان هستند. بااینحال، جعل آنها یک راز آشکار (گشوده) برای آگاهان است. در نتیجه، آنها مورد تمسخر و استهزا قرار گرفتند، درست همانطور که یک شخص به هنگام تقلید یک میمون از اعمال انسانها میخندد و لبخند میزند.» پایان نقلقول.
در پاسخ او میگویم:
این بدبینانهترین برداشت است! چراکه گزینۀ دیگری نیز وجود دارد. به عبارت دیگر فرض اول در صورتی میتواند درست باشد که محمد (ص) حق نباشد. ازآنجاکه حقانیت محمد (ص) طبق قانون ثابت شناخت فرستادگان اثبات میشود[1]، پس ادعای ساختگی بودن اسلام رد میشود.[2]
بنابراین آنچه باقی میماند این است که شباهت کلماتشان یا یکی بودنشان به جهت این است که از یک منبع تغذیه میکنند.
البته به یهودیان میگویم تهمت کپی کردن اتهامی نیست که فقط در خصوص اسلام زده شده باشد؛ برای مثال همین اتهام در خصوص کتبی که یهودیان به آن معتقدند نیز زده شده است که آنها برگرفته از متون سومریاناند! سید احمدالحسن در کتاب «توقفگاههایی برگزیده از چشماندازهای سومر و اَکِد»[3] به آن اشاره کرده و از دین الهی دفاع میکند و علت این شباهتها را بیان میکند که به اختصار این شباهتها بهخاطر یکی بودن منبع است.
موسی بن مَیمون در ادامه میگوید:
«این واقعه در بشارت الهی دانیال پیشبینی شده بود که براساس آن، در آینده شخصی با دینی مشابه به دین واقعی و با یک کتاب و ارتباطات شفاهی ظاهر میشود که متکبرانه وانمود میکند که خداوند به او وحی عطا کرده و با او گفتوگو کرده، در کنار ادعاهای گزاف دیگر. ازاینرو، دانیال در توصیف ظهور پادشاهی عربی پس از سقوط امپراتوری روم، به ظهور دیوانه و پیروزیهای او بر امپراتوریهای روم، ایران و بیزانس اشاره کرده است، در رؤیای مربوط به شاخی که رشد میکند و قوی و طولانی میشود. این [موضوع] بهوضوح در آیهای که هم برای عوام و هم برای عدۀ معدود قابل درک است، مشخص است. ازآنجاکه این تعبیر از حقایق تاریخ نتیجه میشود، نمیتوان معنای دیگری برای این آیه قائل شد: «شاخها را در نظر گرفتم و اینک در میان آنها شاخ دیگری آمد، کوچکی که پیش از آن سه تا از اولیها. شاخها از ریشه کنده شدند و اینک در این شاخ چشمانی مانند چشمان انسان و دهانی بود که سخنان بزرگ میگوید.» (دانیال ۸:۷).» پایان نقلقول.
میگویم:
ابنمیمون سعی دارد این شاخ را به محمد (ص) تأویل کند که درست یا غلط بودن این موضوع بهسادگی برای هر عاقلی روشن میشود؛ در مقدمه میگویم:
متن نمیگوید این شاخ با کتابی مشابه تورات خواهد آمد و دینی شبیه به دین یهودیت را با خود میآورد:
«پس در این شاخها تأمل مینمودم که اینک از میان آنها شاخ کوچک دیگری برآمد و پیشرویش سه شاخ از آن شاخهای اول از ریشه کنده شد و اینک این شاخ چشمانی مانند چشم انسان و دهانی که به سخنان تکبرآمیز متکلم بود داشت.»[4].
حتی اگر چنین متنی وجود داشت، هیچگونه دلالتی بر محمد (ص) نداشت؛ چرا؟ برای شما توضیح میدهیم:
اول. در آیه میخوانیم:
«بعد از آن در رؤیاهای شب نظر کردم و اینک وحش چهارم که هولناک و مهیب و بسیار زورآور بود و دندانهای بزرگ آهنین داشت و باقیمانده را میخورد و پارهپاره میکرد و به پایهای خویش پایمال مینمود و مخالف همۀ وحوشی بود که قبل از او بودند و ده شاخ داشت.»[5].
به نظر شما چرا ابنمیمون دربارۀ این وحش که این شاخها مخصوصاً شاخ آخر از آن میروید چیزی نگفت؟! منشأ یا حامی تمام این شاخها باید وحش چهارم باشد! خواننده از خود بپرسد که آیا سلطنتی وجود داشت که هم حامی محمد (ص) و هم حامی امپراتوری ایران و هم روم شرقی و غربی باشد؟! پاسخ واضح است! اساساً چنین سلطنتی وجود نداشت!
دوم. موضوعی که نشان میدهد خود ابنمیمون لایق همان وصفی است که به پیامبر ما نسبت میدهد، این است که شاخ یازدهم سه شاخ دیگر را نابود میکند! به آیه دقت کنید:
«و ده شاخ از این مملکت، ده پادشاه هستند که خواهند برخاست و دیگری بعد از ایشان خواهد برخاست و او مخالف اولین خواهد بود و سه پادشاه را به زیر خواهد افکند.»[6].
چنین اتفاقی رخ نداد که محمد (ص) پادشاهان ایران و روم شرقی و غربی را به زیر بکشد! [7] این موضوع نیز به دلایل دیگر در بطلان تفسیر ابنمیمون اضافه میکند!
سوم. در متن میخوانیم:
«۲۱ پس ملاحظه کردم و این شاخ با مقدسان جنگ کرده، بر ایشان استیلا یافت. ۲۲ تا حینی که قدیمالایام آمد و داوری به مقدسان حضرت اعلی تسلیم شد و زمانی رسید که مقدسان ملکوت را به تصرف آوردند. […] ۲۶ پس دیوان برپا خواهد شد و سلطنت او را از او گرفته، آن را تا به انتها تباه و تلف خواهند نمود. ۲۷ و ملکوت و سلطنت و حشمت مملکتی که زیر تمامی آسمانهاست به قوم مقدّسان حضرت اعلی داده خواهد شد که ملکوت او ملکوت جاودانی است و جمیع ممالک او را عبادت و اطاعت خواهند نمود.»
طبق این متن میپرسم:
حاکمیت این شاخ به کلی نابود میشود و مشخص است که مقدسان پیروز میشوند! با اندکی رجوع به تاریخ هر عاقلی حق دارد بپرسد چگونه این موضوع بر محمد (ص) تطبیق پیدا میکند و مقدسان پیروز میشوند؟ ما در تاریخ چنین موضوعی را نمیبینیم! اما تفسیر زشت ابنمیمون را چرا!
«و سخنان به ضدّ حضرت اعلی خواهد گفت و مقدّسان حضرت اعلی را ذلیل خواهد ساخت و قصد تبدیل نمودن زمانها و شرایع خواهد نمود و ایشان تا زمانی و دو زمان و نصف زمان به دست او تسلیم خواهند شد.»[8].
آیا محمد (ص) که خدا را جلال داد و خواستار حاکمیت خدا بود، سخنی بر ضد خدا یا فرستادگان او گفت که این متن بر آن منطبق شود؟ بدون هیچ تردیدی خیر.
و آیا او مقدسان را ذلیل ساخت که این متن بتواند بر او صدق پیدا کند؟! مقدسان در نظر ابنمیمون بیتردید یهودیان زمان محمد (ص) بودند! نمیدانم چگونه یهودیان آن زمان توانستند در نظر او مقدس باشند درحالیکه میدانیم یهودیان بهسراغ اجتهاد[9] و مجتهدین میرفتند و بدین ترتیب خواستار حاکمیت مردم شدند یا مانند علمایشان خود را خدا قلمداد کردند و به تشریع پرداختند، یا علمای خود را بهجای خدا، پرستش کردند. آیا کسی که در عمل خدا را عبادت نمیکند مقدس است؟!
چهارم. محمد (ص) با قانون ثابت شناخت آمد و امکان ندارد که یک شخص همزمان خوب و در آنِ واحد بد باشد.
در نتیجه تا اینجا مشخص شد که محمد (ص) مصداق آن شاخ در رؤیای دانیال (ع) نیست.
مشخص شد که تهمت کپی کردن اسلام از یهودیت بیاساس است؛ همچنین شاخ یازدهم بودن محمد (ص) هیچ پایۀ کتاب مقدسی و تاریخی و عقلی ندارد و متأسفانه ابنمیمون جانب عدالت و انصاف را در پیش نگرفته بود.
منابع:
1- سید احمد الحسن در کتاب سیزدهمین حواری و عقاید اسلام از طریق قانون ثابت شناخت فرستادگان نشان میدهد که محمد (ص) حق است؛ این قانون دارای سه رکن است؛ یعنی: ۱. نص یا وصیت؛ ۲. علم و حکمت؛ ۳. حاکمیت خدا. اما رُکن اوّل: طبق تنخ، فرستادگان خدا با نص یا وصیت شناخته میشوند و از سوی فرستاده یا فرستادگان پیشین به آنها نص میشود؛ مثلاً موسی (مُشِه) به یوشع (یهُوشوعَ) وصیّت کرد و یوشع از این طریق شناخته شد، برای مطالعۀ این مطلب میتوانید به دواریم (تثنیه) فصلِ ۳۱ آیاتِ ۱۴ تا ۱۵ رجوع کنید؛ یا برای دیدن وصیّت داوید (داوود) به شِلُـمُو (سلیمان)، اوّلِ مِلاخیم (پادشاهان)، فصلِ ۱، آیاتِ ۳۲ تا ۳۷ را مطالعه کنید. پس شلومو با وصیّت شناخته شد. یا وصیّت یشَعیا (اشعیا) به منجی را در فصل ۱۱ از یشَعیا میتوانید مشاهده کنید؛ پس منجی هم با وصیّت شناخته میشود. رُکن دوّم: فرستادگان خدا دارای علم و حکمتاند؛ در ارتباط با علم و حکمت انبیای خدا به این نمونهها که بر تنخ ارائه میکنیم توجه کنید: برای مشاهدۀ تعلیم دادن فرایض و شرایع توسط مُشِه و علم او به داوری به شِمُوت (خروج)، فصل ۱۸، آیاتِ ۱۵ تا ۱۶ رجوع کنید. و برای اینکه بدانیم یهُوشوعَ دارای حکمت بود و با آن آمد میشود به دِواریم، فصلِ ۳۴، آیۀ ۹ و کتابِ یهُوشوعَ، فصلِ ۲۳، آیۀ ۱۱و۱۶ رجوع کرد و برای مطالعۀ حکمت شِموئل (سموئیل) به کتابِ ۱ شِموئل، فصل۱۲، آیاتِ ۲۰ تا ۲۴ توجه کنید و برای حکمت شلومو به ۱ ملاخیم فصل ۵، آیاتِ ۹ تا ۱۱ میتوانیم رجوع کنیم. و برای مشاهدۀ اینکه یشَعیا با حکمت آمد به کتابِ یشَعیا فصلِ ۱، آیاتِ ۱۶ تا ۱۷ رجوع کنید و برای مشاهدۀ اینکه یرمیا (ارمیا) با حکمت آمد به کتابِ یرمیا، فصلِ ۷، آیاتِ ۳ تا ۷ رجوع کنید. رُکن سوّم: فرستادگان خدا خواستار حاکمیت خدایند یا به آن دعوت میکنند. برای مطالعه میتوانید به تنخ رجوع کنید؛ حاکمیت خدا یعنی حق تشریع و قانونگذاری برای خداست و اجرا کنندۀ قوانین الهی هم باید توسط خدا انتخاب شود. به طور خلاصه مُشه و یهُوشوع با آن آمدند؛ همانطور که در قسمت قبل تقدیم شد.
2- جلوتر میبینیم که موسی بن میمون به نقد برخی ادلۀ ما پرداخته است که در آنجا جدال مفصلی را به یاری و خواست خدا شروع خواهم کرد.
3- لینک دانلود کتاب:
4- دانیال ۸:۷.
5- دانیال ۷:۷.
6- دانیال ۲۴:۷.
7- ممکن است گفته شود از کجا معلوم نظر موسی بن میمون این نبود که غلبۀ شاخ یازدهم بر سه شاخ دیگر از جهت عقیدتی و علمی باشد؟! در مقدمه میگویم: اگر منظور موسی بن میمون این بود که پیامبر عقیدۀ برتر یا علم برتر را نسبت به سه شاخ دیگر یا سه پادشاه دیگر آورد و آن سه پادشاه را اینگونه مغلوب کرد، پس چرا موسی بن میمون، پیامبر خدا محمد (ص) را مدام دیوانه خطاب میکرد؟! آیا دیوانه باور یا علمی را میآورد که دیگران را مغلوب میکند؟! اما در پاسخ به این ادعا دو نکته را میگویم: اول. سند مغلوب شدن عقایدی یا علمی سه پادشاه کجاست؟ بگذارید دربارۀ پادشاه ایران در زمان پیامبر خدا (ص) – یعنی خسروپرویز- صحبت کنیم؛ اگر او یکی از آن شاخها باشد، پس آیا از لحاظ علمی و عقیدتی به زیر کشیده شد؟ او حتی خط اول نامۀ پیامبر (ص) خدا را که خواند، نامه را پاره کرد! بنابراین درگیر شدن عقایدی و علمی خسرو پرویز با پیامبر خدا چگونه رخ داد؟ اصلاً این درگیری علمی یا عقایدی چه سندی دارد؟ تا اینکه بخواهیم به مرحلۀ مغلوب شدن او برسیم؟! دوم. اگر گفته شود لزومی به درگیری آنان در این ابعاد آن هم بهطور مستقیم با آن سه شاخ نبود، خب میگوییم باید با سند صحبت کرد! اگر اینطور باشد اول موسی بن میمون باید تفسیر آن هفت شاخ دیگر را برای ما مشخص میکرد که نکرد و سپس به ما میگفت که چگونه این علوم و عقاید بدون درگیری توانست آن سه پادشاه را مغلوب کند، اما آن هفت شاخ دیگر را مغلوب نکرد؟!
8- دانیال ۲۵:۷.
9- برای نمونه: ر.ک: تلمود بابلی، شبات ۱۵الف:3-7.
هفته نامه شماره 181
دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More