تئوفان ادعا میکند که حضرت محمد (ص) جانشین پس از خود را ابوبکر قرار داد! این ادعا کاملاً اشتباه است
به قلم: ارمیا خطیب
• پیشگفتار
یکی از بزرگان کلیسا که ضد پیامبر خدا حضرت محمد (ص) نوشته است، تئوفانِ اعترافکننده است. او ادعاهای متعددی را ضد دعوت پیامبر خدا (ص) آورده است که میخواهم به راستیآزمایی آنها بپردازم و علاقه دارم مسیحیانی که او را ستایش میکنند به میزان انصاف و دقت تئوفانس توجه کنند و سپس با رویکرد جدیدی هم به قدیسان و بزرگان خود و هم به حضرت محمد (ص) و دعوت او نگاه کنند.
• تئوفانِ اعترافکننده
تئوفانس یا تئوفانِ اعترافکننده[1] راهب بیزانسی متولد قرن هشتم میلادی بود که در کُنستانتینوپول متولد شد. او همچنین یک وقایعنگار و عضو انجمن آریستوکرات بود. تئوفان ستایش شده در کلیسای کاتولیک رومی و ارتدوکس شرقی است که نشان میدهد او جایگاه ویژهای نزد بیشتر مسیحیان جهان دارد!
• کلمات تئوفانس
تئوفانِ اعترافکننده میگوید:
«در این سال، محمد، رهبر و پیامبر دروغین ساراسنها، پس از منصوب کردن خویشاوندش ابوبکر (به جانشینی خود)، مُرد.»[2]
در این قسمت به اتهامات موجود در این متن خواهم پرداخت.
• پاسخ به اتهام پیامبر دروغین بودن حضرت محمد (ص)
میگویم:
پیامبر خدا حضرت محمد (ص) با قانون ثابت شناخت فرستادگان آمده است[3]؛ به عبارت دیگر برای او از سوی پیامبران گذشته معرفینامههایی صادر شده است، همچنین با علم و حکمت آمده است و در کنار اینها او با دعوت به حاکمیت خدا آمد و خواستار آن بود؛ اینها سه رکنی است که قانون ثابت شناخت را تشکیل میدهند و تنها پیامبران خدا با آن آمدهاند[4] و هیچ مدعی دروغینی با این قانون نمیآید؛ بنابراین حضرت محمد (ص) فرستادهای از سوی پروردگار است و اتهام پیامبر دروغین بر او نادرست و نشانۀ حسد تئوفانِ اعترافکننده است؛ افزون بر این، خدا از راه رؤیا در خواب و بیداری برای حضرت محمد (ص) گواهی میدهد؛ گواهی به اینکه او حق و پیامبری راستین است.
• پاسخ به ادعای جانشین کردن ابوبکر
همانطور که در متن پیشین مشاهده کردید تئوفان ادعا میکند که حضرت محمد (ص) جانشین پساز خود را ابوبکر قرار داد! این ادعا کاملاً اشتباه است؛ زیرا ابوبکر بهصورت غیرقانونی و با شورا و خیانت بیشتر اصحاب پیامبر اسلام در آن زمان -که مرتد شده بودند- انتخاب شد.[5] اما چرا او این حقیقت تاریخی را با این تحریف بیان میکند؟! میتواند به این دلیل باشد: همانطور که تاریخ نشان میدهد ابوبکر فردی ظالم و بیرحم بود[6] و تئوفان با این کار میخواست نشان دهد که چون ابوبکر توسط پیامبر خدا (ص) انتخاب شده است، پس اعمال وحشیانۀ ابوبکر نیز مورد تأیید پیامبر خدا حضرت محمد (ص) بوده است! حاشاه! اما جانشین پیامبر (ص) تنها علی (ع) و پساز او (ع) ۱۱ امام دیگر و ۱۲ مهدی دیگر از فرزندان علی (ع) بودند؛ یعنی 23 جانشین از فرزندان علی (ع) که در وصیت پیامبر خدا (ص) به آنها اشاره شدهاست[7] و افزون بر این، وصیت مقدس پیامبر خدا حضرت محمد (ص) قراین بسیاری در کتاب مقدس دارد که سید احمدالحسن و یاران نزدیک او به آنها پرداختهاند.[8]
منابع
1- به انگلیسی: Theophanes the Confessor
2- https://www.roger-pearse.com/weblog/2009/07/17/theophanes-in-english/
3- ر.ک: هفتهنامه زمان ظهور، شماره 136، سلسلهپاسخهایی به بدعت ۱۰۱ یوحنای دمشقی، قسمت پنجم، پانوشت ۱۰.
4- ر.ک: سید احمدالحسن، عقاید اسلام، ص۱۵۷-۱۶۴؛ هفتهنامۀ زمان ظهور، نشریه شماره 143، سلسلهپاسخهایی به بدعت ۱۰۱ یوحنای دمشقی |قسمت دهم https://t.me/Zaman_Zohour/9145
5- احمد بن ابییعقوب، تاريخ اليعقوبي، ج۲، ص۱۲۳.
6- سید احمدالحسن در اثبات تفاوت دین ابوبکر با حضرت محمد (ص) میگوید: «حکایت اول: پیامبر ما محمد (ص) پساز جنگ بدر، کفار اسیر را در مقابل فدیهای ساده که یکی از اسیران فقط به جمعی از مسلمانان خواندن و نوشتن یاد دهد، آزاد کرد. این اسیران که رسول مهربان و بخشنده و نمونهای از انسانیت، آنان را آزاد کرد به ایشان (ص) ایمان نداشتند، بلکه در جنگ میخواستند ایشان را به قتل برسانند و سربهنیست کنند، اما کاری که پیامبر محمد (ص) انجام داد همانطور که دقیقاً میدانیم از اخلاق پیامبران و نیکوکاران است، بلکه ازجمله کسانی است که دربارۀ اخلاق انسانی والا و نیک جهت اقتدا کردن به بعضی از رفتارهایشان توسط گاندی و ماندلا مثال زدنی شد. حکایت دوم: مالک بن نویره تمیمی از اشراف عرب، مطیع بهسوی پیامبر خدا محمد (ص) آمد و از ایشان دعوت را شنید و ایمان آورد و بهسوی قومش برگشت و پساز ابلاغ آنان به دعوت پیامبر (ص) ایمان آوردند، پس مالک نهتنها یک مسلمان بود، بلکه دعوتکنندهای بزرگ است که باعث شد بسیاری به اسلام گرایش پیدا کنند. و ازجمله کسانی است که در بیعت غدیر حاضر شد و دانست که علی خلیفۀ خدا بعد از رسولالله (ص) است. و نزد قوم خود مردی متدین و مورد اعتماد بود، بلکه نزد پیامبر (ص) مورد اعتماد بود؛ پس او را مسئول صدقات قوم خود قرار داد و به این دلیل است که به او اموال زکات را تسلیم نمودند تا به پیامبر (ص) تحویل دهد. مالک وقتی به مدینه وارد شد متوجه شد که پیامبر وفات یافته است و به رحمت خدا پیوسته، و ابوبکر را دید که در مسجد نشسته و خلافت پیامبر را غصب کرده، به این دلیل غصب خلافت توسط ابوبکر را امری منکر دید و او را نپذیرفت و بهسوی قوم خود بازگشت و اموال را به اصحاب آن بازگرداند. و این ابیات معروف را گفت: «فقلت خذوا أموالكم غير ناظر * ولا خائف فيما يجيء من الغد فان قام بالأمر المخوف قائـم * منعنا وقلنا الدين دين محمد» «من گفتم اموالتان (زکات) را بدون ترس بگیرید و ملاحظۀ آنچه را فردا رخ میدهد نکنید، اگر کسی بر سریر قدرت نشست جلوی او را گرفته و خواهیم گفت: دین تنها دین محمد است.» ابیات واضح است و کل حکایت را در بر دارد. مالک میگوید دین را محمد (ص) آورد و در نتیجه خلیفه کسی است که محمد (ص) در غدیر تعیین کرد و ایشان علی ابن ابیطالب (ع) است و نه کسی مانند ابوبکر که این امر بزرگ را خود به دست بگیرد، به همین دلیل من اموال زکات را به اصحاب آن برمیگردانم و به خلیفۀ غیرشرعی تحویل نمیدهم. در نتیجه، واکنش ابوبکر این بود که خالد بن ولید را فرستاد تا مالک بن نویره را به قتل برساند، ولی مالک و قومش با خالد مبارزه نکرد به اعتبار اینکه آنان مسلماناند، ولی خالد به آنان خیانت کرد و به اسارت گرفت، سپس آنان را درحال اسارت به قتل رساند، پساز آن به همسر مالک تجاوز کرده و با او همبستر شد، و به این کار بسنده نکرد، بلکه کاری وحشیانه و زننده انجام داد تا آنجا که سر مالک بن نویره را بهعنوان پایۀ دیگ قرار داد تا سوخت. اکنون این حکایت را از یاد ببریم و فرض کنیم که مالک بن نویره مؤمن به محمد (ص) نبود و ابوبکر، خالد را برای قتل او نفرستاد، بااینحال آیا توجیهی برای قتل مالک و تجاوز به همسرش و سوزاندن سرش وجود دارد جز اینکه فقط مشتی از اموال را به حاکم (ابوبکر) نداد؛ و آیا عذری برای ابوبکر وجود دارد که خالد را بهخاطر این رفتار وحشیانه که هیچ پیوندی با انسانیت ندارد و آن قتل و تجاوز به همسر و پختن سر مالک است، بازخواست نکرد؟ آیا واقعاً میپذیرید حاکم دولت که رهبر سپاهیانش انسانی را به قتل برساند و به همسرش تجاوز کند ولی محاسبه نشود، حاکمی عادل است؟؟! آیا واقعاً میپذیرید که دین خالد و ابوبکر همان دین محمد (ص) است که اسیران کفار را آزاد کرد؟! آنچه نوشتم در آن هیچ فحش و ناسزا و توهین به کسی نیست، و برای همین توقع پاسخهای مؤدبانه دارم؛ اما بدگویی و فحش و ناسزا، بدانید که دینتان را وصله و دردهایتان را کمتر نمیکند، بلکه دلیلی روشن بر سردرگمیتان خواهد بود.» سید احمدالحسن، صفحۀ رسمی فیسبوک، 30 اکتبر2014.
7- غیبت طوسی، ترجمۀ فارسی، ص۳۰۰.
8- ر.ک: سید احمدالحسن، سیزدهمین حواری، نسخۀ گردآوریشده و پانوشت شدۀ دکتر توفیق مغربی، ترجمۀ فارسی، ص۱۴۸و۱۴۹و۱۵۵؛ دکتر شیخ ناظم عقیلی، تواتر اخبار در استمرار امامت بعد از صاحبالزمان، ترجمۀ فارسی، ص۱۲۴، ح۳۷.
هفته نامه شماره 187
دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More